خانه صدوری محله پنجه شاه خانه صدوری که قدمت آن به اوائل عصر قاجار باز می گردد از جمه خانه های قدیمی کاشان است که فقط یک حیاط اندرونی وسیع دارد. سه طبقه بنای این خانه به صورت سه طرف ساخت اطراف حیاط مرکزی بنا شده اند. از فضاهای اصلی معماری این بنا می توان از سرداب های آن، شاه نشین، پنج دری و بادگیر آن نام برد. یزدی بندی سردر ورودی و گچ بری پیشانی اتاق ها تنها تزئینات این خانه هستن
خانه تاریخی حشمتالهخان موقعیت: محله کوشک صفی این خانه که متعلق به اوایل عصر قاجار میباشد مانند بسیاری ازخانههای قدیمی کاشان فقط یک حیاط اصلی و مرکزی وسیع دارد و بخشهای اندرونی و بیرونی آن از یکدیگر جدا نشده است. فضاهای خانه به صورت دو طرف ساخت در سه طبقه اطراف آن بنا گردیدهاند. ویژگی معماری این بنا در این است که دو جبهه ساخته شده آن روبروی هم نیستند بلکه یکی در جنوب و دیگری در شرق حیاط واقع شدهاند. فضاهای مهم معماری خانه شامل سرداب، شاهنشین، هفتدری و هشتی ورودی میشود. هفتدری این خانه از شاخصههای بارز آن است. حیاط خانه حشمتالهخان با وسعت نزدیک به 820 مترمربع از وسیعترین حیاطهای کاشان محسوب میشود. دهانه بزرگ شاهنشین هفتدری بیش از 8 متر است که از همه شاهنشینهای خانههای کاشان بزرگتر است. شاهنشین وسیع خانه به کمک یزدیبندی گچی در سقف تزئین شده است. خانه حشمتالهخان توسط میراث فرهنگی و شهرداری کاشان به طور کامل مرمت شده و در حال حاضر به خانه عامریها ملحق گردیده است.
خانه منوچهری موقعیت: محله پشت عمارت با کمک و راهنمایی برخی از فعالین عرصه میراث فرهنگی مجموعاً هفت باب خانه در محله پشت عمارت در نزدیکی بازار کاشان و در حدواسط محله سرپله و سرسنگ خریداری می شود(توسط خانم صبا منوچهری بانوی ایرانی مقیم سوئیس). کار بازسازی خانه منوچهری با نظارت استاد حلی در نیمه سال 1386 آغاز شده و به شکل اصولی ادامه می یابد و در انتهای سال 1389 به پایان می رسد. بنا در همان ابتدای کار با شماره 19327 به ثبت آثار ملی می رسد. برای دیدن خانه منوچهری باید به خیابان محتشم بروید. خیابان محتشم، کوچه شهید ثابت، کوچه عمارت هفتم، شماره 49. حیاط مرکزی با حوض آب و باغچه های زیبا که اتاقها و سردابهای متعددی در اطراف آن وجود داشت. مسئولین و تیم مرمت خانه و در راس آنها خود خانم منوچهری خانه را تغییر کاربری داده و به شکل یک هتل اقامتی سنتی بازسازی کرده بودند که ماحصل این امر 9 اتاق زیبای با دکوراسیون سنتی و امکانات امروزی شده بود. در سرداب اصلی خانه دو دستگاه زری بافی و مخمل بافی راه اندازی شده تا گردشگران بتوانند از نزدیک با مراحل تهیه منسوجات سنتی کاشان هم آشنا بشوند برای راه اندازی دستگاه زری بافی از استاد عنایتی که در زمینه هنر زری بافی جزو اساتید مسلم ایران بوده و برای هنر مخمل بافی هم از استادخلیل یاالله که در زمره آخرین مخملبافان کاشان و ایران هستند استفاده شده است. خانه منوچهری در زمره معدود خانه هایی است که دارای آب انبار بوده.
قرائتیها خانهْ قرائتیها مربوط به دوران پهلوی است. دارای یک باب حوضخانه و اطاقهای اطراف آن و باغچه میباشد. توسط شهرداری کاشان خریداری و مرمت گردیده و بهعنوان فرهنگسرای معراج مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
محسن قرائتى فرزند علینقى، در سال ۱۳۲۴ در کاشان به دنیا آمد. در ادامه زندگینامه خودنوشت حجت الاسلام قرائتی به نقل از سایت درسهایی از قرآن آورده شده است: مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مىشد، جلسات قرآن را در خانه هاى مردم کاشان تشکیل میداد و بخشى از عمر خود را در این راه صرف نمود. لذا فامیل ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکیل این جلسات در خانهها، مساجد و تکایا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاریانى بود که حدود چهل سال با شنیدن صداى اذان، مغازه خود را مىبست و به سوى مسجد و نماز اول وقت میشتافت. فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دینى، احیاى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در این راه، براى دیگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشیده از درون، عطا فرموده بود. چیزى که ذهن و فکر او را مشغول مىکرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنایت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید. شاید بتوان گفت این هم در شرایط موجود زندگىاش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوششهاى قرآنى و دینىاش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنین دعا میکند: اى خدایى که فرموده اى: «ادعونى استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»! اى خالق یکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد. این دعا به اجابت رسید و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانیت در آمدند. گفتنى است که من در سنین نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پیشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشویق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم. یک سال در کاشان زیر نظر استاد آیت الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نیز به طور مرتب در جلسه تفسیر قرآن مرحوم آیت الله حاج شیخ على آقا نجفی قدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مىشد شرکت مىکردم. این جلسه دل مرا به تفسیر قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پیدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمینان مىگویم که بیشترین مطالعه من درباره قرآن و تفسیر بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبلیغ درمانده نشده ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسیر «مجمع البیان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه میکردم. همین که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسیرى خود را یادداشت کنم و این کار را تا پایان چند جزء ادامه دادم. در آن ایام شنیدم که آیت الله مکارم شیرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصمیم دارند تفسیر بنویسند. من نوشته هاى تفسیرى خود را ارائه دادم و ایشان هم پسندیده و من به جمع آنان پیوستم. حدود پانزده سال طول کشید تا تفسیر نمونه در 27 جلد به اتمام رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقریبا نیمى از تفسیر نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى به پیروزى رسید و من به پیشنهاد علامه شهید مطهرىقدس سره و مؤافقت امام خمینى (ره ) براى اجراى برنامه درس هایى از قرآن، به تلویزیون رفتم. در این بین به فکر افتادم درس تفسیرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى این کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسیر نمونه، از ده تفسیر دیگر یادداشت بردارى کردیم و برنامه تفسیر خود را با عنوان «آینه وحى» در رادیو آغاز کرده و تاکنون پیش رفته ام. بارها از طرف دوستان و دیگران، پیشنهاد شد که آنچه را در رادیو میگویم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزیزان فرهنگى قرار دهم. با این تصمیم و نیت چند جزء از یادداشتهاى تفسیرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن شناس و محقق که از اساتید حوزه علمیه قم هستند خواندم و با تأیید و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشتهاى تفسیرى خود اطمینان بیشترى پیدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنویسى و تدوین آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسیر نور» منتشر گردید. این تفسیر داراى امتیازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آیتالله العظمى گلپایگانى قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصیل شدم. سپس براى ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پایان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفایه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درسهاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در این اندیشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همین مردماند. ما پزشک اطفال داریم ولى روحانى اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمایم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاسها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مىرفتم؛ با این اندیشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله با همین داستانها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقى از اصول عقاید، احکام و داستانهاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سیاه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آنها، به شکل چشمگیرى افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نیز به همراه داشت. البته چون این کار بىسابقه بود که یک روحانى به جاى منبر پاى تخته سیاه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهى مورد بىمهرى برخى افراد قرار مىگرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ایمان داشتم، در طول این مدت آنى نسبت به کار خود با شک و تردید نگاه نکردم، به صورتى که الان هم پس از گذشت حدود 35 سال از آغاز این حرکت خوب و مثبت، اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاى قبلى، آغاز خواهم کرد. به دنبال جلسات کاشان، در قم نیز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آیتالله مشکینى دامت برکاته شرکت مىکرد و یادداشتهاى کلاس را به رؤیت و اطلاع ایشان مىرسانید. یک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزدیک اینجانب را مورد عنایت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاى قرائتى! حاضر هستى با من یک معامله کنى؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان دارید از من، و ثواب درسهایى که من در حوزه میدهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جدید، تجلیل و تعریف نمودند. گفتنى است که آن روزها ایشان براى حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسیر میفرمودند و من براى بیست نفر جوان جلسه اصول عقاید داشتم. بعد از این برخورد، به کار و راهى که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بیشترى پیدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه ها آمدند تا از نزدیک روش کلاسدارى مرا مشاهده کنند. با این گونه تشویق ها و استقبال ها به ذوق آمده و تصمیم گرفتم مطالب را دسته بندى، منظم و یاداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلویزیون به پیشنهاد بعضى مرا براى اجراى برنامه و کلاس دعوت کردند، ولى به دلیل این که نخواستم بازوى دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زیادى که به کار داشتم، تقریبا به تمام شهرهاى ایران مسافرت نموده، کلاسى برقرار مىکردم. در اوائل کار به جلسات دبیران تعلیمات دینى راه یافتم. در یکى از سمینارها که مقام معظم رهبرى دامت برکاته و شهید دکتر بهشتىقدس سره تشریف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبرى دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ایشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشویق، مسجد امام حسن علیه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز پرور علیه طاغوت در مشهد بود، براى کلاسدارى در اختیارم گذاشتند. در سفر تبلیغى به اهواز هم، با علامه شهید مطهرىقدس سره آشنا شدم. ایشان روش کلاسدارى مرا دیده و بسیار پسندید. من از اول، معلم قرآن بودم و با اسلوب جدیدى که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا مىکرد. در زمانى که امام خمینىقدس سره فریاد الهى - سیاسى خود را علیه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را میخواندم و شرایط سنى لازم براى شرکت در بعضى از برنامه ها را نداشتم البته در آن زمان به دیدار بعضى علماى زندانى و تبعیدى در محل زندان و تبعید مىرفتم و در زمینه حمایتهاى جانبى، اطلاع رسانى و تشویق مردم به مسائل انقلاب بیتأثیر نبودم. در همان زمان، عوامل رژیم و ساواک، براى دستگیرى من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله ور گشتند، ولى موفق نشدند. چند ماهى هم زندگى مخفى داشتم تا انقلاب اسلامى ایران با امدادهاى الهى و رهبرى حضرت امام خمینىقدس سره و پشتیبانى ملت مؤمن و غیور و شجاع به پیروزى رسید و دوران جدیدى از فعالیتهاى فرهنگى با احساس مسؤولیت بیشترى آغاز شد. بعد از پیروزى انقلاب، با پیشنهاد علامه شهید مطهرى قدس سره و مؤافقت امام خمینىقدس سره براى اجراى برنامه، به تلویزیون معرفى شدم، روزى که به آن تشکیلات وارد شدم، بیشتر کارکنان نمىدانستند، قبله کدام طرف است و... در آن جا با بهانه گیرى و وسواس زیاد مرا آزمایش کردند و زمانى که در این جهت موفق یافتند، پیشنهاد کردند که بدون لباس روحانیت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز دو روحانى (حضرت امام و آیة الله طالقانى) به دیگران اجازه حضور در این تشکیلات را نمىدهیم. من هم با این پیشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام قدس سره خواهم رساند. بعد از این اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم. به هر حال سالهاست است که این برنامه تلویزیونى - که از باقیات الصالحات علامه شهید مطهرىقدس سره و حمایتهاى امام عزیزقدس سره است - برگزار مىشود و بر اساس نظر سنجىهاى خود صدا و سیما از برنامه هاى مؤفق بوده است. امام خمینىقدس سره به واسطه ى همان برنامه تلویزیونى، به اینجانب لطف و عنایت خاصى داشت و هر بار که خدمت ایشان مىرسیدم مورد لطف و محبت ایشان قرار میگرفتم. برنامه درسهایى از قرآن، که بنا بود از طرف مدیریت آن زمان تلویزیون تعطیل شود، ایشان به وسیله یکى از اعضاى دفتر خود، به رئیس صدا و سیما اعلام فرمودند که این برنامه ها مفید بوده و باید باشد و چون من بابت اجراى برنامه ها حق الزحمه اى دریافت نمىکردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل توجهى برایم فرستاد که بخدمتشان شرفیاب شده و اعلام کردم من فعلاً نیاز ندارم ولى ایشان مىفرمود: این از بیت المال نیست و نزد شما باشد و بعد از این آشنایى بود که آن رهبر فرزانه حکم نمایندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به من اعطا فرمود. حکم نمایندگى امام خمینى (ره)، در سازمان نهضت سوادآموزى: بسم الله الرحمن الرحیم جناب حجةالاسلام آقاى حاج شیخ محسن قرائتى دامت افاضاته: نظر به اهمیت امر سوادآموزى و گسترش فرهنگ و معارف اسلامى و با توجه به تجربیاتى که در این باب دارید، جنابعالى را به سمت نماینده خود در سازمان نهضت سوادآموزى تعیین مىنمایم. امید است با هماهنگى هر چه بیشتر با مسؤولان محترم این سازمان و وزارت آموزش و پرورش مسؤولیت سنگین خویش را بهتر انجام دهید. بدیهى است که کمک و مساعدت دستاندرکاران امر نهضت و وزارت آموزش و پرورش و استفاده از تمامى امکانات موجود پیروزى شما را بر عفریت بیسوادى که یکى از میراث هاى شوم نظام طاغوتى است سریعتر مىنماید. از خداى تعالى موفقیت شما را در این راه مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوى الخمینى اردیبهشت ماه 1361
خانه عطارها محله پنجه شاه خانه عطارها که به نظر میرسد بنای موجود آن بخشی از بنای وسیع تری بوده است، سه باب حیاط داشته که به عصر قاجاری تعلق دارد، از آن دسته خانه ها ئی است که فقط یک حیاط اندرونی وسیع دارند. البته ممکن است بنای موجود فقط بخشی از بنای وسیع تر اصلی باشد. از ویژگی های اصلی این بنا این است که بیش از نیمی از فضا های آن در جهات شرق و غرب حیاط قرار دارند و ضلع شمالی آن در حال حاضر فقط یک دیوار مرتفع با تاق نماست. این خود حاکی از آن است که بخش شمالی خانه در گذشته به شکل دیگری بوده است. از فضاهای اصلی معماری این بنا میتوان از سه سرداب، سه بادگیر، شاه نشین، هشتی ورودی و حوض خانهْ آن نام برد. حیاط اصلی واندرونی خانه بیش از 470 متر مربع وسعت دارد. در این بنا باقی مانده هایی از یزدی بندی و گچ بری در تزئینات داخلی به چشم میخورد. این بنا در تاریخ 27/5/1377 با شماره 2092 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
خانه آل یاسین | |
---|---|
نام | خانه آل یاسین |
کشور | ![]() |
استان | استان اصفهان |
شهرستان | کاشان |
اطلاعات اثر | |
کاربری | خانه |
اطلاعات ثبتی | |
شمارهٔ ثبت | ۳۲۵۰ |
تاریخ ثبت ملی | ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ |
خانه آل یاسین در کاشان، خیابان امام، جنب خانه بارفروش واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۲۵۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۱]
این خانه در محله اي به نام گذر «در بند آقا» واقع شده است. چون قبلاً اين كوچه از دو طرف داراي در بوده به آن در بند و چون عده اي از علما و سادات در اين محله بوده اند به آن آقا مي گويند.
خانه داراي قدمتي بين 150 تا 200 سال است. آنرا بدستور فتحعلي شاه براي شخصي به نام سيد محمد تقي حسيني پشت مشهدي كه از علماي قرن سيزدهم بوده و با ملا احمد نراقي و شيخ انصاري مكاتبه و مصاحبه داشته و اكنون در بقعة حبيب بن موسي دفن است، مي سازد. گويا اين شخص جزو متصوفه هم بوده و رئيس فرقه اي به نام كميليه بوده است. نقل است كه زماني فتحعلي شاه به او مي گويد كداميك از فرزندان من صلاحيت سلطنت را دارند و او مي گويد محمد ميرزا، در حالي كه عباس ميرزا در تبريز وليعهد بوده است. بعداً عباس ميرزا مي ميرد و محمد ميزا تبديل به محمد شاه مي شود.
محمد شاه بعدها خانه را وسعت مي دهد و بخش هايي را به آن مي افزايد. خانه به طور موروثي به نسل هاي بعدي انتقال مي يابد تا به شخصي به نام نظام الدين اجتهد مي رسد. ايشان همچنين، اولين نماينده مردم كاشان در مجلس شوراي ملي بعد از مشروطه بوده است. اين شخص آخرين فرد عالم از خاندان بوده است. در زمان اين شخص، شناسنامه مُد مي شود و او به آل ياسين تغيير نام مي دهد در همين زمان شخصي به نام نايب حسين دست به شورش و تجاوز مي زند و توسط حكومت وقت دستگير مي شود. در دادگاه، متهم اعلام مي كند كه فقط رأي جناب آل ياسين را قبول دارد. آل ياسين هم حكم به مجازات او مي كند. نايب حسين توسط هم دستانش رهانيده مي شود و به كاشان مي گريزد؛ ديكتاتوري عجيبي راه انداخته و به مدت 20 سال منطقه كاشان را از حكومت مركزي جدا مي كند و چون كينة آل ياسين را به دل گرفته بود، قسمت هاي زيادي از خانه را تخريب مي كند. نقاشي ها و گچبري ها را از بين برده و خانه را آتش مي زند.
خانه تا سال 1365 مسكوني بوده و در سال 1370 توسط نسل چهارم به شهرداري كاشان به مبلغ 8 ميليون تومان فروخته شده و در سال 75 تا 76 بازسازي مي شود و اكنون هم محل معاونت عمراني شهرداري كاشان است. بنا به نحو جالبی برای پاسخگویی به نیازهای امروزی تغییر کاربری داده شده است.
ويژگي هاي معماري خانه هاي كاشان
الف) گودال باغچه: خانه به صورت پله پله پايين مي آيد تا جايي كه در كف سرداب، حدود 6 متر اختلاف سطح با زمين مشاهده مي شود. مزاياي اين ويژگي بدين صورت است: 1 – از خاك خود خانه كه براي پي برداشته مي شود جهت ساخت بنا استفاده مي گردد. 2- به علت استفاده از آب قنات ها در گذشته و عدم وجود لوله كشي، اختلاف سطح خانه با كوچه موجب جريان آب مي شود. 3 – خانه در برابر زلزله مقاوم مي شود (كاشان منطقه اي زلزله خيز است و طي دو زلزلة شديد، بسيار آسيب ديده است). 4 – قشري از خاك كه خانه در آن فرو رفته است به مثابة عايق برودتي حرارتي عمل مي كند و خانه در تابستان، خنك و در زمستان گرم است.
ب) حجابدار يا محجبه: خانه از قسمت هاي بيروني و اندروني تشكيل مي شود. فضاهاي پوشيده و در و پنجره هاي زيادي باعث مي شود تا شخص در نگاه اول نتواند تصوري از كلّ خانه بدست آورد بر خلاف خانه هاي امروزي كه وقتي درب خانه را باز كنيم مي توانيم تا انتهاي خانه را ببينيم.
ج) درونگرا: اگر از بيرون خانه نگاه كنيم هيچ تزئيني در خارج بنا صورت نگرفته است (بر خلاف خانه هاي امروزي). وقتي به داخل بنا وارد مي شويم مي توانيم اوج هنر معمار و زيبايي خانه را ببينيم. درب هاي اتاق ها و پنجره ها هم از داخل اتاق زيباتر بوده و تزئينات بيشتري دارند تا نسبت به خارج اتاق.
د) قرينه سازي: اگر هر يك از ضلع هاي خانه را به دو قسمت فرضي تقسيم كنيم خواهيم ديد كه تقارن در هر دو قسمت، كاملاً رعايت شده است.
ه) تنوع نسبت به فصول: خانه طوري طراحي نشده كه فقط مخصوص يك فصل باشد بلكه از دو قسمت زمستاني و تابستاني تشكيل شده تا بتوان از آن در فصول مختلف استفاده كرد.
قسمت هاي مختلف خانه
خانه از دو قمست كلي اندروني و بيروني تشكيل شده است.
در كنار در ورودي خانه دو سكو وجود دارد كه نام آن «شيخ نشين» يا «پير نشين» است.
پس از گذشتن از مدخل خانه كه هشتي ورودي نام دارد به فضايي سر پوشيده با اتاق هايي در پيرامون و دو طبقه مي رسيم كه در وسط آن حوض آبي وجود دارد. كل اين قسمت از ساختمان به بيروني مشهور است. بيروني خانه مخصوص مراجعات روزمره، پذيرايي از مهمان ها و اقامت مسافرين بوده است. به خود اين فضا، خوضخانه مي گويند.
(فضايي مسقف كه در وسط آن حوض آب وجود داشته باشد). در حوضخانه دو رديف اتاق وجود دارد. اتاق هاي قسمت بالا مخصوص خانم ها و اتاق هاي قسمت پايين مخصوص آقايان بوده است كه از آن ها در مراسم عروسي، جشن، عزاداري و يا محرم استفاده مي شده است. تمام اتاق ها داراي درب هايي چوبي به نام اُرُسي بوده كه به صورت عمودي باز و بسته مي شده اند. در كنار حوضخانه، دالان بزرگي قرار دارد كه ارتباط دهندة قسمت اندروني به كوچه است. (خانه دو درب دارد) اين دالان به دالان حجاب معروف بوده است.
قسمت اندروني خانه داراي حياطي بزرگ است كه در دو طرف آن قسمت هاي زمستاني و تابستاني نشين وجود دارد. قسمت راست حياط كه آفتابگير است قسمت زمستاني نشين بنا بوده است. فضاهاي اين مكان، پوشيده است و داراي اتاقي است به نام كرسي خانه كه در آن كرسي بزرگي موجود است و در زير آن چاله اي به نام چاله زغال وجود دارد كه در زمستان ها از آن براي گرم شدن استفاده مي كرده اند. سمت چپ حياط، قسمت تابستاني نشين بنا است.
فضاهاي اين قسمت بازتر بوده و داراي يك ايوان زيبا به نام شاه نشين است كه در تابستان ها در آن قليان و ميوه… مصرف كرده و هوايي خنك دارد. زير شاه نشين سرداب اصلي خانه است. خانه داراي چندين سرداب مي باشد. در گوشة سرداب اصلي پنجره هاي مشبكي وجود دارد كه به بادگير هاي خانه متصل اند. بادگيرهاي كاشان، 4 پَر هستند (بر خلاف بادگيرهاي يزد كه 8 پر مي باشند) كه مي توانند باد را از چهار سمت به داخل خود بكشند. در وسط بادگير يك ديوار نازك وجود دارد كه باعث مي شود هواي گرم و سبك از يك طرف بالا رود و هواي سرد و سنگين از طرف ديگر، پايين بيايد. در زير بادگيرها، يك چاه نيمه عميق حفر مي كنند تا به آب برسد، جريان آب باعث اختلاف فشار هوا و خنكي هوا شده (هواي مكيده شده به داخل بادگير بر اثر اختلاف فشار ناشي از جريان آب) كه يك بادگير معادل 6 تا 7 كولر، كارآيي دارد.
زير زيرزمين ها توسط شبكه اي از كانال ها به هم متصل شده اند و گردش هوا در اين كانال ها باعث ايجاد خنكي و هواي مطبوع در كل ساختمان مي گردد. در داخل سرداب ها، سردابه هاي كوچكتري وجود دارد كه به پس سرداب معروف اند. از آن ها براي خنك نگه داشتن آب و مواد غذايي استفاده مي شده است. يكي از اين پس سردابه ها به خانه هاي اطراف راه داشته كه مخصوص عبور و مرور خانم ها بوده. همچنين راه مخفي و راه فرار خانه نيز بوده است. نور سرداب توسط پنجره ها و سردر مشبك آن تامين مي شده. مشبك بودن پنجره ها و سر در موجب مي شده كه ضمن تأمين نور، شخص از داخل حياط به داخل سرداب، ديد نداشته باشد چون اهل و عيال خانه در ظهر ها و بعد از ظهر هاي روز هاي گرم از سرداب استفاده مي كرده اند.
در فضاي پشت بام خانه، ديوارهايي دور تا دور خانه وجود دارد كه به ديوار حجاب معروف اند. وجود اين ديوارها باعث مي شده است كه در هنگام استفاده از بام به خانة مجاور ديدي وجود نداشته باشد.
در فضاي بام بعضي از خانه ها، فضايي وجود دارد كه از سه طرف محدود است. و به آن بهار خواب يا مهتابي مي گويند و از آن براي خوابيدن در شب و در فصل بهار يا تابستان استفاده مي كنند.
نكات پراكنده:
– قسمت بيروني خانه، محل تدريس سيد محمد تقي حسيني پشت مشهدي هم بوده است.
– خانه از وسعت بيشتري برخوردار بوده مثلاً در سمت چپ حياط (گوشه) راه مسدودي وجود دارد كه قبلاً حمام بوده يا گوشه سمت راست حياط، راهرويي است كه به حياطي ديگر اتصال داشته و اكنون مسدود است.
– در سمت راست هشتي ورودي، حياط خلوتي وجود دارد كه گچبري هاي آن زيباست و مخصوص خدمه بوده است.
– در ساخت بناهاي قديمي از تركيبي به نام ساروج استفاده مي شده كه تركيبي از سفيدة تخم مرغ، آهك، خاكستر و نوعي ني مرداب به نام لويي بوده است. اين مواد را با هم تركيب كرده و با چوب آنقدر به هم مي زده اند تا به اصطلاح ري بيايد. سپس آن را به سطح بنا ماليده و روي آن هم شير مي ماليده اند. اين تركيب، محكمتر از سيمان است و هر چه به آن آب برسد، محكمتر مي شود.
– گچبري هاي داخل حياط بدين صورت بوده كه طرح اصلي را روي كاغذ مي كشيده اند و سپس آن را روي ديوار گذاشته و بوسيلة سوزن طرح را به ديوار منتقل مي كرده اند. سپس توسط وسيله اي نوك تيز، طرح را گچبري مي كرده اند. گويا هر متر مربع از اين نوع 18 نفر استاد كار، زمان لازم داشته (18 روز طول مي كشيده)
– در داخل اتاق ها از شيشه هاي رنگي استفاده شده است. دليل هاي مختلفي براي استفاده از آن ذكر مي شود: 1 – با تابيدن نور به آن، رنگين كمان زيبايي توليد مي شود. 2 – جنبة رواني داشته بدين صورت كه رنگ سبز، اشتها آور است؛ رنگ آبي، آرامش بخش و رنگ زرد نشاط آور 3- با تابيدن نور به آن و تركيب رنگ قرمز و آبي و توليد رنگ بنفش، حشرات (پشه و مگس) جذب آن شده و چون چشم هايي مركب دارند حالت كوري به آن ها دست مي دهد و بدين طريق دفع مي گردند.
– طريقه درست كردن پنجره هاي مشبك با شيشه رنگي بدين صورت است كه ابتدا يك شيشة يكدست مي چسبانند سپس روي آن 1 سانتيمتر گچ مي مالند. طرح را روي گچ درآورده و سپس شيشة يكدست را برداشته و قطعات كوچك شيشة رنگي را به جاي آن مي چسبانند. در حقيقت روي آن ها به سمت داخل اتاق است كه اين مطلب، شاهدي بر درونگرايي معماري كاشان است. ساخت هر متر مربع از اين شيشه ها 25 نفر استاد كار زمان لازم دارد.
– گفتيم حوضخانه فضايي است مسقف كه در وسط آن حوضي وجود دارد. اگر سقف را حذف كنيم، فضاي حاصل را پاسيو يا نورگير گويند. بر خلاف تصور عمومي كه اين واژه را واژه اي فرانسوي مي دانند، لفظ پاسيو از كلمه «پات آو» پات (خورشيد) آو (آب) كه يك كلمه ايراني است كه وقتي نور خورشيد از بالا به داخل حوض آب مي افتاده، مورد پرستش و احترام ايرانيان بوده است. (مثلاً واژه بيژامه، فرانسوي نيست بلكه برگرفته از، پا جامه ي ايراني است. پا جامه شلوارهاي گشادي بوده كه ايرانيان در جنگ با عثماني به پا داشته اند).
خانه آل یاسین در خیابان امام خمینی، کوچه کریم زاده شهر کاشان استان اصفهان قرار گرفته است. این خانه به دستور محمد علیشاه قاجار برای یکی از مرشدهای او به نام محمد پشت مشهدی ساخته شده است.
خانه آل یاسین در تاریخ 25 اسفند 1379 با شماره ثبت 3250 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. این بنا در یک زمین نامنظم قرار گرفته و با این وجود از نظم و هندسه کامل برخوردار است. فضای این خانه متشکل از یک بخش اصلی شامل حوضخانه، تالارها و اتاق های پیرامون آن در جبهه شمالی و دو بخش قرینه یکدیگر در دو جبهه شرقی و غربی است. در جبهه جنوبی تنها یک دیوار طاق نما سازی شده وجود دارد.
جبهه شمالی در مرکز خود حوضخانه ای مرتفع با سقف گنبدی شکل دارد که گنبد آن دارای نورگیری با پنجره های مشبک چوبی در راس و تزیینات زیبای کاربندی در زیر سقف می باشد.
ارتفاع فضاهای جبهه شمالی خانه بیشتر از سایر بخشها و معادل دو طبقه می باشد، بدین صورت که تالارها مرتفع و اتاق های سه دری دو طبقه هستند. در جلوی این بخش از بنا صفه ای قرار دارد که در حدود یک متر بالاتر ازسطح حیاط قرار گرفته لذا به آن اشراف دارد. در میانه نمای این جبهه یک تالار پنج دری قرار دارد، که در نمای آن تقسیمات سه تایی دیده می شود.
دو جبهه شرقی و غربی حیاط کم و بیش مانند یکدیگرند، به خصوص آنکه شکل قاعده فضاهای واقع در وسط هر یک از این دو جبهه مشابه است. این دو جبهه تنها در عناصر میانی متفاوتند. جبهه شرقی دارای یک ایوان نیم باز و شاه نشین می باشد و در جبهه غربی یک پنج دری دارای شاه نشین دیده می شود. ایوان میانه جبهه شرقی مرتفع تر است و دو گوشواره در طبقه دوم در طرفین آن قرار دارند. این عناصر در مجموع حجم مرتفع تری در وسط این جبهه بوجود آورده اند که هم ارتفاع با جبهه شمالی بنا می باشد.
اتاق های طبقه دوم جبهه شرقی و شمالی بنا به حیاط پنجره ندارند و توسط روزن های مشبکی نورگیری می کنند. در نمای پنج دری جبهه غربی همانند جبهه شمالی بر تقسیمات سه تایی تاکید شده است. طاقی قوسی شکل از میانه خط اختتام نمای این جبهه بیرون زده و بدین ترتیب این نما صورت شاخص تری یافته است. در دو انتهای نمای این جبهه دو اتاق سه دری قرار دارند. دو فضای کفش کن در طرفین پنج دری، مفصل های ارتباطی بین این فضا و سه دری های طرفین و دو اتاق دیگر می باشند. همین ترکیب در جبهه شرقی بنا هم دیده می شود.
سه سرداب خانه که به صورتی مجزا از یکدیگر در جبهه های شمالی و شرقی ساخته شده اند، هر کدام دارای فضاهای متعددی هستند و ورودی های همه آنها از داخل حیاط هاست. حیاط خانه نسبتا بزرگ و دارای چهار باغچه هشت ضلعی می باشد که حوضی در میانه آنها قرار گرفته است. بنا از جهات شمال، شرق و جنوب چند ورودی دارد که جداره مجاور سردر ورودی خانه در جبهه شمالی نماسازی شده است.
خانه آل یاسین موقعیت: پشت مشهد، زیر محله گذر آقا بنای این خانه در اواسط قرن سیزدهم هجری قمری به دستور محمد شاه قاجار برای مرحوم سید پشت مشهدی یعنی محمد تقی حسینی کاشانی عالم و مرجع معروف اواسط قرن سیزدهم ساخته شده است. این بنا دارای بخشهای اصلی حوضخانه، تالار و اتاق های اطراف حیاط میباشد. هنر مقرنس، گچ بری، نقاشی و گره چینی در نهایت زیبایی در این خانه مشهود است. سطوح کاهگلی این بنا از ویژگی آن میباشد. از فضا های مهم معماری این خانه میتوان از سرداب های آن، شاه نشین، مهتابی، هشتی ورودی، ایوان تابستانی، سر پوشیده و بادگیر نام برد. تزئینات نما در ایوان تابستانی به صورت یزدی بندی ساخته شده است. این بنا در تاریخ 25/12/1379 با شماره 3250 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده و چهار صفحه نقشهْ آن در میراث فرهنگی موجود است.
این خانه متعلق به مرحوم حاج سید محمد تقی پشت مشهدی است و بعدها به صورت موروثی در اختیار آقا نظام الدین مجتهد کاشانی(آل یاسین) قرار گرفت. سیستم مرکزی حوضخانه و حیاط خلوت در عین سادگی از ظرافت و لطافت خاصی برخوردار بوده و بسیار زیبا طراحی شده است.فضای خانه متشکل از یک بخش اصلی شامل حوضخانه، تالارها و اتاقهای پیرامون آن در جبهۀ شمالی و دو بخش قرینۀ یکدیگر در دو جبهۀ شرقی و غربی است. بنا از جهات شمال، شرق و جنوب چند ورودی دارد که جدارۀ مجاور سردر ورودی خانه در جبهۀ شمالی نماسازی شده است .
خانه از دو قمست کلی اندرونی و بیرونی تشکیل شده است. در کنار در ورودی خانه دو سکو وجود دارد که نام آن «شیخ نشین» یا «پیر نشین» است. پس از گذشتن از مدخل خانه که هشتی ورودی نام دارد به فضایی سر پوشیده با اتاقهایی در پیرامون و دو طبقه میرسیم که در وسط آن حوض آبی وجود دارد.کل این قسمت از ساختمان به بیرونی مشهور است. بیرونی خانه مخصوص مراجعات روزمره، پذیرایی از مهمان ها و اقامت مسافرین بوده است.قسمت اندرونی خانه دارای حیاطی بزرگ است که در دو طرف آن قسمت های زمستانی و تابستانی نشین وجود دارد. قسمت راست حیاط که آفتابگیر است، زمستانی نشین بنا بوده است. فضاهای این مکان، پوشیده است و دارای اتاقی است به نام کرسی خانه. سمت چپ حیاط، قسمت تابستانی نشین بنا است. فضاهای این قسمت بازتر بوده و دارای یک ایوان زیبا به نام شاه نشین است.
زیر شاه نشین سرداب اصلی خانه است.خانه دارای چندین سرداب میباشد. در گوشة سرداب اصلی پنجرههای مشبکی وجود دارد که به بادگیرهای خانه متصلاند. خانه آل یاسین تا سال 1365 مسکونی بود اما در سال 1370 توسط نسل چهارم به شهرداری کاشان فروخته شد. در سال 75 تا 76 این خانه بازسازی میشود و بعدها به محل معاونت عمرانی شهرداری کاشان تغییر کاربری مییابد.
خانه تاج در خیابان علوی شهر کاشان قرار دارد و یکی از بناهای گودال باغچهای اصیل مردم این شهر در دوران قاجاریه با حدود دو قرن قدمت است
خانه تاریخی تاج که اکنون با عنوان خانه هنرمندان از آن کاربری فرهنگی میشود دارای 700 مترمربع عرصه و 800 مترمربع اعیانی و برخوردار از معماری ارزشمند بومی از نمونه خانههای عام مردم کاشان در آن دوره است.
خانه تاج در 3 طبقه همکف، گودال باغچه و سرداب تحتانی، دارای 2 باب حیاط بیرونی و اندرونی و 13 باب اطاق پنج دری و سه دری و تک دری است.
حیاط بیرونی خانه با ورودی از هشتی پنج ضلعی منحصر به فرد و دالان باریک پیچیده، فضا را از دید رهگذر محفوظ داشته است. حیاط بیرونی دارای یک باب مطبخ و سرداب کوچک می باشد که سرداب در زمین رُس حفاری شده و دارای نم خوانی است مخصوص نگهداری مواد خوراکی در تابستان گرم این دیار.
ایوان پیشکم بوسیله 3 باب درب میوجی توپر (فاقد شیشه)، حرمت قسمت بیرونی (خاص مراجعات) را از اندرونی که مخصوص زندگی کدبانو و اهل و عیال در خانه است را حفظ می نماید که این موضوع ماهیت فرهنگ و تمدن اسلامی را تعریف مینماید.
درونگرایی، تناسب، تقارن، تعادل، هماهنگی، ظرافت و در عین حال قداست و نجابت در این خانه نشانی از معماری اصیل کاشان و هویت تاریخی مردم این دیار است.
حیاط اندرونی و شارم های اطراف گودال باغچه و مهتابی مقابل با غرفه های مجاور شارم بوسیله راه پله ای باریک ما را به پائین خانه هدایت میکند.
باغچهها و آب نمای مرکزی گودال باغچه طراوت را از دهانه باز زیر زمین به سرداب و پس سرداب منتقل مینماید.
بادگیر مرتفع بام هوای گرم و خشک و سوزان تابستان را بوسیله وزش باد گرفته و از پره های داخل بادگیر به کانالهای مرطوب اطراف سرداب منتقل کرده و پس از خنک شدن از طریق شبکههای جعفری به داخل زیر زمین هدایت میکند و باعث اختلاف دمای بین پانزده تا بیست درجه سانتیگراد با سطح کوچه میشود.
خانه تاج به صورت متروکه و مخروبه در مرداد ماه سال 1383 توسط معمار مرمت بناهای تاریخی کاشان سید اکبر حلی خریداری و مرمت و بازسازی شد.
خانه تاج با شماره 9028 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
کاشان شهر خانه های زیبا است. خانه هایی که با معماری اصیل ایرانی شان، ظرافت و هنر را به شهر تاریخی و کویری کاشان هدیه داده اند. اگر گذارتان به این شهر افتاد، سری هم به خانه تاج بزنید که لقب زیبای کوچک را با خود دارد. خانه ای کوچک که این روزها تبدیل به خانه هنرمندان کاشان شده است.
این بنا یكی از خانه های گودال باغچه ای اصیل كاشان است که حدود دو قرن قدمت دارد و در دوران قاجاریه ساخته شده. خانه تاج در بافت تاریخی شهر و محور توریستی خیابان علوی قرار گرفته و در بند بند آن می توانید اصالت هویت، نجابت و سادگی را ببینید.
بخش های مختلف بنا خانه تاج با 700 متر مربع عرصه و 800 متر مربع عیانی در سه طبقه همكف گودال باغچه و سرداب تحتانی، دارای دو باب حیاط بیرونی و اندرونی و سیزده باب اطاق پنج دری و سه دری و تك دری است.
حیاط بیرونی خانه با ورودی از هشتی پنج ضلعی منحصر به فرد و دالان باریك پیچیده، فضا را از دید رهگذر محفوظ داشته است.
بخش بیرونی خانه به صورت چهار طرف ساخت و اندرونی آن دو طرف ساخت میباشد. از فضاهای اصلی معماری خانه تاج می توان از چهار سرداب بیرونی، دو سرداب اند رونی، یک بادگیر، شاه نشین، مهتابی، پنج دری، هشتی ورودی، شارم (که دور تا دور باغچهْ طبقه میانی قرار دارد) و بهار خواب ها نام برد.
نکته جالب توجه در این خانه این است که ایوان اصلی آن فضای مشترک حیاط اندرونی و حیاط بیرونی است و از یک سو به شمال و از سوی دیگر به جنوب راه داشته و هم به صورت تابستانی و هم زمستانی عمل می کند.
حیاط بیرونی دارای یك باب مطبخ و سرداب كوچك می باشد كه سرداب در زمین رُس حفاری شده و دارای نم خوانی است مخصوص نگهداری مواد خوراكی در تابستان گرم این دیار.
ایوان پیشكم به وسیله سه باب درب میوجی توپر (فاقد شیشه)، حرمت قسمت بیرونی (خاص مراجعات) را از اندرونی كه مخصوص زندگی كدبانو و اهل و عیال در خانه است را حفظ می نماید كه این موضوع ماهیت فرهنگ و تمدن اسلامی را تعریف می نماید. درونگرایی، تناسب، تقارن، تعادل، هماهنگی، ظرافت و در عین حال قداست و نجابت در این خانه نشانی از معماری اصیل كاشان و هویت تاریخی مردم این دیار است.
حیاط بیرونی خانه با ورودی از هشتی پنج ضلعی منحصر به فرد و دالان باریک پیچیده، فضا را از دید رهگذر محفوظ داشته است. حیاط بیرونی دارای یک باب مطبخ و سرداب کوچک می باشد که سرداب در زمین رُس حفاری شده و دارای نم خوانی است مخصوص نگهداری مواد خوراکی در تابستان گرم این دیار.
حیاط اندرونی و شارم های اطراف گودال باغچه و مهتابی مقابل با غرفه های مجاور شارم بوسیله راه پله ای باریك ما را به پائین خانه هدایت می كند. باغچه ها و آب نمای مركزی گودال باغچه طراوت را از دهانه باز زیر زمین به سرداب و پس سرداب منتقل می کند.
بادگیر مرتفع بام هوای گرم و خشك و سوزان تابستان را به وسیله وزش باد گرفته و از پره های داخل بادگیر به كانال های مرطوب اطراف سرداب منتقل كرده و پس از خنك شدن از طریق شبكه های جعفری به داخل زیر زمین هدایت می كند و باعث اختلاف دمای بین پانزده تا بیست درجه سانتیگراد با سطح كوچه می شود.
خانه تاج به صورت متروكه و مخروبه در مرداد ماه سال 1383 توسط معمار مرمت بناهای تاریخی كاشان «حاج سید اكبر حلی» خریداری شد و مرمت و بازسازی آن تا اسفند ماه 1384 با هزینه شخصی ایشان به طول انجامید و در بیست و پنجم اسفند ماه همان سال با اهداف ذیل و به منظور ایجاد فضایی مناسب برای گفتگو، تبادل نظر، همدلی، انسجام و هماهنگی بیشتر بین هنرمندان، طی مراسمی با شكوه با حضور جمع كثیری از هنرمندان و هنر دوستان و مسئولین تحت عنوان موزه مردم شناسی و خانه هنرمندان كاشان افتتاح شد. بد نیست بدانید که خانه تاج با شماره 9028 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
خانه تاریخی احسان در شهر کاشان در محلهی قدیمی درب باغ قرار دارد. این بنا متعلق به دوره قاجار است. در حال حاضر این خانه تاریخی با تغییر کاربری به مجتمع فرهنگی اقامتی تبدیل شده که مکان بسیار مناسب و فضایی دلنشین را برای گردشگران و بازدیدکنندگان فراهم میکند. قبل از بازدید از این خانه تاریخی، این مقاله از کجارو را مرور کنید.
خانه تاریخی احسان متعلق به دورهی قاجار است و قدمت آن به صد سال میرسد. این بنا در کاشان، خیابان فاضل نراقی، کوچه فرهنگ، کوچه احسان قرار دارد. این اثر ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهی ثبت ۱۲۳۲۵ ثبت ملی شده است. در حال حاضر با تغییر کاربری، این خانه به اقامتگاه سنتی گردشگران ایرانی و خارجی تبدیل شده است.
خانه احسان متعلق به دوره قاجار است و در شهر کاشان، استان اصفهان قرار دارد. این بنا که بیش از صد سال قدمت دارد متعلق به اواخر عصر قاجاری است. خانه تاریخی احسان نخستین خانهی تاریخی کاشان است که با تغییر کاربری به مجتمع فرهنگی اقامتی (اقامتگاه سنتی) تبدیل شده است.
این خانه از نمونه خانههای قدیمی کاشان است که دو حیاط مجزای اندرونی و بیرونی دارد. از فضاهای مهم معماری خانه احسان میتوان از سه سرداب، شاهنشین، مهتابی، پنج دری، هفت دری، هشتی ورودی، ایوان تابستانی و دو بادگیر آن نام برد. از ویژگیهای این خانه یکی وجود اتاق هفت دری و دیگری بادگیر مرتفع آن است.
این اثر تاریخی در بافت تاریخی کاشان، روبروی مسجد آقا بزرگ و نزدیک بازار است. خانه تاریخی احسان در محله درب باغ (از قدیمیترین محلههای شهر) واقع شده است و خوشبختانه در گذر ایام بافت تاریخی خود را حفظ کرده است.
خانه احسان نخستین خانهی تاریخی کاشان است که با تغییر کاربری به مجموعه فرهنگی اقامتی (اقامتگاه بومی) تبدیل شده و در فهرست آثار ملی ایران با شماره ۱۲۳۲۵ ثبت شده است. مالک خانه، حاج میرزا آقا احسان از تجار نیکوکار کاشان بوده است. آبانبار و حمامی نیز در محله (درب باغ) ساخته شده و به نام وی خوانده میشود. این خانه در اسفند ماه ۱۳۸۰ توسط مهندس محمد مروج حسینی خریداری شده و برای کاربری فرهنگی به کانون اندیشه جوان - سپهری (N.G.O) اهدا شده است. مرمت، احیا و تغییر کاربری خانه تاریخی احسان، نمونهای از مشارکتهای فرهنگی این سازمان مردمنهاد و غیردولتی به شمار میآید.
مجموعهی فرهنگی - اقامتی احسان با داشتن اقامتگاه سنتی و مدرن، موزه و گالری، تالار فیلم و تئاتر و اجتماعات، کتابخانه، اینترنت وایرلس، کارگاه سفال و صنایع دستی، دوچرخهسواری در بافت تاریخی، ارائه غذاهای بومی و گیاهی، برگزاری تورهای گردشگری، امتیازهای فراوانی برای رونق گردشگری فرهنگی پدید آورده است.
مجموعه اقامتی خانه احسان آمادگی پذیرش پنجاه نفر را دارد. تعدادی از اتاقها مجهز به تخت و تعدادی به شکل بومی چیدهمان شدهاند تا مهمانان بتوانند زمانی را با خاطرهی زیستی ایرانیان به سر ببرند.
اتاقها مجهز به سیستم سرمایشی و گرمایشی بوده و بیشتر آنها دارای سرویس بهداشتی و حمام هستند. در این تغییر کاربری سعی شده معماری ارزشمند و زیبای خانه تحت تاثیر قرار نگیرد و نمونهی صحیح از تغییر کاربری ارائه شود.
هزینه اقامت در این خانه تاریخی به ازای یک شب، بین ۱۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است.
خانهی تاریخی احسان با داشتن حوضخانهای با طاقهای مدور و بلند، باغچه و آبنمایی بزرگ، فضایی زیبا و آرامشبخش را خلق کرده که امکان مناسبی برای استراحت، سرو صبحانه، عصرانه و نوشیدنی فراهم آورده است. هنگام بازدید از این خانهی تاریخی، غذاهای بومی و گیاهی که در ذات خود نشانهای از فرهمندی، شکوه و رنگارنگی فرهنگ ایرانی را نیز در خود دارند مانند گوشت و لوبیای کاشان، عدس بادمجان، شفته سماق، خورشتهای محلی و غذاهای گیاهی را در آنجا میل کنید.
بخش فرهنگی خانه احسان شامل موزه و گالری زندهیاد منوچهر شیبانی، تالار اجتماعات و فیلم و نمایش، کارگاه سفال و کتابخانهی کودک و نوجوان است.
موزه منوچهر شیبانی در اردیبهشت ۸۴، همزمان با روز جهانی موزه و میراث فرهنگی، به عنوان نخستین موزه غیردولتی کاشان گشایش یافته است. منوچهر شیبانی از پیشگامان هنر مدرن ایران است که در شعر، نثر، درام، مقاله، فیلم و نقاشیهایش دریچهای به معیارهای نو گشوده است.
تابلوهای نقاشی رنگ و روغن، آبرنگ، طرحهای قلم، وسائل شخصی و کتابخانه ایشان از سوی همسرش، خانم پری شیبانی (صبحی) به مجموعه اهدا شده است.
تالار فیلم و نمایش (اجتماعات) به همراه امکانات جانبی چون اتاق نور و صدا و اتاق گریم در سرداب جنوبی جای گرفته و نمونه ارزشمندی از تغییر کاربری را نشان میدهد. این تالار حداقل گشایش پنجاه نفر را داشته و قابلیت اجرای تئاتر، پخش فیلم، تکنوازی موسیقی و برگزاری نشستهای تخصصی را دارا است. اتاقهای گریم، لباس، نور و صدا از دیگر داشتههای این تالار کوچک به شمار میآیند. برگزاری نشستهای هفتگی شعر و داستانخوانی در عصرهای پنجشنبه، برگزاری نشستهای نقد کتاب و نیز اجرای نمایشهای کارگاهی، کاربری پیوسته و موثری را برای این مکان به وجود آورده است.
خانه تاریخی احسان این خانه در محله درب باغ ، از قدیمی ترین محله های شهر کاشان واقع شده و با شماره 12325 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. مالک خانه ، حاج میرزا آقا احسان از تجار و ملاکین معروف کاشان و انسانی خیر و نیکوکار بوده است . آب انبار و حمامی نیز در محل ( سر کوچه و در محله درب باغ) ، توسط وی ساخته شده و به نامش خوانده می شود. خانه دارای تزئینات خاص و زیبای معماری مثل گچ بری و آیینه کاری بوده و به خاطر شکل معماری و قوس ها و نما سازی های زیبای جداره های آن ، جلوه و زیبایی خاصی پیدا کرده است .
خانه احسان مربوط به دوره قاجار است و در کاشان، خیابان فاضل نراقی، کوچه فرهنگ، کوچه احسان واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۳۲۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. خانه احسان موقعیت: محله قبرستان درب باغ این بنا که بیش از صد سال قدمت دارد متعلق به اواخر عصر قاجاری است. خانه احیان از نمونه خانه های قدیمی کاشان است که دو حیاط مجزای اندرونی و بیرونی دارد. هر دو حیاط به صورت چهار طرف ساخت بنا شده اند. از فضا های مهم معماری خانه احسان میتوان از سه سرداب، شاه نشین، مهتابی، پنج دری، هفت دری، هشتی ورودی، ایوان تابستانی و دو بادگیر آن نام برد. از ویژگی های این خانه یکی وجود اتاق هفت دری و دیگری بادگیر مرتفع آن می باشد.
خانه تاریخی احسان نخستین خانه ی تاریخی کاشان است که با تغییر کاربری به مجتمع فرهنگی اقامتی (اقامتگاه سنتی ) تبدیل شده و آرزومند است بتواند با داشتن فضایی مناسب ، رضایت میهمانان گرامی را جلب نماید . واقع شدن در بافت تاریخی روبروی مسجد آقا بزرگ نزدیکی به بازار و محور گردشگری از امتیازات ویژه مجموعه می باشد.
خانه تاریخی احسان د محله درب باغ – از قدیمی ترین محله های شهر – واقع شده است خوشبختانه در گذر ایام بافت تاریخی خود را حفظ کرده و در فهرست آثار ملی ایران به شماره 12325 به ثبت رسیده . مالک خانه ، حاج میرزا آقا احسان ا تجار و ملاکین معروف کاشان و انسانی خیر و نیکوکار بوده است . آب انبار و حمامی نیز در محل ( سر کوچه و در محله درب باغ) ، توسط ایشان ساخته شده و به نام وی خوانده می شود . خانه دارای تزئینات خاص و زیبای معماری مثل گچ بری و آیینه کاری بوده و به خاطر شکل معماری و قوس ها و نما سازی های زیبای جداره های آن ، جلوه و زیبایی خاصی پیدا کرده است .
اندرونی خانه در اسفند ماه 1380 توسط جناب آقای مهندس محمد مروج خریداری شده و برای کاربری فرهنگی به کانون اندیشه جوان – سپهری اهداء شده . کانون اندیشه جوان – سپهری (N.G.O) از سازمان های غیر دولتی ایران است که در حوزه های فرهنگی ، هنری و اجتماعی فعالیت می کند .مرمت ، احیاء و تغییر کاربری خانه تاریخی احسان ، نمونه ای از مشارکت های فرهنگی این سازمان مردم نهاد و غیر دولتی به شمار می آید بخش اقامتی ، آمادگی پذیرش پنجاه نفر را دارد . تعدادی از اتاق ها مجهز به تخت و تعدادی نیز به شکل کاملا سنتی چیده مان شده تا میهمانان گرامی خصوصا گردشگران خارجی ، بتواند زمانی را با خاطره ی زیستی ایرانیان به سر برند .
اتاق ها مجهز به سیستم سرمایشی و گرمایشی بوده و بیشترشان دارای سرویس بهداشتی و حمام می باشد. با این همه ، معماری ارزشمند و زیبای خانه برای مان مهم بوده و بر آن بوده ایم تا نمونه صحیحی از تغییر کاربری درست شود .هفته ای چند نیز هیزم تنور مطبخ افروخته می شود تا بوی خوش پخت نان ، فضای خانه را عطرآگین کند. دوچرخه های فراهم آمده هم ،و به گردشگران کمک می کند در کوچه پس کوچه های کاه گلی شهرمان رکاب بزنند و در کوله بارشان خاطره ای خوش از شهرمان و دیارمان به سوغات برند
بخش فرهنگی خانه ، شامل موزه و گالری زنده یاد منوچهر شیبانی ، تالار فیلم و نمایش ، کارگاه سفال و کتابخانه تخصصی فرهنگ و هنر و گردشگری می باشد . منوچهر شیبانی از پیشگامان هنرمدرن ایران است . در شعر ،نثر،درام،مقاله،فیلم،و سرانجام در نقاشی هایش دریچه ای به معیار های نوگشوده است . تابلوهای نقاشی رنگ و روغن ، آبرنگ ، طرح های قلم ، وسائل شخصی و کتابخانه ایشان از سوی همشرش ، سرکار خانم شیبانی(صبحی) به کانون اهدا شده و در اردیبهشت 84 ، همزمان با روز جهانی موزه و میراث فرهنگی ، به عنوان نخستین موزه غیر دولتی کاشان گشایش یافته است . تالار فیلم و نمایش (اجتماعات) به همراه امکانات جانبی چون اتاق نور و صدا و اتاق گریم در سرداب جنوبی جای گرفته و نمونه ارزشمندی از تغییر کاربری را نشان می دهد ، حضور چند چرخ سفال به همراه بسته های گل رس ، امکان سفال گری را برای میهمانان گرامی فراهم می آورد . کتابخانه نیز در ضلع جنوبی بنا جای گرفته تا آفتاب شرقی را بر دریچه قلب دوستدارانش بتاباند.
مجموعه فرهنگی اقامتی احسان ب داشتن اقامتگاه سنتی ، تالار تشریفات ، موزه و گالری ، کتابخانه ، تالار فیلم ، تئاتر،اجتماعات ، کارگاه سفال و صنایع دستی و سایت دوچرخه ، آماده پذیرایی از میهمانان ایرانی و خارجی بوده و مکان برگزاری جشن های ادارات دولتی ، دانشگاه ها و مراکز آموزشی ، شرکت ها و موسسات می باشد.
این مجموعه از جمله برجستهترین آثار معماری اسلامی و یکی از نامزدهای دریافت جایزه بهترین بناهای مسکونی ایران اسلامی است. این بنای تاریخی که در حدود سالهای ١٢۴۵ تا ١٢۵٠ قمری توسط مرحوم سید ابراهیم تاجر کاشانی ساخته شده، از لحاظ معماری و تزیینات حایز اهمیت فراوان است. مجموعه خانه عباسیان شامل 5 حیاط و گودال باغچه است که پس از فوت مالک اولیه به مرور از هم تفکیک و به صورت 5 باب خانه مستقل از هم درآمد. در سالهای اخیر 4 باب از 5 باب خانه خریداری و بازسازی شد. از4 باب خانه خریداری شده، دو واحد آنها به صورت طرح معمول معماری بافت قدیم کاشان یعنی گودال باغچه و یکی از آنها به صورت دو طبقه با حیاط مسقف و چهارمی که در اصل باغچه بوده است به صورت حیاط سنتی است. خانههای عباسیان به لحاظ معماری، دارای طرحی بسیار قوی و غنی و از نظر تزئینات گچبری و نقاشی و کاربری تزئینات معماری اسلامی نظیر رسمی بندی، یزدی بندی، کاربندی، قطاربندی، مقرنس و مشبک در اوج زیبایی و ظرافت میباشد. سبک اصلی معماری بنا به گودال باغچه موسوم است. در این سبک معماری، بنا پایینتر از سطح کوچه احداث شده و اصطلاحاً گود میباشد. دلایل ساخت بنا به این شکل: استفاده از آب قنات: در گذشته به علت استفاده از آب قنات و به جهت تامین فشار آب برای جریان داشتن در قسمت های مختلف بنا، آنرا نسبت به سطح کوچه عمیق تر می ساخته اند. استفاده از خاصیت عایق بودن خاک در مقابل حرارت و برودت در گرما و سرما برای خنک سازی و گرم کردن بنا در تابستان و زمستان. استفاده از خاک گود برداری برای تامین مصالح به کار رفته در بنا. ویژگیهای معماری خانه عباسیان: قرینه سازی: در هر ضلع این بنا اگر خطی فرضی در وسط ضلع ترسیم شود، طرفین ضلع کاملاً قرینه میباشد. تنوع فصلی: بنا دارای قسمتهای تابستانی و زمستانی نشین بوده و در هر فصل از سال از قسمتهای خاصی از بنا، متناسب با وضعیت آب و هوایی آن فصل، استفاده میشده است. معماری درونگرا: بر خلاف بناهای امروزی که ظاهر بنا دارای تزئینات بسیار میباشد. در بناهای قدیمی، ظاهر بنا بسیار ساده و دارای تزئینات کم می باشد و بالعکس درون بنا بسیار با شکوه و زیبا می باشد. معماری محجّبه یا نقابدار: به علت آنکه معماری دوران قاجار یک معماری مذهبی است و شهر کاشان نیز از دیر باز به دارالمومنین معروف است، رعایت مسائل مذهبی در معماری خانه عباسیان بسیار مشهود میباشد. از مصادیق این امر، تقسیم بنا به دو بخش اندرونی و بیرونی، اتاقهای تو در تو و متعدد، جدایی محل سکونت آقایان و خانمها در تالارها، وجود دیوار حجاب در اطراف فضای بام برای گرفتن دید همسایه به داخل بنا و... می باشد. حتی برای کوبة دربها نیز دو دستگیره با صداهای متفاوت تعبیه شده که از طریق صدای کوبه میشده به جنسیت فردی که پشت درب است پی برد. خانه عباسیان که با شماره 2020 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده، بخشی از آن به بنیاد سهراب سپهری نقاش و شاعر نامدار معاصر تعلق گرفته است.
مجموعه خانه عباسیان در خیابان علوی،در کوی سلطان امیراحمد میباشد و بین سالهای 1245-1250 قمری ساخته شده است. این مجموعه از جمله برجستهترین آثار معماری و یکی از نامزدهای دریافت جایزه بهترین بناهای مسکونی ایران است. این بنای تاریخی از لحاظ معماری و تزیینات حایز اهمیت فراوان است. مجموعه خانه عباسیان شامل 5 حیاط و گودال باغچه است که پس از فوت مالک اولیه به مرور از هم تفکیک و به صورت 5 باب خانه مستقل از هم درآمد. در سالهای اخیر 4 باب از 5 باب خانه خریداری و بازسازی شد. از4 باب خانه خریداری شده، دو واحد آنها به صورت طرح معمول معماری بافت قدیم کاشان یعنی گودال باغچه و یکی از آنها حوض خانه که محل مدرس آیت الله علوی بوده، و در اصل باغ بوده است ، که داخل باغ هشت باب خانه جدید ساخته شده است و بخشی از آن منزل مسکونی آیت الله علوی بوده که به صورت نیمه مخروبه باقی مانده است. خانههای عباسیان به لحاظ معماری، دارای طرحی بسیار قوی و غنی و از نظر تزئینات گچبری و نقاشی و کاربری تزئینات معماری اسلامی نظیر رسمی بندی، یزدی بندی، قطاربندی،( مقرنس) و گره سازی در اوج زیبایی و ظرافت میباشد.
سبک اصلی معماری بنا به گودال باغچه موسوم است. در این سبک معماری، بنا پایینتر از سطح کوچه احداث شده و اصطلاحاً گود میباشد. دسترسی به آب قنات وفشار آب در قسمت های مختلف ساختمان و خاصیت عایقی خاک و مصالح در جلوگیری از سرما و گرما و استحکام بنا، علت ساخت بنا در گودی بوده است . ویژگیهای معماری خانه عباسیان: تقارن: در هر ضلع این بنا اگر خطی فرضی در وسط ضلع ترسیم شود، طرفین ضلع کاملاً قرینه میباشد. چهار فصل خانه: بنا دارای قسمتهای تابستانی و زمستانی نشین بوده و در هر فصل از سال از قسمتهای خاصی از بنا، متناسب با وضعیت آب و هوایی آن فصل، استفاده میشده است. معماری درونگرا: بر خلاف بناهای امروزی که ظاهر بنا دارای تزئینات بسیار میباشد. در بناهای قدیمی، ظاهر بنا بسیار ساده و دارای تزئینات کم می باشد و بالعکس درون بنا بسیار با شکوه و زیبا می باشد. معماری محجّبه یا نقابدار: به علت آنکه معماری دوران قاجار یک معماری مذهبی است و شهر کاشان نیز از دیر باز به دارالمومنین معروف است، رعایت مسائل مذهبی در معماری خانه عباسیان بسیار مشهود میباشد.
خانه تاريخي عباسيان از زيباترين خانه هاي تاريخي ايران به شمار مي رود. به گزارش پايگاه اطلاع رساني سازمان رفاهي تفريحي شهرداري کاشان، اين بناي تاريخي در حدود سال هاي 1245 تا 1250 هجري قمري توسط مرحوم سيدابراهيم تاجر کاشاني، پدربزرگ آيت اله سيد محمد علوي بروجرودي معروف به «سيد باغ» ساخته شده است. اين مجموعه در پنج طبقه شامل پس سرداب ، سرداب ، همکف ، بالا و بهارخواب است. يکي از ويژگي هايي که اين خانه تاريخي را در زمره شاهکارهاي معماري ايراني قرار داده و از ديگر خانه هاي تاريخي متمايز کرده، بالاتر بودن مساحت زيربناي آن از وسعت زمين اين خانه است. در حالي که وسعت زمين اين خانه حدود 5 هزار متر مربع است، به دليل تعدد طبقات ، زيربناي آن بيش از 7 هزار مترمربع است. کل مجموعه ، شامل 5 حياط بيروني، اندروني، باغ، خدمه و حوضخانه است که هر يک، کاربرد ويژه خود را دارد.
«بخش بيروني»، در واقع به عنوان مهمانپذير صاحبخانه و محل پذيرايي از مهمانان تجاري به شمار مي رفته که شامل اتاق آئينه، تالار سرپوشيده، ايوان، اتاق هاي سه دري، پنج دري و ساير فضاهاست. «بخش اندروني»، محل اسکان صاحبخانه و خانواده وي بوده و همخوان با مقله حجاب در معماري اسلامي، از بخش بيروني کاملا جدا است. «بخش حياط باغ»، محل برگزاري نماز جماعت به امامت آيت اله سيد محمد علوي بروجردي بوده که از همين رو، ايشان به «سيد باغ » شهرت يافته بودند. «بخش حياط حوضخانه» نيز محل تدريس اين سيد بزرگوار بوده است. آخرين بخش اين مجموعه «بخش حياط خدمه» است که محل اسکان خدمه بوده و از طريق مطبخ به خانه راه داشته است. کل مجموعه داراي 2 بادگير و دو حلقه چاه است که يکي از چاه ها به عنوان مخزن آب خانه به شمار مي رفته است. مهمترين قسمت هاي مجموعه عباسيان عبارت است از اتاق آئينه، اتاق شاهنشين، اتاق پنج دري يا تالار مرکزي ودو تالار سرپوشيده بزرگ است.
«اتاق آئينه» که زيباترين اتاق اين خانه تاريخي به شمار مي رود، در حياط بيروني واقع است و محل پذيرايي از مهمانان خاص بوده که داراي تزئينات آئينه کاري وگچ بري بسيار زيباست. « اتاق شاهنشين » در حياط اندروني واقع شده است و «اتاق پنج دري» يا «تالار مرکزي» به دليل اشراف بر دو حياط بيروني و اندروني ، بيشتر مورد استفاده صاحبخانه بوده است. «تالار سرپوشيده بزرگ » خانه عباسيان که در حياط بيروني قرار دارد، محل برگزاري آيين هاي جشن و عزاداري عمومي بوده و «تالار سرپوشيده کوچک » که در حد فاصل حياط بيروني و اندروني و در امتداد تالار مرکزي واقع شده است، محلي براي برگزاري مراسم خانوادگي و خصوصي بوده است. نکته قابل توجه ، نورگير زيباي تالار سرپوشيده بزرگ است که به دليل شباهت آن به کلاه سربازان فرنگي دوره قاجار، به نورگير کلاه فرنگي معروف شده است. مدتي پس از مرگ حاج سيد محمد ابراهيم ، اين خانه زيبا تفکيک شده و به فروش رسيد. پس از تفکيک، بخش بيروني به نام عباسيان ، بخش اندروني به نام مسعودي فر، بخش حوضخانه به نام حقاني، بخش خدمه به نام عباسي و باغ خانه به نام تقوي تغيير نام داد.
اما چرا کل اين مجموعه به نام عباسيان معروف شده است؟
حدود صد سال پيش، حياط بيروني به يکي از تاجران معروف کاشان به نام عباسيان فروخته شد که به دليل هنگفت بودن اين بها در آن زمان، تا مدت ها اين خبر، نقل محافل شهر بود و سبب شد تا به تدريج ، کل مجموعه به نام عباسيان شناخته شود. متاسفانه معمار و هنرمندان چيره دست اين بناي تاريخي بسيار زيبا و ارزشمند، نامعلومند. مجموعه فعلي شامل 3 حياط بيروني، اندروني، حوضخانه و حياط باغ است، ولي حياط خدمه هنوز خريداري نشده است. شايان ذکر است که اين بناي ارزشمند در محله سلطان اميراحمد کاشان واقع شده است.
این مجموعه در سال 1252 هجری قمری به وسیله مرحوم حاج محمد ابراهیم، یکی از تجار خوشنام کاشان ساخته شده که از لحاظ طرح معماری و تزئینات و استفاده از فضاها وحجم های موجود در آن بسیار غنی و از نظر معماری سنتی در نوع خود منحصر به فرد است. مجموعه خانه های تاریخی عباسیان به تحقیق و طبق نظر نخبه ترین کارشناسان معماری، جزو برجسته ترین آثار معماری اسلامی و یکی از نامزدهای دریافت جایزه بهترین بناهای مسکونی ایران اسلامی است.
این مجموعه مشتمل بر پنج حیاط و گودال باغچه بوده است که پس از فوت مالک اولیه به مرور از هم تفکیک و به صورت پنج باب خانه مستقل از هم درآمد است .
خانه های عباسیان به لحاظ معماری، دارای طرحی بسیار قوی و غنی و از نظر تزئینات گچبری و نقاشی و کاربری تزئینات معماری اسلامی نظیر: رسمی بندی، یزدی بندی، کاربندی، قطاربندی، مقرنس و مشبک در اوج زیبائی و ظرافت است.
حضرت آيت الله مير سيد علي يثربي كاشاني (قدس سره)
از جمله علماي بزرگ و نامدار كاشان مرحوم آيت الله مير سيد علي يثربي كاشاني است. آن مرحوم به سال 1311 هجري در شهر سامرا و در بيت علمي مرحوم آيت الله آقا سيد محمد رضا بن سيد اسماعيل بن عبدالرزاق يثربي كاشاني متولد شد و در سن 5 سالگي يعني به سال ( 1316 ه.ق) همراه پدر وارد شهر كاشان شد و در عنفوان جواني درس سطوح را تمام كرده و به سال 1321 وارد حوزه نجف گرديد. در سال 1331 بنا به درخواست خانواده معظم له به كاشان بازگشتند و پس از چندين سال اقامت در اين شهر و تدريس علوم ديني بنا به درخواست مرحوم آيت الله حائري در سال 1341 ه.ق وارد حوزه قم شده و ضمن شركت در درس مرحوم آيت الله حائري خود نيز حوزه مستقلي تشكليل داد. و حدود هفت سال ضمن تدريس فقه و اصول به تربيت طلاب و فضلاء پرداخته و شاگرداني بزرگ را تربيت نمودند كه در ميان آنان مي توان از رهبر كبير انقلاب امام خميني (ره) آيت الله داماد، آيت الله نجفي مرعشي (ره) و دهها عالم ديگر نام برد كه هر يك در زمان خود فقيهي بزرگ و دانشمندي گرانمايه شدند.
ايشان پس از چندين سفر كوتاه به نجف و قم بمدت 30 سال در كاشان اقامت داشتند و همچون گنجي مملو از علم و دانش و تقوا موجب بركت و سرافرازي اين شهر مذهبي وتاريخي بودند. از جمله برجستگيهاي اخلاقي اين مرد بزرگ ساده زيستن و فرار از تعينات، صراحت لهجه، سخاوت در عين ناداري، علو طبع و عشق و اخلاص به اهل بيت (ع) و استنتاج بود.
سرانجام به سال 1379 ه.ق مردي از ميان ما رفت كه فقدانش جهان اسلام و انسانيت را در هاله غم فرو برد. پيكر اين عالم جليل القدر با نهايت تجليل در كاشان تشييع و در محله پشت مشهد كاشان به خاك سپرده شد.
ليك اندر مرگ مردان بزرگ عالمي گريد براي عالمي
لاجرم در مرگ مرداني چنين گفت بايد اي دريغا عالمي
آيت الله مير سيد نظام الدين آل ياسين
مير سيد نظام الدين آل ياسين يكي از علماي بزرگ و از روحانيون روشنفكر و آزاديخواه بود كه به سال 1248 شمسي در كاشان متولد شد.
جد اعلاي اين طايفه سيدي دانشمند و فقيه به نام سيد جعفر بوده كه در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي بنا به در خواست جمعي از حاجيان ايراني و بالاخص اهالي كاشان از مدينه طيبه به ايران مهاجرت كرده و در كاشان رحل اقامت افكنده است.
حاج سيد محمد تقي عالم و عارف معروف معاصر فتحعلي شاه و محمد شاه قاجار از مراجع بزرگ زمان خود به شمار مي رفت و اين دو پادشاه در كاشان به ديدن او رفته بودند( مخصوصا محمد شاه كه دست ارادت به وي داده بود) و بعد از وفاتش به امر محمد شاه مقبره مجللي در بقعه حبيب بن موسي (ع) در محله پشت مشهد كاشان بر مزار او بنا شد.
و اما پدر مير سيد نظام الدين ميرزا ابوالقاسم از علماي طراز اول كاشان بود و مادرش صديقه دختر ميرزا حسين غفاري متخلص به « مشرقي» ( محتاج عليشاه) شاعر و عارف در قريه برزآباد كاشان مدفون است.
سيد نظام اوايل عمر را در كاشان به كسب مقدمات فارسي و عربي پرداخت و از محضر اساتيدي چون ملا محمد حسين نطنزي ملا حسن نحوي، ملا محمود جوشقاني و غيره فيض برد.
مردم كاشان در اولين دوره قانون گذاري او را به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب كردند و با مشايعت مجلل و جشن و شادي به تهران فرستادند. او در بين نمايندگان مجلس اول به جهت وفور علم و فقاهت و تسلط بر مناظره و حلاوت بيان موقعيتي ممتاز يافت.
سيد نظام الدين ذوقي لطيف و قريحه اي پسنديده داشت و اشعاري در موضوعهاي مختلف ساخته است از جمله:
شكوفه خيمه برون زد خوارها مستند ز فتح، متفقين خوش به عيش بنشستند
شكسته شد سپه آلمان و هم اتريش ولي به حفظ استقلال خود قوي دستند
از تصنيفات و تاليفات آن مرحوم آنچه بعد از حمله به خانه ايشان و غارت اموالش بجاي مانده عبارتند از:
كتاب ارشاد الخواص درعرفان به زبان فارسي، كتاب فهرست المعاملات، كتاب توضيح المعارف به زبان عربي.
سيد نظام الدين به سال 1319 شمسي در كاشان وفات يافت و در جوار بقعه حبيب بن موسي (ع) به خاك سپرده شد.
حضرت آيت الله آقا سيد فخر الدين امامت (ره)
مرحوم آيت الله سيد فخر الدين امامت به سال 1292 ه.ق در كاشان متولد گرديد و در بيت فقاهت پرورش يافت . پدرش آقا سيد مهدي نام داشت. او همانند آباء گرامش به رياضات شرعيه پرداخت و پس از خواندن مقدمات و ادبيات متون فقه و اصول را از دو عموي بزرگوارش آقا سيد محمد حسين امام و آقا سيد محمد حسن امام و آيت الله حاج ملا محمد حسين نطنزي و … فرا گرفت و سپس در محضر درس مرحوم آيت الله آقاي ملا حبيب الله شريف شركت كرده سالهاي متمادي از آن كلاسها استفاده هاي شايان فرمود، تا اينكه در سال 1340 ه.ق استاد بزرگش وفات يافت.
ايشان براي كسب علم و دانش رهسپار قم شده و از محضر آيت الله حائري كسب فيض نمودند و چندي بعد عازم كاشان شدند و تا پايان عمر در اين شهر به تدريس و تاليف و ارشاد مردم پرداخته و اقامه جماعت در مدرسه سلطانيه كاشان نمودند.
آيت الله سيد فخر الين امامت سر انجام پس از ده ها سال تلاش و كوشش در راه حق و اشاعه دين مبين اسلام در ظهر روز چهار شنبه جنازه مطهرش را با احترام زياد در مقبره شخصي ( جوار يكي از احفاد حضرت موسي بن جعفر(ع) جنب فلكه كمال الملك كاشان) بخاك سپردند.
از تاليفات زياد ايشان مي توان كتاب راه خداشناسي، ثواب الزيارات، رساله در احكام ارث، كشكول مواعظ، حاشيه بر شرايع، حاشيه بر مكاسب، رساله در مصرف سهم امام و غيره را نام برد.
وي ذوق شعر گويي نيز داشته و در اشعارش « صهر سالك» تخلص مي نموده است.
ابيات ذيل از اوست:
مراست يك سخن و گر تراست شوق وصال كه اين لطيفه مرا از يكي است ز اهل كمال
اگـــر تـــو طــالب حـــق و رحيق مـعرفــتي بيــا و بشــنو و در گــوش گــير اين اقــوال
تــو طــاهر فلكي، موطن است قصر جــنان شكســته بــال دريــن آشيــانه اي بــه مــلال
عالم رباني مرحوم حاج سيد محمد تقي پشت مشهدي كاشاني فرزند مرحوم مير عبدالحي ابن سيد ماجد بن ابراهيم الحسيني از علماي بزرگ كاشان در قرن سيزدهم هجري است و چون در محله پشت مشهد كاشان مي زيسته، بدين نام شهرت يافته است.
اجداد مرحوم حاج سيد محمد تقي كه از دوران صفويه در كاشان توطن اختيار نمودند همگي از سلسله علما بوده اند. منجمله مرحوم سيد ماجد جد اعلاي عالم مزبور از علماي دوران صفويه بوده و در بدو سلطنت نادرشاه افشار به امر آن پادشاه براي مباحثه با علماي اهل تسنن و در معنا براي رفع اختلاف شيعه وسني مامور به عزيمت به عراق شد ولي در بين راه وفات يافت.
مرحوم آيت الله حبيب الله شريف (ره) در كتاب لباب الالقاب مي نويسد:
مرحوم سيدماجد، فاضلي اديب و حكيمي فقيه و اريب بوده و تاليفات او رساله اي است در تحقيق غناء و حواشي به اشارات و شفاي شيخ الرئيس.
مرحوم سيد محمد تقي كه دركاشان به مرحوم سيد معروف است در سال 1189 ه.ق در كاشان تولد يافت. اوپس از طي دوران تحصيلات مقدماتي مدتي در محضر درس مرحوم فاضل نراقي شاگردي نموده براي تكميل تحصيلات به عتبات عاليات سفر كرد پس از كسب فيض از محضر علماي بزرگ آن سامان به كاشان بازگشت و كلاس درس بزرگي را تشكيل داد.
آن مرحوم از اعاظم علماي زمان و افاضل فقهاء در آن دوران و شخص محقق و عارفي جليل بود و از جمله تاليفات وي كتابي در اصول بنام تنقيح الاصول است كه در زمان خود وي نيز نزد علماي عصر شهرتي داشته است. سيد محمد تقي به سال 1258 ه.ق در سن 69 سالگي وفات يافت. جنازه اش را با تشييع فراوان در جوار بقعه حبيب بن موسي (ع) بخاك سپردند.
مولف تذكره الشعرا مي نويسد:
عظمت و جلالت وزهد و تقواي سيد مذكور بر احدي پوشيده نيست و بعضي معتقدند كه آن جناب از جمله كساني است كه در عصر غيبت كبري به شرف خدمت حضرت ولي عصر روحي له الفداء نائل مي آمده است.
آيت الله مير سيد خليل الله حسيني فقيه
مرحوم آيت الله مير سيد خليل الله حسين فقيه فرزند مرحوم آقا سيد محمد حسيني كلهر (معروف به «صدرالاسلام» و متوفي به سال 1336 ه.ق) بود كه به سال 1306 ه.ق در خانواده اي علمي و روحاني ديده به جهان هستي گشود و پس از دوران كودكي ابتدا از محضر والد خود استفاده نمود و سپس در خدمت استاداني مانند مرحوم آيت الله آقا سيد محمد رضا پشت مشهدي كاشاني و علماي ديگري مانند آقا سيد محمد علوي بروجردي كاشاني و ملا حبيب الله شريف كاشاني بهره مند گرديده و در حدود 25 سالگي به درجه اجتهاد نايل آمد و اولين اجازه خود را د رسال 1332 ه.ق از آيت الله ملا حبيب الله شريف تحصيل نمود.
بعد از تكميل مدارج علمي اعلام حوزه نجف، آن مرحوم در سال 1339 ه.ق به وطن عزيمت و در زادگاه خويش كاشان اقامت نمود و از آن سال به بعد به تدريس پرداخت.
به هر حال سال چهل ونه كاشان شاهد فقدان يكي از مفاخر عالم تشيع شد كه گذشته از فقه و اصول و علوم ديني، در فلسفه و حكمت و ادب پارسي تازي استاد بود. جنازه آن مرحوم با كمال احترام تشييع و در صحن امام زاده سلطان امير احمد (ع) كاشان به خاك سپرده شد.
سيد احمد فخر الواعظين ( لسان الاسلام) فرزند سيد هاشم واعظ، ولد سيد هاشم، پسر مير عبدالرحيم از سادات حسيني كاشان است. وي يكي از بزرگترين خطبا و سخنوران عصر مشروطه و شاعري حساس و انقلابي و يكي از مجاهدين و رهبران آزادي، و از بنيان گذاران بناي مشروطيت ايران به شمارمي رفت.
او در ظل ملاطفت و مراقبت پدر تا سن هيجده سالگي اوقات خود را به تحصيل علوم، مقدمات فقه و اصول مصروف داشته و به قدر قابليت خود بهره يافت و در هيجده سالگي پا به منبر گذاشته به ذكر اخبار و مراثي پرداخت و در اين فن به كمال رسيد. خاوري با همه ترقي در اين رشته، مايل به كسب ادبيات و سير در تواريخ و دواوين شعرا بود و به انشاء شعر شوقي تمام داشت. او در سال 1316 ه.ق به تهران مسافرت نموده به حضور مظفر الدين شاه رسيد و به لقب فخر الواعظين و لسان الاسلام ملقب شد.
خاوري از آغاز زندگي در سايه تربيت پدري پرهيزگار و پارسا، با ايماني استوار به سادگي و پاكدامني زيست. او به سال 1317 در تهران توسط آقا شيخ يحيي كاشاني به انجمن سري اصلاح طلبان كه بيشتر اعضاء پرشور و حرارت آن از كاشانيان تهران و مورد اعتماد و اطمينان يكديگر بودند معرفي و مشغول به كار شد.
خاوري به واسطه عضويت در آن انجمن و اينكه در مسافرت هاي مكرر خود به تهران با افكار و عقايد آزاديخواهان آشنا و مانوس شده بود چنان شور و شوقي درنهادش برافروخته گرديد كه همچون خط فاضل و مميز برجسته راه و روش گذشته و زندگي آينده وي را به كلي از يكديگر جدا ساخت.
فخر الواعظين در شغل و پيشه مردم پسندي كه داشت، امر معاش وزندگاني ماديش به رفاه و آسايش مي گذشت و همواره مورد كمال احترام مردم بوده، شخصي اول اهل منبر شهر و ديار خويش هم بشمار مي رفت. اما از آن پس كه روش حق گوئي و آزادگي را برگزيد يكباره پشت پا به سود و صلاح اعتبارات اجتماعي خويش زده، با بيان شيرين و شيوا محاسن آزادي و تمدن و قانون و لزوم داير كردن مدارس جديد را برشمرده ومردم را به كسب علم و دانش و مطالبه حقوق ملي خود دعوت مي نمود.
خاوري سر دبيري دوره سوم روزنامه ثريا را به عهده داشت (سال 1327 ه.ق) مندرجات آن عبارت بود از مقالات سياسي، كاريكاتورهاي فكاهي، اشعار وطني، اخبار انجمن هاي ولايتي و شهري و كارهاي انجام يافته اداره بلديه كه با همكاري آزادي خواهان فعال و علاقمند سريعا پيشرفت مي نمود. مجددا در ماه شعبان سال 1329 ه.ق نخستين شماره روزنامه هفتگي ميزان به مديريت و سردبيري فخر الواعظين كاشاني درتهران منتشر گرديد.
از خاوري تاليفات خوبي بجاي مانده منجمله: كتاب محمود نامه( درمذمت ترياك) و مثنوي زشت و زيبا كه از آثار معروف اوست.
خاوري سرانجام دريكي از روزهاي محرم سال 1333 ه.ق در سن 62 سالگي جان به جان آفرين گفته و به رحمت حق پيوست جنازه اورا در زاويه شمالي ايوان بزرگ مزار پنجه شاه به خاك سپردند.
از اشعار اوست:
مشكل آن نيست كه مشتاق تو از جان گذرد مشكل آن است كه از كوي تو آسان گذرد
نگذري گر تو ز يك بوسه به راهش ستم است هر كه در راه تو جانان ز دل و جان گذرد
بشتاب از بر ما بگذري اي عمر عزيز عمر آري چه عزيز است شتابان گذرد
آن كه را كافر چشم تو بود راهنما عجبي نيست اگر از سر ايمان گذرد
پرده بردار ز رخسار و به محفل بخرام تا كه زاهد ز سر طوبي و رضوان گذرد
خضر اگر از لبت اي نوش دهان يافت نشان جاي دارد اگر از چشمه حيوان گذرد
گل دهن غنچه كند باز پي بوسه او گر حديثي به چمن زان لب خندان گذرد
عجب از آن كه ندارد به دل سنگت اثر ناله من كه شب هجر ز كيوان گذرد
سر و سامانم اگر نيست مداريد عجب هر كه جانان طلبد از سر و سامان گذرد
قيمت بوسه ز عشاق اگر جان طلبي «خاوري» كيست كز اين دولت ارزان گذرد
سعيد قطب الدين راوندي
سعيد بن هبته الله بن حسن راوندي كه لقبش قطب الدين ولي مشهور به «قطب راوندي» بوده است. يكي از دانشمندان نامي دوره خود مي باشد او از يك خانواده دانشمند ديده بر جهان گشود.
وي بيش از چهل كتاب درباره دين و فقه نوشته كه از جمله آنها مي توان «آيات الاحكام» «خلاصه التفاسير» را نام برد. قطب الدين راوندي ذوق شاعري هم داشته ولي همه منظومه هاي خود را به عربي سروده است. كتاب الخرائج و الجرائح، قصص الانبياء، شرح النهايه در ده جلد، نهيه النهايه، بيان الانفرادات، تهافت الفلاسفه، زهر المباحثه از ديگر آثار اوست.
دو پسر او «عماد الدين ابوالفرج علي بن سعيد» و «ظهيرالدين ابوالفضل محمد بن سعيد» نيز از دانشمندان بنام آن زمان در فقه بوده اند. قطب راوندي روز چهارشنبه چهاردهم ماه شوال سال 573 هجري در شهر قم ديده از جهان فرو بست و در صحن بزرگ حضرت معصومه (ع) بخاك سپرده شد. آرامگاه او هنوز هم زيارتگاه عام و خاص است.
نام اين عالم بزرگ چنانچه آمده «فضل الله ضياء الدين بن علي بن عبيد الله حسن راوندي كاشاني» مي باشد. كنيه اش «ابوالرضا» و يكي از مردان جليل و از جمله دانشمندان سترگ و نادر زمان بشمار مي آمده است.
وي شاگرداني چون شيخ محمد بن حسن طوسي پدر خواجه نصير الدين طوسي وشيخ منتخب الدين و ابن شهر آشوب مازندراني و برخي بزرگان ديگر داشته است و خود از شاگردان برجسته «شيخ ابوعلي بن شيخ طوسي» شيخ الطائفه بوده است.
آثاري نظير ادعيه السر و چهل رساله اي بنام رضوي و تفسير الراوندي كه نامش الكافي است، الحماسه سنه الاربعين في سنه الاربعين ( كه شرح چهل حديث است و در سال 540 ه.ق نوشته شده) و بسياري از آثار ديگر مي تواند بخوبي نموداري از ارزش فراوان اين مرد در ادبيات ايران باشد.
فضل الله ضياء الدين مانند بيشتر گويندگان و دانشمندان سده ششم به عربي مي نوشته است. سال در گذشت او معلوم نيست ولي تا سال 540 هجري تاريخ تاليف كتاب «اربعين» و حتي چنانچه از كتاب «درجات رفيعه» تاليف سيد علي خان مدني پيداست تا سال 548 هجري زنده بوده است. ديوان اشعار وي توسط مرحوم محدث ارموي چاپ و در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
صاحب لباب الالقاب مي نويسد: وي عالمي فاضل و زاهد است و كرامات و مقبره اش در كاشان معروف است.
آيت الله سيد محمد حسين رضوي (ره)
عالم بزرگوار علامه آيت الله علم الهدي سيد محمد حسين فرزند مير هبه الله بن محمد بن مير عبدالحي رضوي كاشاني در چهاردهم محرم سال 1291 ه.ق در كاشان متولد گرديد و مطابق شجره صحيحه كه در دست است 27 پشت به حضرت رضا (ع) مي رسد.
وي از بزرگترين مفاخر علمي و فقهي قرن سيزدهم و چهاردهم هجري ( دركاشان) بود كه از اوان كودكي به تحصيل علم پرداخت و در حوزه هاي علميه كاشان، اصفهان، شيراز و نجف دروس مختلف علمي و فقهي را پشت سر گذارد و مدت شانزده سال تمام از محضر مرحوم آيت الله آخوند محمد كاظم خراساني و مرحوم آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض نموده و به درجه اجتهاد نائل گرديد.
معظم له سفري به هندوستان كرد و علم رمل و جفرآموخت و در بازگشت از اين سفر در كرمان از سيد محمد علي بن شيخ الاسلام بهره برد. وي همواره به ترويج علوم ديني پرداخته و رسالات و كتب زيادي به رشته تحرير درآورد كه بيش از 30 جلد مي باشد. از جمله تاليفات او: اسكندريه در نحو، الاصول المعتبره در اصول كه در سال 1383 ه.ق به چاپ رسيده است، التنزيل في التفسير و التاويل، الجواهرات في بعض العلوم و المشكلات، حاشيه تحرير الفواعد المنطقيه في شرح الرساله الشمسيه، حاشيه الرياض، حاشيه شرح الشافيه للرضي، حاشيه شرح الكافيه للرضي، خدمات اسلام به جامعه بشر، رساله در حرمت نماز جمعه، الرساله الرضويه، العندبيل في تمييز الصحيح من العليل في الرجال، قواعد الاحكام، كاشف الظلم، مدارك النحو، مغني الاديب و غيره مي باشد.
ايشان علاوه بر تاليفات فراوان داراي ذوق شعري نيز بوده كه به فارسي و عربي اشعار فراواني سروده است از آن جمله منظومه اي در فقه گفته موسوم به معني الفقيه كه در چند بيت اول آن چنين آمده:
الحمد لله القديم الاول الواحد الفرد العليم الاكمل
صلي علي محمد نبينا عبد رسول خاتم نجينا
ثم علي الاول له خلائف و هم اولو الامر و هم صحائف
آيت الله رضوي همچون گنجي مملو از علم و دانش تا پايان عمر در كاشان زيست و به غير از خدا به هيچ چيز نظر نداشت. پيوسته در زمان حيات مقرض و بعد از ممات هم مقداري قرض بجاي گذاشت. همانطور كه گفتيم تاليفات و تصنيفات زيادي از او به جاي مانده كه در كتابخانه معظم له نگهداري مي شود. بعضي از آثار آن بزرگوار همچون العندبيل و رجال به همت دوستان و فرزند ارشدش آيت الله زاده آقا سيد فخر الدين رضوي به چاپ رسيد و وقتي نسخي از اين كتاب را به محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (دام ظله) بردند مشار اليه پس از رويت متاسف شدند كه چرا از وجود اين مرد علم و تقوي بيشتر استفاده نشده است. بقول شاعر:
تا توئي زنده ترا نشناسند قدر گل فصل خزان معلوم است
سرانجام در شب پنجشنبه هشتم شهر ذيحجه الحرام 1385 قمري مطابق با 11 فروردين 1345 شمسي روح اين عالم جليل القدر به ملكوت اعلي پيوست. جنازه اش را با تجليل فراوان در جوار بقعه چهل تن (نزديك دروازه فين كاشان) به خاك سپردند.
آيت الله حبيب الله شريف كاشاني (ره)
آيت الله ملا حبيب الله شريف كاشاني از علماي بزرگ سده چهاردهم هجري است كه تاليفات گرانبها و مهم و متنوعي در فقه و اصول و غيره دارد. وي پسر علي مدد فرزند رمضان كاشاني است وعلاوه بر اينكه درعلوم ديني مهارت داشت در علوم ديگر نيز استاد بود . و قريحه سرودن شعر نيز داشته است. وي در يكي از كتب خود چنين مي نويسد:
در سن چهارده سالگي دوره آموزش صرف و نحو و دروس متداوله را به پايان رسانده و نزد حاج سيد حسين و عده ديگري از علما به تحصيل فقه و اصول پرداختم. مقداري از فصول را نزد شيخ محمد اصفهاني خواهرزاده خود و يك قسمت عمده ا ز رسائل شيخ مرتضي انصاري را نيز پيش حاج ميرزا ابوالقاسم كلانتري تهراني خوانده و مقداري از حكمت را نيز از حاج ملا هادي سبزواري فرا گرفتم.
آيت الله شريف در سن شانزده سالگي به تحصيل اجازه روايتي و در هيجده سالگي با اجازه استاد خود (حاج سيد حسين) به مقام اجتهادي نايل شد و تمامي عمر خود را صرف تدريس و تاليف نمود چنانكه تاليفات وي را بيش از دويست جلد دانسته اند.
از جمله آثار او: كتاب لباب القاب ( در ذكر احوال بيش از 300 تن ا زعلما) اسرارالعارفين في الاخلاق و المعارف تذكره اشهداء، توضيح البيان في تسهيل الاوزان، حقايق النحو، منتخب القواعد، رساله فارسيه في الشكيات و السهويات و غيره مي باشد.
دركتاب لباب الالقاب نام 134 كتاب وي آمده است. او منظومه هاي بسياري هم در فقه و اصول دارد.
سرانجام آيت الله ملا حبيب الله شريف در 23 جمادي الاخر سال 1340 ه.ق د ركاشان وفات يافت . جنازه مطهرش با تشييع فراوان در مزار دشت افروز بخاك سپرده شد.
در تاريخ مرگ او گفته اند:
دريــغا رفــت از ايــن دار فــانـي مهي كافزون بدي از ماه جاهش
چو تاريخ از خرد كردم طلب گفت بهشت جاودان آرامگاهش(1340)
آيت الله سيد محمد علوي بروجردي
علامه آقا سيد محمد علوي بروجردي از بزرگترين مراجع علوم ديني و از نوادر زمان كه در جامعيت و علوم ادبي بين مراجع تقليد بي نظير بود. به سال 1272 ه.ق در بيت شرف و تقوا متولد گرديد.
پدرش مرحوم آقاي حاج سيد ابراهيم بروجردي از تجار محترم كاشان و از ارادتمندان ملا محمد نراقي به شمار مي آمد.
آيت الله بروجردي در كلاس درس اساتيدي همچون مرحوم آيت الله نراقي و آيت الله آقاي ملا حبيب الله (ره) شركت فرمود و چون آن جناب وفات يافت رياست روحانيت و مرجعيت تقليد كاشان و حوالي آن به ايشان واگذار گرديد و اكثر اكابر علماي شهرستان كاشان از محضر درس وي استفاده مي نمودند.
ايشان علاوه بر علوم ديني در فلسفه و حكمت و رياضيات و جبر و ادبيات فارسي و عربي استادي كم نظير بود و در سرودن اشعار فارسي و عربي تبحري بسزا داشت.
وي سرانجام پس از نود سال زندگاني در هفدهم ماه شوال سال 1362 ه.ق وفات يافت. مقبره آن جناب در جوار مقبره عالم رباني مرحوم ملا محسن فيض كاشاني است كه مطاف خاص و عام مي باشد.
تاليفات و تصنيفاتش حواشي و منظومات است مانند: حاشيه بر كفايه آخوند، حاشيه بر رياض المسائل، حاشيه بر مكاسب شيخ، منظومه در فقه، منظومه در فن معاني بيان، الفيه در نحو و …
ابوبكر علاء الدين كاشاني
ابوبكر علاء الدين بن مسعود بن احمد حنفي كاشاني ملقب به «ملك العلماء» و «علاء الدين» كه گويا علاء الدين نام اصلي وي بوده و ابوبكر كنيه اش مي باشد، از فقهاي بزرگي است كه از علاء الدين محمد بن احمد سمرقندي پيروي مي نموده است وي اكثر مصنفات او را از خودش خوانده است كتاب «تحفه الفقهاء» او را شرحي خوب نوشته و آن شرح را كه سه جلد است «بدايع الصنايع في ترتيب الشرائع» نام گذاشته و پس از انجام آن را بنظر استاد بزرگ خود رسانده است.
از تاليفات ديگر ابوبكر كتاب «السلطان المبين في اصوان الدين» مي باشد. ابوبكر در سال 587 هجري درحلب وفات يافت و خود او و زوجه اش فاطمه هر دو در خارج شهر حلب مدفونند.
عزالدين محمود بن علي كاشاني
شيخ عزالدين محمود از علما و عرفاي نامدار سده هشتم هجري است كه شاگرد نورالدين عبدالصمد بن علي اصفهاني نطنزي متوفي به سال 699 ه.ق از مشايخ معروف سلسله سهرورديه بوده و به نوشته كشف الظنون در ذيل عنوان ( التائيه في التصوف) و همچنين در ذيل عنوان (عوارف المعارف) و نيز به ضبط كتاب شاهد صادق تاليف محمد صادق آزاداني اصفهاني در سال 735 ه.ق وفات يافت و اينكه بعضي كتب نوشته اند وي در عهد آباقا خان درگذشته است ظاهرا اشتباه است.
عزالدين محمود با كمال الدين عبدالرزاق كاشاني از شاگردان طريقت دو شيخ معروف يكي نورالدين عبدالصمد بن علي نطنزي اصفهاني و ديگري شيخ ظهير الدين عبدالرحمن بن شيخ نجيب الدين علي بن بزغش شيرازي بوده اند.
عزالدين محمود در علوم متداوله عصر خويش مخصوصا ادبيات و فلسفه و عرفان و كلام و حديث مانند دانشمند معاصر همشهري و هم مسلكش كمال الدين عبدالرزاق كاشاني تسلط و تبحر كامل داشت. از آثار معروف او دو تاليف مهم در دست است يكي كتاب «مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه» به فارسي و دوم شرح قصيده تائيه ابن فارض ببن عربي بنام «كشف الوجوه الغر المعاني نظم الدر» كه از شروح بسيار معروف و ممتاز تائيه است و كاملا اديبانه و عالمانه شرح شده و از احاطه كامل مشارح در فنون ادبيه و فلسفه و عرفان حكايت مي كند.
از جمله اشعار اوست:
اي عكس رخ تو داده نور بصرم تا در رخ تو نبوي تو مي نگرم
گفتي منگر بغير ما آخر كو غير از تو كسي كه آيد اندر نظرم
اي دوست ميان ما جدائي تا كي چون من توام اين مني و مايي تا كي
با غيرت تو مجال غيري چو نماند پس در نظر اين غير نمايي تا كي
آيت الله محمد غروي كاشاني
مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد غروي كاشاني از علما و مجتهدين مجاهد عصر ما و همكار و يار نزديك مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني بود. او به سال 1313 ه. ق در كاشان متولد گرديد. پدرش مرحوم حاج محمد حسين نطنزي از علماي بزرگ و مراجع قرن سيزدهم هجري، فرزند آيت الله العظمي حاج ملا احمد نطنزي (داماد فاضل نراقي) بود، آيت الله غروي تحصيلات مقدماتي و سطح را در كاشان نزد آيت الله مرحوم حاج ملا حبيب الله كاشاني فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و فلسفه را از محضر مرحوم جهانگير خان قشقائي و آخوند ملا محمد كاشاني تحصيل نمود. آنگاه به نجف اشرف مشرف گرديد و مدت چهارده سال در حوزه درس حضرات و آيات عظام و استادان بزرگ فقه و اصول حضور يافت و معلومات حضرات و آيات عظام و استادان بزرگ فقه و اصول حضور يافت و معلومات خويش را تكميل نموده و به دريافت اجازه اجتهاد نائل گرديد.
وي فقيهي شجاع و عالمي پارسا و پيشوائي زنده دل بود كه دين را از سياست جدا نمي دانست. آيت الله غروي در نبرد بي امان با طاغوت شبانه روز تلاش كرد و جوانان پرشور را در جريان انقلاب اسلامي هدايت نمود او سرانجام پس از سالها تلاش در آذر ماه 1357 شمسي در سن 85 سالگي وفات نمود.
ملا محسن فيض كاشاني
دانشمندعاليقدرمحمد بن مرتضي الكاشاني ملقب و مشهور به ملا محسن فيض از اجله فقها و اكابر علماي مذهب تشيع دردوران صفويه است او در كاشان متولد شد و پس از پايان مقدمات علوم و دانش هاي زمان خويش به شيراز رفت وبه حلقه شاگردان علامه عاليقدر ملا صدرا پيوست.
تبحر ملا محسن فيض در تمامي علوم ديني بويژه تفسير و حديث وفقه و كلام وعرفان و فلسفه و ادبيات عرب و عجم به حدي است كه اگر در تمامي دوران سلطنت صفويه بي نظير نباشد مسلما كم نظير خواهد بود همچنين آگاهي و احاطه او در اصول و فروع و معقول و منقول به پايه اي رسيد كه محسود برخي از بزرگان و صاحب منصبان دانش زمان خويش واقع شد.
خاندان فيض عموما از علما و دانشمندان صاحب نام و ذيشرف كاشان بودند به ويژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضي و برادرانش ملا محمد معروف به نور الدين و ملا عبد الغفور و فرزندان آنها محمد هادي بن نورالدين و محمد مومن عبد الغفور و فرزند خود فيض ملا محمد ملقب به علم الهدي همگي داراي مقام عالي و منصب و جاهي بودند كه تاليفات و تصنيفات نفيسي داشته اند.
فيض در طول زندگي خويش شاگردان متعددي داشته كه گروهي از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ ايران محسوب مي شوند و از آن دست ميتوان، ملا ابوالحسن شريف فتوني عاملي اصفهاني مولف تفسير مرآت الانوار و علامه مجلسي (ره) صاحب بحار الانوار و سيد نعمت الله جزايري مولف انوار النعمانيه را نام برد كه از او اجازه روايت داشته اند.
علامه فقيه ملا محسن فيض در تمامي علوم ديني و پاره اي از علوم ديگر مهارت و تبحري شگفت انگيز داشته و مخصوصا در علم تفسير، حديث، فقه، فلسفه، كلام، عرفان، ادبيات فارسي و عربي داراي احاطه كامل و بصيرت تمام بوده است. استادي او در فروع و اصول و نبوغ فوق العاده و درمعقول و منقول بسي حيرت آور است و در يك كلام وي يكي از محققين گرانمايه و پرارزش است كه در كمال جامعيت و قدرت علمي بوده و در ميان دانشمندان و علماء كمتر نظير او ديده است.
چنانكه صاحب روضات الجنات مي نويسد: نظير او در دانش و فضل پيدا نشده و شهرت وعلم او بيشتر از آنكه بر زبان آيد.
علامه فقيد فيض در قم سكني گزيده بود اما وقتي كه شنيد سيد ماجد بحراني سالف الترجم وارد شيراز شده به قصد كسب فيض بدان ديار عزيمت كرد و در آن شهر با دختر ملا صدراي معروف ازدواج نموده و لقب ” فيض“ را نيز از او گرفت.
تاليفات گرانبهاي او آئينه تمام نمايي از تبحر و فضل و كمال و حسن سليقه و پايداري و اطلاعات وسيع او د رعلم معقول و منقول مي باشد كه آنها را بالغ بر 130 الي 200 جلد دانسته اند.
معروفترين و نفيس ترين تاليفات علامه فيض عبارت است از: كتاب وافي در شرح اخبار و روايات كتب اربعه شيعه كه مشتمل بر 15 جزء است و كتاب تفسير صافي، تفسير آصفي، تفسير مصفي، شافي خلاصه وافي، الحقايق، سفينه النجاه، حق المبين، حق اليقين، عين اليقين، علم اليقين، مفاتيح الشرايع در فقه، معتصم الشيعه درفقه، الاصول الاصليه، كلمات مخزونه، كلمات مكنونه، كلمات طريفه، محجه البيضاء، الانصاف خلاصه الاذكار، ديوان اشعار، تقديم المحسنين و ساير تاليفات وي در كتابهاي رجال چون روضات الجنات، قصص العلماء، فوائد الرضويه، ريحانه الادب و ديگر جاها ثبت و ضبط مي باشد.
در كتب تراجم رجال كه بعضي از آنها نام برده شد كمتر از سال ولادت فيض ياد شده است. ولي بعضي كتب تاريخ ولادت فيض را در حدودسالهاي 1006 الي 1008 ه.ق دانسته اند و تاريخ وفات وي را نيز بين سالهاي 1090 تا 1091 ه. ق اعلام نموده اند. هر چند سال تولد و وفات او دقيقا مشخص نيست ولي مي توان گفت طول مدت عمراو در محدود 84 تا 85 سال بوده است.
مدفن فيض د رمقبره كوچكي معروف به كرامات يا كرامت در جوار ميدان قاضي اسدالله كاشان واقع و زيارتگاه عام و خاص است.
تاريخ اجتماعي كاشان مي نويسد: محمدبن شاه مرتضي به شاه محمود كاشاني ( وفات 1091 ه.ق) يا برجسته ترين مظهر دانش و ادب ايران در سده يازدهم هجري و همچنين خاندان بزرگ علم او از پدر و جد و برادران و خالوها وعموها و اولاد واحفاد وي تا نسل هاي متوالي اغلب اهل علم و دانش و بلكه يكي از بزرگترين خاندانهاي علمي چهار قرن اخير ايران بوده اند.
اين نابغه دانش و ادب با وجود آنكه در عصر خود يكتا و مسلم بوده بواسطه روش خاص علمي او كه طريقه اخباري را با عرفان جمع كرده و از مكتب غزالي پيروي مي نموده و نيز فتوي ها و عقايد اجتهادي وي مانند آنكه غنا را در صوت و آواز جايز و بي مانع مي دانسته ويا قائل به وحدت وجود بوده است در زمان حيات مورد رشك و طعن شديد بعضي از معاصرينش قرار گرفته كه او هم بدينگونه اشعار آنها را پاسخ و خود را تسلي خاطر مي دهد:
اي دل بيا كه تا به خدا التجا كنيم وين درد خويش را ز در او دوا كنيم
چون دوست دوست داشت كه ما خون دل خوريم از دشمن حسود شكايت چرا كنيم
از ديگر اشعار اوست:
بيا تا مونس هم يار هم غمخوار هم باشيم انيس جان غم فرسوده بيمار هم باشيم
شب آمد شمع هم گرديم و بهر يكديگر سوزيم شود چون روز دست و پاي هم دركار هم باشيم
دواي هم شفاي هم براي هم فداي هم دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشيم
نگارنده اين سطور بسيار بجا مي داند قسمتي از قصيده زيباي استاد فقيد منشي را كه در منزلت و عظمت عالم بزرگ فيض كاشاني سروده شده بيان شود:
باشد خجسته طالع شهر و ديار فيض ز آن روز كه سالهاست بود در جوار فيض
اقبال بين كه شاهد بخت از ميان خلق بنشسته است تا ابد اندر كنار فيض
نازد اگر كه بر همه شهرها رواست كاشان كه هست فخرش از افتخار فيض
منابع:
1- تاريخ اجتماعي كاشان- حسن نراقي صفحات 163 و 164
2- مشاهير كاشان- حسين فرخ يار صفحات 104 تا 108
3- تذكره هاي رياض العارفين، روز روشن، نصر آبادي و...
4- نبيذ كهن در ساغر سخن انجمن ادبي صبا- صفحه 21
علامه فيض
محمد جعفر فرزند آخوند ميرزا محمد ابراهيم بن صدر الدين محمد فيضي به سال 1267 شمسي در بالاترين خاندان علمي كاشان ديده به جهان گشود. تحصيلات مقدماتي را در محضر والدش ميرزا محمد ابراهيم كه از مجتهدان معروف بود آموخت و از محضر آيت الله علوي و اساتيد ديگر كاشان استفاده نمود. سپس به اصفهان رهسپار گرديد و چندي در مجلس درس آخوند آقا نجفي اصفهاني حاضر شد و مورد توجه شايان قرار گرفت.
او اديبي ذواللسانين و شاعري شيرين سخن و خطيبي ارزنده بود كه منشاتش در غايت فصاحت موجود است. علامه فيض سياست را از روحانيت جدا نمي دانست و از اين نظر خانه وي نه تنها مرجع روحانيون بود بلكه تكيه گاهي براي ياران سياسي وقت بشمار مي رفت. در خانه او به روي همه مردم در تمام اوقات باز بود و د رعين عدم تمكن مالي سفره اي گسترده داشت و بي پناهان را پناه بود.
علامه فيض پس از 70 سال زندگي پربركت در آذرماه سال 1337 شمسي دار فاني را وداع گفت. جنازه وي با انبوهي از تشيع كنندگان در جوار مزار كثير الانوار جدش ملا محسن فيض به خاك سپرده شد.
از تاليفات او كتاب رجال كاشان ( كه چاپ نشده)، كتاب شرح حال فيض (خطي)، ديوان اشعار ( كه تخمينا 5000 هزار بيت است) و نمونه هايي از نثر وي را مي توان نام برد.
ملا ابوالحسن كاشاني
ملا ابوالحسن از دانشمندان بزرگ و نامي دوران صفوي و معاصر با سلطنت شاه طهماسب بود. وي در فقه و اصول و معقول و منقول تبحر فراوان داشت و از اساتيد بزرگ علم و ادب بشمار مي رفت. ده ها اثر ارزنده نشانگر شخصيت اين مرد بزرگ است.
از جمله تاليفات اوست: كتاب اثبات الواجب و صفاته، اركان الايمان الحسني در حكمت طبيعي، روض الجنان يا روضه الجنان در كلام و حكمت، شرح فرائض خواجه نصير الدين طوسي و الشوارق در كلام، مقدار الديات و احكامها، المنطق و چندين اثر ديگر.
ملا ابوالحسن به سال 966 ه.ق وفات يافت.
قاضي اسد كاشاني
يكي از علماي بزرگ قرن يازدهم هجري كه در زمره عرفا نيز مي باشد مرحوم قاضي اسد الله كاشاني است كه در معرفت و عرفان شهرت فراواني پيدا نمود.
از جمله اشعار عرفاني او:
اي همه تو، غير تو در دهر كو غير تو در كوچه و در شهر كو
وي در گفتار خويش از شبلي، جنيد، حلاج، بايزيد بسطامي، شمس تبريزي و مولوي به نيكي ياد مي كند و ليكن افضل الدين محمد مرقي (بابا افضل) را در مرتبه اي بالاتر و با بياني بليغ تر ستايش مي كند.
گويند چند روز قبل از مرگ خويش به محل دفن خود شتافت وبا شور و سرور ابياتي چند را بر زبان راند.
قاضي اسدا مرگ فراموش مكن بابوالهوسان دست در آغوش مكن
برخيز و به پاي خود به قبرستان رو اين بار جنازه را به هر دوش مكن
قاضي به سال 1047 ه.ق در گذشت مزار اين عالم پاك باز جنب دروازه فين ( فلكه قاضي اسد الله) دركمال روح و صفا همواره مطاف ارباب نياز و مسكن رندان پاك باز است.
از قاضي اسد ديوان غزلياتي كه بالغ بر سه هزار بيت است در دست مي باشد. شعر او چون از عشق عرفاني الهام يافته خالي از جذبه روحاني نيست. وي درباره اصل و نسب خود گويد:
حاتم طبيعتم كه بحاتم همي رسم يعني ز نسب حاتم و از نسل اشترم
منت خداي را كه سپهدار شيعيان بوده است اشتر و من از اولاد اشترم
از جمله افكار مخصوص قاضي اسد، درتصوف است و اينكه از راه اعتدال مزاج ( تسلط برنفس) مي توان سعادت حقيقي را درك نمود و در اين باره گويد:
شدم به عالم ارواح در شب معراج كه زخم دل كنم از فيض روح قدس علاج
خبر به جمع ملايك رسيد از آمدنم شدند جمع بگردم چو مردم محتاج
كه اي نديم خدا بهر ما دعائي كن ز بحر سينه به صحرا نثار كن امواج
من ا زهجوم ملائك ز خواب برجستم گرفته بود در اين چرخ از حيات خراج
بتوبه روي بدرگاه لم يزل كردم كه من نه شبليم و نه جنيد و نه بايزيد و نه نساج
بغير آنكه كمين بنده خداوندم وليك چون اسدم هست اعتدال مزاج
در تذكره رياض العارفين مطالبي نقل شده است كه بزرگي و اخلاص قاضي اسد را مي رساند.
ابياتي ديگر از اشعار اوست:
اي آنكه توئي محرم راز همه كس شرمنده ناز تو نياز همه كس
چون دشمن و دوست مظهر ذات تواند از بهر تو مي كشيم ناز همه كس
آيت الله ابوالقاسم كاشاني
حضرت آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني از بنيان گذاران نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران و از مبارزين بزرگ عليه استعمار بود كه شعر ملي شدن صنعت نفت را عنوان نمود . در اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت حضرت آيت الله كاشاني به وسايل مختلف دولت را تقويت مي كردند و با نفوذ ومحبوبيتي كه در كشورهاي اسلامي داشتند ملل مسلمان جهان را به پشتيباني از مبارزات ملي ايران دعوت مي نمودند.
اعلاميه هاي پرشور او كه برطرفداري از نهضت ملي شدن نفت بود از جمله مشهور وي (برادران عزيز) شروع و به امضاء سيد ابوالقاسم كاشاني ختم مي شد و آن روزها يك برگ اعلاميه آيت الله كاشاني كافي بود كه بازار تهران و همه ايران را تعطيل كند چنانكه در ماجراي خلع يد از شركت سابق نفت مكرر با يك اعلاميه وي، ايران تعطيل عمومي مي شد.
در جريان انقلاب عراق آيت الله كاشاني به اتفاق پدر خود و ساير مجتهدين شيعه در آن كشور اسلحه بدست گرفت و بر ضد استعمار انگليس جنگيد.
علامه تهراني مي نويسد: سيد ابوالقاسم بن سيد مصطفي كاشاني عالم جليل و مجاهد كبير و مصلح مشهور و سياستمدار با تجربه در نجف اشرف، از شاگردان پدرش علامه بزرگوار مجاهد و استاد ما ملا محمد كاظم خراساني و ميرزا حسين خليل بود و از تقريرات درس دو استاد نامبرده كتابهاي بسياري در ابواب مختلف فقه و اصول نوشت.
از همان آغاز جواني به عمق فكر و دقت نظر و شرافت نفس و علو همت مشهور بود من از همان آغاز جواني با وي معاشرت داشتم و در علم و فضل و تقوي و پاكي طينت و عفت نفس و خوي نيكو وطبع بلند كمبودي نديدم. او يكي از قديمترين دوستان من بهنگام شركت در حوزه درس استاد آيت الله خراساني بود.
سرانجام مجاهد كبير آيت الله كاشاني به سال 1381 ه.ق در سن 88 سالگي به جهان باقي شتافت و در جوار حضرت عبدالعظيم (ع) به خاك سپرده شد.
ملا هاشم كاشاني
« خويشتن را در نجوم غياث الدين جمشيد ثاني مي دانست و اين دعوي حقا كه بي محل نبود. در حيات مرحومين ملا حسين منجم زنوزي و ملا حسن منجم محلاتي عمل استخراج و طبع تقاويم به معيت اين سه استاد عظيم بود».
سيد مصطفي كاشاني
سيد مصطفي كاشاني پدر آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني مبارز معروف قرن اخير است وي پسر حاج سيد حسين كاشاني يكي از اكابر علما بود و در اوائل سده چهاردهم مي زيست.
تحصيلات ابتدائي خود را با فراگرفتن مقدمات لازم و علوم متداول به پايان رسانيد و فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام را در حوزه درس پدر دانشمند خود تكميل نمود و پس از فوت او به اصفهان رفت و چون حوزه علمي فراخور حال خود پيدا نكرد به نجف عزيمت نمود.
در نجف به يكي از مراجع مهم علمي و حوزه درس مراجعه نمود و استفاده شاياني برد علاوه بر مقام علمي و ديني اين مرد، شعرنيكو مي سرود و خط شكسته نستعليق را خوب مي نگاشت، تاليفات بسياري داشته كه متاسفانه اغلب آنها از بين رفته است.
حاج سيد مصطفي كاشاني در شب نوزدهم رمضان سال 1337 ه.ق در كاظمين چشم ازجهان فروبست و در جوار مرقد امام موسي كاظم (ع) مدفون گرديد.
ملا فتح الله كاشاني
ملا فتح الله بن ملا شكر الله از علما و فقها بزرگ و متبحر اواخر سده دهم هجري بود. درعلوم ديني خصوصا در تفسير مهارت و چيرگي خاصي داشته و تاليفات مهم او بهترين وسيله اثبات اين مدعا است كتابهاي «تنبيه الغافلين» و «تذكره العارفين» كه شرح فارسي نهج البلاغه مي باشد «خلاصه المنهج» كه خلاصه «منهج الصادقين في الزام المخالفين» كه تفسير بزرگي به فارسي است همگي از آثار ارزنده اين عالم جليل القدر است ملا فتح الله كاشاني در سال 988 هجري وفات يافت.
تاريخ كاشان مي نويسد: يكي ديگر از علما و فضلا و مقدسين سلف مرحوم ملا فتح الله بوده كه از جمله اثر علميه او تفسير فارسي قرآن مجيد مرسوم به «منهج الصادقين» است. گويند در حين نوشتن آن كتاب به مرض سكته مسكوت شد و اطبا به فوت او متفق شدند بعد از غسل و كفن براي آن كه جنازه راجهت دفن به نجف اشرف بردند آن را در دخمه گذارده و درش چنانكه معهود است با آجر و گچ محكم كردند. شامگاه به هوش آمد از واقعه مستحضر شد دست به اطراف كشيد تا بدر گاه دخمه رسيد . دانست كه با دست و ناخن در اين در و ديوار متين رخنه و ثلمه نشايد و از اين مهلكه رهائي نتوان، دردل گذرانيد كه هر گاه از اين ورطه رهائي يابد پاي در دامن عزلت پيچد و تا كتاب تفسير را به پايان نرساند به هيچ كار اقدام نكند مقارن اين حال مرد بنا را به خاطر رسيد كه تيشه خود را درون دخمه نهاده بي توان بدويد درگاه دخمه را بگشود. ملا فتح الله به خانه آمده باب مراوده مسدود كرد و هيچ نياسود تا از عهده عهد بدر آمد و بعد از چندي داعي حق را لبيك گفت مقبره او در حوالي دروازه لتحر زيارتگاه ارباب نياز است.
انوشيروان بن خالد بن محمد كاشاني
انوشيروان از دانشمندان بزرگ دوره خود به شمار مي رفت و چندين بار هم به وزارت پادشاهان ايراني و عباسي رسيد. برخي از نويسندگان او را بعنوان «الوزير الامام العلامه» نام برده اند.
اين وزير دانشمند كه مولف مقامات جديدي كتاب خود را بنام او تاليف نموده از مرم قريه فين كاشان است. انوشيروان بن خالد آثار و ابنيه مهمي از قبيل مدرسه و كتابخانه و دارالشفاء و كاروانسرا و غيره احداث نموده از آن جمله مدرسه شرفيه كاشان است كه با كتابخانه و موقوفات آن تا اواخر سده هفتم هجري همچنان برپا بوده است.
انوشيروان زبان فارسي و عربي را بخوبي مي دانست او كتاب «تاريخ آل سلجوق» را به زبان فارسي نوشت و «محمد بن محمد بن حامد نويسنده اصفهاني» همين كتاب را به زبان عربي ترجمه كرده است.
از سال تولد انوشيروان خبري در دست نيست ولي «ابن الطقطقي» در كتاب «آداب السلطانيه» آورده است كه انوشيروان در سال 532 ه.ق درگذشت.
غياث الدين جمشيد كاشاني
غياث الدين جمشيد بزرگترين رياضي دان ايران و از نوابغ و نوادر علم رياضي درجهان مي باشد. او نخستين دانشمنديست كه كسر اعشار را پيدا كرده و همچنين نسبت مابين محيط دايره و قطر آن را كه عدد (پي) ناميده مي شود او يافته است. قواعد آنها را با برخي از اختراعات علمي و كارهاي خود در كتاب مفتاح الحساب و رساله محيطيه خويش شرح داده است.
غياث الدين جمشيد يك نوع عمل ضرب هم اختراع كرد و در كتابش به نام خود ثبت نمود. البته بايد بدانيم كه اين طرز عمل ضرب كنوني كه در دبستانها آموخته مي شود مدت زيادي نيست كه پيدا شده و قبل از آن هيچ راهي براي اينكار نبود. نام كامل اين استاد بزرگ (جمشيد بن مسعود بن محمود طبيب كاشاني) ملقب به غياث الدين است.
طراحي رصد خانه معروف مراغه از كارهاي معروف غياث الدين است كه صدها سال قبل با وسائل ابتدائي آن روزگار محاسبه كرده بيش از چند دقيقه با آنچه امروز، محاسبه مي كنند تفاوت ندارد.
بالاخره جمشيد بن مسعود كاشاني (وفات 1436 ميلادي) نخستين رئيس رصد خانه الغ بيك در سمرقند ذيلي بر زيج ايلخاني نوشت به نام زيج الخاقاني. از تاليفات او: مفتاح الحساب، نزهه الحدائق، رساله در شرح آلات رصد، رساله محيطيه، سلم السماء و غيره مي باشد.
آيت الله ملا عبدالرسول مدني كاشاني
حضرت آيت الله ملا عبدالرسول كاشاني (ره) فرزند ملا محمد يكي از بزرگترين مفاخر علمي و روحاني كاشان است كه در 27 رجب سال 1280 ه.ق در اين شهر بدنيا آمد.
وي از همان اوان كودكي به تحصيل علم پرداخت و از محضر اساتيدي بزرگ همچون: ميرزا فخرالدين نراقي، آيت الله ملا حبيب الله شريف كاشاني و آيت الله سيد كاظم يزدي كسب فيض نمود و به مدارج عاليه علمي رسيد. مدتي امر قضاوت و حكومت شرعيه وقت را در كاشان بعهده داشت و اكثر محاكمات و مرافعات حتي از شهرهاي اطراف چون قم و تهران به محضر آن بزرگوار ارجاع مي شد و ايشان در كمال بي طرفي به حل و فصل آن مبادرت مي نمود.
آيت الله ملا عبدالرسول در طول زندگي پربركت خويش نه تنها چيزي از مال دنيا نياندوخت بلكه مقداري قرض نيز باقي گذارد كه بعد از وفاتش با فروختن مقداري از كتابهاي شخصي ايشان قرض ها ادا گرديد. وي تا پايان عمر در خانه اي گلي و بسيار ساده و بي پيرايه زيست.
در مقام علمي او همين را بس، كه هر يك از علماء به هنگام بحث با ايشان مغلوب مي شدند و بيشتر مباحثات علمي را كه علماي كاشان قادر به حل و فصل آن نبودند به ايشان ارجاع مي كردند.
در امر به معروف و نهي از منكر مهارتي تام داشت. چنانكه نرخ اجناس بازار را تعيين مي نمود هيچ كس جرات تخلف و گرانفروشي را نداشت. همچنين از تبليغات اهل ضلال (مانند بهائي ها) جلوگيري مي كرد و به بحث با آنها پرداخته و آنان را مغلوب مي نمود.
علامه تهراني در اعلام الشيعه مي نويسد: ملا عبدالرسول كاشاني دانشمندي بزرگ و مولفي فاضل و مردي وارسته و پرهيزكار بوده است. او در كاشان نزد پدرزنش ملا حبيب الله شريف كاشاني و ميرزا فخر الدين نراقي تحصيل كرد و … دراين كتاب نام دوازده اثر ملا عبدالرسول آمده است.
آيت الله ملا عبدالرسول مدني از خود تاليفات گرانبهائي به جاي گذارده كه بعضي از آنها به چاپ رسيده است. از جمله آثار قلمي ايشان:
حواشي بر كتب فقه و اصول، كلمات بزرگان يا مجمع النصايح، علائم الحقيقه، انصافيه راجع به مشروطيت، تفكيك عالم حقيقت از طبيعت، رساله حجابيه، تاريخ اشرار كاشان، آب حيات (شرح دعاي سمات)، كلمات انجمن، تاريخ وهابيه، رد بر كتاب پس از مرگ، شرح صحيفه سجاديه در 5 جلد، فوائد المتكلمين( چندين جلد)، شرح دعاي صباح، اخلاق مدني و … مي باشد.
حضرت آيت الله ملا عبدالرسول مدني كاشاني سرانجام در غروب روز چهارشنبه هشتم ماه صفر سال 1366 ه.ق به سراي باقي شتافت و در عالم روحانيان جاي گرفت. جنازه آن عالم جليل القدر با مشايعت جمعيت كثيري( كه تا آن زمان كم نظير بود) در جوار بقعه پنجه شاه كاشان به خاك سپرده شد.
ملا شاه مرتضي
ملا شاه مرتضي پدر عالم بزرگ ملا محسن فيض كاشاني و از دانشمندان و فضلاء مشهور زمان بود و كتابخانه اي عالي و كم نظير در اختيار خويش داشت.
برادر ملا شاه مرتضي كه نور الدين كاشاني نام داشت از دانشمندان معروف بود و كتاب (مصفاه الاشباح فلي الاخلاق و عجائب الافاق) را تاليف كرده است. پسر عموي ملا محسن فيض يعني پسر نورالدين كاشا ني بنام ملا محمد هادي مولف كتاب مفاتيح نيز از مشاهير عصر بود . همچنين برادر ملا محسن، ملا عبدالغفور بن شاه مرتضي و پسر عبدالغفور ملا محمد مومن هر دو از علماي نامي زمان خويش بودند.
ملا احمد مهدي بن ابي ذر نراقي
ملا محمد مهدي بن ابي ذر نراقي معروف به محقق نراقي كه برخي از افاضل او را خاتم الحكماء و المجتهدين خوانده اند، سرسلسله دودمان نراقي كاشان و از علماي معروف قرن دوازدهم و اوايل قرن سيزدهم هجري است.
وي جامع جميع علوم عقلي و نقلي در روزگار خود بود و تاليفاتي در رشته هاي گوناگون علوم از فقه و اصول و فلسفه و حكمت و رياضي و اخلاق و غيره دارد. عمده تحصيلات او در اصفهان بود و در خدمت علماي آن شهر كسب دانش كرد. رياضي را از ملا اسماعيل خواجويي و علوم ديگر را از حاج شيخ محمد و مولانا مهدي هرندي و ميرزا نصير و شيخ يوسف و آقا محمد باقر بهبهاني آموخت.
از تصنيفات و تاليفات او:
كتاب لوامع، انيس الحجاج در مناسك حج، المعتمد در فقه، انيس المجتهدين، التجريد در اصول، مشكلات العلوم در موضوعات مختلف، جامع الافكار در حكمت، جامع السعادات در اخلاق، كتاب شرح علي الشفاء، كتاب اللمعه، كتاب اللمعات العرشيه در حكمت الهي، المستقصي در علم هيئت، المحصل الهيئه در هيئت، توضيح الاشكال، كلمات وجيزه، قره العيون در ماهيت وجود، رساله في الاجماع، رساله صلوه الجمعه، ديوان اشعار و چندين اثر ديگر را مي توان نام برد.
مرحوم ملا مهدي نراقي كه از نوادر روزگار خود به شمار مي رفت در حدود 60 سالگي به سال 1209 ه.ق در كاشان وفات يافت جنازه مطهرش را به نجف اشرف حمل و در آنجا به خاك سپردند.
پسران وي: ملامحمد باقر، ميرزا ابوالقاسم، حاج ملا احمد فاضل، ابوالحسن، ملا مهدي (آقا بزرگ) كه از اينان حاج ملا احمد و ملا مهدي از ديگران برتر بوده اند. سيد رضي ناطق، تاريخ ارتحال ايشان را بدين گونه سروده است:
با دلي زار از پي تاريخ ناطق زد رقم مقتداي اهل عالم درجنان منزل گزيد(1209)
از اشعار اوست:
ساقي بيار باده كه افسرده جان ما در ده قدح كه زان بفروزد روان ما
مطرب به ناله ني و چنگت خموش ساز اين ناله هاي زار دل ناتوان ما
ما را نبود جز دلي از قسمت ازل آن هم گرفت دلبر نامهربان ما
از ما روان و صبر روان گشت آن زمان كز نزد ما روان شده سروران ما
ما را ز خشم زاهد خودبين چه باك اگر باقي بود توجه پير مغان ما
دارم گمان كه عاقبت ما نكو شود يارب روا مدار خطا بر گمان ما
غافل مشو نراقي و فرصت مده ز دست تا بنگري رسيده به آخر زمان ما
مولانا احمد فاضل نراقي
حاج ملا احمد فاضل فرزند خاتم الحكماء و المجتهدين مولانا محمد مهدي بن ابي ذر نراقي يكي از بزرگترين علماي خاندان نراقي كاشان، دراين شهر بدنيا آمد. وي تحصيلات خود را نخست نزد پدر بزرگوارش آغاز كرد و بسياري از دانسته هاي خود را از او آموخت و سپس مدتي در خدمت عالم معروف آن عصر سيد مهدي بحرالعلوم اقتباس فوايد كرد و بهره ها يافت.
فاضل از بزرگاني چون پدر خويش، بحرالعلوم، سيد علي بن سيد محمد طباطبائي صاحب رياض، ميرزا مهدي موسوي شهرستاني و شيخ مرتضي انصاري و بسياري از اعاظم علماي كاشان مانند ميرزا ابوتراب نطنزي نوه او، حاج ملا محمد نراقي فرزندش، و برادرانش ملا مهدي (آقا بزرگ) و ميرزا ابوالقاسم كسب دانش كردند.
ملا احمد گذشته از مراتب علمي، از نفوذ وقدرت سياسي نيز برخوردار بود. فتحعلي شاه قاجار مدرسه سلطاني را براي وي بنيان نهاد و توليت و تدريس مدرسه را به او مفوض كرد.
ملا احمد جامع معقول ومنقول بود وعلاوه بر فقه و اصول تاليفات بسياري در رشته هاي مختلف علوم دارد. اهم آثار او از اين قرار است:
مستند الشيعه در احكام شرعي، كتاب شرح تجريد الاصول 7 مجلد، عوايد الايام، مفتاح الاصول، تذكره الاحباب، خلاصه المسايل، شرح محصل الهيئه، الرسايل والمسايل، وسيله النجات، مناسك الحج، جامع الموعظ، هدايه الشيعه در فقه، اساس الاحكام في الاصول، كتاب الخزاين في المتفرقات، عين الاصول، معراج السعاده، سيف الامه و برهان المله در رد بر اديان باطل، مثنوي طاقديس.
ملا احمد نراقي در سال 1245 ه.ق در كاشان وفات يافت وجنازه وي به نجف اشرف حمل و در آنجا مدفون گرديد. او هشت پسر به نامهاي: حاج ملا محمد، ميرزا محمد نصير، ملا محمد تقي، ميرزا ابراهيم، حاج ملا محمد جواد، ملا هاشم، ملا محمد علي، ميرزا نصرالله كه از همه مهمتر حاج ملا محمد و حاج ملا محمد جواد بوده اند.
نراقي ذوق شعر و ادب نيز داشته و اشعار بسيار سروده است. وي در شعر «صفائي» تخلص مي كرد.
قسمتي از قصيده طولاني او در وصف سرزمين كربلا:
اي زمين كربلا دل شاد زي تا قيامت زان سبب آباد زي
البشاره اي زمين كربلا كايدت مهمان سلطان الوري
آسمان شو عرش شو بر خود ببال گردن دولت بكش بربند يال
قبه عزت به گردون كن بلند هم بر آن پيرايه مهر و ماه بند
بارگاه پادشاهي ساز كن طرح ايوان و رواق آغاز كن
تخت شاهي اندر آن ايوان بزن برفراز تخت مسند در فكن
كاينك از راه مي رسد شاهي بزرگ در ركاب او اميران سترگ
آهوانت را بگو اي كربلا نافه اندازند اندر راهها
حاج ملا محمد نراقي
مولانا حاج محمد عبدالصاحب نراقي متخلص به «صاحب» پسر ملا احمد فاضل نراقي كه از دانشمندان عصر بود به تاريخ پنجم صفر سال 1215 ه.ق در كاشان متولد شد وي تحصيلاتش را نزد پدر دانشمند و بزرگوارش به انجام رسانيد و در علم و فضيلت مورد محبت پدر بود.
ملا محمد طبع شعر نيز داشته ونيكو مي سروده است. از تصنيفات او سه كتاب در علم حكمت و فقه به نام «مشارق الاحكام» در فقه و «انوار التوحيد» در حكمت الهيه و «مراصد» در اصول فقه و يك كتاب مثنوي صاحب مي باشد كه بالغ بر دو هزار و دويست بيت است.
وي همچنين رسالات ديگري نيز در طهارت و صلوه تاليف نمود كه عمرش كفاف تكميل و ختم آن را نداد. ملا محمد در محرم سال 1297 ه.ق در اين شهر وفات يافت و جنازه اش به نجف اشرف حمل و در آنجا دفن گرديد.
ابيات زير از اوست:
بر دلم چون رقم نقش رخ يار زدند آتشم يكسره بر دفتر و دستار زدند
راحت و عيش و سكونم همه از ياد برفت چون حريفان سخن از طره طرار زدند
رسم و آئين صلاح از من ديوانه مجو كوس رسوائي ما بر سر بازار زدند
بيقرارم اگر از عشق عجب نيست كه اين آتشي هست كه بر ثابت و سيار زدند
امشبم ناله مستانه زند شور دگر دي ندانم چو بر آن باده گلنار زدند
زلف برچهره شكستند دگر دل شكنان وه كه بر حاصل ما برق شرر نار زدند
روي بنماي بداند كه عشاق چرا؟ دست از سبعه بريدند و به زنار زدند
بخردمندي صاحب نشوي مست غرور كه در اين راه بسي بر دل هشيار زدند
حاج ميرزا ابوالقاسم نراقي
حاج ميرزا ابوالقاسم نراقي ملقب به نجم الدين فرزند حاج محمد بن مولانا احمد فاضل نراقي از علماي معروف خاندان نراقي است.
وي به سال 1252 ه.ق در كاشان متولد شد. و در فقه و اصول بسيار مهارت داشت. او تاليفات ارزنده اي نيز از خود بجاي گذارد. از جمله: تسهيل الدليل في الفقه،آثار الرحمه في علامات الظهور، تفريغ الفواد و از همه مهمتر كتابي در رجال به نام شعب المقال في درجات الرجال يا (احوال الرجال) كه آن را در روز جمعه بيست و هفتم ربيع الثاني سال 1291 ه.ق موافق با عدد حروف (فراغي) به اتمام رسانيده است. از شاگردان برجسته ميرزا ابوالقاسم مرحوم آيت الله سيد محمد حسين رضوي است.
مدفن ميرزا ابوالقاسم در مزار شيخان قم جنب قبر ميرزاي قمي جد مادري او است. آيت الله سيد محمد علوي ماده تاريخ وفات ميرزا ابوالقاسم را بدينگونه سروده است:
آن دم كه به گلزار جنان رخت كشيدي آن عالم فرزانه ازين خانه محنت
دل بود در انديشه تاريخ كه ناگه سرود خرد ( او بخراميد بجنت) 1319
حاج ملا مهدي بن ابي ذر نراقي
وي برادر ملا احمد فاضل نراقي است كه پس از مرگ پدر خود به سال 1209 ه.ق در كاشان به دنيا آمد و بدين سبب نام او را نام پدر (مهدي) ناميدند و چون كوچكترين فرزند ملا مهدي نراقي بود او را آقا كوچك لقب داده بودند ولي هنگامي كه محمد شاه قاجار از اصفهان مراجعت كرده بود و قصد رفتن به تهران را داشت در كاشان با ملا مهدي ملاقات كرد و به جاي لقب آقا كوچك به او عنوان «آقا بزرگ» را داد.
آقا بزرگ يكي از علماي بزرگ خاندان نراقي كاشان است. كه در خدمت علماي بزرگي چون: محمد سعيد بن شيخ يوسف دينوري، ملا احمد فاضل، وحيد بهبهاني، شيخ جعفر نجفي صاحب كشف الغطا و سيد جواد عاملي به كسب دانش پرداخت و به دريافت اجازه نايل گرديد.
از آثار او: كتاب تنقيح الاصول در دو مجلد و شرح بر ارشاد به نام المقاصد العليه مي باشد.
وي در سال 1268 ه.ق بدرود زندگي گفت، جنازه او را به قم حمل و در آنجا به خاك سپردند مدفنش نزديك بقعه ابن بابويه قرار دارد.
مسجد آقا بزرگ (واقع در خيابان فاضل نراقي كاشان) كه يكي از بناهاي زيبا و ارزنده روزگار قاجاريه است براي همين ملا مهدي (آقا بزرگ) با هزينه يكي از پدر زنهايش به نام (حاج محمد تقي خانبان) در سال 1248 ه.ق ساخته شده است.
ملا مهدي هفت پسر داشته است كه يكي از آنها حاج ملا محمد علي (متوفي 1285 ه.ق) از علماي بزرگ اين دودمان است.
مولانا حاج محمد حسن نطنزي
شيخ المشايخ حاجي ملا محمد حسن نطنزي (عبد علي شاه) فرزند مولانا احمد نطنزي و نوه دختري فاضل نراقي بود كه در سال 1232 ه.ق د ركاشان متولد گرديد.
تحصيلات خود را در كاشان نزد پدر و شاگرد جد مادري خود ادامه داده و در خدمت ملا سيد محمد تقي مجتهد كاشاني به پايان رسانيد و در فقه و اصول و حكمت و الهيات از استادان مسلم شد بعد رهسپار كرمان گرديد و به خدمت حاجي سيد محمد علي (كه از مشايخ نعمت اللهي بود) رسيد و سپس از آنجا عازم شيراز شد و از محضر حاجي ميرزا كوچك شيرازي (رحمتعلي شاه) اقتباس فوائد كرد و از طرف او به لقب عبد علي شاه ملقب گرديد.
ديوان اشعار او در حدود ده هزار بيت مي باشد وفات وي به سال 1302ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و در بقعه خواجه تاج الدين مدفون شد.
غزل زير از اوست:
مژده اي همنفسان كوي مغان است اينجا رخ متابيد كه خلوتگه جان است اينجا
همه اسرار دو كون از شرفات ملكوت تا نظرگاه جهان فاش و عيان است اينجا
همه هشدار كه كورانه نه بگذاري پاي كز ازل منظر صاحب نظران است اينجا
محنت و رنج جهان را همه پا بر سر نه كه سلامتگه رندان جهان است اينجا
اين نه خلوتگه مفتي كه نهي سرزده پاي آستان حرم پير مغان است اينجا
هر گدائي نبرد راه به سر منزل انس صد سكندر ز پي نام و نشان است اينجا
مولانا حاج محمد حسين نطنزي كاشاني
وي فرزند مولانا حاج احمد نطنزي و نوه دختري مولانا احمد فاضل نراقي، كه از اجله علما و فقهاي نيمه دوم قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم كاشان بود.
ايشان گذشته از علوم ديني در فلسفه و حكمت و ادب پارسي و تازي بويژه نجوم و رياضي از استادان مسلم عصر خويش بوده اند.
او به سال 1235 ه.ق در كاشان متولد و به سال 1322 ه.ق در گذشت. تربتشان در كاشان مقابل بقعه مولانا محمد محسن فيض كاشاني است.
عبدالعلي بن عبدالباقي ملقب به صدر العلماء نطنزي از مشاهير علماي نيمه دوم سده سيزده ه.ق و از مجاهدان صدر اول مشروطيت دركاشان بوده است.
وي حفيد علامه حاج ملا احمد نطنزي (داماد فاضل نراقي) بوده كه در حدود سال 1225 شمسي متولد شد. و در كاشان به فراگيري علوم و معارف اسلامي پرداخت و از محضر بزرگان آن ديار بهره هاي شايان برد و از اين طريق به درجات والاي علمي ارتقاء يافته وبه گذشت زمان در رديف علماي بزرگ كاشان در عصر خويش درآمده است.
مرحوم حاج صدرالعلماء نطنزي گذشته از اقامه نماز جماعت و ارشاد در كاشان به تدريس دروس حوزوي نيز اشتغال داشته است. وي در نهضت تنباكو كه به رهبري ميرزاي بزرگ شيرازي طي سالهاي (1308-1309ه.ق) در ايران روي داد و منجر به شكست استعمار انگليس گرديد و نيز در جنبش مشروطيت (1323-1325ه.ق) كه با قيام و رهبري روحانيت در ايران شكل گرفت از جمله علماي بزرگ مجاهد بوده كه در تهران و كاشان نقشي سازنده، به عهده داشته است.
حاج صدرالعلماء در آذرماه 1304 شمسي درتهران بدرود حيات گفته و در شهر مقدس قم جنب مزار شيخان مدفون گرديده است.
حاج ميرزا محمد نطنزي (كاشاني)
آيت الله ميرزا محمد نطنزي كاشاني فرزند علامه ميرزا ابوتراب نطنزي (متولد 1262 ه.ق) سبط علامه حاج ملا احمد نراقي (معروف به فاضل) از علماي بزرگ قرن سيزدهم هجري در كاشان بوده است. وي تحصيلاتش را در نزد پدر و نيز عمويش مرحوم ايت الله العظمي حاج ملا محمد حسين نطنزي تكميل نمود و پس از ارتقاء به مقامات بلندعلمي به تدريس و افاضه پرداخته و از اساتيد بنام علوم اسلامي در عصر خويش بشمار مي رفت.
ميرزا محمد نطنزي درعلوم مختلف اسلامي تبحر كافي داشته و بخصوص تسلط وي در علوم ادبي و حفظ اشعار عربي حيرت انگيز بوده است. اعتمادالسلطنه در الماثر و الاثار از وي چنين ياد كرده: «خلف الصدق ميرزا ابوتراب مدرس مدرسه خاقان. مغفور به كاشان در شعر ادب و حفظ قصائد شعرا عرب اعجوبه عصر است.»
گفته اند: در سفري كه سيد جمال الدين اسد آبادي به كاشان داشته پس از ملاقات با برخي از علماي بزرگ آن ديار از جمله ميرزا محمد نطنزي از او تمجيد كرده و به نبوغ علمي و فوق العادگي وي اعتراف كرده است.
ميرزا محمد نطنزي در اوائل قرن چهاردهم هجري دركاشان چشم از جهان فروبسته و دربقعه مرحوم حاج ملا محمد حسين نطنزي مقابل تربت علامه ملا محسن فيض كاشاني مدفون گرديده است.
آيت الله العظمي حاج ملا احمد نطنزي كاشاني از مراجع بزرگ قرن سيزدهم هجري و از اعاظم فقهاي شيعه است. وي در نطنز متولد شده و در كاشان به تحصيل علوم اسلامي پرداخت. و سپس در نزد علامه حاج ملا احمد نراقي صاحب كتاب معراج السعاده و مستندالشيعه تحصيلات خود را تكميل نمود و در اثر نبوغ علمي خاصي كه داشت مورد توجه استادش فاضل نراقي قرار گرفت.
حاج ملا احمد نطنزي در كاشان داراي حوزه درسي بزرگي بود. او شاگردان بزرگي را تربيت كرده و تاليفاتي در فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي داشته است.
ضرابي در تاريخ كاشان از وي چنين ياد كرده:« و طبقه ديگر از طوايف علماي اعلام مرحوم حاجي ملا احمد نطنزي اعلي الله مقامه بوده با كمال علم و فضل و تقوي الحق عالمي تحرير و فاضلي بي نظير بوده، مسقط الراس او نطنز ولي محل اقامت و علاقه او كاشان است، مراتب كمالات و كرامات او شايع تر از اين است كه اين ضعيف تشريح نمايد.»
وي پنج پسر داشته كه همگي از علماي زمان خود بوده اند و از آن ميان دو تن از ايشان از چهره هاي ممتاز علمي قرون اخيراند: يكي مرحوم علامه ميرزا ابوتراب نطنزي (متولد 1262 ه.ق) و ديگري حاج ملا محمد حسين نطنزي (متولد 1322 ه.ق) كه هر دو در جامعيت علوم و فنون مختلف عقلي و نقلي از جمله فقه و اصول، فلسفه و حكمت اسلامي و رياضيات فوق العادگي داشته اند.
گذشته از مولف تاريخ كاشان ديگر مورخان و تذكره نويسان نيز همچون آيت الله ملا حبيب الله شريف كاشاني در لباب الالقاب و آيت الله رضوي كاشاني در العندبيل از وي تمجيد كرده اند.
مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي (ره)
آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي كاشاني (اعلي الله مقامه) ازعلماي بزرگ معاصر كاشان بود. وي در ماه رمضان سال 1293 ه.ق در اين شهر متولد شد و مقدمات و سطوح را در كاشان و اصفهان و مدتي هم در قزوين خواند و سپس به منظور تكميل تحصيلات خويش عازم نجف اشرف شد و از محضر درس بزرگان حوزه نجف همچون مرحوم آيت الله آخوند خراساني (صاحب كفايه) استفاده نمود. و پس از چهار سال اقامت در نجف بر اثر عوارضي به كاشان آمد.
وي مجددا رهسپار نجف اشرف شده ومدت هفت سال ديگر در آن ديار اقامت داشت و از حوزه درس علماي بزرگ نجف مخصوصا آيت الله شريعت اصفهاني بهره هاي شايان برده و به درجات عالي علمي ارتقاء يافت.
آيت الله نجفي (ره) سپس به خواهش و اصرار جمعي از مومنين به كاشان آمده و در محله محتشم اقامت نمود و گذشته از اقامه نماز جماعت، به تدريس و ارشاد مردم مشغول بود.
مرحوم حاج شيخ مهدي نجفي درزهد و تقوي و قناعت نفس و در عفت و ورع و مناعت ضرب المثل بوده و در ميان عام و خاص مشهور به نفسي مطمئن و دلي آرام با خضوع و خشوع و مهابتي عظيم بوده است. وي علاوه بر اين كه در علوم عربيت، فقه، اصول و تفسير قرآن استاد مسلمي بوده، در اخبار و احاديث و تاريخ اسلام نيز يد طولا و اطلاعات وسيعي داشته است.
آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي در سن هشتاد و يك سالگي در سال 1374 قمري در ماه مبارك رمضان ديده از جهان فروبست و به جوار رحمت حق تعالي شتافت.
مرحوم آيت الله حاج شيخ علي نجفي كاشاني(ره)
مرحوم آيت الله حاج شيخ علي آقا نجفي (ره) در سال 1300 ه.ش در كاشان در بيت علم و تقوا ديده به جهان گشود. والد بزرگوارش عالم رباني مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي (رحمه الله عليه) از علماي بزرگ معاصر كاشان و از نوادر اتقياء زمان بود. آيت الله نجفي درسال 1361 قمري براي تحصيل علوم ديني و ادامه راه والد، عزم سفر به نجف اشرف نمود و با ورود به آن حوزه علمي مقدس با جديتي كم نظير به تحصيل پرداخت، و با كسب فيض از محضر عالمان و فقيهان بزرگ آن آستان علم و حقيقت تمام دوره سطح و خارج خود را در مدت ده سال گذراند وبه مدارج عالي علم ارتقاء يافت و به درجه اجتهاد نائل شد.
وي پس از آن كه مكاسب و كفايه را نزد آيت الله آقا ميرزا حسن يزدي به پايان رسانيد در درس خارج مراجع و آيات عظام نجف اشرف به ويژه مرحوم آيت الله العظمي حكيم و مرحوم آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي حاضر شد و از محضر آن استادان بزرگ بهره ها گرفت.
آيت الله نجفي همواره سعي داشت تا از طريق قرآن و روايات و احاديث اسلامي، اسلام راستين را به آن شكل حقيقي اش به مردم بشناساند و جامعه را از انحطاط اخلاقي دور نگه دارد و مسائل تربيتي و اخلاقي همراه با تعاليم و رهنمودهاي حيات بخش قرآن كريم را در ميان مردم احياء نمايد. از اين رو با تلاش و كوشش فوق العاده و با ايمان و خلوص شگرف به انجام اين رسالت مهم پرداخت و از راه تفسير قرآن مجيد و تبيين حقايق و معارف الهي با تزكيه نفوس و تهذيب اخلاق و احياي ارزشهاي اصيل اسلامي، رسالت خود را تبليغ نمود و همواره تا پايان عمر به نشر سنن و حقوق و اخلاق الهي و گسترش فرهنگ اسلامي پرداخت. آن مرحوم گذشته از جامعيت درعلوم وتسلط كامل در فقه، اصول، رجال، درايه، كلام، ادبيات و … و تبحر كافي در علم هيئت و نجوم قديم، يكي از مفسرين بزرگ معاصر و صاحب نظر در تفسير قرآن مجيد بود.
پس از سالها تدريس، تبليغ و تفسير و امر به معروف و نهي از منكر و جواب دادن به شبهات و قلم زدن در راه بيان حقايق و فرهنگ و معارف اسلامي سرانجام اين ستاره فروزان در آسمان علم و تقوا، افول كرد و در عصر روز پنجشنبه 23 مردادماه 1365 شمسي مصادف با شب جمعه و شب عرفه روح ملكوتياش با پاسخ لبيك به نداي ( ارجعي الي ربك راضيه مرضيه) به سوي ملكوت اعلي و جوار رحمت حق تعالي به پرواز درآمد.
شيخ يحيي كاشاني
آقا شيخ يحيي كاشاني در دهم ذي الحجه الحرام سال 1293 ه.ق در كاشان متولد شد. بعد از تحصيلات فارسي و مقدمات عربي در نزد جد خود مرحوم ملا محمد حسين نطنزي تلمذ نمود و مختصري از هيئت و حساب قديم را نيز در نزد والد خود آموخت.
وي به سال 1312 ه.ق براي تكميل تحصيلات خود به اصفهان و نجف اشرف مسافرت نموده و تا سال 1317 ه.ق به تحصيلات خود ادامه داد. درانجمن سري مشغول نوشتن مقالات و فرستادن به اداره حبل المتين بود. انتشار اين مقالات باعث شد كه امين السلطان عموم جرايد فارسي را كه در خارج طبع مي شد منع نمايد و پس از چندي شيخ يحيي نيز به واسطه نشر اين مقالات كه بر عليه حكومت وقت بود دستگير و به اردبيل تبعيد شد.
كتاب بيداري ايرانيان در مورد او مي نويسد: بيدار كننده ايرانيان، منادي مسلمانان، هواخواه حريت، موسس مشروطيت، دبير و مدير جريده مجلس آقا شيخ يحيي كاشاني … د ربدو مشروطيت به تهران آمده و دبيري جريده حبل المتين يوميه را به عهده گرفته از شماره اول تا نمره 220 يا بيشتر نوشته، آنگاه تحرير جريده مجلس را متقبل شده از نمره هيجده (سال دوم) تا نمره 154 كه تعطيل شد تحرير مي نمود.
به هر حال شيخ يحيي در سال 1323 به كاشان آمد و به واسطه همنشيني و نزديكي با آقا علي نراقي افكار و عقايد سياسي و آزادي خواهي او در روحيه جوانان و طلابي كه در پيرامون نراقي (در مدرسه آقا بزرگ) گرد آمده بودند سرايت كرده و جنبش فكري در ميان آنها پديد آورد.
در تاريخ محرم سال 1333 ه.ق روزنامه (شهاب ثاقب) به مديريت و سرپرستي آقاي احمد مدير نراقي و به سردبيري و قلم شيخ يحيي به طور هفتگي در هشت صفحه منتشر شد و پس از شش ماه هفته اي دو شماره و به قطع بزرگ تا محرم سال 1334 ه.ق در يكصد و يك شماره چاپ شد و در پيش آمد داستان مهاجرت و تعطيل مجلس و جرايد، اين روزنامه هم تعطيل گرديد.
شيخ يحيي در پايان جنگ بين الملل اول راهنمائي و رياست هيئت نويسندگان روزنامه يوميه (ايران) را كه از مهمترين روزنامه هاي وقت بود به عهده گرفت و تا به هنگام مرگ (نوزدهم اسفند ماه سال 1308 شمسي) كه در سن 56 سالگي با سربلندي زندگي را بدرود گفت قلم را از كف ننهاد.
شيخ يحيي با آن كه در اواخر زندگي و پس از تمام كردن اموال موروثي خود تا حدي به سختي و تهيدستي زندگي مي كرد با اين حال از پذيرفتن هر گونه مقام و منصب و حقوق دولتي و قضايي و يا فرهنگي كه بارها به او پشنهاد مي گرديد خودداري نمود و از اين راه همت بلند، عزت نفس و بي نيازي را كه شعار اخلاقي وي بود پيوسته با نام نيكو و آثار بي مانند خود باقي گذارد.
ميرزا ابو تراب نطنزي
ميرزا ابو تراب به سال 1221 ه.ق در كاشان متولد شد. وي يكي از معروفترين علماي قرن سيزدهم هجري است كه عمر نسبتا كوتاهي داشته است. او فرزند مولانا احمدنطنزي و برادر بزرگتر حجه الاسلام ملا محمد حسين نطنزي و حاج ملا حسن نطنزي مي باشد ميرزا ابو تراب طبع شعر نيز داشته است او در سال 1262 ه.ق در گذشت.
صاحب لباب الالقاب مي نويسد: وي از مشاهير فضلا و معاريف علما بود كه مهارت زيادي در رياضت داشته وجامع فنون شرعيه و عقليه بود و...
از اشعار لطيف اوست:
ترا هر گه به عارض سنبل عنبر فشان ريزد بخاك راه دلها از شكنجش خون چكان ريزد
ز هجرت تير آهم برشكافد مغفر گردون ز جورت خون دل زا چشمم اي نامهربان ريزد
آخوند ملا محمد جوشقاني كاشاني
فيلسوف نامدار و حكيم آخوند ملا محمد كاشي از علماي بزرگ قرن اخير و از اساتيد مسلم فلسفه و حكمت اسلامي زمان خود بوده كه دراصفهان مي زيسته. وي معاصر جهانگير خان قشقايي فيلسوف معروف اسلامي و شاگرد حكيم الهي مرحوم آقا محمد رضا قمشه اي (از اعاظم حكما و بزرگان عرفاي قرون اخير) بوده و تا پايان عمر در مدرسه صدر اصفهان مانند مرحوم جهانگير خان با تجرد به سر مي برده است.
به گفته آيت الله شهيد مطهري وي مردي مرتاض بوده و حالات عجيبه از او ظاهر مي شده است. بسياري از شخصيتهاي بزرگ علمي ايران در قرن اخير از جمله مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و مرحوم آيت الله حاج آقا رحيم ارباب اصفهاني و گروهي ديگر از شاگردان وي بوده اند.
آخوند كاشي در سال 1249 هجري قمري متولد و در سال 1333 هجري قمري در اصفهان بدرود حيات گفته و در مزار تخته فولاد نزديك قبر ميرزا جهانگير خان دفن شده است.
منبع : مشاهير كاشان ، حسين فرخ يار
برچسبها: کاشان شهر ما, اخبار کاشان, بهترین های کاشان
سيد فخرالدين از سلسله جليله و عالي مقام سادات حسيني است كه با سي و پنج واسطه به حضرت امام زين العابدين علیه السلام مي رسد.[۱] جد گرامي وي، ميرزا ابوطالب، پسر ميرزا ابوالحسن حسيني، مشهور به «سيدي» مي باشد.[۲] و شايسته است از زبان علماي بزرگ اسلام او را بشناسيم.
سيد محسن امين: «ميرزا ابوطالب، فقيه، متكلم، محدث و اصولي بود. او داماد فاضل محقق قمي، مورد اعتماد و از شاگردان ممتاز استادش محسوب مي شد. استادش كتاب قوانين الاصول را كه به خط خودش نوشته بود، براي حفظ و نگهداري به او سپرد، تا وقف ذريه و اولاد اهل علم خود نمايد. از فرزندان مشهور ايشان ميرزا سيد فخرالدين شيخ الاسلام قمي است. آن عالم جليل القدر (ميرزا ابوطالب) در سال 1249 ق. وفات يافت و در مقبره زكريا بن آدم، راوي معروف و صحابي حضرت امام رضا علیه السلام واقع در قبرستان شيخان قم، دفن شد».[۳]
آقا بزرگ تهرانی: «ميرزا ابوطالب قمي از اجلا و علماي بزرگ قم، از ائمه موثق جماعت و جمعه و داماد ميرزاي قمي، مؤلف كتاب قوانين الاصول و جد ميرزا فخرالدين (شيخ الاسلام) مي باشد».[۴]
شيخ محمدحسن هزارجريبي نجفي اصفهاني: «محقق قمي نسخهاي از كتاب قوانين را كه به خط خودش نوشته بود، به دامادش ميرزا ابوطالب داد تا حفظ و نگهداري كند. اين عمل، دليل بر مكانت و جايگاه والاي ميرزا ابوطالب است، زيرا مقدم داشتن او بر ساير دامادهايش، خود دليل بر فضيلت و بزرگي است. وي مشهور به «شيخ الاسلام» و «ميرزا فخرالدين قمي» مي باشد».[۵]
سيد حيدر آملي: «ميرزا ابوطالب قمي ثلث اموال و املاك خود در قم و اطراف آن را جهت روضه خوانی، خيرات و مبرات، وقف نمود كه هم اكنون بيشتر آن ها باقي مانده و به مصارف خيريه مي رسد».[۶]
ميرزا سيد فخرالدين از ناحيه جد مادري اش به يكي از دختران ملا محمدطاهر شيرازي قمي، از علماي مشهور قرن يازدهم هجري و صاحب تأليفات فراوان، مي رسد. مدفن آن عالم رباني در مقبره زكريا بن آدم در شيخان قم مي باشد.[۷]
مادر مكرمش دختر ميرزا سيد محمدرضا - متولي باشي آستان مقدس كريمه اهل بيت، حضرت معصومه سلام الله علیها و جد حاج سيد ابوالفضل[۸] توليت معروف به مصباح التولية - بود. خاندان متولي باشي از سادات حسيني در جبل عامل لبنان و از احفاد سيد الساجدين علیه السلام مي باشند. سيد حسين و سيد محمدباقر متولي باشي هر كدام در زمانهاي مختلف، مفتخر به خدمتگزاري آستان مقدس بودند و از اجداد توليت محسوب مي شوند. آنان با مراجع عظام تقليد و علماء و بزرگان قم مراوده داشتند و از اكرام و اعزاز آن ها فروگذاري نمي كردند.[۹]
پدر بزرگوار اين عالم بزرگ، علامه سيد ابوالقاسم قمي، معروف به «سيدي» است كه از علماي بزرگ عصر خود بشمار مي آمد و او را با شهرت «شيخ الاسلام قمي» مي شناختند.
خاندان سيدي به القابي همچون: طاهري، ميرزايي، آل امام جمعه، قوانين و سيدي شهرت يافته اند كه به دليل انتساب به جد مادري و اجداد پدري و يا به جهت اقامه جماعت و جمعه است؛ اما همه از ذريه ميرزا ابوطالب قمي، كه ذكرش گذشت، مي باشند.[۱۰]
در يكي از روزهاي سال 1280 يا 1281 ق. كودكي در خانواده علم، تقوا و اجتهاد پا به عرصه وجود گذاشت و چشمان پدر و مادر خود را فروغي دوباره بخشيد كه پدرش او را سيد فخرالدين نام نهاد. دوران كودكي او در محيطي آكنده از عشق، صميميت و محبت به اجداد پاكش سپري شد.
تربيت صحيح و تعاليم ديني را از پدر مجتهد و مادر نيك سيرتش آموخت، تا خود را براي نوشيدن جرعههاي زلال قرآن و احاديث انسان ساز اهل بيت علیهم السلام، آماده سازد. با شروع دروس حوزوي، فصل جديدي در زندگي اش باز شد.[۱۱]
سيد، مقدمات علوم ديني را ابتدا نزد پدر گرامي اش و آيت الله حاج سيد صادق روحاني آموخت. سپس به تهران رفت و از محضر مرحوم آيت الله ميرزا حسن آشتياني (صاحب حاشيه بر رسائل) علم اصول را فراگرفت. وي مدت كوتاهي به اصفهان رفت و از محضر آيت الله حاج آقا منيرالدين اصفهاني، شرح لمعه و مكاسب را آموخت.[۱۲]
سيد فخرالدين در سنين جواني به عتبات عاليات هجرت كرد و پس از زيارت قبور امامان معصوم علیهم السلام، براي سپري كردن مدارج علمي، ابتدا در جوار جدش مولا امیرالمومنین علیه السلام ساكن شد و دل و جان خود را از محضر اساتيد معظم آن جا سيراب نمود.
اساتيد وي در نجف عبارتند از حضرات آيات عظام:
هجرت ایشان به سامرا==
او در اوايل سال 1329 ق. از نجف به سامرا رفت و از محضر عالمان بزرگي بهره مند شد؛ همچون حضرات آيات:
سيد فخرالدين در زمان تحصيل در نجف اشرف و سامرا با مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي (مؤسس حوزه مقدسه علميه قم) هم بحث شد و از هم رديفان وي به حساب مي آمد.[۱۴]
آن عالم رباني بعد از طي مراحل علمي در عتبات مقدس و دستيابي به درجات بالاي فقاهت، به ايران و زادگاهش قم بازگشت و در جوار ملكوتي حضرت معصومه سلام الله علیها به تدريس، تربيت طلاب علوم ديني، تأليف و اقامه جماعت در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام (واقع در چهار راه بازار) و مساجد ديگري همچون: مسجد كوچه نو (مسجد حاج آقا تقي) واقع در خيابان باجك قم، و به موعظه مردم اهتمام ورزيد.
برخي از شاگردان آيت الله فخرالدين سيدي عبارتند از حضرات آيات:
مرحوم آيت الله نجفي مرعشي نقل نموده است كه: «مرحوم سيد فخرالدين تأليفات فراواني در فقه و اصول و... داشته كه خودم آن ها را ديده ام كه سيد خود نوشته و خطي است و تاكنون به چاپ نرسيده است، به جز يك كتاب به نام رسالة في الارث».[۱۶]
مرحوم حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي پس از ديدار وي در سال 1347 ش. به شاگردانش چنين فرموده است: «امروز مردي را ديدار كردم كه فقيه، محقق، ماهر، پرهيزكار به تمام معنا، زاهد، وجيه، فاضل و جليل القدر بود. اين عالم، شأن و مرتبه اي والا نزد طلاب و مردم شريف قم دارد».[۱۷]
مرحوم آيت الله گلپايگاني نيز گفته است: «مرحوم حجة الاسلام، آيت الله آقا سيد فخرالدين حسيني، بسيار پرهيزكار، محتاط، مورد احترام و تقدس نزد عموم علماي عظام و طلاب علوم دين و مردم شريف قم بود و من او را سلمان زمان مي شناسم».[۱۸]
نوه پسري وي حجة الاسلام والمسلمين ميرزا سيد محمدعلي سيدي مي گويد: روزي به قصد زيارت آيت الله محمدتقي بهجت به منزل ايشان رفتم؛ آيت الله بهجت فرمود: «دوست دارم عكس آقا سيد فخرالدين را ببينم.» عكس را بردم. وقتي ديد، مكرراً صلوات مي فرستاد. سپس فرمود: «زماني كه از نجف اشرف به قم آمدم، مشتاق زيارت ايشان بودم؛ اما شنيدم از دنيا به سراي باقي رحلت نموده؛ لذا از شما خواستم تا عكس او را ببينم».[۱۹]
جلالت قدر و كمالات ميرزا سيد فخرالدين، بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد. او شخصيتي بسيار محترم، مجلل و معظم بود. ايشان در رونق و وسعت بخشيدن به حوزه علميه قم منشأ خدمات پرارزشي بود و با آيت الله مؤسس همكاري و همگامي مؤثر داشت.
او همان شخصيتي است كه مراجع عظام تقليد و زعماي حوزه مقدس قم وي را مقدم داشتند، تا بر جنازه مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي نماز گزارد. سيد، آينه تمام كمالات و فضايل و خصايص انساني بود. وجاهت والا و شأني بزرگ در نزد عموم مردم قم، به ويژه طلاب حوزه علميه، داشت. در تعابير و تعاريفي كه از وي شده، كلماتي از قبيل فقيه، متتبع، عالم پرهيزكار، جليل، باتقوا و زاهد آمده است.[۲۰]
دختر مرحوم ميرزا در مصاحبه اي با نگارنده اين سطور، نقل كرده است كه: «گاهي مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايري همراه مرحوم حضرت امام خميني... به منزل ما ميآمدند. امام در مورد رضاخان اعتراض داشتند. با هم مشورت مي كردند و از مرحوم سيد فخرالدين نظر مي خواستند. حاج شيخ مي فرمود: الآن شرايط براي مبارزه آماده نيست. اما آن دو سيد، هم رأي بوده و از حاج شيخ انتظارات بيشتري داشتند. من كه چاي براي ميهمانان مي بردم، ميشنيدم كه مرحوم امام اعتراضش بسيار شديد بود».[۲۱]
معظم له مورد علاقه و محبت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري بود و سابقه آشنايي آن دو، به اقامت و تحصيل و هم مباحثه بودنشان در شهر مقدس نجف و سامرا بازميگردد. اعتماد مرحوم حايري به ميرزا به حدي بود كه اداره امور طلاب مدرسه فيضيه را به او واگذار كرد و مرحوم ميرزا نيز با وجود اشتغال به تدريس و تربيت طلاب، در تحكيم پايه هاي حوزه علميه با آن جناب همكاري تنگاتنگي داشت.[۲۲]
چنان كه اشاره شد، ميرزا ابوطالب قمي، نسبت به دامادهاي ديگر ميرزاي قمي، جايگاه ويژه داشت و از سويي، مجتهد سرشناس آن زمان در قم بود. به همين جهت، كتاب هاي گرانسنگ علمي و فقهي پدر همسرش را از جمله كتب خطي، كه به خط خود ميرزا تدوين گرديده بود و نسل به نسل به آيت الله ميرزا فخرالدين رسيده بود، مانند قوانين الاصول، جامع الشتات، غنائم، مناهج و غيره را در اختيار بسياري از مراجع عظام و محققين و انديشمندان اسلامي قرار مي داد. آنان هم گاهي براي تطبيق كتب چاپ شده با نسخ اصلي ميرزاي قمي به كتابخانه شخصي ميرزا فخرالدين - كه توليت آن با نوه بزرگوارش حجةالاسلام سيد محمدعلي سيدي - مراجعه مي كردند.[۲۳]
مرحوم سيد فخرالدين بيش از صد جلد از كتب بسيار باارزش فقهي، علمي، اخلاقي و حديثي را كه مخطوط و بسياري از آن ها به زيور چاپ آراسته نگرديده بودند، را جهت حفظ اين آثار وقف كتابخانه آستانه مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها كرد و تعدادي از اين مخطوطات نيز همانند كتاب گرانسنگ محيط الاعظم في بحرالخِضّم، تأليف سيد حيدر آملي - متوفاي قرن هفتم - در كتابخانه حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي نگهداري و استفاده مي شود.[۲۴]
علاوه بر اين امور، ميرزا ابوطالب قمي ثلث اموال و املاك خود را در قم و اطراف آن، جهت مصرف در عزاداري (روضه خواني)، خيرات و مبرات وقف نمود. هم اكنون بسياري از آن موقوفات موجود است و در امور مورد نظر به مصرف مي رسد.[۲۵]
از آن عالم عامل، كرامات فراوان به ظهور رسيده كه به يك مورد آن اشاره مي شود. از اين كرامت تأثير اجابت دعا و توجه روح ملكوتي جدشان ميرزاي قمي به اين سيد جليل القدر معلوم مي شود.
ايشان در ابتداي تحصيل در قم وضع مالي خوبي نداشت؛ از اين رو، مبلغي را قرض مي گيرد و كتاب شرح لمعه مي خرد. روزي در قبرستان شيخان كنار قبر جد بزرگوارش ميرزاي قمي و با توسل به او، از خداوند مي خواهد كه وسايل اداي قرض فراهم گردد. بعد از اندكي به فكرش مي رسد كه چون امروز عيد است، خوب است براي ديدن دايي اش آقا سيد حسين متولي باشي آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها به خانه ايشان برود.
توليت به عنوان عيدي، مبلغي به اندازه بدهكاري (پنج قران) به سيد فخرالدين مي دهد. بعد از خداحافظي به ذهنش مي رسد كه اين از توجه به قبر ميرزا حاصل شده، پس خوب است كه بار ديگر بر مزارش برود، تشكر و طلب مغفرت كند. زماني كه سر قبر حاضر مي شود، مي بيند همان طلبكار سر قبر ميرزا مشغول خواندن فاتحه است. پول را به او مي دهد
انس با خدا:
عبادت و بندگي موجب عزت و مايه كرامت انساني مي گردد. سيد فخرالدين اهتمام جدي به نماز اول وقت داشت. مستحبات را انجام مي داد و نماز شب او ترك نمي شد. در مدت عمرش ديده نشد كه اقامه جماعت او ترك شود. اما از دعا خواندن در جمع مردم پرهيز مي كرد و خود با خدايش خلوت كرده، به راز و نياز و دعا مي پرداخت تا مبادا مردم از حالات روحاني و معنوي او باخبر شوند. بعضي از افرادي كه او را درك كرده اند، مي گويند كه سيد، الگوي عبادت و تقوا و زهد و ورع بود.[۲۷]
از خصوصيات اخلاقي آن عالم عامل اين بود كه موقع دخول وقت نماز، از انجام هر امري تا اتمام نماز خودداري مي كرد و اكثر خواص و عوام متوجه اين عادت وي شده بودند. خاطره اي از ايشان نقل شده كه نشان دهنده همين نكته است. گفته اند: زماني كه وي در سامرا اقامت داشت، مقارن نماز ظهر از منزل خارج مي شود تا اين فريضه الهي را در مسجد نزديك خانه به جا آورد.
مي بيند آيت الله حاج آقا ميرزا محمدتقي خوانساري رحمة الله جلوي در منزل ايستاده است. مي پرسد: چرا اين جا ايستاده ايد و داخل تشريف نياورديد؟ ميرزا محمدتقي مي گويد: به قصد زيارت شما آمده بودم، اما متوجه وقت نماز شدم. كمي منتظر ماندم تا شما از منزل تشريف آوريد. آن ها از اين فرصت كوتاه بين راه استفاده كردند و مطالبي را بيان نمودند و سپس مشغول نماز شدند. اين روش چه در عتبات و چه در زمان سكونت در قم ادامه داشت. بسياري از مراجعين فهميده بودند كه يا بايد قبل از نماز يا بعد از آن، آقا را زيارت كنند و مطالب و خواسته هاي خود را بيان دارند.[۲۸]
بي توجهي به ماديات:
اين فرزانه ملكوتي، به زخارف دنيا بسيار بيتوجه بود. به جز يك خانه محقر و قديمي و موروثي، - در اواسط خيابان 19 دي (باجك) در داخل كوچه پس كوچههاي باريك قم - و لوازم زندگي كم ارزش از اموال دنيا چيز ديگري نداشت. اين نوع زندگي، او را تجسم تقوا و پارسايي ساخته بود؛ در حالي كه مي توانست در رفاه بيشتري باشد؛ زيرا او مجتهد مسلم با مقام رفيع سيادت بود و مورد اقبال و توجه خاص و عام بود و افراد خير، پول فراوان برايش مي آوردند تا هرگونه كه خود بخواهد، مصرف كند. به علاوه، با اين كه توليت تمام موقوفات جدش ميرزاي قمي با ايشان بود، اما او براي خود هيچ نخواست.
برخي از كساني كه بيش از چهل سال با سيد محشور بودند، نقل كرده اند كه آقا ميرزا، در عبادت، خداترسي، تقوا و دوري از دنيا و لذايذ، كم نظير بود؛ به گونه اي زندگي مي كرد كه فقراي قم زندگي مي كردند. دعايش مستجاب و دلسوز همه مردم بود. اگر پولي به او مي رسيد، به طلاب و فقرا مي داد و آنان را بر خود مقدم مي داشت. حتي قبل از اين كه پولي را بخواهند، او به ديگران آدرس مي داد تا با احترام آن را به فرد مورد نظر بدهند. اخلاق و رفتارش مانند جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، به همه احترام و سلام مي كرد. اما در مقابل مأمورين دستگاه طاغوت كه طلبهاي را آزار داده بودند، بسيار ناراحت و عصباني مي شد. گاهي در مسجد، فرياد مي زد و به آنان نفرين مي كرد.</ref>. نقل از مرحوم آيت الله سيد حسن سيدي و حجةالاسلام والمسلمين سيد محمدعلي سيدي قمي.</ref>
فروتني:
با توجه به اين كه آقا ميرزا، سيدي عظيم القدر و مجتهدي وارسته بود، بسياري از اقشار مردم آرزوي دست بوسي اش را داشتند، اما او به احدي اجازه اين كار را نمي داد. همچنين اجازه نمي داد كه امور شخصياش را ديگران انجام دهند؛ اگر چه مردم خدمت به سيد را، مايه افتخار خود ميدانستند.
بسيار ديده شد كه در ايام اعياد و شهادات ائمه معصوم علیهم السلام آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم (مؤسس حوزه علميه قم) به منزل آقا ميرزا مي رفت، بدون اين كه قبلاً اطلاع داده باشد و ناهار يا شام را در همان جا صرف مي كرد؛ در حالي كه ميرزا هم بدون تكلف و بدون تدارك غذاي بهتر براي ميهمان عزيزش از او پذيرايي مي كرد. مواقعي هم بود كه خادم حاج شيخ، به نام كربلايي عليشاه، با آن بزرگواران هم غذا و هم سفره مي شد.[۲۹]
عدم استفاده از وجوه شرعي:
آن عالم رباني، در تمام طول زندگي اش از وجوه شرعي (سهم مبارك امام و سادات) استفاده نكرد؛ با اين كه مرحوم آيت الله مؤسس در مورد سهم سادات و مصرف آن به ديگران از مرحوم سيد فخرالدين اجازه مي گرفت. البته افراد خيري بودند كه ارادت قلبي به سيد داشتند و دوست مي داشتند تا به او كمك كنند؛ اما او يا اصلاً قبول نمي كرد و يا وقتي اصرار مي ورزيدند، او تا كشف نمي كرد كه پول از چه كسي و از چه راهي و از كجا بدست آمده، نمي پذيرفت.[۳۰]
نرمش و پياده روي:
آقا ميرزا علاقه فراواني به ورزش صبحگاهي داشت؛ مي فرمود: «عقل سالم در بدن سالم است.» شيوه او اين گونه بود كه در تمام فصول سال، بدون اين كه حتي يك روز ترك شود، بعد از اقامه جماعت صبح در مسجد، فاصله طولاني مسجد تا منزل را پياده طي مي كرد. سپس ورزش هاي ساده ديگر را انجام مي داد و بعد صبحانه ميل مي نمود. در اين ورزش صبحگاهي بسياري از هم سن و سالهاي او همراهش مي شدند و او را براي صرف صبحانه دعوت مي كردند و به منزل مي بردند. او نيز دعوت افرادي را كه مي شناخت و با كسب و كار آن ها موافق بود، مي پذيرفت.[۳۱]
آقا ميرزا فخرالدين، زماني كه در سامرا و در جوار امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام مشغول تحصيل علوم ديني بود، با دختر آقا سيد علي اصغر، از سادات محترم و تجار تهران كه بعدها به نام خاندان تهراني و لاله زاري معروف شدند، ازدواج نمود. ثمره اين وصلت، چهار پسر و سه دختر بود. پسران او عبارتند از حجج اسلام:
وي در مدرسه فيضيه حلقه درس بسيار جذاب داشت و به نظريات اساتيد بزرگوارش همچون: سيد محمدكاظم يزدي و سيد ابوالحسن اصفهاني احترام مي گذاشت. او نظريات علمي و تتبع و پژوهش ميرزا احمد قمي را «فقه و اصول بيبديل و كم نظير» مي دانست و ارادت خاصّي به او داشت.
در 31 خرداد 1380 ش. در 90 سالگي پس از سال ها تلاش در راه ترويج و نشر احكام اسلامی و اقامه جماعت و تهذيب نفس و تقوا درگذشت و در قبرستان شيخان قم، در مقبره زكريا بن آدم، كنار قبر جدش ميرزا ابوطالب به خاك سپرده شد.[۳۲]
4. آيت الله سيد عبدالحسين سيدي. وي سطوح را در محضر علماي حوزه علميه به پايان رسانيد. آن گاه در درس خارج آياتي همچون حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمره اي، محمدتقي خوانساري، ميرزا محمد فيض قمي و به ويژه درس آيت الله العظمي سيد محمدحسين بروجردي، شركت نمود و بهره كافي برد. آن جناب در چهارم جمادی الثانی 1405 ق. وفات يافت و در قبرستان شيخان دفن شد.[۳۳]
دامادهاي آقا ميرزا فخرالدين، عبارتند از:
الف) آيت الله سيد ابوالحسن روحاني، پدر بزرگوار آيت الله حاج سيد مهدي روحاني (نوه دختري آقا سيد فخرالدين سيدي) كه وي مورد علاقه و محبت پدر بزرگوار خود بود و خاطراتي هم از آن جناب نقل فرموده است؛ از جمله اين كه: جدم آقا ميرزا قصد سفر داشت، من را كه طلبه جوان و كم سن و سالي بودم، صدا زد و در نهايت تواضع و فروتني فرمود: سيد مهدي! در گوشم دعاي سفر بخوان تا حركت كنم. اين برخورد تربيتي برايم بسيار جالب بود.
سيد مهدي بعد از فوت پدرش، در مسجد سلطان محمد شريف (معروف به مسجد آقا) اقامه جماعت مي كرد و آن جناب نزد مردم بسيار معزز و محترم بود. وي داراي خدمات ديني و اجتماعي فراواني در جاي جاي شهر مقدس قم است. سيد صادق بعد از مدتي به نجف اشرف مهاجرت كرد و تا آخر عمر در جوار مولا اميرالمؤمنين علیه السلام ماند و در همان جا وفات يافت و در قبرستان وادي السلام، مجاور بارگاه ملكوتي حضرت هود و حضرت صالح علیهم السلام دفن گرديد.[۳۴]
ب) حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا شيخ حبيب الله فقيه. وي بعد از ازدواج به قائم شهر رفت و در آن جا به خدمات فرهنگي اشتغال داشت. وي در اواخر عمر به شهر مقدس قم آمد و پس از وفات، پيكر مطهرش در قبرستان شيخان دفن گرديد.[۳۵]
ج) داماد ديگر، ميرزا محمد تقديري قمي، كسبه محترم قم است.
سرانجام پس از گذشت هشتاد و دو سال از عمر پرارزش آن عالم بزرگوار روح ملكوتي اش در شامگاه سوم شعبان المعظم سال 1363 ق. به ملكوت اعلا پر كشيد و حوزههاي علميه و علماي اعلام و مراجع عظام، مردم قم و خانواده خود را به سوگ نشاند. پس از تشييع باشكوه و كم نظير از مسجد امام حسن علیه السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها آيت الله مرعشي نجفي بر پيكرش نماز گزارد. دروس حوزه به احترامش تعطيل شد و طلاب و فضلا در نماز و دفنش شركت نمودند. سپس پيكرش در مسجد بالاسر حرم مطهر، كنار قبر رفيق شفيقش مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حايري به خاك سپرده شد. هم اكنون سنگ قبري در محل دفن به نام آن مرحوم از طرف آستانه مقدس نصب گرديده است.[۳۶]
نسب نامه شريف اين خاندان نزد حجة الاسلام سيد محمدعلي سيدي موجود است.
سيد محمد سجادي نژاد دامغاني, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 12-26
آیت الله سید فخر الدین امامت فرزند سید محمد مهدی حسینی در سال 1292ق در کاشان به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را نزد عموهایش سید محمد حسین امام و سید محمد حسن امام و همچنین حاج ملا محمد حسین نطنزی، میرزا محمد حسین نراقی ، حاج میرزا فخر الدین نراقی، میرزا ابوالقاسم نراقی و ملا حبیب الله شریف به پایان رسانید. آیت الله امامت سال ها به ارشاد خلق مشغول بود و در مدرسه سلطانی به اقامه نماز جماعت می پرداخت. سرانجام در سن صد سالگی به تاریخ 27 صفر 1392ق درگذشت و در بقعه امامزاده یوسف بن موسی بن جعفر (ع) مجاور میدان کمال الملک به خاک سپرده شد. از آثار اوست: هدایت العوام فی مهمات الاحکام (رساله علمیه ) ، راه نجات (شعر) ، راه خداشناسی ، وسیله النجاه در فضایل سادات ، ثواب الزیارات ، رساله در احکام ارث ، رساله در منجزات مریض ، رساله در عقد فضولی ، مرآت الحقیقه در حالات صوفیه ، کشکول در مواعظ ، حاشیه بر شرایع ، حاشیه بر مکاسب ، رساله در مصرف سهم امام زمان در زمان غیبت ، رساله در حکم جلود و لحوم مشتبهتین ، رساله در حکم ماء قلیل متنجس ، شرح حال محدثین شیعه ، شرح بر منظومه استادش در اصول موسوم به منیه الوصول امامت خط را خوش می نوشت و در شعر «مهر سالک » تخلص داشت و این به خاطر آن است که داماد ملا حبیب الله شریف متخلص به «سالک» بود.
آیت الله حاج سید عزیز الله امامت
ایشان چهارمین فرزند آیت الله سید فخرالدین امامت معروف به (صهر سالک) میباشد.والده ایشان دختر حضرت آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی میباشد.
ایشان در هشتم ماه مبارک رمضان سال 1348 هجری قمری در کاشان دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیل علم در مدارس جدید مشغول آموختن علوم دینیه نزد برادر بزرگوارش آیت الله سید فضل الله امامت شد و ادبیات عرب و منطق را نزد ایشان فرا گرفت. سپس در محضر پدر بزرگوارش شروع به آموختن فقه و اصول نمود. سپس در محضر آیت الله سید حسین رضوی مکاسب مرحوم شیخ انصاری و فصول و کفایه و منظومه سبزواری و شرح تجرید و ریاض را فرا گرفت و بعد از مهاجرت به عتبات عالیات در درس فقه مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج میرزا مهدی شیرازی در کربلا شرکت کرد و از ایشان اجازه ی اجتهاد گرفت و سپس به محضر درس علمای نجف مشرف شده و بهره های فراوانی کسب نمود و سپس به مشهد مقدس مشرف شدند و از محضر درس فقه آیت الله میلانی و حاج میرزا احمد کفایی شرکت کرد و از جلسه درس عالم عارف حاج سید ابوالقاسم بلخی بهره جست و قسمتی از فلسفه و حکمت را فرا گرفت. و بعد از آموختن علوم حوزوی به کاشان مراجعت نموده و مشغول تبلیغ و ارشاد مردم شدند و در حد توان به حل گرفتاریها و مشکلات مردم همت گماردند
در کوچه ای قدیمی در کنار بازار تاریخی کاشان از هر کس سراغش را بگیری، با رویی گشاده و شوقی آکنده، تو را به سمت خانه ای محقر و درگشاده هدایت می کند.
مردم کوچه و بازار او را با نامی صمیمی می شناسند؛ اما او آیتی است که در پس غبار 85 بهار از عمرش، همچنان نور ایمان و نشاط را بر چهره داشته و از صبحگاه تا شامگاه به امور مردم رسیدگی می کند.
شال و عمامه سبز و محاسن خضاب شده به حنایش، ظاهری دلنشین به او بخشیده که ابهت شخصیتش را در هنگام حضور، تعدیل می کند.
مادر بزرگوارش دختر فقیه شهیر جهان اسلام، مرحوم ˈملا حبیب الله شریف کاشانیˈ و پدر وی آیت الله العظمی ˈسید فخرالدین امامت کاشانیˈ از علما و بزرگان کاشان است.
این عالم وارسته کودکی و نوجوانی را در شهر و دیار خود و در دامان پدر، خوشه معرفت چید و پس از فراگیری علوم مقدمات حوزه، روانه شهر تهران شد.
وی جوانی 20 ساله بود که در کنار بهره مندی از محضر استادانی همچون آیت الله ˈمحمد غرویˈ و آیت الله ˈسید ابوالقاسم کاشانیˈ، همراه با دیگر طلاب جوان در مبارزه علیه استعمار انگلیس و برای ملی شدن صنعت نفت به مجاهدت پرداخت.
تا اینکه روح تشنه حقیقت، دستان طالبش را به دامان قم گره زد و استادانی مانند آیت الله العظمی ˈ بروجردیˈ ، ˈسید محمد تقی خوانساریˈ ، آیت الله ˈصدرˈ و آیت الله ˈحجتˈ او را از دریای فقاهت و علم اسلامی بهره ای رساندند و عطش بی پایانش را به وادی نجف کشاندند.
در نجف، محضر عالمانی مانند آیت الله العظمی ˈسید ابوالقاسم خوییˈ ، ˈمیرزا عبدالهادی شیرازیˈ، ˈ میرزا مهدی شیرازیˈ ، روح با صفایش را به صیقل علم و ادب ساییدند تا این جوان به بارنشسته، با شاخه های فرود آمده از علم و فقاهت در وجودش، راهی کشور انگلستان شود.
ارشاد تازه مسلمان های انگلیس دیری نپایید؛ چرا که بیماری جسم تاب تحمل روان پربارش را نیاورد و او را مجبور به بازگشت به ایران کرد.
این بار در کنار یاران شایسته ای چون آیت الله العظمی ˈسید علی سیستانیˈ، علامه ˈسید محمد حسین طباطباییˈ، فقه و اصول را در مشهد مقدس و نزد آیت الله العظمی ˈسید محمدهادی میلانیˈ و آیت الله ˈمیرزا احمد کفاییˈ به درس نشست.
دوستی و همنشینی با شهید بزرگوار آیت الله ˈبهشتیˈ و مرحوم آیت الله ˈمحمدتقی بهجتˈ از افتخارات زندگی این عالم بی ریاست.
او همواره در کنار یارانی همچون آیت الله ˈامامی کاشانیˈ، ˈسید محمدباقر مصطفویˈ، ˈسید اسد الله خراسانیˈ و جمعی از علمای بزرگ کاشان علیه رژیم پهلوی پا به پای مردم حضور داشت.
آیت الله امامت از محضر حدود یکصد نفر از علما و بزرگان معاصر در نجف و ایران اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرده و بیش از 40 عنوان کتاب ارزشمند در زمینه طب سنتی و نوروز باستانی تا تفسیر و علوم غریبه به رشته تحریر در آورده است.
این عالم بزرگوار، گذشته از تدریس و تربیت شاگردان فراوان، با احداث بناهای خیریه، کمک به فقرا و نیازمندان، برگزاری جلسات تفسیر قرآن و گره گشایی از امور مادی و معنوی مردم کاشان، محبوب دل های پیر و جوان این شهر است.
خلق خوش، ساده زیستی، ارتباط نزدیک با مردم و تواضع وی در هر کوی و برزن شهر زبانزد خاص و عام است.
در احوالات وی کراماتی نیز ذکر می کنند که ناشی از ریاضت، تقوا و پرهیز از محرمات است.
آیت الله امامت از معدود علمای معاصر کاشانی است که با جسمی نحیف و سینه ای مالامال از علم و اسرار در کنج گمنامی می زید.
مشایخ بزرگواری که به ایشان اجازه ی روایت داده اند:
1- حضرت آیت الله سید محسن حکیم
2- حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خوئی
3-حضرت آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی
4- حضرت آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی
5- حضرت آیت الله حاج سید روح الله موسوی خمینی(رهبر انقلاب )
6- حضرت آیت الله حاج سید محمود شاهرودی
7-حضرت آیت الله سید محمد هادی میلانی
8-حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم کاشانی
9- حضرت آیت الله حاج آقا رضا مدنی کاشانی
10-حضرت آیت اللهحاج سید محمد رضا گلپایگانی
11- حضرت آیت الله سید محمد وحیدی
12-حضرت آیت الله سید محمد حسین رضوی کاشانی
آثار چاپ شده آیت الله امامت :
1-کشکول امامت در 3جلد فارسی
2-مجمع الفوائد
3-زندگانی حضرت سلطانعلی بن محمد باقر (ع)
4-زندگانی حضرت هلال بن علی بن ابیطالب (ع)
5-زندگانی حضرت آقا علی عباس
6-زندگینامه بابا شجاع الدین معروفبه ابولولو
7-امامزادگان معتبر
8-لوح فاطمیه
9-تذکره الشعرا
10-فوائدالعلیه فی علم جفر و جامعه
11-معراج السالکین فی شرح اسمائ الحسنی
12-معراج الذاکرین فی فضیله الذکر
13-تبصره العوام فی مسئله امر به معروف و نهی از منکر
14-رساله نماز های مستحبی
15-تبصره الناسکین فی احکام حج
16- اربعین
17- معراج الناسکین
18- معراج المومنین
19- معراج الصائمین در احکام روزه
20- شرح زیارت عاشورا
21- بهداشت امامت
22- ترجمه و تحریر قانونچه طب بوعلی
23- برگزیده آثار مرحوم آیت الله سید فخرالین امامت
24- مقتل الحسین
25- معراج عاشقین در تفسیر سوره حمد قدر
26- استفتائات
27- تحفته الامامیه
28- معراج العارفین
29- منبع الفرائد
30- مصباح الذاکرین
31- اجوبه المسائل
32- رساله غدیریه
33- رساله نوروزیه
اینجانب در سال 1352 در شهرستان کاشان متولد شده و پس از اخذ دیپلم انسانی در سال 1371 با رتبه 128 در آزمون کنکور سراسری دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی پذیرفته شدم. در سال 1375 پس از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی، بدون وقفه در همان سال با رتبه اول در کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه تهران راه یافته و در سال 1377 از پایان نامه کارشناسی ارشد تحت عنوان: «مسوولیت کیفری صغیر و مجنون در فقه و حقوق موضوعه» دفاع کردم. از سال 1377 به صورت عضو هیات علمی پیمانی در دانشگاه سمنان مشغول به کار شده و در سال 1387 به اخذ مدرک دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران موفق گردیدم و تاکنون به عنوان عضو هیات علمی رسمی قطعی گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه سمنان به فعالیت آموزشی و پژوهشی اشتغال دارم. در سال 1393 موفق به اخذ مرتبه علمی دانشیاری شدم. تالیف و ترجمه حدود 50 جلد کتاب در زمینه های: مباحث فقهی، اصول فقه و حقوق موضوعه و همچنین تالیف حدود 20 مقاله تخصصی علمی و پژوهشی و راهنمایی و مشاوره بیش از 50 پایان نامه دانشجویی حاصل خدمت علمی اینجانب در سال های فعالیت علمی بوده است
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛
مجله: پژوهشهای فقهی » پاییز 1393 - دوره ی دهم - شماره 3 علمی-پژوهشی (24 صفحه - از 469 تا 492)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛ قربانیان،حسین؛
مجله: مطالعات فقه و حقوق اسلامی » بهار و تابستان 1393 - شماره 10 علمی-پژوهشی/ISC (22 صفحه - از 169 تا 190)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛
مجله: پژوهشهای فقهی » بهار 1393، دوره دهم - شماره 1 علمی-پژوهشی (36 صفحه - از 25 تا 60)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛ نبی نیا،خالد؛
مجله: آموزه های فقه مدنی » پاییز و زمستان 1392 - شماره 8 علمی-پژوهشی/ISC (22 صفحه - از 177 تا 198)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛
مجله: پژوهش های فقه و حقوق اسلامی » پاییز 1392 - شماره 33 علمی-پژوهشی (16 صفحه - از 131 تا 146)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛
مجله: مطالعات فقه و حقوق اسلامی » پاییز و زمستان 1392 - شماره 9 علمی-پژوهشی/ISC (23 صفحه - از 137 تا 159)
نویسنده: مؤمنی،عابدین؛ مسجد سرایی،حمید؛
مجله: مطالعات فقه و حقوق اسلامی » پاییز و زمستان 1391 - شماره 7 علمی-پژوهشی/ISC (22 صفحه - از 63 تا 84)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛
مجله: فقه و اصول » بهار 1391 - شماره 88 علمی-پژوهشی (24 صفحه - از 101 تا 124)
نویسنده: مسجد سرایی،حمید؛ دادخواه،مارال؛
مجله: دادرسی » مهر و آبان 1390 - شماره 88 (6 صفحه - از 19 تا 24)
ولادت: 23 محرم 1321 قمری، کاشان رحلت: 1412 قمری، کاشان آرامگاه: کاشان، گذر پنجه شاه، جنب زیارت مسجد: مدرسه: |
|
آیت اللَّه رضا مدنی كاشانی در محرم 1321 ق در كاشان به دنیا آمد. پس از فراگیری مقدمات در كاشان، از محضردرس آیت اللَّه حایری یزدی در قم استفاده نمود. ایشان هم مباحثهای آیات عظام امام خمینی، محمدتقی خوانساری، مرعشی نجفی، گلپایگانی و كمالوند بود. آیتاللَّه مدنی كاشانی از سال 1352 ق به كاشان بازگشت و تا آخر عمر مسؤولیت حوزهی علمیهی كاشان رابه عهده داشت و به تدریس و تألیف همت مینمود. از ایشان آثار و تألیفات متعددی به عربی و فارسی بر جای مانده كه براهین الحج در چهار جلد از آن جمله است.
زندگينامه آیت الله العظمی حاج رضا مدنی کاشانی ولادت:
مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي مدني فرزند آيت الله ملاّ عبد الرّسول مدني، از علماي بزرگ معاصر ، در شب چهارشنبه 23محرم الحرام سال1321 هجري قمري در شهر كاشان در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودند.
خانواده مدني از خانواده هاي با سابقه علمي ايران و از ديار عالم پرور و ادب آفرين شيراز بوده اند، جد بزرگوار ايشان مرحوم ملامحمود شيرازي در حدود سال1200 هجري قمري از شيراز به كاشان هجرت فرمودند. والد معظم له: والد ايشان مرحوم آيت الله آقاي ملا عبدالرسول مدني مشهور به مجتهد كاشاني بودهاند كه در علوم مختلفه صاحب نظر بوده اند. دوران تحصيل: مرحوم مدني دوران تحصيلات مقدماتي و سطح را در كاشان و در محضر علماي بزرگواري همچون مرحوم والدشان و مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود نجفي تبريزي و مرحوم آيت الله آقا سيد محمد علوي بروجردي و جد بزرگوار مادريشان مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملا حبيب الله شريف كاشاني گذراندند و از محضر اين بزرگواران كه همه از علماي مشهور بودند كسب علم و ادب نمودند.معظم له در حدود سال1340هجري قمري همزمان با تشريف فرمايي حضرت آيت الله العظمي حائري يزدي ، موسس حوزه علميه قم ، به همراه چند نفر از دوستانش ، از جمله آقا مهدي فاضل نراقي ، جهت ادامه تحصيل و تكميل تحصيلات به قم آمدند و با علاقه فراوان به تحصيل و تعليم و تحقيق پرداخته و حاصل همين پشتكار بود كه به زودي به مراحل بالاي علم و اجتهاد دست يافتند و از قله هاي برافراشته فقاهت و تقوي گذر كردند. تا اينكه در سال 1345 هـ . ق از حاج شيخ عبد الكريم حائري موفّق به اخذ اجازة اجتهاد گرديد. ايشان همچنين داراي اجازات از بزرگان ديگري چون استاد موسس , آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري , آيت الله العظمي آقاضياالدين عراقي , آيت الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني و آيت الله العظمي شيخ محمدرضا اصفهاني نيز مي باشند . متن اجازه آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري به اين شرح است: مراتب عاليه جناب معظم له مخفي نيست و بحمدالله به اقصي مرتبه فضل و كمال واصل و به مرتبه اجتهاد نائل. فله العمل بما استنبطه من الاحكام و يحرم عليه التقليد و للّه درّه و كثّر بين الانام مثله. حرّره الاحقر عبدالكريم الحائري. علاوه بر اجازه فوق معظم له از حضرت آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني و نيز آيت الله العظمي ضياءالدين عراقي نيز اجازه اجتهاد دريافت كرده اند. ايشان بعد از دريافت اجازه، مدتي را در نجف اشرف و در كنار بارگاه ملكوتي امام علي (ع) و باب العلم علوم انبيا به سر بردند و با عالمان و مراجع بزرگوار حوزه علميه نجف ديدار و گفت وگو داشتند. خاطرات تحصیل : ايشان زندگي سخت طلبگي را به خاطرآسودگي روح و شوق به تحصيل تحمل كرده و تلخي سختي ظاهري آن ايام را با حلاوت عشق به خدا و فقه اهل بيت عليهم السلام تحمل مي فرمودند. خود اين لحظات شيرين را چنين توصيف فرموده اند:آن روزها يك چراغ نفتي داشتيم، كه شبي صنار نفت در آن مي ريختيم، و اين چراغ هم روشنايي اتاق ما را تامين مي كرد و هم غذايمان را روي آن مي پختيم، روزي يك سير گوشت مي گرفتيم و چهار نفر آن را مي خورديم، يك روز هم اتاقي ها به من گفتند از اين به بعد بايد 25 شاهي بدهي ولي من كه نمي توانستم بيش از روزي يك قران خرج كنم گفتم: ندارم، اگر نمي خواهيد با من هم اتاق نشويد، اين را هم بگويم كه با همان روزي يك قران به خوشي زندگي مي كرديم و حتي من گفتم اگر بهشتي روي زمين باشد همين جاست، تا هنگامي كه در مدرسه فيضيه بوديم هر روز صبح يك ساعت قبل از اذان به حرم مي رفتيم و مطالعه و تحقيق مي كرديم تا وقتي بعد از نماز صبح با علما به بحث مي پردازيم آمادگي بيشتري داشته باشيم. برنامه ما معمولا به اين ترتيب ادامه پيدا مي كرد تا زمان درس شيخ عبدالكريم فرا مي رسيد، بعد از درس خصوصي ايشان كه در منزل حاج شيخ علي بلورفروش برپا مي شد مي رفتيم و درس و بحث را دنبال مي كرديم تا شب كه نماز را به آقا شيخ عبدالكريم اقتدا مي كرديم، البته نماز عشا را، چون نماز اول ايشان معمولا خيلي به طول مي انجاميد و ما هم فرصت زيادي نداشتيم ، بعد هم درس اصول شروع مي شد، به طور كلي در طول شبانه روز بيش از 4 تا 5 ساعت نمي خوابيديم و با توجه به اينكه من هر ماه فقط سه تومان براي خرج كردن داشتم زندگي را تقريبا با دشواري مي گذراندم. آن سه تومان را نزد عطار محل مي گذاشتم و روزي يك قران از آن را خرج مي كردم و سخت مواظب بودم كه بيش از آن خرج نكنم چون پول ديگري نداشتم و بايد با اين مقدار تحصيلم را ادامه مي دادم. به خاطر دارم بعضي روزها آنقدر مشغول درس و بحث و مطالعه مي شدم كه اصلا غذا را فراموش مي كردم و گاهي اوقات هنگام غروب شخصي به نام آقا شيخ ابراهيم كه قاري قرآن بود و در گلدسته اذان مي گفت نان و پنير و هندوانه اي فراهم مي كرد و ما مي خورديم. روزها آن قدر گرفتار بودم حتي فرصت پنج دقيقه صحبت خصوصي با كسي را نداشتم. جمعي از اساتيد صاحب نام ايشان عبارتند از: - مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملاحبيب الله شريف كاشاني (جد معظم له) - مرحوم آيت الله العظمي ملا عبدالرسول مدني كاشاني (ابوي معظم له) - مرحوم آيت الله العظمي آقاي سيد محمد علوي مجتهد كاشاني - مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي اصفهاني معروف به مسجدشاهي - مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي از دوستان و همشاگرديهاي ايشان ميتوان شخصيتهاي زير را نام برد: - مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خميني(ره) - مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد محمد تقي خوانساري - مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري - مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خرم آبادي - مرحوم آيت الله العظمي شيخ مهدي فاضل نراقي - آيت الله العظمي آقاي حاج سيد محمدرضا گلپايگاني(ره) آثار و تاليفات آیت الله مدنی کاشانی در كار تأليف و تصنيف كوشا بود و آثاري از خود بر جاي نهاد كه نشان دهندة قدرت استنباط در مسائل فقهي است.كتاب هاي ايشان كه چاپ شده اند عبارتند از: تعليقة شريفة علي بحث الخيارات و الشروط ، براهين الجج للفقهاء و الحجج (4 جلد) ، كتاب القصاص للفقهاء و الخواص ، كتاب الديات ، كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار ، فرايض المقلّدين (رسالة عمليّه) ، رساله في حكم التيمم لضيق الوقت و عدم دليل عليه مع وجود الماء عنده ، كتاب الخلافة ، كشف الحقائق في الرد علي الزنديق و المنافق ، رسالة في اصول مذهب تشيع ، مناسك حج ، الحجابيه ، من ولي السفهاء ، رساله في الربا ، رسالة في آنية الذهب و الفضه ، كفاية روية الهلال في البلاد البعيدة ، آل محمد كيست؟ ، رساله در ولايت فقيه كتاب هايي كه تاليف فرمودهاند ولي چاپ نشدهاست: الحواشي علي كتاب العروةالوثقي ، الحاشيه علي الغاية القصوي ، الحواشي علي توضيح المسائل ، رسالة في الحدود آيت الله مدني سالها در كاشان به وظايف روحانيّت مشغول و در مدرسه و مسجد ميانچال به نماز جماعت ميپرداخت و به تدريس اشتغال داشت. اين عالم وارسته علاوه بر تدريس و تربيت طلاب علوم ديني به ايفاي مسئوليتهاي اجتماعي نيز همت مي گماشت . آيت الله مدني كاشاني در كمك به محرومان و مستمندان پيشگام بود و در رسيدگي به امور مردم همواره تلاشي بي دريغ مي كرد . ايشان در طول زندگي پربركت خود يك لحظه از مجاهدت در راه ترويج اسلام دست برنداشتند و معتقد بودند علاوه بر ارتقا معنويات و اخلاق بايد معرفت ديني و سياسي مردم ارتقا پيدا كند. مرحوم آيت الله مدني كاشاني بينش سياسي خود را از پدر بزرگوارشان مرحوم ملاعبدالرسول مدني كه از نظريه پردازان حكومت مشروطه مشروعه بودند و همچنين در زمان تحصيلات حوزوي خود در كاشان و قم كسب كردند , ايشان از شاگردان مبرز مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي و شاهد درگيري علما با مسائل سياسي جاري مملكت بودند. روي كار آمدن رضاشاه و اقدامات او در ايجاد نظام وظيفه , قانون پوشش متحدالشكل و كشف حجاب , ممنوعيت پوشيدن لباس روحانيت و اجراي برنامه هاي ظاهرا نوگرايانه و فشار دولتهاي انگليس و روس در چپاول ثروتهاي مملكت زمينه را براي موضعگيري آشكار ايشان بر ضد رژيم سلطنتي مهيا ساخت . نظرات سياسي ايشان را در نوشته ها و فتاواي معظم له ملاحظه مي كنيم . از مهمترين نظرات سياسي مرحوم آيت الله العظمي مدني كاشاني نظريه ضرورت فراهم آوردن شرايط و امكان دعوت همه انسانها به اسلام است . ايشان در عين احتياط و دقت در استفاده از واژه ها معتقد بودند اسلام ظرفيت آن را دارد كه به همه مسائل روز اعم از داخلي , منطقه اي و جهاني پاسخ بدهد و با استناد به آيه 60 سوره انفال « واعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخيل ... » شرط امكان آن را اين مي دانستند كه مسلمين با بهره گيري از تعاليم اسلامي در همه زمينه ها حرف اول را بزنند. مرحوم آيت الله العظمي مدني كاشاني به دانش آموزان , دانشجويان و طلاب علوم ديني براي تهذيب اخلاقي و هدفمندي و ابتكار و پشتكار و بينش سياسي و عدم توجه به ظواهر امور تاكيد مي كردند و توجه به اين امور را زمينه ساز رسيدن به استقلال و خودكفائي كشور در همه زمينه ها ميدانستند و معتقد بودند كه مسلمين بايد در همه زمينه ها قوي باشند تا نيازي به خارجي ها براي رتق و فتق امور خود نداشته باشند. ايشان پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني رحمت الله عليه را مقدمه ترقي و تعالي ملت مسلمان ايران دانسته و تاكيد داشتند , بايد تلاش كنيم در اين فرصت بدست آمده براي معرفي زيبائيهاي اسلام كه تبلور آن پيشرفت و تعالي و رسيدن انسانها به عدالت اجتماعي است توفيق حاصل كنيم . ارتباط با شهيد بهشتي با توجه به موقعيت اجتماعي و معنوي آيت الله مدني كاشاني، مسوولان بلندپايه نظام رسيدن به خدمت شاگرد مكتب جعفري را مغتنم مي شمردند. يكي از اين افراد شهيد بهشتي بود. ايشان در زمان رياست قوه قضاييه مسافرتي به كاشان داشت. در اين ملاقات برخي از مسائل و مشكلات دستگاه قضايي مورد بحث و بررسي قرار گرفت.معظم له در آن گفت وگو تصريح كردند: اگر بخواهيم كار مربوط به قضاوتها درست شود و يك ترتيب خوبي داده شود بايد از طريق حكمين كه در شرع مقدس هم رسيده عمل كنيم. ايشان معتقدند: اگر قاضي شخصي مجتهد، عادل و آدم درستكاري باشد. زود به زود حكم نمي كند. خود حضرت امير (ع) تحقيق مي كرد، وارسي مي كرد. حتي سه نفر آمدند نزد حضرت امير (ع) گفتند: فلاني زنا كرده است. حضرت فرمود: چهارمين شما كجا است؟ گفتند حالامي آيد. حضرت فرمود: شما حدّتان را بخوريد تا او (چهارمي) بيايد. حضرت آيت الله مدني بعد از نود و يكسال و يازده ماه عمر پر بركت در هنگام اذان ظهر روز جمعه 24 ذي الحجه سال 1412 هجري قمري مطابق با پنجم تيرماه سال 1371 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافتند. مدفن ايشان در آرامگاه خانوادگي در زيارت پنجه شاه كاشان است. در پي اعلام انتشار خبر رحلت اين بزرگوار بازار كاشان 3روز تعطيل و فرمانداري كاشان 3روز عزاي عمومي اعلام كرد و سيل مردم عزادار براي عرض تسليت به بازماندگان آن عالم بزرگ به بيت ايشان آمدند. ضمنا از طرف مقام معظم رهبري و ساير مراجع بزرگوار پيام هاي تسليتي صادر شد. منابع: سايت انتشارات مرسل آیت اله مدنی کاشانی عالمی وارسته و عامل به علم خود بود که تواضع، مردمداری، صرفه جویی در مصرف و قناعت از بارزترین خصوصیات اخلاقی این عالم فرزانه و از شاگردان آیت اله حائری موسس حوزه علمیه قم است.
![]() مسئول دفتر آیت اله مدنی کاشانی دیروز به مناسبت برگزاری بیستمین سالگرد آیت اله مدنی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران اصفهان گفت: مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي مدني از علماي بزرگ معاصر بود که تواضع و مردمداری وی زبانزد همگان بود. حجت الاسلام سید ابراهیم راست بود افزود: این عالم فرزانه در کارراندازی مردم اهتمام بسیار داشت و دسترسی مردم به وی بسیار آسان و سریع انجام می شد. وی با تاکید بر خصوصیات اخلاقی والا و سجایای شخصیتی متعدد آیت اله مدنی کاشانی خاطرنشان کرد: ایشان بسیار از اسراف و مصرف بی رویه در زندگی بیزار بود . حجت الاسلام راست بود در ادامه اولین اجازه اجتهاد توسط آیت اله حائری موسس حوزه علمیه قم به آیت اله مدنی در سال 1345 را یادآورشد و گفت: رساله وی به نام «فرایض المقلدین» و آثار متعددش به زبان عربی و فارسی است كه مورد استفاده فضلا و طلاب حوزه های علمیه قرار می گیرد. وی، اظهار کرد: مسجد و کلاسهای درس آیت اله مدنی در مدرسه و مسجد ميانچال کاشان همیشه پایگاه جلسات انقلاب و مقدمه ای برای شروع راهپیمایی ها و تشویق مبارزان انقلاب در کاشان بود. به گفته وی،آیین بیستمین سالگرد این عالم وارسته دوشنبه شب پنجم تیرماه بعد از اقامه نماز مغرب در مدرسه و حوزه علیمه آن معظم له با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین «عبدالحسین خسروپناه» رییس موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران برگزار می شود. مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي مدني در شب چهارشنبه 23محرم الحرام سال1321 هجري قمري در شهر كاشان در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودند. وي فرزند آيت الله ملاّ عبد الرّسول مدني است از خانواده هاي با سابقه علمي ايران و از ديار عالم پرور و ادب آفرين شيراز بوده اند، جد بزرگوار ايشان مرحوم ملامحمود شيرازي در حدود سال1200 هجري قمري از شيراز به كاشان هجرت کرد. مرحوم مدني دوران تحصيلات مقدماتي و سطح را در كاشان و در محضر علماي بزرگواري همچون مرحوم والدشان و مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود نجفي تبريزي و مرحوم آيت الله آقا سيد محمد علوي بروجردي و جد بزرگوار مادريشان مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملا حبيب الله شريف كاشاني گذراند و از محضر اين بزرگواران كه همه از علماي مشهور بودند كسب علم و ادب نمود. معظم له در حدود سال1340هجري قمري همزمان با تشريف فرمايي حضرت آيت الله العظمي حائري يزدي ، موسس حوزه علميه قم ، به همراه چند نفر از دوستانش ، از جمله آقا مهدي فاضل نراقي ، جهت ادامه تحصيل و تكميل تحصيلات به قم آمدند و با علاقه فراوان به تحصيل و تعليم و تحقيق پرداخته و حاصل همين پشتكار بود كه خیلی زود به مراحل بالاي علم و اجتهاد دست يافتند و از قله هاي برافراشته فقاهت و تقوي گذر كردند. تا اينكه در سال 1345 هـ . ق از حاج شيخ عبد الكريم حائري موفّق به اخذ اجازة اجتهاد گرديد. ايشان همچنين از بزرگان ديگري چون استاد موسس , آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري , آيت الله العظمي آقاضياالدين عراقي , آيت الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني و آيت الله العظمي شيخ محمدرضا اصفهاني اجازه اجتهاد داشت. آیت اله مدنی زیر نظر اساتید بزرگی همچون مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملاحبيب الله شريف كاشاني (جد معظم له( ،مرحوم آيت الله العظمي ملا عبدالرسول مدني كاشاني (ابوي معظم له)،مرحوم آيت الله العظمي آقاي سيد محمد علوي مجتهد كاشاني، مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي اصفهاني معروف به مسجدشاهيومرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي علوم عقلی و نقلی را آموخت. تعليقة شريفة علي بحث الخيارات و الشروط ، براهين الجج للفقهاء و الحجج (4 جلد) ، كتاب القصاص للفقهاء و الخواص ، كتاب الديات ، كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار ، فرايض المقلّدين (رسالة عمليّه) ، رساله في حكم التيمم لضيق الوقت و عدم دليل عليه مع وجود الماء عنده ، كتاب الخلافة ، كشف الحقائق في الرد علي الزنديق و المنافق ، رسالة في اصول مذهب تشيع ، مناسك حج ، الحجابيه ، من ولي السفهاء ، رساله في الربا ، رسالة في آنية الذهب و الفضه ، كفاية روية الهلال في البلاد البعيدة ، آل محمد كيست؟ ، رساله در ولايت فقيه از جمله کتابهای آیت اله مدنی کاشانی است و الحواشي علي كتاب العروةالوثقي ، الحاشيه علي الغاية القصوي ، الحواشي علي توضيح المسائل ، رسالة في الحدود از كتاب هاي وی می باشد كه تاليف فرمودهاند ولي چاپ نشدهاست. آيت الله مدني بعد از نود و يكسال و يازده ماه عمر پر بركت در هنگام اذان ظهر روز جمعه 24 ذي الحجه سال 1412 هجري قمري مطابق با پنجم تيرماه سال 1371 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافتند. مدفن ايشان در آرامگاه خانوادگي در زيارت پنجه شاه كاشان است./س
این همراه و خادم بیت آیت الله مدنی کاشانی، احترام و تکریم ایشان به طلاب و شاگردان درسخوان و متدین را به عنوان دیگر خصوصیات بـــــــارز ایشان دانست و گفت: ایشان حتی با وجود کهولت سن و بیماریهمیشه در مقابل طلاب جوان که از نظر علمی دارای رتبـــه عالیه علمی و عملی بودند از جایش برمی خاست و برای آنها ارزش واحترام خاصی قائل می شد.
آیت الله حـــــــــائری، موسس حوزه علمیه قم به آیت الله مــدنـی در سال 1345 را یــادآورشد و گــــــــفت: رســــاله وی بـه نــــــام «فرایـــــض المقــــلدین» و آثار متعددش به زبان عربی و فارسـی مورد استفاده فضـــــــلا و طلاب حوزه های علمیه قرار می گیرد.
نیز خاطرنشان کرد: وی در مورد معمـــــــار کبیر انقلاب اسلامــی با مسرت و امید مضاعف گفت:« ما ســــــال هاست که انتــــظار می کشیم نبض این ممــــــ«لکت را یک روحانی دارای شرایط به دست بگیرد که این خواسته ما برآورده شد.»
کلاـــــس های درسش و شرکت طلاب در تظــــاهرات ها، توزیع اعلامیه هـــــا و برگزاری جلســــــلات هماهنگی در مسجد خـود تلاش های وصــــف ناپذیری در به ثمر رساندن انقلاب اســـلامی در کنار مردم کاشان داشت که در این مجـــــــال نمی گنجد.
آیت الله مدنی در مدرسه و مسجد میـــانچال کاشان همیشه پایگاه جلسات انقلاب و مقدمه ای برای شروع راهپیمایی ها و تشویق مبارزان انقلاب در کاشان بود.
حوزه دین وعلم و مذهب در مدرســـــه و حوزه علمیه مرحوم آیت الله مدنی کاشانی در بازار کاشان (میانچال) را یادآورشــد و گفت: این عالم جلیل القدری که عمر پربرکت خویش را در راه ترویج و تعلیم فرهنگ غنی اسلام سپری کرد و در زمان حیاتش انسان های بسیاری از چشمه پرفیض وجودش سیراب شدند.
دوشنبه شب "5 تیر" بعد از اقامه نماز مغرب درمدرسه و حـوزه علمیه آن معظم له با سخنرانی حجت الاسلام والمسلــــــمین عبدالحسین خســـــروپناه، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار می شود.
چهارشنبه" 23محرم الحرام سال1321 هجری قمری "در شهــر کاشان در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشودند.
سابقهعلمی ایران و از دیار عــــالم پرور و ادب آفرین شیـــــراز بوده اند، جدبزرگوار ایشان مرحوم ملامحمود شیرازی در حدود ســــال1200هجری قمری از شیراز به کاشان هجرت فرمودند و والد ایشانمرحــــــــوم آیت الله آقای ملا عبدالرسول مدنی مشـــــهور به مجتهدکاشانی بودهاند که در علوم مختـــــلفه صاحب نظر بوده اند.
کاشان و در محضر علمای بزرگواری همچون مرحوم والدشان و مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود نجفی تبریزی و مرحـــوم آیت الله آقا سید محمد علوی بروجردی و جد بزرگوار مادریشان مرحوم آیت الله العظمی آقای ملا حبیب الله شـــریف کاشانی گذراندند و از محضر این بزرگواران که همه از علمای مشــهور بودند کسب علم و ادب نمودند.
فرمایی حضرت آیت الله العظمی حائری یزدی ، موسس حوزه علمیه قم ، به همراه چند نفر از دوستانش ، از جمله آقا مهدی فاضل نراقی ، جهت ادامه تحصیل و تکمیل تحصیلات به قــــم آمدند و با علاقه فراوان به تحصیل و تعلیم و تحقیق پرداختــه و حاصل همین پشتکار بود که بزودی به مراحل بالای علــــــم و اجتهاد دستیافتند و از قله های برافراشته فقاهت و تقــــوی گذر کردندتا اینکهدر سال 1345 هـ . ق از حاج شیخ عبد الکریم حائری موفّق به اخذ اجازة اجتهاد شد.
، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله العظمی آقاضیاالدین عراقی، آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفــهانی و آیت الله العظمی شیخ محمدرضا اصفهانی نیز است.
در هنگام اذان ظهر روز جمعه 24 ذی الحجه سال 1412 هجــری قمری مطابق با پنجم تیرماه سال 1371 هجری شمسی دار فانــی را وداع گفت و به دیار باقی شتافتند و مدفن ایشان در آرامـــگاه خانوادگی در زیارت پنجه شاه کاشان است.
للفقهاء و الحجج (4 جلد) ، کتاب القصاص للفقهاء و الخواص ، کتاب الدیات ، کشف الاستار عن حکم المغرب و الاستتار ، فرایض المقلّدین (رسالة عملیّه) ، رساله فی حکم التیمم لضیق الوقت و عدم دلیل علیه مع وجود الماء عنده ، کتاب الخلافة ، کشف الحقائق فی الرد علی الزندیق و المنافق ،رسالة فی اصول مذهب تشیع ، مناسک حج ، الحجابیه ، من ولی السفهاء ، رساله فی الربا ،رسالة فی آنیة الذهب و الفضه ،کفایة رویة الهلال فی البلاد البعیدة ، آل محمد کیست؟ ، رساله در ولایت فقیه از جمله کتابهای آیت اله مدنی کاشانی است و الحواشی علی کتاب العروةالوثقی ، الحاشیه علی الغایة القصوی ، الحواشی علی توضیح المسائل ، رسالة فی الحدود از کتاب های وی است که تالیف شده ولی چاپ نشدهاست.
|
تولد
شیخ جعفر صبوری ( باغبان صبور ) ( 1330-1424 ق . )
جعفر فرزند سوم حسین صبوری در سال 1290 شمسی برابر با سال 1330 قمری در منزلی واقع در کوچه ی لک ها که در محله چهار مردان قم دیده به جهان گشود .در نوجوانی به مکتب خانه رفت و کتاب های نصاب الصبّیان ، گلستان سعدی و قرآن را فراگرفت و تا زمانی طلبگی به پدرش در کشاورزی کمک می کرد .
تحصیلات و استادان:
جعفر آغاز تحصیلات حوزوی خود را از مدرسه آقا سید صادق قم شروع کرد .
حجج اسلام آقا شیخ قاسم نحوی، آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی، شیخ فاضل لنکرانی، سید حسین کوچه حرمی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، حاج میرزاسید محمود روحانی، میرزا محمد ثابتی همدانی، آیت الله حاج آقا حسین بروجردی، آیت الله میرزا احمد آشتیانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقا سید صدرالدّین صدر، آقا سید محمد تقی خوانساری، امام خمینی
تدریس و شاگردان:
آیت الله شهید مرتضی مطهری،امام موسی صدر ،آیت الله سید کاظم اخوان مرعشی،آیت الله سید مهدی اخوان مرعشی،آیت الله سید مهدی روحانی،آیت الله سید صادق روحانی،آیت الله سید محمد علی روحانی،آیت الله شیخ احمد آذری،حجه الاسلام آقای میرزا علی محدث زاده،شیخ حسین راستی،شیخ محمد امامی کاشان،شیخ علی اصغر مسلمی،سید اسداله خراسانی،شیخ حسن صرّاف زاده،شیخ محمد علی حلیمی : از فضلای حوزۀ علمیۀ قم و یاران امام خمینی،شیخ غلامرضا گلسرخی،شیخ عباس موذّن شیخ احمد اسلامی،سید رضا علم الهدی،شیخ جعفر صحافی آرانی،سید مهدی مصباحی بیدگلی،سید حسین مناقب،سید محمد تسلّطی،شیخ محمود صلاحیان،شیخ عبدالله موحدی بیدگلی
اجازات:
آیت الله صبوری پس از سال ها تحصیل ، تدریس و تحقیق از برخی مراجع تقلید و بزرگان و اعلام دو حوزۀ بزرگ عظیم نجف و قم که نامشان در ذیل آمده موفق به دریافت اجازۀ اجتهاد ، نقل روایت و امور حسبیه گردید .
آیت الله سید حسین بروجردی،آیت الله سید عبدالهادی شیرازی،آیت الله سید محسن حکیم،آیت الله سید محمود شاهرودی،آیت الله سید محمد هادی میلانی،آیت الله امام خمینی،آیت الله سید علی فانی اصفهانی،آیت الله سید شهاب الدّین نجفی مرعشی،آیت الله سید ابوالقاسم خویی،آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی،آیت الله شیخ محمد علی اراکی،آیت الله سید علی سیستانی ،آیت الله شیخ محمد تقی بهجت
مهاجرت به کاشان :
آیت الله حاج شیخ محمد خالصی زاده ( 1383 ق . ) از عالمان مجاهد بود که سال ها در ایران با رضا خان مبارزه کردو در عراق با عوامل انگلیس جنگید ... وی در تاریخ 30/2/1321 ش . برابر با 5 جمادی الاول 1361 ق . از سوی رژیم پهلوی به کاشان تبعید شد و مدت سه سال در این شهر بود .از آیت الله صدرالدّین صدر که آن زمان از مراجع و زعمای حوزۀ علمیۀ قم و عالمی انقلابی و مبارز بود برای ادارۀ حوزۀ یاد شده درخواست کرد . آیت الله صدر از میان شاگردانش آیت الله صبوری قمی ، که از مرتبطین [1] به وی بود را به کاشان اعزام نموده از برکات وجودی و حضور آیت الله صبوری حوزۀ کهن کاشان رونقی تازه یافت و صدها نفر طلبه تربیت شدند که هریک از آن ها منشأ آثار و برکات فراوانی گردیدند .
آیت الله صبوری در سال 1363 قمری برابر با 1322 شمسی از قم به کاشان مهاجرت کرد .
در محلۀ طاهر و منصور سکونت گزید و در مسجد ومدرسه بابا ولی واقع در محلۀ بابا ولی از محلّات قدیمی شهر به اقامۀ نماز جماعت ، وعظ و ارشاد پرداخت و برای عدّه ای از جوانان داوطلب متون دروس حوزوی را درس گفت . سال ها فعالیت های یاد شده را ادامه داد . در فرصتی که برای او پیش آمد ، با یاری و کمک برخی از طلّاب و فضلای دست پروردۀ خود مدرسه سلطانی واقع در انتهای بازارچۀ سلطانی را با تحمّل مشکلات و پافشاری ها از چنگال مأموران دولتی و برخی از کاسبان بازار و روضه خوان های محلّی درآورد . حجرات ، مدرس ، کتابخانه آن مدرسه را از محل موقوفاتش بازسازی و تعمیرات اساسی نمود و در اختیار طلّاب و محصلین علوم دینی قرار داد . روز به روز به رونق و آبادانی آن افزود تا جایی که هم اکنون این مدرسه از حوزه های رسمی و مورد توجه می باشد .
خلاصه ای از فعالیت های دینی سیاسی و اجتماعی:
حمایت از حرکت فدائیان اسلام و دعوت از شهید سید مجتبی نواب صفوی برای سخنرانی به کاشان
حمایت از اعتراض امام خمینی علیه لایحه کاپیتالاسیون و روشنگری حرکت امام و افشای جنایات رژیم و آمریکا
حمایت از مرجعیت امام و شناساندن شخصیت و حرکت ایشان به مردم
تاسیس کتابخانه جعفری در جنب مسجد باباولی در سال ۱۳۴۴ و قرار دادن پایگاهی برای مبارزه با رژیم
اقدام به تشکیل کلاس های عقیدتی ، آموزش قرآن و تفسیر و نهج البلاغه در مدرسه سلطانی که با استقبال عمده روبرو شد.
برگزاری مراسم چهلم شهدای قم و شهرستانهای دیگر در مسجد باباولی و دعوت سخنرانان جهت سخنرانی علیه رژیم پهلوی
شروع اولین راهپیمایی علیه رژیم پهلوی از مسجد باباولی و از این جهت مسجد باباولی به عنوان پایگاه انقلاب اسلامی لقب گرفت.
خرید اسلحه برای مسلحانه علیه رژیم در صورت ضرورت
اعزام فرزند خود به پاریس و ملاقات با امام خمینی و اهداء مبلغ قابل توجهی وجه نقد برای معظم له.
نگاهی به اسناد انقلاب اسلامی:
*- اجازه امام خمینی به آیت الله صبوری در امور حسبیه و شرعیه در تاریخ 26/2/1343 برابر با 4 محرم الحرام 1384 قمری[2]
*- پاسخ امام خمینی به آیت الله صبوری پیرامون وضع ناگوار زندانیان در جنوب ، مورّخه 29/3/1343 برابر با 8 صفر 1384 قمری[3]
*- اطلاعیه آیت الله صبوری به مناسبت پانزدهمین سالگرد 15 خرداد 1342 و پیروی مردم از رهبری امام خمینی در تاریخ 15/3/1357 شمسی [4]
* تلگرام آیت الله صبوری در تاریخ 17/7/57 به ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه به مناسبت عزیمت امام خمینی به آن کشور [5]
* صدور اطلاعیه از سوی آیت الله صبوری مبنی بر محکومیت سفّاکی ها و خونریزی های عوامل رژیم شاه در تاریخ 18/7/57[6]
* تلگرام مشترک و جداگانه آیت الله صبوری و علمای کاشان در تاریخ 25/7/57 به امام خمینی در پاریس [7]
* پیام تشکر امام خمینی از آیت الله صبوری و اجازه امام به وی در امر مساعدت به افراد آسیب دیده از تظاهرات و اعتصاب در تاریخ 23/9/1357 برابر با 13 محرم 1399 قمری [8]
* اطلاعیه آیت الله صبوری در تاریخ 27/10/1357 در تحریم محصولات اجنبی به خصوص اجناس آمریکا مگر در حدّ ضرورت [9]
* صدور اطلاعیه از سوی آیت الله صبوری در مورخه 1/11/1357 علیه بختیار و افشای توطئه های او علیه ملّت ایران [10]
*حکم انتصاب آیت الله صبوری به عنوان قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی کاشان از سوی امام خمینی در تاریخ 17/1/1358 برابر
با 8/ ج 1 / 1399 قمری [11]
ساده زیستی و تواضع :
آیت الله صبوری سرگذشتی همانند سرگذشت اکثر عالمان دینی داشت . او از اوان طلبگی با فقر و تنگدستی زندگی گذراند و پس از آن تا آخر با سادگی ، بدون تشریفات و تجملات زندگیش را ادامه داد . هرگز مشکلات و سختی های ناشی از ناداری و تهیدستی نتوانست بر سر راه علمی و معنویش مانعی ایجاد کند . به حق می توان گفت که او نمونه ای از عفاف و کفاف بود .برخوردهای متواضعانه او با اقشار مختلف به ویژه جوانان موجب تحت تأثیر قرار گرفتن آنان و مجذوب شدن و احساس خودمانی شدن با وی می گردید او با فرزندانش نیز همچون یک دوست صمیمی رفتار می کرد و بسیار خوش برخورد بود و برای خوشحال کردن آنان با یکدیگر مطایبه و لطیفه می گفتند . [12]
اخلاص و صداقت:
از شرایط موفقیت برای اقشار مختلف به ویژه برای عالمان و رهبران دینی دو صفت اخلاص و صداقت است . خدای متعال دارندگان این دو صفت را صاحب نفوذ و نفوس مؤثر می کند و راههای متعددی را برای خدمت رسانی به دین و بندگان خود بر روی آنان می گشاید .
آیت الله صبوری از دارندگان این صفات بود . خود را وقف تبلیغ ، ارشاد ، تدریس و راهنمایی های دینی مردم کرد و خالصانه و صادقانه آنچه را به مصلحت فرد یا جامعه می دانست ابراز نمود .
مطالب و دیدگاههایش را با شهامت بیان می کرد و در اظهار حقایق و واقعیات هراسی به خود راه نمی داد . آرا و اندیشه های خود را بی پروا
می گفت . اگر چیزی ، مطلبی را نمی دانست و یا برای پاسخگویی به سؤالی حضور ذهن نداشت بدون وقفه اظهار می کرد نمی دانم و از گفتن کلمه نمیدانم و بلد نیستم هیچ ابا نمی کرد [13].
مؤدّب به آداب:
آیت الله صبوری در معاشرت با افراد عادی چه خودی و چه غیر و اهل علم در هر سطح و مرتبه ای که بود نکات اخلاقی و ارزشی را کاملاً رعایت می کرد و به جایگاه روحانیت توجهی خاص داشت .
یکی از فرزندان ایشان می گوید :
پدرم در خانه ضمن کمک به مادر خیلی آرام با ماها و مادرم برخورد می کرد . هیچگاه از او حرف زشت و ناپسند نشنیدم . در خانه هیچوقت او را با لباسهای زیر ندیدم . سر سفره هم که حاضر می شد عبایش را به دوش می انداخت و می نشست . ما را مجبور به انجام کاری نمی نمود و اگر کار خطایی می کردیم تنبیه نمی کرد بلکه با نصیحت ما را متوجه اشتباهمان می ساخت .وقتی به تکلیف رسیدیم بین تحصیل علوم دینی و کسب و کار ما را آزاد گذاشت تا خود
تصمیم بگیریم .برای وقت مردم ارزش و اهمیت قائل بود . مجالس و محافل او ملال آور و خسته کننده نبود بلکه بسیار شیرین و با نشاط و خالی از هر گونه تکلّف بود .[14]
دوست مستمندان:
از جمله صفات برجستۀ آیت الله صبوری این بود که فقرا و مستمندان را دوست داشت و در حدّ وسعش به آنان کمک می کرد . نسبت به طلاب و شاگردان و اهل علم که از امکانات خوبی برخوردار نبودند مساعدت هایی می نمودند . تأسیس صندوق تعاون نیز در راستای خدمت رسانی به اقشار یاد شده بود . [15]
استادی پرتلاش:
آیت الله صبوری حدود نود سال عمر کرد . از این مدت هفتاد سال آن را با کتاب سر و کار داشت .او یا مطالعه می کرد یا درس می داد و برای این کار از همۀ روزهای سال استفاده می کرد . اگر به مسافرت می رفت سعی داشت که زود برگردد تا تدریس و نماز جماعت او تعطیل نشود .ایشان برای تدریس تمام متون و کتب درسی آمادگی داشت . از حافظه ای قوی و ذهنی فعّال بهره مند بود . بر متون ادبی فارسی و عربی تسلّط شگفت آنگیزی داشت و از هر طلبه و روحانی در هر سطح و سنی که بود سؤال می کرد و به ادبیات و نکات ادبی ایراد می گرفت [16] .
در عرصۀ هنر:
یکی دیگر از مواهبی که حکیم سخن آفرین نصیب آیت الله صبوری کرده بود برخورداری از ذوق شعری و توانایی در سرودن اشعار فارسی و عربی و خطی پخته بود . ایشان موفق شد با خطی زیبا قرآنی بنگارد و مجموعه ای از روایات و احادیث اخلاقی اهل بیت (ع) را به رشته ی نظم بکشد . نیز هر گاه یکی از فرزندانش صاحب اولاد می شدند ایشان به آن مناسبت و به خاطر عشق و علاقه ای که به نوه هایش داشت قطعه شعری می سرود . و برایشان می فرستاد . [17]
آثار:
الف: علمی
1- اخلاق جعفری ( شیعه اثنا عشری )
2- سلک الدّرر فی نظم الأثر
3- خبرهای غیبی در قرآن
4- گوهرهای گران بها ( الدّرر البهّیه فی ترجمه الوصیه لعلی امیرالمؤمنین (ع) الی ابنه الحسن (ع) )
5- قبسی از ولایت
6- الطّرائف الجعفریه
7- دروس فی امثال القرآن من القصص و البرهان
9- عقدۀ گشوده
10- ترجمۀ دعای صباح 11
12- رساله ای پیرامون دعای ندبه
13- رساله فقهی پیرامون معاملات
14- حواش و تعلیقات بر کتب و متون درسی
ب: اجتماعی
* تعمیرات اساسی و کلی مسجد و مدرسه بابا ولی
* تأسیس و بنای ساختمان کتابخانه به نام آیت الله صبوری در مقابل مسجد و مدرسه در سال 1375 شمسی که در سال 1382 به پایان رسید و مورد بهره برداری قرار گرفت . هم اکنون روزانه افراد زیادی به آن مراجعه کرده و از کتابها و نشریات استفاده می کنند .
* بنای مسجد رضوی درکوی پرورشگاه در سال های قبل از پیروزی انقلاب (1351-52 )
* بنای مسجد حضرت زینب (ع) درکوی دروازه جوشقان ( خیابان مدرّس ) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی .
* تعمیرات کلی و جزئی مدرسه سلطانی ( امام خمینی )
* تعمیر و بازسازی مسجد و حسینیۀ روستای نشلج کاشان
* بازسازی و تعمیر و قابل بهره برداری و استفاده قرار دادن آب انبارهای قدیمی واقع در محله های قدیمی طاهر و منصور ، ترک آباد ، کوی سرو – میدان کهنه و ...
* تأسیس صندوق پس انداز و قرض الحسنه تعاون اسلامی در بازار کاشان در سال 1356 شمسی با سرمایه مؤمنین و نیکوکاران
توصیه های اخلاقی :
* ادبیات عرب پایه است و تا طلبه این پایه را استوار نسازد در درسهای دیگر پیشرفتی نخواهد داشت .
* طلاب علوم دینی پیش مطالعه و مباحثه را باید جدّی بگیرند و به آن اهمیت بدهند تا مطالب را درست بفهمند .
* به مسائل اخلاقی باید اهمیت داده شود و درس اخلاق در سازندگی شخص نقش فوق العاده ای دارد .
* اگر اهل علم و روحانیان خود را تهذیب نکنند نمی توانند وظیفه پاسداری از اسلام و نظام دینی را انجام دهند .
* حفظ و نگهداری انقلاب از ایجاد آن دشوارتر ، مهم تر ، و باارزش تر است . حوزه ها و روحانیان بزرگوار باید تلاش کنند تا این هدیۀ الهی را به بهترین وجه نگهدارند و نگذارند به آن گزندی برسد .
* طلّاب علوم دینی باید با نهج البلاغه مأنوس باشند و از راهکارها و دستورالعمل هایی که برای رفع مشکلات فردی و اجتماعی در این کتاب آمده است خود و دیگران را بهره مند سازند .
وفات و مدفن:
آیت الله صبوری سالها به خدمات ارزشمند دینی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی مفید پرداخت و از خود یادگارهایی سودمند به جا گذاشت . او سرانجام بر اثر کهولت سن در روز عرفه ( 9 ذی الحجّه ) سال 1424 قمری برابر با 12 بهمن ماه سال 1382 شمسی دیده از جهان فرو بست . با انتشار خبر ارتحال این عالم مجاهد موجی از غم و ماتم اهالی کاشان را فرا گرفت . از سوی مسئولان شهر سه روز عزای عمومی اعلام شد طبقات مختلف مردم دسته دسته برای عرض تسلیت به بیت او رفته و بازماندگان را تسلّی دادند پیکر پاک آیت الله صبوری پس از غسل و کفن و ادای نماز توسط حضرت آیت الله العظمی صانعی در روز سه شنبه 14 بهمن 1382 با حضور هزاران تن از مردم قدرشناس کاشان ، آران و بیدگل شاگردان و تنی چند از نمایندگان مجلس و مسئولان سطح عالی کشور تشییع و بنابر وصیتش در قسمت شمالی قبرستان فیض و مقبره خانوادگی که خود زمین ان را برای مدفن تهیه کرده بود به خاک سپرده شد . از سوی برخی مراجع تقلید قم از جمله آیات عظام صافی گلپایگانی و منتظری و ... رؤسای محترم جمهوری و مجلس شورای اسلامی با امام جمعه کاشان ، استاندار اصفهان و نمایندگان منطقه در مجلس شورا با ارسال پیام های جداگانه رحلت وی را تسلیت گفتند . مراسم یادبود متعددی از سوی بیت ایشان و طبقات مردم برگزار گردید و از مقام شامخ این عالم ربّانی و خدمات وی تجلیل به عمل آمد شاعر و ادیب معاصر آقای شهاب تشکری آرانی به مناسبت ارتحال آیت الله صبوری ابیات ذیل را سرود و ضمن بر شمردن برخی از ویژگیها برای مادّه تاریخ وفات ایشان چنین گفت :
عالم عامل صبوری آنکه بود اسوۀ ارشا را شیخ اجل
آن سمّی صادق آل رسول هادی مذهب به گفتار و عمل
در هزارو سیصد و هشتاد دو فی جنان الحقّ یوم قد دخل
گرچه کامش روح بخش خلق بود عاقبت نوشید از جام اجل
چون طلب کردند یاران ادب سال فوتش را به میزان جمل
زد رقم تاریخ را کلک شهاب » « آیت الله صبوری ارتحل ( 1424 ق . ) . »
منبع مطالب:
سایت تبیان
سایت روزنامه ایران
نکته : پیوندهای مرتبط :
اجازه حضرت امام به ایت الله صبوری کاشانی در امور حسبيه و شرعيه (سال 1343)
حکم حضرت امام به آیت الله صبوری کاشانی جهت قاضي شرع در دادگاه انقلاب اسلامي کاشان (سال 1358)
نمونه دستخط حضرت آیت الله صبوری کاشانی
پيام تسليت رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي (حجه الاسلام کروبی) به مناسبت ارتحال آيت الله صبوري کاشانی
پيام تسليت رئيس جمهور وقت (حجه الاسلام خاتمی) به مناسبت ارتحال آيت الله صبوري کاشانی
مقاله آقای سیف الله امینیان (رئیس وقت میراث فرهنگی اصفهان) درباره ایت لله صبوری کاشانی با عنوان " آيت الله صبوري پاسدار يادگار نياكان"
مطلبي با عنوان يك قرن تلاش و مبارزه (از وبلاگ بهانه ها - سيد محمدمهدي الواني)
مقاله اي با عنوان 'لقمان ايمانش به لقمه دنيا نيالود...' از آ
درجه حفاظتي يك
كاشان- كيلومتر 3 جاده كاشان- فين عليا- بخش 2 كاشان
شماره ثبت: 38 تاريخ ثبت: 24/6/1310 قدمت: 5 تا 7 هزار سال قبل از ميلاد
درجه حفاظتي يك
كاشان- ميدان سنگ- حد فاصل بازار بزرگ و بازار مسگري
شماره ثبت: 117 تاريخ ثبت: 15/10/1310 قدمت: سلجوقي تا صفويه
درجه حفاظتي يك
كاشان- خيابان دروازه اصفهان ( ملاحبيب الله شريف )
شماره ثبت: 118 تاريخ ثبت: 15/10/1310 قدمت: قرن 5 و 6 هجري قمري
امامزاده حبيب ابن موسي و آرامگاه شاه عباس
درجه حفاظتي يك
كاشان- پشت مشهد
شماره ثبت: 237 تاريخ ثبت:15/9/1314 پلاك:7492 فرعي از يك اصل
مالك: اداره اوقاف كاشان قدمت: سلجوقي - صفوي
درجه حفاظتي يك
كاشان - بازارچه ملك
شماره ثبت: 972 تاريخ ثبت: 13/2/1353 قدمت: زنديه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان- فين عليا
شماره ثبت: 238 تاريخ ثبت: 15/9/1314 پلاك: 360فرعي از يك اصل پلاك: اصلي 33 و فرعي 360
مالك: سازمان ميراث فرهنگي كشور
مسجد و مدرسه امام خميني ( سلطاني سابق)
درجه حفاظتي يك
كاشان- كنار بازار زرگرها
شماره ثبت:251 تاريخ ثبت: 30/3/1315 قدمت : قاجاريه (1229 ه.ق) پلاك: 198 فرعي از يك اصل
نام مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان- ميدان كهنه
شماره ثبت: 252 تاريخ ثبت: 30/3/1315 قدمت: دوران سلجوقي پلاك: 6678 فرعي از يك اصل
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان- شهر نياسر- محله تالار
شماره ثبت: 316 تاريخ ثبت: 21/8/1317 قدمت: قبل از اسلام
درجه حفاظتي يك
كاشان- محله سلطان اميراحمد
شماره ثبت: 352 تاريخ ثبت: 20/3/1321 قدمت: صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان- قمصر- فرفهان
شماره ثبت: 369 تاريخ ثبت: 20/12/1327 قدمت: قرن 5 و 6 هجري قمري
مسجد ميرزامقيم وزير (مسجد ملا حبيب الله شريف)
درجه حفاظتي يك
كاشان- دروازه اصفهان ( ملاحبيب الله شريف )
شماره ثبت: 351 تاريخ ثبت: 20/3/1321 قدمت: صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان- روستاي مرق
شماره ثبت:373 تاريخ ثبت: 2/12/1327 قدمت: ايلخاني پلاك: اصلي 1819 و فرعي بخش 6 مرق
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان- خيابان فاضل نراقي- كوي مسجد و مدرسه آقابزرگ
شماره ثبت: 382 تاريخ ثبت: 11/9/1330 قدمت: قاجاريه پلاك: اصلي 1 و فرعي 4458
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان- روستاي مشهد اردهال
شماره ثبت: 399 تاريخ ثبت: 11/11/1334 قدمت: سلجوقي- صفوي- قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - كوي مسجد آقابزرگ
شماره ثبت: 400 تاريخ ثبت: 11/11/1334 قدمت: قرن نهم هجري قمري پلاك: اصلي 1 و فرعي 4492
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كيلومتر 5 جاده كاشان - فين
شماره ثبت: 401 تاريخ ثبت: 11/11/1334 قدمت : قاجاريه پلاك: اصلي 33 و فرعي 101
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان - قمصر
شماره ثبت: 402 تاريخ ثبت: 11/11/1334 قدمت: صفوي
آران و بيدگل - دشت كوير
شماره ثبت: 404 تاريخ ثبت: 11/11/1334 قدمت : صفوي
درجه حفاظتي يك
كاشان- روستاي خرمدشت
شماره ثبت: 431 تاريخ ثبت: 5/12/1341 قدمت: قبل از اسلام
درجه حفاظتي يك
كاشان- سلطان امير احمد
شماره ثبت: 758 تاريخ ثبت: 8/7/1346 قدمت: ايلخاني پلاك: اصلي 1 و فرعي 4758
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان- خيابان دروازه اصفهان
شماره ثبت: 941 تاريخ ثبت: 10/9/1354 قدمت: آل بويه- صفويه- قاجاريه پلاك : فرعي 440 از 49 اصلي
مالك: اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
آران و بيدگل - كوير مركزي
شماره ثبت: 944 تاريخ ثبت: 28/1/1357 قدمت : صفويه
امامزاده حسن بن امام موسي كاظم (ع) (ميرنشانه)
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سلطان امير احمد
شماره ثبت: 1083 تاريخ ثبت: 13/3/1354 قدمت: قاجاريه ( 1294 هجري قمري )
پلاك: اصلي 4725 مالك: سازمان ميراث فرهنگي
مسجد تبريزيها
درجه حفاظتي يك
كاشان - بازارچه ملك
شماره ثبت: 972 تاريخ ثبت: 13/2/1353 قدمت: زنديه - قاجاريه
فين عليا
قدمت : قبل از اسلام
درجه حفاظتي يك
كاشان - بازارچه ميانچال
شماره ثبت: 1016 تاريخ ثبت: 29/10/1353 قدمت: قاجاريه پلاك: اصلي 1 و فرعي 2468 از يك اصلي
مالك: ورثه حاج حسينعلي فرشچي
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سلطان امير احمد
شماره ثبت: 1083 تاريخ ثبت: 13/3/1354 قدمت: قاجاريه ( 1294 هجري قمري)
پلاك: اصلي 4725 مالك : سازمان ميراث فرهنگي
درجه حفاظتي يك
كيلومتر 70 جاده قديم كاشان، نطنز
شماره ثبت: 1089 تاريخ ثبت: 30/5/1354 قدمت: قبل از اسلام- صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - كيلومتر 3 جاده كاشان به فين
شماره ثبت: 1091 تاريخ ثبت: 15/6/1354 قدمت: ايلخاني - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كيلومتر 21 جاده كاشان، قمصر
شماره ثبت: 1095 تاريخ ثبت:15/6/1354 قدمت: صفويه
درجه حفاظتي يك
كاشان - خيابان محتشم - پا قپان
شماره ثبت: 1284 تاريخ ثبت: 8/6/1355 قدمت: سلجوقي - صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - پشت مشهد
شماره ثبت: 1322 تاريخ ثبت: 27/10/1335 قدمت: صفوي - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - خيابان بخارائي
شماره ثتب: 1350 تاريخ ثبت: 3/12/1355 قدمت : سلجوقي پلاك: فرعي 4806 از يك اصلي
مالك : ورثه لاجورديان و كاشاني
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سلطان امير احمد
شماره ثبت: 1351 تاريخ ثبت: 3/12/1355 قدمت : صفوي
درجه حفاظتي يك
كاشان - روستاي جوشقان استرك
شماره ثبت: 1352 تاريخ ثبت: 3/12/1355 قدمت : قبل از صفوي
امامزاده محمد صانع و محمد اسماعيل
درجه حفاظتي دو
كاشان - روستاي ازوار
شماره ثبت: 1353 تاريخ ثبت: 3/12/1355 قدمت: صفويه
درجه حفاظتي يك
كاشان - روستاي يزدل
شماره ثبت: 1354 تاريخ ثبت: 11/11/1355 قدمت: قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - گذر باباولي
شماره ثبت: 1355 تاريخ ثبت: 3/12/1355 قدمت: صفوي
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله طاهر و منصور
شماره ثبت: 1356 تاريخ ثبت: 1/11/1355 قدمت: ايلخاني - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - در قسمتهاي مختلف بافت سلجوقي كاشان
شماره ثبت: 1357 تاريخ ثبت: 11/11/1355 قدمت: سلجوقي
قلعه جلالي | مجموعه قاضي آران |
خانه طباطبايي | خانه روئين تن |
مجموعه چهل تن | خانه باكوچي (سپيده كاشاني) |
مسجد آيت الله رضوي | خانه حاج قربان (مجمع رزمندگان روح الله ) |
بقعه قاضي اسدالله | مسجد و مدرسه ميانچال |
كاروانسراي سن سن | كاروانسراي شاه عباسي ابوزيدآباد |
يخچال قديمي | امامزاده محمود روستاي علوي |
قلعه سنگي | آب انبار گذرنو |
سد قهرود | كاروانسراي ميرپنج |
خانه صالح | كاروانسراي گمرك |
مسجد جامع نوش آباد | مسجد طقماچي ها |
خانه عباسيان | مسجد علي قهرود |
خانه بني كاظمي | مسجد علي نوش آباد |
خانه حسيني | بقعه امامزاده گريچه |
خانه مرحوم حاج شيخ جعفر نراقي | گنبد پسر سيد واقف |
بقعه امامزاده هلال بن علي (ع) | بقعه خواجه تاج الدين |
مسجد نقشينه بيدگل | زيارت گل چقانه |
خانه عطارها | خانه حكيم باشي |
خانه مرحوم آيت الله ملا آقا حسين دربندي | خانه شريفيان |
مسجد كله قهرود | مجموعه درب يلان |
جنب ميدان خرمشهر
شماره ثبت: 1350/3 قدمت: سلجوقي
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سلطان امير احمد
شماره ثبت: 1504 تاريخ ثبت: 11/11/1355 قدمت : قاجاري مالك : شهرداري كاشان - سازمان ميراث
فرهنگي
درجه حفاظتي يك
كاشان - دروازه فين
شماره ثبت: 1629 تاريخ ثبت: 16/5/1358 قدمت: سلجوقي - قاجاري
درجه حفاظتي يك
كاشان - ابتداي گذر دروازه فين يا گذر درب ورده
شماره ثبت: 1630 تاريخ ثبت: 16/5/1357 قدمت: سلجوقي - صفوي و قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - ميدان قاضي اسدالله
شماره ثبت: 1631 تاريخ ثبت: 16/5/1357 قدمت: صفويه پلاك: 6083 فرعي از يك اصلي
مالك : اداره اوقاف كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان - روستاي سن سن
شماره ثبت: 1677 تاريخ ثبت: 27/5/1364 قدمت : صفويه
انتهاي خيابان علوي
قدمت: سلجوقي
درجه حفاظتي يك
نطنز - جاده نطنز به اصفهان
شماره ثبت: 1715 تاريخ ثبت:17/9/1364 قدمت : قبل از اسلام
درجه حفاظتي يك
كاشان - ارتفاعات روستاهاي جونيان و قهرود
شماره ثبت: 1736 تاريخ ثبت: 26/3/1375 قدمت: صفويه
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سرسنگ
شماره ثبت: 1768 تاريخ ثبت: 26/8/1375 قدمت : قاجاريه مالك : دانشگاه شهيد بهشتي
درجه حفاظتي يك
شهرك نوش آباد
شماره ثبت: 2015 تاريخ ثبت: 19/2/1377 قدمت: سلجوقي - صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سلطان امير احمد
شماره ثبت: 2020 تاريخ ثبت: 6/3/1377 قدمت: قاجاريه مالك : شهرداري كاشان - سازمان ميراث فرهنگي
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله كوشك صفي
شماره ثبت: 2031 تاريخ ثبت: 30/3/1377 قدمت: قاجاريه مالك : شهرداري كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله كوشك صفي
شماره ثبت: 2032 تاريخ ثبت: 30/3/1377 قدمت: قاجاريه مالك: شهرداري كاشان
درجه حفاظتي يك
كاشان - پنجه شاه
شماره ثبت: 2084 تاريخ ثبت: 11/5/1377 قدمت : قاجاريه
درجه حفاظتي يك
شهر آران و بيدگل - خيابان محمد هلال
شماره ثبت: 2094 تاريخ ثبت: 27/5/1377 قدمت: صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
آران و بيدگل - محله درب مختص آباد
شماره ثبت: 2091 تاريخ ثبت: 27/5/1377 قدمت: سلجوقي - صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - پنجه شاه
شماره ثبت: 2092 تاريخ ثبت: 27/5/1377 قدمت: قاجاريه
خانه مرحوم آيت الله ملا آقا حسين دربندي
درجه حفاظتي يك
آران و بيدگل - خيابان محمد هلال
شماره ثبت: 2113 تاريخ ثبت: 18/6/1377 قدمت: قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - روستاي قهرود
شماره ثبت: 2137 تاريخ ثبت: 9/8/1377 قدمت: 716 هجري قمري
درجه حفاظتي يك
شهر آران و بيدگل
شماره ثبت: 2225 تاريخ ثبت: 3/12/1377 قدمت: سلجوقي - صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سوريجان
شماره ثبت: 2251 تاريخ ثبت: 27/10/1377 قدمت : قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله سلطان امير احمد
شماره ثبت: 2267 تاريخ ثبت: 8/12/1377 قدمت: قاجاريه مالك: سازمان ميراث فرهنگي كشور
خانه حاج قربان (مجمع رزمندگان روح الله)
درجه حفاظتي يك
كاشان - خيابان طالقاني
شماره ثبت: 2324 تاريخ ثبت: 13/2/1378 قدمت : قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - بازارچه ميانچال
شماره ثبت: 2370 تاريخ ثبت: 14/4/1378 قدمت: صفوي
كاروانسراي شاه عباسي ابوزيد آباد
درجه حفاظتي يك
كاشان - ابوزيدآباد
شماره ثبت: 2371 تاريخ ثبت: 14/4/1378 قدمت: صفويه مالك: اداره اوقاف آران و بيدگل
درجه حفاظتي يك
كاشان - روستاي علوي
شماره ثبت: 2357 تاريخ ثبت: 14/4/1378 قدمت: صفويه - قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - مجموعه بازار كاشان - بازار گذر نو
شماره ثبت: 2428 تاريخ ثبت: 22/6/1378 قدمت: قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - بازار مسگري
شماره ثبت: 2435 تاريخ ثبت: 22/6/1378 قدمت: قاجاريه
ابتداي بازار
قدمت: سلجوقي
كوچه طقماچي ها
شماره ثبت: 1189/4 قدمت: سلجوقي
روستاي قهرود
قدمت : سلجوقي - ايلخاني
نوش آباد- محله توي ده (شهيد بهشتي)
قدمت: سلجوقي - صفوي
خيابان فاضل نراقي- كوي گريچه
قدمت: ايلخاني
درجه حفاظتي يك
نطنز - افوشته
شماره ثبت: 954 تاريخ ثبت: 8/8/1352 قدمت: قرن دهم
خيابان فاضل نراقي
شماره ثبت: 400 قدمت: ايلخاني
خيابان فاضل نراقي- كوي گل چقامه
قدمت: ايلخاني
درجه حفاظتي يك
كاشان - كوي مسجد و مدرسه آقابزرگ
شماره ثبت: 5030 تاريخ ثبت: 10/7/1376 قدمت: قاجاريه
درجه حفاظتي يك
كاشان - محله صدره
شماره ثبت: 2582 تاريخ ثبت: 27/11/1378 قدمت: قاجاريه مالك : دانشگاه سوره
درجه حفاظتي يك
كاشان - درب ولان
شماره ثبت: 2571 تاريخ ثبت: 11/11/1378 قدمت: صفويه - قاجاريه
زبارت درب زنجير | |
بقعه زيارت شاه يلمان | امامزاده درب باغ |
كاروانسراي زغالي ها | آب انبار پشت عمارت |
بقعه شاهسواران | آب انبار چهار باغ |
قلعه سي زان نوش آباد | مجموعه گذر صحرا |
قلعه كرشاهي | آب انبار زبارت شاه چراغ |
مسجد جامع محمد آباد كوير | آب انبار چاله عدسي |
ديواره سنگچين (سيل بند) | مسجد سوري جان |
ميدان و بقعه قاضي اسداله | آب انبار پاقپان |
حمام قطب | آب انبار صيغن |
آب انبار ميرزا مقيم وزير | آب انبار كوشك صفي |
گذر دروازه اصفهان | حمام ميرعماد |
آب انبار پامنار | حمام درب و سه |
بقعه قدمگاه علي | آب انبار حاج جمال |
مسجد بالا بازار | آب انبار حبيب موسي |
آب انبار بالا بازار | آب انبار شاه عباس |
حسينيه پانخل | بقعه پير سليمان |
آب انبار مير شامي | بقع |
بازار بزرگ - بازار زرگرها
قدمت: ايلخاني
بازار - بازارچه گذر نو
قدمت: ايلخاني
بازار مسگرها
قدمت: ايلخاني
واقع در ارتقاعات بين قمصر- قهرود- جهق
قدمت: ايلخاني
نوش آباد- محله توي ده (شهيد بهشتي )
قدمت: ايلخاني
45 كيلومتري ابوزيدآباد
قدمت: ايلخاني
روستاي محمد آباد كوير
قدمت: ايلخاني
قسمت غربي باغ تاريخي فين
قدمت: صفوي
ميدان قاضي اسداله
شماره ثبت: 2366 قدمت: صفوي
فاضل نراقي - كوچه جنب مسجد آقابزرگ
قدمت: صفوي
خيابان دروازه اصفهان
قدمت: صفوي
خيابان دروازه اصفهان
قدمت: صفوي
دروازه اصفهان- روبروي منار زين الدين
قدمت : صفوي
خيابان غياث الدين جمشيد
قدمت: صفوي
بازار بزرگ- بالا بازار
قدمت: صفوي
بازار بزرگ- بالا بازار
قدمت : صفوي
خيابان باباافضل- بازار پانخل
قدمت: صفوي
خيابان محتشم - محله محتشم
قدمت: صفوي
ميدان قاضي اسداله- ابتداي جاده فيض
قدمت: صفوي
خيابان فاضل نراقي- حسينيه درب باغ
قدمت: صفوي
خيابان فاضل نراقي - حسينيه درب باغ
قدمت: صفوي
خيابان فاضل نراقي- حسينيه درب باغ
قدمت: صفوي
محل پشت عمارت
قدمت: صفوي
خيابان اباذر- جنب بيمارستان اخوان
قدمت: صفوي
مجموعه گذر صحرا (مسجد - آب انبار)
خيابان كاشاني - كوچه حوض خانه
قدمت: صفوي
كمال الملك- كوچه مدرسه سلطاني
قدمت: صفوي
خيابان فاضل نراقي- محله سوري جان
قدمت: صفوي
خيابان فاضل نراقي- محله سوري جان
قدمت: صفوي
خيابان محتشم- پاقپان
قدمت: صفوي
سرسنگ- محله صيغن
قدمت: صفوي
كاشان- كوشك صفي
قدمت: صفوي
خيابان افضل- ميدان ميرعماد
قدمت: صفوي
خيابان علوي- محله سرپره
قدمت: صفوي
كاشان - خيابان فرخ
قدمت: صفوي
خيابان امام خميني- گذر حبيب موسي
قدمت: صفوي
خيابان امام خميني- گذر حبيب موسي
قدمت: صفوي
قمصر - محله پايين
قدمت: صفوي
مشهد اردهال
قدمت: صفوي
انتهاي جاده كاشان - قمصر
شماره ثبت:1095/3 قدمت : صفوي
روستاي سن سن
شماره ثبت: 1677/3 قدمت : صفوي
جاده مشهد اردهال - روستاي علوي
شماره ثبت: 2375 قدمت : صفوي
مسجد حاج عبدالباقي | |
مسجد مدرسه بيدگل | مدرسه مصطفويه |
مسجد حاج عبدالصمد بيدگل | آب انبار صاحب |
مسجد بابا حاجي آران | سراي نو |
مسجد ملا علي آران | تيمچه بخشي |
امامزاده هادي بيدگل | تيمچه سيد آقا |
بقعه امامزاده قاسم بيدگل | آب انبار درب زنجير |
بقعه امامزاده محمد نوش آباد | مسجد كفشدوزها |
مسجد حاج سيد حسين نوش آباد | مسجد گذر نو |
آب انبار خان | مسجد مسلم بن عقيل |
مسجد خان | آب انبار مسلم بن عقيل |
حمام خان | كاروانسراي گبرها |
آب انبار چهل تن | آب انبار سرپره |
مقبره فيض | آب انبار سردار |
بقعه امامزاده غايب | آب انبار حاج سيد حسين صباغ |
خانه عامري ها | بقعه سيد ابوالرضا |
خانه هاشميان (فاضل) | خانه افتخار الاسلام آران |
آب انبار مخبر | بقعه امامزاده نصر آباد |
آب انبار ترك آباد | بقعه امامزاده حسين بيدگل |
مسجد ترك آباد | بقعه امامزاده ابراهيم و رقيه خاتون |
ابوزيد آباد- روستاي كاغذي
قدمت: صفوي
شهرستان آران و بيدگل
قدمت : صفوي
شهرستان آران و بيدگل
قدمت : صفوي
شهرستان آران و بيدگل
قدمت : صفوي
شهرستان آران و بيدگل
قدمت : صفوي
شهرستان آران و بيدگل
قدمت : صفوي
شهرستان آران و بيدگل
قدمت : صفوي
نوش آباد- جنب پارك
قدمت: صفوي
نوش آباد - محله توي ده (شهيد بهشتي)
قدمت : صفوي
خيابان فاضل نراقي- محله آب انبار خان
قدمت : زنديه
خيابان فاضل نراقي - محله آب انبار خان
قدمت: زنديه
بازار بزرگ- بالا بازار
قدمت: زنديه
گذر دروازه فين
قدمت: قاجاري
گورستان عمومي فيض
قدمت قاجاري
جنب گورستان عمومي فيض
قدمت: قاجاري
خيابان علوي
قدمت: قاجاري
خيابان علوي - كوي گريچه
قدمت: قاجاري
فاضل نراقي- كوچه جنب مسجد آقابزرگ
قدمت: قاجاري
خيابان علوي- ابتداي كوچه ترك آباد
قدمت: قاجاري
سه راه علوي
قدمت: قاجاري
دروازه اصفهان- گذر دروازه اصفهان
قدمت: قاجاري
خيابان دروازه اصفهان
قدمت: قاجاري
خيابان اباذر- كوچه درمانگاه طالبيان
قدمت:قاجاري
بازار بزرگ- بالا بازار
قدمت: قاجاري
بازار بزرگ- بالا بازار
قدمت: قاجاري
بازار بزرگ- بالا بازار
قدمت : قاجاري
خيابان محتشم- كوچه درب زنجير
قدمت: قاجاري
بازار بزرگ- راسته كفشدوزها
قدمت: قاجاري
بازار - بازارچه گذر نو
قدمت: قاجاري
خيابان فاضل نراقي- گذر ميان درب هو
قدمت: قاجاري
خيابان فاضل نراقي- گذر ميان درب هو
قدمت : قاجاري
كاروانسراي گبرها ( تيمچه غفارپور)
كاشان- بازار مسگرها
قدمت: قاجاري
خيابان علوي - سرپره
قدمت: قاجاري
دروازه اصفهان- كوچه دو مسجدان
قدمت: قاجاري
بازار - بازارچه رنگرزها
قدمت: قاجاري
خيابان بابا افضل- كوچه پنجه شاه
قدمت: قاجاري
شهرستان آران و بيدگل
شماره ثبت: 2113 قدمت : قاجاري
روستاي نصر آباد
قدمت: قاجاري
شهرستان آران و بيدگل
قدمت: قاجاري
بقعه امامزاده ابراهيم و رقيه خاتون
نوش آباد- محله شيخ آباد ( شهيد منتظري )
قدمت: قاجاري
حمام سلطان امیراحمد مربوط به دوره قاجار است و در کاشان، خیابان علوی ـ کوچه سلطان امیر احمد واقع شده و این اثر در تاریخ ۳ اسفند ۱۳۵۵ با شمارهٔ ثبت ۱۳۵۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.[۱]
![]() |
|
نام | حمام سلطان امیراحمد |
کشور | ![]() |
استان | استان اصفهان |
شهرستان | کاشان |
اطلاعات اثر | |
کاربری | حمام |
دیرینگی | دوره قاجار |
دورهٔ ساخت اثر | دوره قاجار |
اطلاعات ثبتی | |
شمارهٔ ثبت | ۱۳۵۱ |
تاریخ ثبت ملی | ۳ اسفند ۱۳۵۵ |
حمام سلطان امير احمد کاشان
«نمونه اي از حمام هاي عمومي محلات اعياني قديم»
نام: علی(ابوالحسن، طاهر)
پدر: محمد ابن علی ابن الحسین(ع)
مادر: امّ ولد( نام های او زیینب، لیلا، امّ حکیمه)
فرزندان: احمد و فاطمه- فاطمه یکی از همسران امام کاظم (ع)
سن: 32 سال
مسئولیت: نائب خاص امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق(ع)
سال اعزام: حدود 113 هجری قمری و اوایل قرن دوم
حاکم دوران: هشام بن عبدالملک
محل شهادت: قتلگاه حضرت در 4 کیلومتری حرم مطهر ( بند سنگی ازناوه)
تاریخ شهادت: 27 جمادی الثانی116 ه.ق
چگونگی شهادت: جدا شدن سر از بدن مبارک آن حضرت با لب تشنه و فرستادن آن به دارالخلافه
قاتل: ارقم شامی حدود 55 سال بعد از واقعه ی کربلا
یکی از 4 امامزاده ی لازم التعظیم در کشور
دفن عده ای از شهدا در رکاب حضرت علی بن محمد الباقر (ع) در قتلگاه.
(به قسمت کربلای ایران- شهادتگاه مراجعه شود)
مشاهده ی کرامات زیادی در حرم مطهر و شهادتگاه آن حضرت ... و زیارت آیت ا... العظمی مرعشی نجفی از سردابه ی اجساد شهدا در ایوان صفا در سال 1341 ه.ش.
(به قسمت سردابه اعجاب انگیز- مشهداردهال مراجعه شود)
حضرت اباالحسن علی ابن امام محمد باقر (ع) در سال 113 هجری قمری جهت امر تبلیغ دین مبین اسلام و پاسخگویی به احساسات مذهبی مومنان وارد کاشان شدند و به مدت 3 سال در میان عاشقان و دلباختگان اهل البیت به ارشاد مردم ولایتمدار پرداختند از ویژگیهای بارز این امامزاده لازم التعظیم می توان به فرزند بلافصل بودن و هچنین نایب الامامین یعنی امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) اشاره نمود درخصوص مقام والای آنحضرت روایتهای متعددی نقل شده است که از جمله آن می توان به حدیث حضرت امام صادق (ع) اشاره نمود که می فرماید :هرکس برادرم حضرت علی ابن باقر (ع) را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که قبر جدم حسین (ع) را در کربلا زیارت کرده باشد و هچنین حضرت امام رضا (ع) می فرماید نعم الموضع الاردهال فلزم و تمسک به ، چه خوب مکانی است اردهال پس به آن التزام و تمسک پیدا کنید حضرت علی ابن امام محمد باقر (ع) در سال 116 هجری قمری با یاران و اعوانش به جنگ با کفر زمانه می پردازد و پس از رشادتهای فراوان سرانجام در 27 جمادی الثانی در دره ازناوه با یاران باوفایش به شهادت رسید و سر مبارکش را از تن جدا نموده و برای حاکم جور وقت در شهر قزون ارسال نمودند و بدن مطهرش را در مشهد اردهال به خاک سپردند.
تابش خورشيد پنجم بر منطقه كاشان
تصمیم مردم منطقه کاشان برای دعوت
جمعی از اهالی فین و چهل حصاران پرچم دوستی اهل بیت (ع) را برافراختند و در کاشان انجمن کردند و نامه ای خدمت امام پنجم فرستادند تا یک نفر ازآقازادگان خود را جهت تعلیم شرایع اسلام به جانب آنها بفرستد.همگی اتفاق بر این داشته اند که منطقه به وجود نماینده ای از جانب امام زمان خویش نیاز دارد، تا پیشوایی عوام و خواص را بر عهده بگیرد. پس از شور کردن و اتخاذ تصمیم نهایی، عده ای انتخاب شدند و به رهبری عامر بن ناصرفینی که یکی از روسای انجمن بود، با در دست داشتن عریضه و هدایا، به طرف مدینه الرسول حرکت کردند.
ورود سفیر مردم منطقه کاشان به مدینه
عامر بن ناصر و هیئت همراه بالاخره به آرزوی خود رسیدند و با عبدالرحمن غلام و دربان امام پنجم(ع) ملاقات کردند و عریضه و هدایا را تقدیم نمودند تا به محضر امام(ع) عرضه شود. عبدالرحمن، سفیر مردم کاشان و همراهانش را در محلی مناسب جای داد و شرایط مهمان نوازی را به جای آورد؛ تا اینکه صبح در مسجد حضور حضرت امام محمد باقر علیه السلام رسیدند. آن حضرت پس از وصول عریضه فرمودند : دلم گواهی نمی دهد که یکی را به آن ولایت بفرستم و دل از او بردارم .پس آن حضرت، عامر را نهایت احترام نمود و به عبدالرحمن فرمود که او را محترم بدارد و خود وارد منزل شد.عنایت حضرت خاتم الانبیاء به مردم منطقه کاشان راوی گوید: همان شب آن حضرت جدش پیغبر(ص) را در خواب دید که فرمود: ای فرزندم، دوستان ما قاصدی به طلب پیشوایی نزد تو فرستاده اند، باید مسئول آنها را مقرون به اجابت داری و دست رد به سینه ی آنها نگذاری تا روز قیامت ایراد و مواخذه ای بر تو نباشد. "نور دیده ام علی" را همراه آنها روانه کن.
پنجمین اختر تابناک ولایت و امامت فرزندان خود را جمع کرد و فرمود: ای نور دیدگانم، جدم رسول الله (ص) را در خواب دیدم که فرمود نور دیده ام علی را به چهل حصاران و نواحی آن بفرستم تا مردم آن حدود را به طریقه ی جدم راهنمائی کند .
سپس امام جعفر صادق(ع) فرمود تا اسباب سفر را مهیا کردند. حضرت علی ابن باقر(ع) والد بزرگوارش را وداع کرد و از مدینه بیرون آمد .
انتظاربه پایان رسیدبالاخره
وقتی حضرت علی ابن باقر(ع) به سه منزلی کاشان رسید، متوجه قريه جاسب شد پس از چند روزي توقف در آنجا، حضرت متوجه قريه خاوه شد و مدت يک ماه در آن قريه به ارشاد و هدايت مردم پرداخت. عامربن ناصر قاصدي را به منطقه فين و کاشان فرستاد و مردم را از ورود نماينده خاص امام پنجم آگاه ساخت.
حدود شش هزار نفر زن و مرد، کوچک و بزرگ، پياده و سواره خود را آماده استقبال از آن حضرت نمودند و شب را در بيرون قريه باريکرسف(مشهداردهال فعلی) منزل کردند و آسوده خوابيدند.
حضرت علی ابن باقر (ع)پس ازچند روز توقف در قریه ی جاسب و یک ماه توقف در قریه ی خاوه با یک دنیا عزت و جلال وارد منطقه ی کاشان شد. روایت شده که حضرت در مسجد جامع کاشان اقامه نماز جماعت و جمعه می نموده است و مردم دسته دسته به دیدار حضرتش می شتافتند و از آموختن مسائل مشکله بهره مند می شدند.پس از گذراندن یک سال در منطقه ی کاشان و حومه و پرداختن به اموردینی و اجتماعی مردم و دوری از مدینه ی منوره و تحمل فراق پدر و برادران خود، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به برادر والاگهر خود علی، نامه اي نوشت و خبر شهادت پدر را در آن مندرج ساخت و مرقوم فرمود: شنیده ام خاوه را طوعا و رغبتا به شما منتقل نموده اند. باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و ابناء سبیل برسانی... وامر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی".
حضرت علی بن محمد الباقر (ع)، مدت سه سال در منطقه ی ماموریت خود، به ارشاد و تبلیغ و حل مشکلات مردم آن سامان پرداخت. صاحب کتاب کشف الکواکب می گوید: گروه زیادی آن حضرت را به اردهال کاشان دعوت نمودند وگفتند عده ای عاجز و زمین گیر هستند و نمی توانند به حضور شما مشرف شوند.در هرحال حضرت وارد منطقه (اردهال) شد. والی اردهال شخصی به نام "زرین نعل"(کفش) لعنه الله علیه بود که پس از مشاهده ی گرویدن مردم به حضرت و سستی حکومت خود، نامه ای به ازرق ابرح لعنه الله علیه که فرماندار ایالات قزوین یا قم بود، نوشت.وقتی فرماندار ایالت قزوین از محتویات نامه مطلع می شود، نامه ای می نویسد؛ و ارقم شامی را فرمانده لشکر ششصد نفری قرار می دهد و از طرف دیگر والی نراق را با نامه ای جداگانه به کمک ارقم شامی می فرستد و زرین کفش والی اردهال را از تصمیمات گرفته شده مطلع می سازد و بالاخره دستور کشتن علی بن محمد الباقر علیه السلام را صادر می کند.
حکومت نظامی در مشهد اردهال
فرمانده لشکر کفر با ششصد نفر و به همراهی زبیر نراقی و افراد تحت فرماندهی اش، شبانه و مخفیانه وارد منطقه ی اردهال شدند.
طبق آنچه درتذکره ی حضرت آمده است آن شب ، شب جمعه بود.روز جمعه فرا رسید و مردم از اطراف و اکناف برای برپا داشتن نماز جمعه به اردهال آمدند. نقشه این بود که وقتی مردم نماز جمعه را خواندند و به خانه های خود رفتند، امامزاده را محاصره و شهید نمایند. ولی نقشه ی آنها توسط حضرت نقش بر آب شد.بعد از ایراد خطبه ای سوزناک و غمگین از جانب حضرت علی ابن باقر(ع)، هرچه مردم نمازگزار اصرار بر ماندن کردند، حضرت موافقت نفرمود و فقط سی تن از ملازمان آن حضرت جهت حفاظت ماندند.
حضرت متوجه قریه خاوه می شود
پاره تن رسول الله (ص) در حالی که سوار بر اسب شده وآماده میدان مبارزه و جهاد است به طرف قریه خاوه حرکت می کند.در این حال ضریر، غلام زرین کفش، برچیدن خیمه علی بن باقر (ع) و آماده شدن آن حضرت برای جنگ و حرکت او را به قریه خاوه، به اطلاع والی اردهال رساند. در همان ساعت ارقم شامی و زرین کفش به همراه چهارصد جنگجو آماده شدند و به دنبال حضرت رفتند و ایشان را محاصره نمودند و از رفتن او به خاوه جلوگیری کردند.در این حال همسر عبدالکریم بارکرزی که خادمه حضرت بود سراسیمه مردم خاوه را خبر میدهد. مردمی از خاوه به سرپرستی خواجه ملکشاه و خواجه نصیر لباس رزم بر تن کرده و آماده جنگ می شوند و به یاری حضرت می شتابند.
پیروزی سپاه اسلام در جنگ اول
در این حال خواجه نصیر سپهسالار لشکر و دیگر رزمندگان به لشکر کفر حمله بردند و یکصد نفر از لشکریان زیبر را کشتند و از لشکر اسلام فقط هفده رزمنده خاوه ای به شهادت رسیدند.حضرت نامه ای به مردم کاشان و فین نوشت تا از اوضاع شیعیان مطلع شوند و از طرف دیگر فرمان داد تا زرین کفش بیاید و با او صحبت شود. به نظر می رسد نامه حضرت زمانی به دست مردم کاشان و فین رسید که حضرت سلطان علی به شهادت رسیده بودند.
نگذارید آشوب کربلا تازه گردد
پس از احضار، زرین کفش خود را به حضرت رسانید و سلام کرد و گفت :چه حاجت داری تا برآورده سازم؟در این هنگام عامربن ناصر فینی سفیر مردم کاشان و فین خدمت حضرت عرض کرد: اجازه فرمایید زرین کفش را راهی جهنم کنیم.حضرت فرمود: ما خانواده هرگز اهل مکر و خدعه نبوده ایم.
آنگاه فرمود : ایها الحارث، می دانی من خود به این منطقه نیامده ام بلکه با اصرار آورده اند...البته شنیده ای آ ن جماعت که در صحرای کربلا پرچم ظلم برافراخته و با تیغ ستم جدم حسین علیه السلام و اصحابش را شهید کردند، عاقبت کارشان به کجا رسید!... راضی نشوید به واسطه ریختن خون من جماعتی در این صحرا کشته شوند و آشوب کربلا تازه گردد...
وقتی حضرت با جواب رد آن ملعون روبرو شد فرمود: خدا می داند که مرا از کشته شدن اصلا بیم نیست؛ چه، شربت شهادت نوشیدن کار آباء و اجداد من است.
بالا ترین درس در میدان جنگ
وقتی جلال الدین مشاهده کرد که پند و اندرزهای علی ابن باقر علیه السلام در دل نابینای زرین کفش موثر واقع نشد، غیرت اسلامی او به جوش آمد و خواست او را به دوزخ بفرستد که حضرت اورا از این کار باز داشت و فرمود : ای برادر، خشم خویش را فرو بر و آتش غضب خود را با آب وضو خاموش ساز. اینک هنگام ظهر است، مردم را بگو تا دست از جنگ بردارند و آماده عبادت پروردگار شوند.
شب شهادت
شب شهادت حضرت فرمود تا چراغها و مشعلها را افروختند و یارانش بیدار شدند و این درحالی بود که اطراف دربند از ورود دشمنان محافظت می شد.
اما آن حضرت در دامنه ی کوتاه,پای سنگی وسجاده پهن کرده بود و به عبادت ایزد متعال اشتغال داشت.خدعه ی دشمن مکار در شرایطی که تنی چند از یاران با وفای شاهزاده شربت شهادت نوشیده بودند و جنگ به مرحله ی حساسی رسیده بود و پیروزی نهایی لشکراسلام نزدیک بود و دربند مرکز فرماندهی و بیرون آن هنوز در دست با کفایت رزمندگان اسلام قرار داشت و کافران طعم شجاعت حیدری پاره ی تن حضرت باقرالعلوم علیه السلام را چشیده و همه متفرق و مایوس شده بودند،در این حال خالد بکی از افراد لشکرکفرحیله ای اندیشید و ناجوانمردانه جمعی سواره و پیاده را آماده کرد و از شعبه ی کوهی که در پشت سر لشکر اسلام بود، گذشت و ازعقب به لشکر اسلام حمله ور شد و قریب یکصد تن از رزمندگان شجاع اسلام را به شهادت رسانید.
اردهال كربلايي ديگر
وقتی قره العین رسول خدا صلی الله وآله این وضیت را مشاهده کرد و دید که عده ای از یاران و دلیران سپاهانش شربت شهادت نوشیده اند ودشمن کافر دست به نیرنگ و حیله زده و از عقب لشکر قرآن را مورد حمله قرار داده است وشمشیرحیدری را آماده کرد و برمرکب تازی سوار شد و چنانکه گویی شجاعت حیدری را در بازو متمرکزساخته است ومانند شیر ریان بر لشکرکفرحمله نمود.
در این حال که آن حضرت بیرون دربند می جنگید و بسیاری از لشکریان دشمن طعم شمشیر او را چشیده بودند، جراحتهای زیادی نیز بر بدن نازنین او وارد آمده و خون از بدنش جاری شده بود. ضعف بر او مستولی گشت. لذا زرین کفش ملعون تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که بر پیشانی او نشست و خون بر صورت آن بزرگوار جاری شد.
حضرت عنان اسب را به دربند گردانید و چون بدآنجا رسید،از شدت ضعف از اسب فرو غلتید. با افتادن حضرت از روی است ودشمن حیله گرجرات بیشتری پیدا کرد و یکپارچه به دربند محل استقرار فرمانده ی لشکراسلام هجوم آورد و این در حالی بود که عزیززهرا از روی اسب به زمین افتاده وبه سنگی بزرگ تکیه زده بود و خون از پیشانی برمی گرفت ... و گاهی با ردای خود خون ازچشم پاک می کرد.
هرقدمی که ارقم شامی ملعون بر می دارد و به حضرت نزدیک می شودوزمین و آسمان او را لعنت می فرستد.خدایا، این غریب دور از وطن چه حالی دارد؟ ارقم چه کار می خواهد بکند؟... مگرنمی داند او عزیز دل حضرت باقرالعلوم علیه السلام است؟آه...آه...چقدر دردناک است این لحظه ، قلم از نوشتنش عاجز! ارقم پلید گیسوان مشک سای آن حضرت را به دست گرفت و بی شرمانه خنجربرحنجرمبارکش نهاد و سرمقدسش را از بدن جدا ساخت و غلغله در آسمان و ملکوت افتاد.
منبع: كتاب حماسه تاريخي مشهد اردهال ـ دكتر مجيد زجاجي
آشنايي باحضرت علي ابن امام محمدباقرعليه السلام
حضرت علي ابن امام محمدباقرعليه السلام يكي ازچهارامامزاده معلوم النسب ولازم التعظيم مدفون درايران مي باشند . {حضرت علی ابن باقر در مشهد اردهال، حضرت فاطمه معصومه در قم، حضرت احمد ابن موسی (شاهچراغ) در شیراز و حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری تهران}
علماي انساب درمعرفي اين امامزاده عظيم الشان ازدونظراتفاق نظردارند.يكي اينكه ايشان فرزندبلافصل امام پنجم عليه السلام است دوم اينكه جسدمطهراين بزرگواردرمشهداردهال مدفون مي باشد.
فرزندبلافصل امام عليه السلام
يكي ازفرزندان امام محمدباقرعليه السلام حضرت اباالحسن علي ابن محمدباقرعليه السلام است ودراين موضوع هيچ شك وشبهه اي وجودنداردكه امام محمدباقرعليه السلام فرزندي به نام علي داشته است.درمورداين مطلب كه حضرت علي ابن محمدباقرعليه السلام ازفرزندان بلافصل امام محمدباقرعليه السلام است اخباروروايات معتبرزيادي ازعلما و دانشمندان اسلامي دركتب مختلف بيان گرديده كه دراينجابه چندي ازاين كتب اشاره مي كنيم.
مولف كتاب نورباهرمي نويسد:آنچه مشهوراست درزمان ما قبرعلي ابن محمدباقرعليه السلام درناحيه كاشان (در مشهداردهال)ومعروف است به امامزاده علي ابن محمدباقرعليه السلام وتاييدمي كندبودن ايشان رادراين مشهد.دراين كتاب اشاره هايي نيزدرمورد تقسيمات حدوداين منطقه مي نمايد.
همچنين حضرت آيت ا...مدني چنين فرمودند:شك وشبهه اي دراين خصوص كه آن حضرت(حضرت سلطانعلي بن محمدباقر عليه السلام)دراردهارمدفونند نيست.چنانكه ازايام قديم الي زمانناهذا همه ساله مردم به زيارت آن بزرگوارمي رفته اندومي روندوبودن مرقدشريف ايشان درمحل مذكور"كالنارعلي المناربل الشمس في رابعه النهار"است.
(به قسمت اثبات نسب ومحل دفن مراجعه شود.)
برادرامام عليه السلام
بنابرآنچه تواريخ معتبرآمده امام جعفرصادق عليه السلام چهاربرادرداشته كه يكي ازآنهاازپدرومادريكي بوده وبقيه از پدريكي ومادرآنهاام حكيم يا ام ولد(بنابرنقلي ليلانام داشته)بوده است يكي ازبرادران كه مادراو ام ولدبوده حضرت علي ابن امام محمدباقرعليه السلام است.طبق آنچه كه درتذكره حضرت آمده پس ازگذشت يكسال ازماموريت آن حضرت پدربزرگوارايشان به شهادت مي رسدولذاماموريت آن امامزاده جليل القدرتوسط ششمين اخترتابناك امامت وولايت تمديدمي شودواين حاكي ازجلالت ومنزلت ايشان نزد رئيس مكتب جعفري امام جعفرصادق عليه السلام است.هرچندفرزندبلافصل امام بودن به خودي خودازاهميت خاصي برخورداراست چراكه درمهدولايت پرورش يافته است ولي توجه امام صادق عليه السلام به برادرخودارزش والايي رابه آن امامزاده جليل القدرمي بخشد.
عموي امام عليه السلام
آنچه آشكاراست ايشان عموي هفتمين اخترتابناك آسمان ولايت حضرت موسي بن جعفرعليه السلام مي باشد.چنانكه بعضي ازمورخين مثل سيدغياث الدين جدسيدعلي خان درحاشيه مي نويسد:علي طاهرعموي كاظم عليه السلام بوده ومادراو ام ولدمي باشد.
پدرزن امام عليه السلام
حضرت علي ابن امام محمدباقرعليه السلام اين امامزاده عظيم الشان داراي دختري به نام فاطمه كه اين دختربه همسري امام همام موسي بن جعفرعليه السلام درآمده است.بنابراين مي توان گفت يكي ازصفات وخصوصيات حضرت اين است كه پدرزن امام هفتم هم به شمارمي آيد.
نائب خاص دو امام عليه السلام
يكي ازاوصاف بارزحضرت اين است كه ازطرف والدوبرادرخويش اين دوامام همام سمت نمايندگي اخذنموده است كه اين خوداهميت به امر ارشادوتبليغ وحفظ دين رامي رساند.
خصوصیات شخصیتی:
از خصوصیات شخصیتی ایشان می توان به فقیه مجاهد و عالم مدبر در زمان خود پس از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) اشاره نمود.
همچنین ایشان به عنوان اولین سفیر و شهید اهل بیت در ایران که در راه خدا در نبردی نابرابر با دشمنان دین به روش جدش اباعبدالله (ع) با جدا شدن سر از بدنش به شهادت رسیدند.
فرزندان حضرت
طبق آنچه در تاریخ معتبر آمده دو فرزند برای حضرت ثابت شده است.
1- حضرت فاطمه بنت علی بن محمد الباقر (ع) . دلیل تاریخی بر وجد ایشان فرموده علامه نسابه زبیری متوفای سال 216 ه.ق فرموده محدث جلیل حاج شیخ عباس قمی (ره) و علمای دیگری که تصریح کردندحضرت سلطانعلي (ع) دختری داشته به نام فاطمه که امام موسی کاظم او را به نکاح خود درآرده است.
2- سید جلیل احمد بن علی بن محمد الباقر (ع).دلیل تاریخی بر جود چنین فرزندی فرموده میرزا عبدالله افندی اصفهانی در کتاب ریاض العلما فرموده حاج شیخ عباس قمی (ره) و علمای دیگری که همه دلالت بر این دارند که امامزاده سید احمد که مرقد مطهرش درمحله باغات در کنار جاده خواجوی اصفهان قراردارد.(خیابان عافیت)
امامزاده احمد بن علی را بهتر بشناسیم
در نزدیکی چهارسو مقصود بنای قدیمی امامزاده احمد بن علی قرار دارد. امامزاده احمد فرزند امامزاده علی (مدفون در مشهد اردهال) و نوه بلافصل امام محمد باقر(ع) می باشند.
این مزار در بنائی با سقفی گنبدی قرار گرفته است. خود آرامگاه نیز به شکل مربع بوده و از سطح زمین بلندتر است.
تزئینات بنا عبارت از کاشیکاری هایی است که قسمت اعظم آن مربوط به زمان شاه سلطان حسین صفوی است و بقیه کاشی ها را در زمان ناصرالدین شاه قاجار با گچبری های رنگی پوشانده اند.
تاریخ سال مزار 1115 هجری قمری است که در کتیبه بنا بدان اشاره شده است و ضریح چوبی آن در زمان قاجار ساخته شده است. کتیبه سر در صحن امامزاده احمد به خط ثلث با کاشی سفید معّرق بر زمینه لاجوردی اثر استاد علی نقی امامی است. خطوط بنایی این سردر نیز سوره های قرآن مجید است. کتیبه ای که در ایوان ورودی امامزاده احمد وجود دارد به خط ثلث طلایی در زمینه لاجوردی رنگ گچبری شده و نویسنده آن احمد حسینی است. تاریخ این کتیبه نیز 1115 هجری قمری است و در آن علاوه بر نام شاه سلطان حسین به نام محمد شرف شریف المنجم اشاره شده که سازنده بنا میباشد.
در داخل بقعه امام زاده کتیبه ای به خط ثلث طلایی بر زمینه لاجوردی وجود دارد که سوره دهر به خط محمد محسن علی نقی امامی و تاریخ 1115 هجری قمری نوشته شده است.
در اطراف ضریح چوبی امامزاده اشعاری نوشته شده که تاریخ آن 1290 هجری قمری است. در ایوان غربی امامزاده احمد کتیبه ای به خط نستعلیق برجسته به تاریخ 1247 هجری قمری نوشته شده که زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار است.
در ضلع شمالی صحن امامزاده احمد، قبوری وجود دارد که سنگهای مرمر یکپارچه نفیس بر روی آن قرار دارد. بر این سنگها نیز اشعاری نوشته شده که در دوران قاجار کتابت شده اند.
در پشت دیوار به طرف کوچه، قطعه سنگ سیاه شفاف به طول 3 متر در دیوار خارجی و در مجاورت در ورودی امامزاده نصب شده که معروف به سنگ سومنات است و مردم عقیده دارند سلطان محمود غزنوی آن را از هند آورده است. بر این سنگ کتیبه ای به خط نسخ نوشته شده که تاریخ آن 563 هجری قمری است.
3- امامزاده سید ناصر الدین در تهران , امامزاده قاسم در اطراف کجور چالوس ,امامزاده سید علا الدین , سید شرف الدین محمد در اورازان طالقان ،امامزاده سیدقاضی ,سید آباد حستجون طالقان از حضرت نسب می برند.
(جهت اطلاع بیشتر به قسمت شجرنامه مراجعه نمائید.)
الامام محمدالباقر(علیه السلام)
↓ ↓ ↓ ↓ ↓ ↓ ↓ ↓ ↓
جعفر(صادق) علی (در مشهداردهال) ابراهیم عبیداله عبداله زینب ام سلمه زید حسن ثابت
↓ ↓
احمد(مدفون در اصفهان) فاطمه (همسر امام موسی کاظم(ع))
↓
عبدالشاعر
↓
سید ناصرالدین (مدفون در تهران محله پاچنار)
↓
سیدعزالدین
↓
سید یوسف
↓
سید قاسم(مدفون در محدوده چالوس و کجور)
↓
سید حسین
↓
سید شمس الدین
↓
سید بهاءالدین
↓
سید زین الدین
↓
سید علاءالدین
↓
سید فضل الحق(سید فاضل)
↓
سید جعفر
↓
سید احمد
↓
سید محمد
↓
سید علی(مدفون در جعفریه بغداد)
↓
سید حسین
↓
سید نظام الدین
↓
سید محمدتقی
↓
سیدعلی
↓
سیدعلاء الدین(مدفون در اورزان)
↓
سید شرف الدین محمد
↓
سید معز الدین
↓
سید جلال الدین(معاصر شاه طهماسب صفوی 935 ه.ق)
↓
سید علاء الدین
↓ ↓ ↓ ↓
سید قاضی نجم الدین محمود سید مقصود علی سید موسی
مقدمه
در مقام و شأن و عظمت حضرت سلطانعلي بن محمدباقر (ع) همين را بس كه ائمه اطهار محل دفن او را هنگام بروز بلايا و محن به عنوان مهد امنيت معرفي و در روايتي آن را با قم هم رديف ساختهاند (فعليكم بقم و حواليها و الاردهار). همچنین با توجه به حدیث امام رضا (ع) در باره این منطقه و خطبه حضرت امیر المومنین (ع) و همه اين روايات (خصوصاً روايت معتبر ذكر شده) از موضع و موقع بلند اردهال حكايت ميكند.
اثبات نسب و محل دفن حضرت سلطانعلي (ع)
در ادامه به دو گفتار اشاره خواهيم نمود. ابتدا به ذكر رواياتي از كتب معتبره (كتبي كه شكي در نوشتار آنها وجود ندارد و همه علماي اسلام آنها را مستند ميدانند) به بحث در مورد اينكه ايشان پسر بلافصل امام پنجم هستند خواهيم پرداخت و گفتار دوم را به اثبات اين نظر كه آن حضرت (سلطان علي (ع)) در مشهد اردهال مدفونند اختصاص خواهيم داد. در ادامه نيز به ذكر نظر چند تن از علماي متأخر در مورد نسب و شأن و عظمت حضرت سلطانعلي (ع) خواهيم پرداخت.
در مورد اين مطلب كه حضرت سلطان علي بن محمدباقر (ع) از فرزندان بلافصل امام محمد باقر (ع) است اخبار و روايات معتبره زيادي از علما و دانشمندان اسلامي در كتب مختلف بيان گرديده كه در اينجا به يك يك اين كتب به طور مشروح اشاره خواهيم نمود.
اول: كتاب نسب قريش
در اين كتاب آمده است: محمد فرزند علي، فرزند حسين، فرزند ابيطالب است و فرزندي بياورد. به نام جعفر چنانكه كنيه خود آن حضرت هم ابوجعفر بود تا آنكه ميگويد: و فرزندي آورد به نام علي و توليد كرد: علي فرزند محمد، فرزند علي، فرزند حسين، فرزند علي، فرزند ابيطالب فاطمه را، و مادر او ام ولد بود و فاطمه را موسي فرزند جعفر، فرزند محمد، فرزند علي، فرزند حسين، فرزند علي، فرزند ابيطالب ترويج كرد.
دوم: كتاب جمهره الانساب العرب
در اين كتاب نقل شده است: توليد كرد محمد فرزند علي، فرزند حسين، فرزند ابيطالب ـ عبداله و ابراهيم و علي را (منظور سلطانعلي (ع)).
سوم: كتاب النقص
در ذيل شرح مباشرين به امور خيريه كاشان فرموده: و عمارت مشهد امام زاده (علي بن محمد باقر (ع)) در باركرز است كه مجدالدين آن را بنا نهاده است و ادامه ميدهد: زينت و عدت و الت و رونق و بركات و اوقاف بسيار آن حدود را همه سلاطين و ملوك و امراء و وزراء خريدار و معتقدند.
چهارم: كتاب نهايه الانساب
در ضمن شماره اولاد امام محمد باقر (ع) فرموده است: گفته شيخ ابولفرج عبدالرحمان فرزند علي، فرزند محمد حرزي در كتاب «صفه الصفوه» بعد از كلامي نام اولا او (امام محمد باقر (ع)) جعفر و عبيداله و... تا آنكه فرموده و «علي».
پنجم: كتاب تذكره الانساب
اين كتاب ضمن برشمردن اولاد حضرت امام محمدباقر (ع) يكي از فرزندان او را «علي» آورده است.
ششم: كتاب مجالس المؤمنين
اين كتاب از قول شيخ عبدالجليل رازي قزويني صاحب كتاب النقص مينويسد: كه كاشان الحمدالله و المنه به زينت اسلام و نور شريعت منور و مشهور شده و ادامه ميدهد عمارت مشهد امامزاده علي بن محمدباقر (ع) در باركرس است كه مجدالدين آن را بنا كرده و ...
هفتم: كتاب لباب الانساب
اين كتاب در مورد تعداد فرزندان امام محمدباقر (ع) سخن رانده و ميگويد علي يكي از اولادان امام محمدباقر (ع) است و مادر او ام ولد بود.
هشتم: كتاب منتخب التواريخ
از قول كتاب روضات مينويسد: از جمله قبور معلومهي اولاد ائمه، قبر علي بن محمدباقر (ع) است كه در خارج شهر كاشان واقع، و مشهور به امامزاده مشهد است و قبر پسرش احمد بن علي بن محمدباقر (ع) نيز در شهر اصفهان قرار دارد و اما اولادهاي حضرت امام محمدباقر (ع) به نقل از اعلام الوري و ارشاد مفيد چنين است كه آن بزرگوار پنج پسر داشت و دو دختر تا آنجا كه ميگويد: پنجم جناب علي و ششم زينب و مادر اين دو كنيزي به نام ام ولد بود.
نهم: كتاب عمده الطالب الكبري
در مورد اولاد امام محمد باقر (ع) مينويسد: و اما عليدختري داشت (فاطمه) و از قول عمدي گفته است: اولاد ذكور آن حضرت شش نفر بودند: عبداله تا آنجا كه گفته «علي» (سلطانعلي (ع)).
دهم: كتاب رياض العلماء
سيد اجل «سيدعلي» فرزند مولاي ما امام محمد باقر (ع) فرزند علي (ع) است و از فرزندان عالي مقام امام باقر (ع) و از بزرگترين آنهاست و به جهت عظمت شأن آن حضرت شكي در مكان قبر او در حوالي شهر كاشان (مشهد باركرس) نيست و از قديم الايام مشهور بوده است و براي ايشان بارگاه عظيم و بزرگي است و با تحقيق و يقين ذكر كردهاند عدهاي از علما و بزرگان در شأن او فضائل و كرامات زيادي را كه از جمله آنهاست شيخ نبيل عبدالجليل قزويني شيعي كه در كتاب (مناقضات العامه و فضائحها) نوشته: به درستي كه سيدجليل «سيداحمد» معروف به امامزاده احمد مدفون در محله باغات اصفهان است و به تحقيق فرزند سيدجليل، (سلطانعلي) است پس غافل مشو تا آنجا كه گفته در رجال شيخ گفته شده «علي فرزند محمد، فرزند علي، فرزند حسين، و از اصحاب امام صادق (ع) بود.»
يازدهم: كتاب (المجدي) في انساب الطالبيه
در اين كتاب ميخوانيم: پس توليد كرد: محمد فرزند علي، فرزند حسين، فرزند علي، فرزند ابيطالب امام جعفر صادق (ع) را تا آنجا كه گفته علي را (سلطانعلي (ع)) و براي او (علي) دختري بود (فاطمه).
دوازدهم: كتاب مشجرات
در اين كتاب مختصراً ميخوانيم: علي از فرزندان امام محمدباقر (ع) است و مادرش ام ولد بود.
سيزدهم: كتاب مزارات علويين
در اين كتاب كه به قلم حضرت آيت اله نجفي مرعشي است در مورد امامزادگان عظام ميخوانيم: اردهال و در جوار آن قبر علي فرزند امام محمدباقر (ع) و قبرهاي جماعتي از علويين است كه از آنهاست اسماعيل فرزند اسحاق فرزند كاظم و از آنهاست حكيمه خاتون كه او مادر عبداله و زوجه اسماعيل مذكور است و از آنها عبدالله و عبدالوهاب. قاسم دو فرزند اسماعيل مذكور همين طور ديدم در ورقهاي كه تاريخ آن 1357 بود و به تحقيق ذكر كرده در آن ورقه كيفيت شهادت علي فرزند باقر (ع) و آنها را و گفته از مدفونين در آن محل امير كماالدين فرزند امير شمس الدين و منتهي ميشود نسبت آن به سوي علي مذكور و باز در آن ورقه بود: به درستي كه مادر علي فرزند محمد باقر (ع) حكيمه دختر اسد فرزند مغيره الثقفي است و در موضع ديگر از كتاب مزبور فرموده: نشلج (نشلك) از قراء كاشان است. و بعد از جملهاي فرموده، و آن قريه قريهاي است از مشهد اردهال كه مزار مولاي ما (علي) فرزند امام محمد باقر (ع) در آن مشهد است.
و در قسمت ديگر اين كتاب نوشته: (چيزي كه معناي آن اينست) مشهد (باركرس) نزديك كاشان و در آن است قبر مولاي ما (علي) فرزند باقر (ع) و بعد هم نقل كرده آنچه را كه در جلد سوم رياض العلماء گفته شده و ما قبلاً آن را نقل كرديم.
چهاردهم: كتاب تاريخ قم
نقل ميكند موسي بن خزرج كه فرمود به من: ابوالحسن الرضا (ع) آيا ميشناسي موضعي را كه به آن اردهار گفته ميشود؟ گفتم بلي و براي من در آن موضع دو ضيغه (ملك) است. پس فرمود: نگه دار آن را و تمسك جوي به آن و بعد سه مرتبه فرمود: «چه موضع خوبي است اردهار» و اين كتاب در صفحهي 10 خود ذكر كرده بخشي از خطبهي ملاحم حضرت علي (ع) را كه در آن ميفرمايد: پس پناه ميبرند اهل قم به سوي كوهي كه گفته ميشود به آن كوه «اردهار».
پانزدهم: كتاب غايه الاختصار
در اين كتاب آمده: و اما علي از فرزندان امام باقر (ع) بود و دختري به نام فاطمه داشت كه امام كاظم (ع) با او ازدواج كرد.
شانزدهم: كتاب نور باهر
مولف اين كتاب مينويسد: آنچه مشهور است در زمان ما قبر علي بن محمد باقر (ع) در ناحيه كاشان (در مشهد اردهال) و معروف است به امامزاده سلطانعلي (ع) و تأييد ميكند بودن ايشان را در اين مشهد. آنچه در بحر الانساب است كه فرمود: (علي ابن محمد باقر (ع) جز يك دختر از خود يادگاري به جاي نگذاشت و مدفون شد در ناحيه كاشان در قريهاي كه به آن (باركرس) گفته ميشود و از فاضل خبير ميرزا عبداله صاحب رياض العلماء نيز نقل شده كه فرمود: قبر علي ابن محمدباقر (ع) در حوالي كاشان است و بر اوست قبه رفيعه و از براي اوست كرامات ظاهره و در اصفهان نزد يك مسجد شاه بقعه و مزاري است به نام احمد بن علي بن محمدباقر (ع) تجاوز عن سياته و الحقه بالصالحين (هر نفسي در گرو آن است كه كسب كرده). اين است قبر احمد فرزند علي فرزند محمدباقر (ع) و در گذر از سيئات آن و ملحق كن او را به صالحين) و در بيرون بقعه سنگي است مستطيل بر آن نقش است آمين رب العالمين به تاريخ سنه ثلث و سنين خمسماه 563 و بعد از كلامي گفته آنچه را كه منتهيالامال نقل ميكند.
هفدهم: كتاب جنات الخلود
در عدد اولاد حضرت امام محمدباقر (ع) مي فرمايد: صحيحتر اين است كه امام محمدباقر (ع) پنج پسر و دو دختر داشت. بدين ترتيب حضرت امام جعفر صادق (ع) و عبداله كه هر دو از يك مادرند. ابراهيم و عبيداله و اين هردو نيز از يك مادرند. علي و زينب كه اينها نيز از يك مادرند. و ام سلمه كه مادرش معلوم نيست.
هيجدهم: كتاب بحارالانوار
به نقل از كتاب ارشاد و اعلام الوري مينويسد: اولاد محمدباقر (ع) هفت نفرند. از جمله آنها ابوعبداله جعفر بن محمد و كنيه او نيز ابوجعفر است و عبداله و محمد كه مادر اين دو ام فروه دختر قاسم بن محمد ابن ابي بكر است و ابراهيم و عبيداله كه در زمان حيات پدر مردند. مادر آنها ام حكيم است كه دختر سيد ابن مغيره ثقفيه ميباشد و علي و زينب كه مادر آنها ام ولدي است و ام سلمه نيز از ام ولدي است. و نيز مؤلف بحارالانوار از مناقب علامه محدث ابن شهر آشوب نقل فرموده كه از اولاد امام محمدباقر (ع) ابوجعفر بود و عبداله افطح از ام فروه دختر قاسم و عبيداله و ابراهيم از ام حكيم و علي و ام سلمه و زينب از ام ولد بودند.
نوزدهم: كتاب منتهي الآمال
در اين كتاب ميخوانيم:
بدان كه اولاد آن حضرت بنا بر آنچه شيخ مفيد و طبرسي و ديگران ذكر كردهاند از پسر و دختر هفت نفرند: ابوعبداله جعفرابن محمد (ع) و عبداله كه ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابي بكر بودند و ابراهيم و عبيداله كه از ام حكيم بوده و هر دو در ايام حيات پدر بزرگوارشان وفات كردند و علي و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند و بعضي گفتهاند:
كه ام سلمه از مادر ديگر بوده است در اين كتاب به نقل از غايه الاختصار ميخوانيم: كه علي پسر امام محمد باقر (ع) است و دختري داشت به نام فاطمه كه امام موسي كاظم (ع) با او ازدواج كرد.
گفتار دوم: در مورد اينكه حضرت سلطانعلي بن محمد باقر (ع) در كجا مدفون است و مرقد شريفش در كجاست؟
در اين مورد ما به احاديث و كتب معتبري اشاره خواهيم كرد كه علاوه بر موقعيت بلند اردهال به وجود مدفن مطهر حضرت سلطان علي (ع) نيز در اين مكان اشاره دارند و سپس به ذكر نظر چند تن از علما در اين زمينه خواهيم پرداخت. اما قبل از هرچيز به سبب اهميت فوق العاده دو حديث معتبري كه قبلاً نيز نقل شد يك بار ديگر ما متن حديث را همراه با ترجمه آن نقل مينماييم تا به اهميت بيشتر آن پي ببريم.
تاريخ قم مينويسد: و في خطبه الملاحم لاميرالمؤمنين (ع) التي خطب بها بعد وقعه الجمل بالبصره قال:
يخرج الحسني صاحب طبرستان مع جم خيلنه و رجله حتي ياتي نيسابور فيفتحها و تيسم ابوابها ـ ثم ياتي اصبهان ثم الي قم فتع بينه و بين اهل قم وقعه عظيمه بقتل فيها خلق كثير فينهزم اهل قم فينهب الحسني اموالهم و يسبي دراريهم و نساءهم و يخرب دورهم.
فيفزع اهل قم الي جبل يقاله «ور اردهار» فيقيم الحسني ببلد هم اربعين يوما و ...
ترجمه:
در قسمتي از خطبه ملاحم حضرت علي (ع) كه بعد از واقعه جنگ جمل در بصره ايراد فرمودند آمده است:
خارج ميشود شخص حسني كه ساكن است در طبرستان با جمعيت زيادي از سواران و پيادگان تا ميرسند به نيشابور پس فتح ميكنند دروازههاي شهر را و تقسيم ميكنند آن را سپس به اصفهان و بعد به قم ميآيند و در ميگيرد بين آنها و بين اهل قم جنگ عظيمي كه جمعيت زيادي كشته ميشوند و اهل قم شكست ميخورند و اموالشان به غارت ميرود و زن و بچههايشان را به اسيري ميگيرند و خانههايشان را خراب ميكنند و پس اهل قم فرار ميكنند و پناه ميبرند به طرف كوههايي كه گفته ميشود به آن «اردهار» و شخص حسني ميماند و در آنجا چهل روز و ...
دوم: تاريخ قم مينويسد:
عن احمد بن خزرج بن سعد عن اخيه موسي بن خزرج قال: لي ابوالحسن الرضا عليه السلام: اتعرف موضعاً يقال له «وراردهار» به قلت: نعم ولي فيه ضيعتان.
فقال: الزمه و تمسك به. ثم قال ثلاث مرات: نعم الموضع وراردهار.
نقل ميكند احمد بن خزرج از برادرش موسي بن خزرج كه فرمود: به من امام رضا (ع) آيا ميشناسي موضعي را به نام اردهار؟ گفتم بلي براي من در آنجا دو ملك است فرمود:
به آن التزام و تمسك جو و سپس 3 مرتبه فرمود: اردهار چه خوب موضعي است، پس در عظمت اردهار همين را بس كه نزد ائمه خوب موضعي قلمداد شده و همچنين از نواحي قم محسوب و در روز موعود مأمن مردم آنجاست (قم).
اول ـ كتاب روضات الجنات
پس از ذكر شاه عبدالعظيم در ري، حضرت معصومه در قم و جمعي از فرزندان ائمه در اطراف ري و مرقد علي بن جعفر الصادق (ع) در قم مينويسد: در ساير ديار عجم قبري از اولاد ائمه و انبياء ثابت نيست مگر قبه احمد بن موسي (ع) معروف به شاهچراغ در شيراز و همچنين قبر سيدعلي بن محمد باقر (ع) كه واقع است در حوالي كاشـان و معروف است به امامزاده مشهد باركرسف و قبر فرزند او احمد بن علي در محله باغات اصفهان است.
دوم ـ كتاب منتهي الامال
آنچه مشهور است در زمان ما قبر علي بن محمد باقر (ع) در ناحيه كاشان كه در مشهد اردهال قرار دارد و او معروف است به امامزاده سلطان علي (ع) و تأييد ميكند بودنش را در اين مشهد آنچه در بحر الانساب است كه فرمود: علي بن محمدباقر (ع) لم يعقب سوي بنت و دفن في ناحيه كاشان بقريه يقال لها باركرسب في مشهد.
سوم ـ رياض العلماء
مينويسد: قبر علي بن محمدباقر (ع) در حوالي شهر كاشان است و بر اوست قبه رفيعه و از براي اوست كرامات ظاهره و در اصفهان نزديك مسجد شاه بقعه و مزاري است به نام احمد بن علي بن امام محمدباقر (ع) سنگي در آنجاست به خط كوفي كه روي آن نوشته شده:
بسم الله الرحمن الرحيم كل نفس بما كسب رهينه هذا قبر احمد بن علي بن محمد باقر (ع) و تجاوز عن سيآته و الحقه بالصالحين.
چهارم ـ ديوان راوندي
از منابع ديگر معتبر قرن ششم هجري كه در آن به وجود مرقد مطهر حضرت سلطانعلي (ع) و بناي ساختمان آن به دست مجدالدين اشاره دارد ديوان علامه ابوالرضا راوندي است كه در قسمتي از قصايد اين كتاب در وصف هجوم ملك سلجوقي به باركرسف و تمجيد از مجدالدين ميخوانيم:
لشگر سلجوقي قصد باركرسف نمود كه اين قريه مشهد سبط مطهر پيغمبر (ص) است و نظر بني عدنان نبود مگر اينكه مشهد كنند آن قريه را و مراعات نكردند حرمت آن مشهد را به واسطهي بغض و كينه و لكن چون بعداً ديدند آن را كه مشهدي است با ديوار ضخيم و بناهاي عالي و ديوارهاي آن در مقابل چشم نظر كننده مانند طلاست و ساخت آن مانند نقره درخشان است و از ستاره زهره درخشندهتر است و ظاهر ميشود از آن نور و پناه ميبرند به آن مردماني از دور و نزديك و گواهي ميدهد جلالت قدر آن مشهد براي بالا برنده اين بنا و نيز ظاهر ميشود به واسطه ساختمان اين بنا، فضل كسي كه بنيانگذار آن است.
اين مشهد در زمانه بكر است و چه بسا كساني كه كمال اين بنا را بيان ميكنند و مدح و ثناي باني آن را به هزار زبان ثنا ميگويند: باني آن مجدالدين است حقيقتاً او چنان كسي است كه ياري كننده اسلام و ايمان است.
و در مدح مجدالدين قصيدهاي ديگر ميگويد بدين مضمون:
متوسل شدم در آن (مشهد) به پسر جوانمردي كه وطن ساخته در اين مشهد، و پاك و پاكيزه است. قصد كردم پسر دختر مصطفي و وصي او را كه برادر (حضرت) صادق است. و فرزند حضرت باقر (ع) كه بزرگوار و دانشمند است. قسم به جان خودم به تحقيق كه تو اي مجدالدين منزل دادي او را و ياري كردي او را و معرفي كرد آن را به واسطهي ساختمان و تعميراتي كه انجام دادي بعد از اينكه در روزگاري چند تضييع شده بود حق او و بالا بردي تو بر اطراف قبر او بهترين بنا را كه ظاهر ميشود در فاصله ده فرسخي اين بنا و همچنان ستارهاي هويداست. پس آن قبهاي است بلندمرتبه و بزرگ كه طواف ميكنند آن را ملائكه، پي در پي.
و در قصيدهاي ديگر در (مدح بناي مجدالدين) ادامه ميدهد:
مدح و ثناگوي بر آثار ظاهره مجدالدين آن چنان آثاري كه باقي بماند روزها و شبهاي بسياري و آن آثار عبارت است از مسجدها و خانهها و قنوات و مدرسهها و كاروانسراها و ساختمانهايي كه محكم است و امانت گذارده خداوند در شكم آن (زمين) امانتي را كه از جمله بزرگواران و خوبان است يعني ابالحسن فرزند امام محمدباقر (ع) بزرگواري كه براي علوم دين شكافندهتر از هر شكافندهاي بود.
پنجم ـ ستارگان درخشان
اين كتاب ضمن برشمردن اولاد حضرت امام محمدباقر (ع) از قول كتب ديگر نام ميبرند از فرزندي كه اسمش علي است و در مشهد اردهال مدفون است.
ششم ـ مجالس المؤمنين
به نقل از صاحب كتاب نقض مينويسد:
كه كاشـان الحمدلله و المنه منور و مشهور است به زينت اسلام و نور شريعت و مساجد و مدارس معظمه آراسته است از جمله مدارس بزرگ مدرسه صفويه است تا آنجا كه ميگويد: و عمارت مشهد امامزاده علي بن محمد باقر (ع) در باركرس است كه مجدالدين آن را بنا كرده و آن حدود به زينت وعده و آلت و نور و رونق بركات، قبله مرادات سلاطين و وزراء و ساير اهالي آن حوالي است و ديگر آثاري كه در آنجاست همگي بر صفاي ايمان و پاكي طاعت مؤمنان كاشـان دلالت ميكند.
هفتم ـ رياض الانساب
از قول رياض العلماء مينويسد: كه قبر سيدعلي بن امام محمدباقر (ع) در حوالي شهر كاشـان و معروف به امامزاده مشهد (باركرس) است و همچنين قبر فرزندش امامزاده احمد بن علي بن امام باقر (ع) در محله خواجوي اصفهان واقع است.
هشتم ـ نور باهر
اين كتاب ضمن اينكه به محل دفن حضرت سلطانعلي (ع) در مشهد اردهال اشاره دارد راجع به تقسيمات حدود اين منطقه ميگويد: منافاتي نيست بين بودن مشهد اردهال از ملحقات قم يا كاشان يا اصفهان به جهت آنكه اين نحوه تقسيمات به موجب صلاح ديد و نظرات حكام وقت پيدا شده است يعني مدتي تابع اصفهان و مدتي تابع كاشان و مدتي تابع قم به اقتضاء وقت و ساير موجبات قرار گرفته است و ادامه ميدهد: حضرت آيت اله نجفي مرعشي براي سهولت امورات سكنه آن مشهد مقدس توصيه و سفارش فرمودند به مقامات مربوطه كه كما في السابق مشهد محترم مذكور و حوالي را تابع كاشـان يا قم قرار دهند. (اين كتاب از اجساد بيش از صد نفر در سردابه خبر ميدهد كه سالم به نظر ميرسيده است.)
نهم ـ امامزادگان معتبر
مينويسد: بدان كه يكي از ستارگان سيادت و جلالت و گلي از بوستان نبوت و ولايت امامزاده عالي مقام حضرت سلطانعلي بن امام محمدباقر (ع) است كه كنيه آن حضرت ابوالحسن ملقب به ظاهر برادر بزرگوار و گرامي حضرت امام جعفر صادق (ع) پدر يكي از زوجات حضرت كاظم (ع) به نام فاطمه ميباشد. مزار منور اين امامزاده بزرگوار تقريباً در 7 فرسخي شهر كاشان به محلي به مشهد اردهال (يا باركرس يا باركرسف ـ باركرسب) معروف است قرار دارد و داراي قبه و بارگاه عالي قديمي و عدت و الت و صحنهاي متعدد و موقوفات و تذورات و خدمه بسيار است و از قديم الايام تاكنون جميع مردمان كاشان و فين و حوالي و خلق بسياري از ساير بلاد ايران براي ادراك زيارت و توسل به تربت پاك آن بزرگوار در اين محل مبارك (مخصوصاً در هفدهم مهرماه جلالي) اجتماع مينمايند و كراكات ظاهره و خوارق عادات باهره بسياري را از مشهد كثيرالانوار اين امامزاده نقل ميكنند.
دهم ـ ستارگان فروزان
مينويسد: يكي از ستارگان فروزان آسمان ولايت امامزاده جليل القدر حضرت سلطان علي (ع) فرزند بلافصل حضرت امام محمدباقر (ع) ميباشد كه شبهه در وجود و عظمت شان آن بزرگوار راه ندارد و عده بسياري از علماي اماميه مدفن مطهرش را در مشهد اردهال هفت فرسخي كاشان دانسته و گاهي همين موضع را به نام مشهد باركرسب خواندهاند.
يازدهم ـ تاريخ اجتماعي كاشـان
مينويسد: شهادت سلطان علي بن محمد باقر (ع) را در مشهد و همچنين قبر او را در آنجا بسياري از معاريف شيعه تصريح و تأييد نمودهاند از آن جمله در كتاب النقض و روضات الجنات مشهد اردهال را مدفن يكي از چهار امامزاده معلوم النسب مدفون در ايران ميشمارند.
آنچه كه گفته شد همگي دلالت بر وجود شأن و عظمت آن امامزاده جليل القدر و مشهد كثير الانوارش بود و هم اكنون نيز پيروان راه آن حضرت همه روزه از گوشه و كنار اين آب و خاك پهناور جهت زيارت مرقد مطهرش به اين محل (مشهد اردهال) ميشتابند.
نظر چند تن از علماء و دانشمندان اسلامي معاصر در مورد امامزاده سلطان علي (ع)
فقيه عاليقدر حضرت آيت اله نجفي مرعشي (دامت ظله العالي)
به موجب آيه وافيه الدلاله (و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب) تعظيم و تكريم شعائر ديني لازم و از جمله موارد مسلمه آن تجليل و توقير مشاهد مقدس خاندان عصمت و طهارت و مراقد منوره ذراري حضرت ختمي مرتبت رسول اكرم (ص) ميباشد. البته بر عموم مؤمنين و متدينين و علاقمندان به عالم تشيع و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين وظيفه است كه بقعه مبارك امامزاده عظيم الشان و جليل القدر السلطان ابوالحسن علي فرزند بلافصل امام محمد باقر (سلام الله عليه) واقع در مشهد اردهال را از جهت حفظ شئونات و رفع منكرات از اطراف و جوانب آن امامزاده بزرگوار كه يكي از امامزادههاي مسلم ارباب تاريخ و رجال و داراي كرامات عديده و مقامات رفيعه است نموده خصوصاً در تعمير بقعه مباركه و مساعدت به روشنايي و برق و اجراي آب و ساير جهات اصلاحي اين آستانه مقدس سعي بليغ و جد اكيد مبذول دارند و از اقدامات خداپسندانه كوتاهي نكنند و اگر چنانچه از مؤمنين كسي بخواهد از بابت مظالم و زكوه چيزي مساعدت نمايند قبول و به مورد است.
لازم به ذكر است در اخرین سالهای حیات ایشان كه براي كسب نظر معظم له خدمتشان رسيديم ايشان مؤكداً چندين بار فرمودند: حضرت سلطان علي فرزند بلافصل امام باقر (ع) است و هيچ جاي شك و شبهه نيست.
حضرت آيت اله مدني (دامه بركاته)
ايشان چنين فرمودند:
شك و شبههاي در اين خصوص كه آن حضرت (حضرت سلطان علي محمد باقر (ع)) در اردهار مدفونند نيست. چنانچه از ايام قديم الي زماننا هذا همه ساله مردم به زيارت آن بزرگوار ميرفتهاند و بودن مرقد شريف ايشان در محل مذكور «كالنار علي المنار بل الشمس في رابعه النهار» است.
حضرت آيت اله امامت كاشاني (حفظه الله)
ايشان فرمودند:
عظمت و جلالت حضرت سلطان علي بن محمدباقر (ع) كالشمسها رابعه النهار روشن و مبرهن است كرامات و خوارق عادات آن حضرت متواتر و حقير رسالهاي دربارهي آن حضرت نگاشتهام، كه به آن مراجعه شود.
رزقنا الله شفاعته و شفاعه سائر اهل بيت الطاهرين و صل الله علي محمد و آله المعصومين.
بسم الله الرحمن الرحيم
و الصلوه والسلام علي سيدنا محمد و آله اجمعين و لعنه الله علي اعدائهم و مخالفيهم الي يوم الدين.
حضرت آيت الله عبدالرسول مدني كاشاني (اعلي الله مقامه الشريف) در مورد مختصري از حال حضرت سلطانعلي بن محمدباقر (ع) مينويسد:
پوشيده نيست اين بناي ممهد و قصر مشيد و ايوان هلالي و جايگاه عالي و گنبد كاشيكاري كه طعنه به گنبد دوار ميزند و آستاني، ملايك پاسبان و صحني محن زدا و غرفات عرش آسا اساس قديمي و كرياس ميقاتگاه كليمي، كه از قديمالايام تا به حال زيارتگاه خاص و عام و هجوم زن و مرد از اطراف و اكناف و فداكاري شيعيان و ساير اصناف خاصه در ايام زيارتي (كه هفدهم مهرماه جلالي مقرر داشتهاند) از هر طرف هركس توانائي دارد تشرف به آن مكان شريف و تقرب به خداوند لطيف را به وسيلهي آن حضرت را جلا و راكباً ياتوه من كل فج عميق ميجويند.
خاصه اينكه اين محل شريف از قديم معروف شده به مشهد خاصه اينكه مشهد اردهار ميگويند و در اخبار تمجيد از اردهار بسيار شده حتي حضرت امام رضا (ع) سه بار ميفرمايد (نعم الموضع ور اردهار) و غالباً از كرامات ظاهره و خوارق عادات باهره متواتره نقل ميكنند و اين مقدمات قويترين دليل است بر اينكه مدفون در اين مكان شخص بزرگي عظيم و بزرگوار محترمي كريم و از اولياي لازم التكريم و در زمان ائمه (ع) زيارتگاه و مورد احترام و تعظيم بوده است.
چند سال قبل مرحوم اعتضاد الدوله پسر سپهسالار ايران داماد ناصر الدين شاه قاجار زيارت سردابه مدفن آن حضرت را نمود نامبرده به آن محل مبارك مشرف كردند گفتند اجساد طيبه طاهره و جثههاي معطر پاره پاره مشاهده كرده حال رقتآوري بر ايشان دست داده شتابزده بيرون آمدند.
در بعض تواريخ و رجال متعرض آن حضرت و مدفن آن بزرگوار شدهاند (در روضات الجنات) در ذيل ترجمه حضرت عبدالعظيم رضي الله عنه ميفرمايد: در اطراف و كوههاي تهران مدفن امامزادههاي بسيار است مانند (حضرت معصومه در قم) كه وارد شده. من زارها و جبت له الجنه و مدفن علي بن جعفر الصادق (ع) از بزرگوارترين امامزادگان است و غير اينها ثابت نيست مگر قبر (احمد شاه چراغ) در شيراز و همچنين قبر السيد علي بن محمدالباقر كه در حوالي شهر كاشان است و معروف به امامزاده مشهد باركرس و قبر ولد آن بزرگوار امامزاده احمد بن علي در اصفهان در باغاتي كه سر راه محله خواجو است.
نام مبارك آن حضرت (علي بن محمدالباقر) در كتب شيعي و سني ثبت و ضبط است پس شبهه در وجود خالص الجود و مدفن آن بزرگوار نميتوان نمود لذا هزاران افتخار مر اهالي كاشان و فين را است كه مدفن چنين شخص بزرگواري را در كنار خود دارند.
اما تفصيل و شرح تشريف آوردن و شهادت آن حضرت را در نسخهاي كه از صد و سي سال قبل است نوشته شده بدستم آمد و آثار صدق از آن آشكار است. لكن چند خبري را كه در آخر نوشته اگر چه جائي نديدهام تكذيب هم نميكنم چه (عدم الوجدان لايدل علي عدم الوجود) خلاصه بعد از آنكه در وجود و تشريف آوردن و شهادت و مدفن آن حضرت در اين محل شبهه نباشد، شنيدن شرح سرگذشت آن حضرت برابر اين نسخه ضرري ندارد.
اللهم اجعل عاقبه امورنا خيراً
منبع:كتاب مجموعه تاريخي مذهبي مشهداردهال(حسين فرخ يار)
سفیر ولایت،حضرت علی بن باقر (ع) را بیشتر بشناسیم.- دکتر مجید زجاجی - ص
منبع : کتاب حماسه تاریخی مذهبی مشهداردهال کاشان
شاهزاده حسین بن علی بن الحسین (ع) در مشهداردهال
یکی از امامزادگانی که در نزدیکی حرم مطهر حضرت مورد توجه خاص و عام قراردارد شاهزاده حسین (ع) است . بقعه شاهزاده حسین تقریبا در هشتصد متری زیارتگاه حضرت علی بن امام محمد باقر (ع) واقع شده است که ایشان را فرزند حضرت سید الساجدین امام سجاد (ع) معرفی کرده آثار موجود در آن بعضا متعلق به قرن ششم هجری می باشد.
این بقعه از مکانها و مسیر های است که در مراسم پرشور قالیشویان بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و در کتابهای تاریخی هم به این معنا اشاره شده است .
از آنجایی که این بقعه از لحاظ سبک معماری و داشتن صحن وسیع و جاری بودن جوی آب در میان آن بسیار جالب توجه است در فصل تابستان بیشتر مورد توجه مردم قرارمی گیرد.
امامزاده زید بن امام علی النقی (ع)
بقعه این امامزاده در 200 متری حرم مطهر مابین بقعه شاهزاده حسین و حرم مطهر قرار دارد. نسب این امامزاده فرزند امام علی النقی (ع) ذکر شده است . بقعه این امامزاده دارای صحن نسبتا کوچکی می باشد.
یکی دیگر از امامزادگان منطقه, امامزاده سطان محمود می باشد که در 4کیلومتری شرق حرم مطهر در روستای علوی مدفون می باشد.روستای علوی , مردمی خونگرم وبافا و اکثرا از سادات می باشند.چنانکه در تذکره حضرت علی بن امام محمد باقر (ع) آمده ,سلطان محمود نیز فرزند امام باقر (ع) می باشد و به وسیله همان افرادی که حضرت را به شهادت رساندند به شهادت رسیده است. در کتاب بغیه الحائر آمده است که سلطان محمود فرزند امام باقر(ع)در قریه علوی مدفون است اما در برخی کتب نامی از سلطان محمود به عنوان فرزند امام باقر (ع) ذکر نشده است. الله اعلم
خلاصه ای شرح شهادت حضرت سلطان محمود (ع) و حسینی
احضرت سلطان محمود بع از شهادت امام محمد باقر(ع) به ایران و نزد برادر خود هجرت نمود . ایشان به فرمان امام صادق(ع)حامل نامه ای برای برادرش حضرت سلطانعلی (ع)در منطقه ی اردهال بوده و حدود سه سال با برادر بزرگوارشان همراه بوده است.
آورده اند که چون زّرین کفش از به شهادت رساندن حضرت سلطانعلی ابن امام محمد باقر(ع) فارغ شد و از قتلگاه برگشت،ملانور و پسرش(یکی از دژخیمان جبار) را طلب کرد و گفت:سلطان محمود،برادر سلطانعلی در باریکرسف (روستای قدیمی مشهداردهال) نهان است او را بدست آورده و سرش را جدا کرده،می خواهم جهت ارقم ارسال دارم و شما را به خلعت های فاخره مخلع سازم.پس از آن دو خبیث نابکار و پلید در خانه های باریکرسف، به تجسس و تفحص افتادند، اثری نیافتند، به در خانه ی حسینی رفتند و درب منزلش را بسته دیدند و چون هرگز حسینی(که یکی از یاران مخلص امامزادگان بودند) از منزل به در نمیرفت، گفتند: (یقین شاهزاده را به طرف کاشان برده) به طرف کاشان روان شدند و مردم را خبر کرده، جمعیت از اثر آنها روانه شدند،به قدر یک فرسنگ دویدند،بالاخره برگشتند و باریکرسف را می گشتنددر این هنگام بود که شاهزاده سلطان محمود با حسینی داغدار از باغ بیرون آمده چند قدمی که رفتند چشم ملانور به شاهزاده افتاد او را شناخت و فریاد کرد، یارانش جمع شدند.شاهزاده دانست که اینها کشندگان برادرند و قصد او را دارند به طرف کوه روان شده برسر کوه برآمد تا بر آنها مسلط باشد و حسینی در عقبش میرفت. اشرار از اطراف، سر راه بر آنها گرفتند وآنها را به ضرب تیغ شهید کردند. خبر به زرین کفش رسید،خواست تا سر آنها را از بدن جدا کنند که خبر رسید، جمع کثیری از فین و چهل حصاران با جامه های سیاه و علم های عزا با ناله و آه رسیدند. سخت بترسید ودست از عمل شنیع کشیده و خود را به دهی که مقابل روضه متبرکه است رسانید و در آنجا او را دوستی بود، او را پنهان نمود وجمعی از آن گروه در شعبه های کوه و قنات ها وچاهها پنهان شدند که مردم فین و چهل حصاران(اهالی کاشان) رسیدند.اول بر سر پیکر مبارک سلطان محمود رسیدند، لوازم سوگواری به جای آورده وچون مقدر بود مدفن آن حضرت در همان محل باشد آنچه کوشش کردند نتوانستند آن بدن را تکان دهند در همان جا دفن کردند و حسینی را در پایین پای حضرت مدفون ساختند سپس در تفحص اشرار و آنان را به درک واصل نمودند.
بنای بقعه متبرکه:
ساختمان این امامزاده بر اساس منابع موجود، مربوط به زمان شاه طهماسب صفوی می باشد.
نمای داخلی ساختمان به صورت هشت ضلعی بوده و دربالای آنها کتیبه هایی که به اشعار محتشم مزین شده است با خطی خوش نوشته شده است. طاق این بنا به صورت ضربی بوده که جلوه ای خاص به این بنا داده و نمونه ای زیبا از هنر و معماری ایرانی می باشد.
گنبد این امامزاده مربوط به زمان صفویه میباشد،که در ساخت آن از کاشی های آبی فیروزه ای رنگ استفاده شده است.
از نکات قابل توجه شانزده ضلعی بودن گنبد میباشد که در اطراف آن کتیبه هایی که بر روی آنها اسماء چهارده معصوم نوشته شده است قرار دارد.ومتأسفانه قسمت هایی از آن به مرور زمان از بین رفته است.
امامزادگان دیگر:
در منطقه اردهال به غیر از امامزادگان مذکور امامزادگانی دیگر وجود دارند :
1- ابوالقاسم سید نور الهدی (ع) در 4 کیلومتری حرم مطهر
2- امامزاده اسحاق از نوادگان امام جعفر صادق (ع) در روستای حسنارود
3- امامزاده فضل از نوادگان امام جعفر صادق (ع) در روستای مهدی آباد
n از کتاب شرح زندگانی حضرت سلطانعلی ابن امام محمد باقر (ع)
n به قلم حضرت آيت الله ملا عبد الرسول مدنی کاشانی (ص 66و67)
آستان مقدس حضرت سلطان علی بن محمد باقر علیهما السلام در مشهد اردهال
امام رضا(ع) نیز فرموده اند: «نعم الموضع الأردهال، فالزم و تمسک به.» چه خوب جایی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک نمایید.»
مقام معظم رهبری هم در سخنرانی خود در بیستم آبان ماه سال 1380 در جمع مردم در کاشان درباره این امامزاده این گونه فرمودند: «شهرستان کاشان از جمله مناطق معدودی در کشور ماست که از اوایل قرون اسلامی با محبّت اهل بیت علیهمالسّلام و شناختن حقیقت آنها معروف شد و از آغاز توانست در بین امواج متراکم و متلاطم سیاستهای اموی و عباسی، حقیقت را بشناسد. آنطوری که معروف است، امام باقر علیهالصّلاةوالسّلام فرزند خود جناب علیبنمحمّد الباقر را که در مشهد اردهال مدفون است، برای توجّه دادن مردم و پاسخگویی به احساسات ارادتمندانه آنان به ساحت اهل بیت علیهمالسّلام، به این منطقه گسیل کردند.»
بنر نصب شده در ورودی حرم توسط تولیت آستان مقدس
در بین مردم منطقه اردهال، مشهور است که مقام معظم رهبری تا کنون چند بار دور از چشم مردم به زیارت حرم سلطان علی بن محمدباقر(ع) رفته اند. ایشان در عبارتی خطاب به تولیت این آستان مقدس که در بنرهای نصب شده اطراف حرم نیز به چشم می آید، خاطرنشان کرده بودند: «من به تمام امامزاده ها علاقه مندم؛ حضرت سلطانعلی که جای خود دارد.»
اکنون مزار آن بزرگوار، به قدری محل اعتماد علماست و آن قدر از آن کرامت ها دیده شده که احدی جرأت تشکیک در آن را نکرده تا جایی که برخی مورخان ادعا کرده اند که در میان مزارات امامزادگان ایران، تنها مزار ایشان، حضرت معصومه(ع) و حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) است که می توان بطور صد در صد، صحت آن را به لحاظ تاریخی و اسناد نسبی تأیید کرد.
ماجرای عجیبی که شرح آن در پی می آید، مربوط است به ماجرای کشف بیش از 100 پیکر شهید که همگی سالم و دست نخورده در سرداب حرم این امامزاده در تابوت های جداگانه روی هم قرار گرفته و همچنان در این سرداب، موجود است اما درِ آن، به دستور مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، به روی همگان بسته شده است.
ایوان صفا
در ورودی حرم حضرت سلطانعلی بن محمد(ع)، ایوانی قرار دارد که به ایوان صفا مشهور است. بعد از ورود به ایوان صفا در سمت راست پله ها، سردابی به عمق سه و نیم متر وجود دارد که طول آن شش متر و عرض آن سه متر است.
ماجرا از این قرار است که در سال 1313 هجری، "اعتضاد الدوله" فرماندار قم به مشهد اردهال آمد و فرمان داد تا روی سرداب را بشکافند. او شخصاً داخل سرداب شد و حدود یکصد تابوت را در آنجا دید که در هر یک، پیکری سالم و از هم متلاشی نشده در حالی که لباس به تن دارند و روی گونه های بعضی از آنها، خون خشکیده دیده می شود که احتمال داد این پیکرها متعلق به یاران شهید حضرت علی بن محمد باقر(ع) باشد.
ماجرای این کشف، پس از چندی در میان مردم مشهور شد و حس کنجکاوی اهل تحقیق را برانگیخت که از جمله افرادی که درباره این موضوع شگفت انگیز که بظاهر با توجیهات علمی ناسازگار است، حساس شدند آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) از مراجع عظام تقلید بود.
ایشان در سال 1341 هجری شمسی، دعوت اهل محل را برای مسافرت به مشهد اردهال پذیرفت و به نیت تأمین موتور برق برای حرم که تا آن زمان از برق محروم بود، به این منطقه رفت و پس از اقامت چند روزه، برای مشاهده سرداب از نزدیک، اقدام کرد.
بنر نصب شده روی دیوار سرداب حرم مطهر
ایشان نیمه شب دستور دادند خادمان حرم، گوشه ای از سطح ایوان صفا را شکافته و دریچه ای به سردابه باز کنند؛ پس از تهویه مصنوعی هوای داخل سرداب، یکی از جوانان محلی که گفته می شود هنوز در قید حیات است، داوطلب و پیشقدم شد و چراغی در دست گرفت و با کمک چند نفر از معتمدان و مؤمنان، داخل سرداب شد و پس از کسب اطمینان، آیت الله مرعشی(ره) به کمک وی، از خاکریز کنار سرداب به داخل رفت و وارد محوطه بزرگی در زیر این آستان مقدس شد.
این مرجع عالیقدر پس از خروج از سرداب، ماجرا را این گونه نقل کرد: «در جانب شرقی سرداب، متجاوز از یکصد تابوت به اندازه های مختلف بلند و کوتاه و رنگ های متفاوت زرد و سیاه، در سه ردیف، روی یکدیگر گذاشته شده است که قسمتی از تخت های چند تابوت شکسته شده است و درون هر یک، جسدی در لباس، با سر و صورت باز و مو های ژولیده نمودار است.»
ایشان که از برجسته ترین متخصصان علم تاریخ و انساب بودند، از پوسیده نشدن تابوت ها و سالم ماندن این اجساد، اظهار تعجب و اعلام کردند که این پیکرهای مطهر، مربوط به یاران شهید حضرت علی بن باقر(ع) است.
اما ماجرا از آن قرار است که مردم منطقه فین کاشان، در سال 113 هجری، قاصدی را به نام "عامر بن ناصر فینی" به مدینه نزد امام محمد باقر(ع) فرستادند و از آن امام، درخواست تعیین مرجعی برای شیعیان این منطقه کردند. امام(ع)، فرزند خود سلطان علی، برادر امام جعفر صادق(ع) را رهسپار ایران و شهر کاشان کردند. امامزاده علی بن محمد (ع) که در سال 113 هجری به کاشان رسید در محله "فین بزرگ" ساکن شد اما تابستان ها به دلیل شدت گرمای هوا، به منطقه اردهال میرفت. چند سالی اوضاع بدین صورت بود تا اینکه امامزاده سلطانعلی(ع)، از نفوذ زیادی در بین مردم برخوردار گشت و این باعث ترس حاکم اردهال که "زرین کفش بارِکَرَسفی" نام داشت شد. وی سپاهی را برای قتل حضرت سلطان علی به منطقه فرستاد و آن حضرت، سرانجام در یک جنگ نابرابر که 13 روز طول کشید، در روز 27 جمادی الثانی سال 116 هجری قمری، همراه یارانش در منطقه اردهال به شهادت رسید و دشمنان، سر او را از تن جدا کرده و برای حاکم وقت منطقه قزوین که از سوی خلیفه عباسی به این منصب گماشته شده بود، ارسال و پیکرش در همان نقطه ای که خود، از مدت ها پیش، وصیت کرده بود به خاک سپرده شد.
در کتاب "مدارک معتبره بر مشهد حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر(ع)" اثر آیت الله حاج رضا مدنی کاشانی به نقل از شیخ ابو سعید آمده است که از هنگام شهادت این امامزاده تا سال 166 هجری قمری، در روز 27 جمادی الثانی هر سال، از زیر همه سنگ ها در منطقه اردهال، آوای ناله و گریه شنیده می شد و این چیزی بود که تمامی مردم آن را می شنیدند و به آن شهادت می دادند.
شهادت گاه حضرت علی بن محمد(ع)
در بخش دیگری از همین کتاب آمده است که "محمد طاهر بن بهروز" و "سعید بن جلال الدین" که از شیعیان آن منطقه بودند پس از این واقعه، ده ها تن از شهدای این نبرد را با لباس های خونین در حوالی آن حضرت، دفن کردند و به وصیت خود او، در خیمه گاه شهدا، حفره ای ایجاد کردند و برای آن روزنه ای گذاشتند و برخی از شهدا را در آن حفره دفن کردند.
مردم "فین" و "نَشَلج"، پس از شنیدن خبر شهادت آن حضرت و یارانش، سراسیمه به طرف اردهال حرکت میکنند ولی زمانی میرسند که حضرت به شهادت رسیده است. آنها پیکر پاره پاره و بی سرِ آن حضرت را در یک قالی میپیچند و در نهر آبی که در آن نزدیکی است، شستوشو میدهند و دفن میکنند. از آن زمان تاکنون، همه ساله در دومین جمعه مهر ماه و با حضور هزاران نفر از مردم فین و کاشان، آیین سنتی مذهبی قالیشویان برگزار میشود.
چوبهایی که افراد در این مراسم به دست میگیرند دو روایت دارد: نخست اینکه این کار، نوعی الگوبرداری از چوبه های اجداد آنهاست که برای شستن قالی آغشته به خون امامزاده علی بن محمدباقر(ع) در نهر آب مشهد اردهال به کار رفت، و دوم اینکه افراد آنها را به نشانه خشم و خونخواهی از دشمنان اهل بیت(ع) به دست میگیرند.
کارشناسان معتقدند که ماجرای فراز و فرود زندگی و سفر این امامزاده که با جزئیات دقیق در تاریخ ذکر شده است، به قدری کشش دارد که می توان از آن چند فیلمنامه استخراج کرد اما متأسفانه تا کنون هیچ اقدامی در راستای شناساندن و معرفی این بزرگوار به مردم انجام نشده است.
به گزارش خبرنگار مهر، شهری که با قدمت هشت هزار ساله خود ریشه در تاریخ با عظمت ایران دارد، دیاری با بیش از 7 هزار سال تمدن و فرهنگی آرمیده بر دامان کویر با مردمانی مومن، فهیم و فداکار، مردمی که وفاداری و جان نثاری خود را در طول تاریخ به اثبات رسانده اند.
سرزمینی که از دوران بسیار دور، مهد هنر و ادب بود و این امر از چهره های درخشان و شاخص علمی، هنری و مذهبی که در دامان خود پروراند و به جامعه هنر پرور ایران هدیه کرد هویداست و به همین سبب جایگاه ویژه ای از تاریخ را به خود اختصاص داده است.
دیاری که از دیدگاه علمی فرهنگی علوم دینی و سایر دانش های متعارف از دیرباز بسیار غنی بوده و علمای بزرگی را در دامان خود پرورده کاشان شهر عالمان و مومنان که در کوچه پس کوچه هایش تاریخ جاری است و در آینه تاریخش بزرگانی نقش بسته اند که هریک خورشید روزگاران خود بوده اند، غیاث الدین جمشیدها، ملامحسن ها، محتشم ها، کلیم ها،فیض ها و....
کاشان و آن مردم خونگرم و میهمان نوازش مردمی که به واسطه ایمان راسخ زهد و تقوای بی نظیر شیعی مسلک خود از صدر اسلام نام دارالومنین را برای دیار خود به ارمغان آوردند و آن را صدر شهرهای شیعه نشین قرار دادند و با تلاش خستگی ناپذیر خود و اندیشه ها و افکار متعالی احساسات لطیف و آمیخته با زیباییها مهربانی و عاطفه خود این شهر نشسته بر دامان کویر را چون نگین سبز بر تارک علم فلسفه فقه و ادب و عرصه های هنری نشاندند و درخشش و شکوه و جلوه این شهر را در تارخ زبانزد خاص و عام گرداندند.
این شهرستان دارای آثار تاریخی بی نظیری است که چشم هر بیننده ای مجوب خود می کند یکی از این آثار تپه های باستانی سیلک است، این تپه در غرب مسیر کاشان- فین و در مجاورت جاده قرار دارد.
سیلک در حال حاضر مشتمل بر یک تپه شمالی و یک تپه جنوبی است که به فاصله پانصد متر از یکدیگر قرار دارند و در جلوی این تپه ها گورستان هایی از انسان های ماقبل تاریخ وجود دارد.
محوطه پیش از تاریخ سیلک در حدود چهار کیلومتری جنوب غرب کاشان واقع شده که از دوتپه و دو گورستان تشکیل شده در سال 1310 ه.ش بر حسب اتفاق سیلی از دامنه کوه ها سرازیر شد که گوشه ای از قبرستان (ب) سیلک را با خود برد و چند قبر را سوراخ کرد.
رهگذران در این قبرها کوزه های زیبایی یافتند که این کوزه ها در بازار کاشان فروخته شد و تدریجا از موزه لوور فرانسه سر درآورد.
رئیس موزه نامه ای به مسئول موزه ملی ایران نوشت که در آن سال شخصی به نام آندره گدار فرانسوبی بود.
وی تحقیق روی این کوزه ها را در تخصص خود ندید لذا طی نامه های از دکتر گریشمن دعوت نمود تا در این تپه ها حضور یابد.
وی چهار دوره تاریخی برای زندگی و سکونت در دو تپه شمالی و جنوبی نشان داد که ازحدود هزاره پنجم پیش از میلاد تا میانه هزاره اول پیش از میلاد ادامه داشته است، در این دوران پیشرفت های قابل ملاحظه ای در زندگی ساکنان سیلک روی داد، از پیشرفت در فن کوزه گری، پخت ظروف و تزئینات آن با نقوش و خطوط جانوری و پیدایش خط که برای اولین بار در مرکز ایران در میانه هزاره چهارم بیش از میلاد اختراع شد تا ساخت شهری مستحکم با دیوار و استحکامات و ساخت معبد و جنگ با دولت های بزرگ غرب به ویژه آشور.
سیلک نخستین پایگاه صنعت سفالگری در جهان به شمار می رود که ابتدا ساخت سفال با دست و به صورت فتیله ای انجام می گرفت ولی با اختراع سفالگری با چرخ،تحولی در ساخت سفال به وجود آمد.
هنرمند سفالگر با مهارت خاص خود چنان سفال را در دست می فشارد و به آن شکل می دهد که گویی تلاش می کند طروات زندگی را در سفال به نمایش بگذارد.
محوطه باستانی بسیار وسیع سیلک در اثر بیش نیم قرن بی توجهی و گسترش بیش از حد و سریع شهر کاشان از بین رفت و تنها بخش کوچکی از آن باقی مانده است که شامل دو تپه شمالی و جنوبی به فاصله 600 متر از یکدیگر و دو گورستان است.
قدمت قدیمیترین آثار به دست آمده از تپه شمالی به حدود ۷۵۰۰ سال قبل میرسد و آخرین آثار مکشوفه از تپه جنوبی مربوط به ۵۰۰۰ سال قبل است.
این تپه تاریخی در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید.
قدیمیترین خاستگاه تمدن بشری را سیلک کاشان عنوان میکنند، یعنی اولین جایی که شهر نشینی شکل گرفت، آنجا که آریاییها اولین تمدن شهر نشینی را ایجاد کردند.
تمدن اقوام تپههای سیلک در 2500 سال پیش مغلوب تمدن آریایی شد که آثار آنها در طبقات مختلف حفاری از قبیل ظروف لولهدار بلند با نقش اسب و خورشید و اسلحه آهنی و شمشیر و نیزههای بلند کشف شده است.
محوطه باستانی سیَلْک که در منطقه فین کاشان واقع شده قدمتی در حدود 7 هزار سال دارد.
محوطه باستانی سیَلْک در ضلع جنوبغربی کاشان و در سمت راست جاده کاشان به فین قرار دارد و از دو تپهٔ شمالی و جنوبی که در فاصله ۶۰۰ متری یکدیگر قرار دارند و دو گورستان تشکیل شده است.
یکی از گورستانها که گورستان الف نامیده میشود ۳۵۰۰ سال قدمت دارد و در ۲۰۰ متری جنوب تپهٔ جنوبی واقع شده است که امروزه روی آن بلواری احداث شده است.
گورستان دیگر که گورستان ب نامیده میشود ۳۰۰۰ سال قدمت دارد و در زیر باغها و زمینهای کشاورزی ضلع غربی تپهها قرار دارد.
تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا محل عبادت اقوام باستانی بوده است که از گل رس و سفال ساخته شده است.
این بنای تاریخی تا سال ۱۳۱۰ شناسایی نشده بود و در میان مردم کاشان به شهر نفرین شده معروف بود تا اینکه با کاوشهای باستانشناسان کشف شد.
در خرابههای تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف قدیمی پیدا شده که این اشیاء در موزههای لوور فرانسه، موزهٔ ملی ایران و موزهٔ باغ فین و موزهای در جنب این بنای باستانی قرار داده شده است.
این تپه تاریخی در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید.
قدمت قدیمیترین آثار به دست آمده از تپه شمالی به حدود ۷۵۰۰ سال قبل میرسد و آخرین آثار مکشوفه از تپه جنوبی مربوط به ۵۰۰۰ سال قبل است.
این منطقه مسکونی در جوار بقایای دریای تتیس (دریای عظیمی که تمام فلات مرکزی ایران و افغانستان را در برگرفته بوده) قرار گرفته و شاید با خشک شدن آرام دریا و پدید آمدن خشکیهای حاصلخیز، انسانهایی را که احتمالا در ارتفاعات زندگی میکردهاند، به سمت خود کشانده است.
این تپه در نگاه اول یک تپه خاکی است و جاذبهای برای دیدن، آن هم در گرمای شهر کاشان ندارد ولی با کمی توجه به قدمت و شناخت تاریخ، آنوقت این تپه دالانی برای ورود به دنیایی دیگر محسوب خواهد شد.
مسکن انسان در این ناحیه نخست به صورت کوهها، یا خانههای محقری که از نی و شاخههای درخت ترکیب یافته بود، ساخته شد و بعدها روی نی و شاخههای درخت گل مالیدند و یا دیوارهای خانه را با چینه بالا بردند ولی خیلی زود برای بالا بردن دیوارها از خشت خام استفاده کردند.
در ابتدا خشتها را بدون قالب میساختند، ولی بعداً برای ساختن آن قالب به کار بردند، توانستند خشتها را یک اندازه و منظم بسازند.
در داخل خانهها دیوارها را با گل اخری رنگ میکرند. و مردگان را در زیر کف اتاقها که آجر فرش یا سنگ فرش نبود، دفن مینمودند.
مردگان را در این قبرها به صورت «چمپاته» به خاک میسپردند و همراه آنها در گورشان اشیایی قرار میدادند و این اشیا در بعضی از گورها پر ارزش و زیاد بود و در بعضی دیگر کم و بیارزش.
ذوق و سلیقه هنری این مردم از روی حکاکیهای آنها که نخستین بار روی استخوان انجام گردیدهاست و از روی نقوش سفالشان ظاهر میگردد.
سیلک تنها مکان تاریخی در فلات ایران است که مدارک نوشته از دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده ولی خطی که همزمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمدهبود، تحت نام پرتو ایلامی شناخته شده است.
مختصات: ۳۳°۵۸′۰۸″ شمالی ۵۱°۲۴′۱۷″ شرقی
تپه سیلک | |
---|---|
![]() |
|
نام | تپه سیلک |
کشور | ![]() |
استان | استان اصفهان |
شهرستان | کاشان |
بخش | فین |
اطلاعات اثر | |
نوع بنا | خرابه |
کاربری | شهر تاریخی |
دیرینگی | ما قبل تاریخ |
اطلاعات ثبتی | |
شمارهٔ ثبت | ۳۸ |
تاریخ ثبت ملی | ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ |
«نزدیک به پنج هزار سال پیش از میلاد مردم غارنشین فلات ایران در پی دگرگونیهایی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمد به دشتها روی آوردند و زندگی تازهای را آغاز کردند و در تمدن آنها نسبت به دورانهای پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد؛ کهنترین مردم دشتنشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی ایشان را در آنجا به دست آوردهاند.»[۱] میدانگاه باستانی سیَلْک در منطقه فین کاشان واقع شدهاست و پیشینهای نزدیک به هفت هزار سال دارد.
سیلک یکی از مکانهای تاریخی پس از تمدن جیرفت کرمان در فلات ایران است که مدارک نوشته از دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده ولی خطی که همزمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمدهبود، با نام پرتو ایلامی شناخته شده پس از رها شدن این پایگاه بازرگانی از میان رفت.
در هنر سیلک جنبه تزیینی آن شدید است و هنری است که آریاییها با خود آوردهاند.
در حدود ۵٬۵۰۰ سال پیش از میلاد یکی از قدیمیترین سکونتگاه در تپه سیلک در نزدیکی کاشان پدید آمد.[۲]
تمدن مردمان تپههای سیلک در ۵۰۰۰ سال پیش مغلوب تمدن آریایی شد[نیازمند منبع] که یادگارهای آنها در لایههای گوناگون حفاری مانند ظروف لولهدار بلند با نگاره اسب و خورشید و جنگافزار آهنی و شمشیر و نیزههای بلند پیدا شدهاست.[نیازمند منبع]
محوطه باستانی سیَلْک در پهلوی جنوب غربی کاشان و در سمت راست جاده کاشان به فین قرار دارد و از دو تپهٔ شمالی و جنوبی که در فاصله ۶۰۰ متری یکدیگر قرار دارند و دو گورستان تشکیل شدهاست.
یکی از گورستانها که گورستان الف نامیده میشود ۳۵۰۰ سالهاست و در ۲۰۰ متری جنوب تپهٔ جنوبی واقع شدهاست که امروزه بر روی آن بلواری ۲۴ متری به نام بلوار امیرالمؤمنین کشیده شدهاست. گورستان دیگر که گورستان ب نامیده میشود ۳۰۰۰سال قدمت دارد و در زیر باغها و زمینهای کشاورزی پهلوی غربی تپهها قرار دارد.
تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا نیایشگاه مردمان باستانی بودهاست که از گل رس و سفال ساخته شدهاست. این مجموعهٔ تاریخی تا سال ۱۳۱۰ خورشیدی شناسایی نشده بود و در میان مردم کاشان به شهر نفرین شده معروف بود.
بعد از انتقال شماری از آثار به موزه لوور فرانسه، کارشناسان این موزه متوجه دیرینگی این آثار شدند و رومن گیرشمن به ایران فرستاده شد و با همکاری آندره گودار فرانسوی که مدیر موزه ملی ایران بود توانست به کاوش در این میدانگاه ادامه دهد.[۳]
هیئت باستانشناسی به سرپرستی رومن گیرشمن سه فصل کاوش در سالهای ۱۹۳۳، ۱۹۳۴ و ۱۹۳۷ میلادی بر روی هر دو تپهٔ سیلک و دو گورستان نزدیک به آن انجام دادند و در سال ۱۹۳۸ (۱۳۱۷ خورشیدی) در دو مجلد با عنوان سیلک کاشان به زبان فرانسوی در پاریس چاپ کردند که بعدها به دست انتشارات میراث فرهنگی ایران به فارسی برگردانده شدند.[۳] وی تاریخ این تمدن چیزی حدود ۱۰۰۰۰ سال تخمین زده است
در سال ۱۳۸۰ خورشیدی دکتر صادق ملک شهمیرزادی از سوی سازمان میراث فرهنگی ایران جهت کاوش به منطقه فرستاده شد. گروه کاوش طی ۵ فصل کاوش که تا سال ۱۳۸۵ ادامه داشت، به نتایج جدیدی دست یافتند که در مجلدهای زیر به انتشار رساندند.[۳]
در طی کاوشهای این گروه نیایشگاه سیلک که به زبان اکدی زیگورات نامیده میشود، کشف شد این پرستشگاه را رومن گیرشمن (کاشف زیگورات چغازنبیل) نتوانستهبود پیدا کند.[۳]
تپه تاریخی سیلک در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسید. سیلک دارای ۲ تپه شمالی و جنوبی است. قدمت قدیمیترین آثار به دست آمده از تپه شمالی به حدود ۷۵۰۰ سال قبل میرسد و آخرین آثار یافتشده از تپه جنوبی مربوط به ۵۰۰۰ سال پیش است.
در خرابههای تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف باستانی پیدا شدهاست که این اشیاء در موزههای لوور فرانسه، موزهٔ ملی ایران و موزهٔ باغ فین و موزهای در کنار این مجموعهٔ باستانی قرار داده شدهاست. از نکات دیدنی این منطقه باستانی وجود خرده سفالهای چند هزار ساله روی زمین و پیرامون این تپهها است.
پیداشدن دوکهای ریسندگی و بافندگی نشانی از آشنایی این مردم در هزارههای پیش از میلاد از صنعت ریسندگی و بافندگی دارد. همچنین ساکنان این منطقه با ذوب کردن فلزات برای خود وسائل و ابزارهای کار میساختند.
با کشف کوره ذوب فلزات در بخش جنوبی این تپه، میتوان شهر سیلک را جزو صنعتیترین شهرهای آن دوران محسوب کرد.[۳]
«ساکنین سیلک برای محافظت خود از گرما و سرما در اتاقهای کوچکی که با شاخ و برگ درختان میساختند به سر میبردند و بعدها خانههای گِلین نیز بنا نهادند و تحقیقاتی که در محل مزبور انجام گرفته است نشان میدهد که مردم فلات ایران به امر کشاورزی پرداختند و حیوانات اهلی را نیز پرورش دادند. در خرابههای سیلک بقایای استخوان گاو و گوسفند شاهد بارزی بر توجه مردم آنجا به تربیت اینگونه حیوانات است. در این محل ظروف سفالین قرمز رنگی نیز پیدا کردهاند که از لحاظ صنعت نسبت به ظروف پیش تا حدی کاملتر به نظر میآید و معلوم میشود که آنها را در کورههای ابتدایی میساختند. چون در همین محل مقداری دوکهای سنگی و گِلین به دست آوردهاند تصور میرود که مردم آن زمان با صنعت نساجی آشنایی داشتهاند. در پایان عهد حجر پسین مردم این سامان آلات و ابزار خود را با مس میساختند و کمکم اینگونه ادوات جای ابزار سنگی را که تا آن زمان متداول بود گرفت و به تدریج کندهکاری بر استخوان نیز معمول شد و مردان و زنان به زینتآلات توجه خاصی نشان دادند و مردگان را در محل سکونت خویش به خاک سپردند.»[۴]
«مردم سیلک گاهگاه مردگان را در نزدیکی اجاق خانه خویش در عمق ۱۵ الی ۲۰ متر دفن میکردند و بدن آنها را با گِل اُخرا رنگ میکردند و برخی آلات و ادوات را با آنها در قبر میگذاشتند.»[۸]
«در نیمه اول هزاره نخستین پیش از میلاد، گورهای ایرانی وضع بهتری به خود گرفت و بامی برفراز آن با دو شیب متضاد شبیه به شیروانی امروزی تعبیه کردند و مجموعاً جمجمههایی که از این گورها به دست آمده است مربوط به مردمی با جمجمههای گرد میشود. طبق تحقیقات جدید در مزارهای قدیمی سیلک مسلم شده است که مردم آن زمان شامل دو طبقه بودهاند. نخست طبقه اشراف و درباریان و سپاهیان که همراه جسد آنها اشیای قیمتی بسیار دیده میشود، دیگر طبقه دهقانان و روستاییان و پیشهوران و شاید بومیان آن سرزمین که گورهای آنها محقر و بدون بام شیبدار و دربردارنده اشیایی ساخته شده از مفرغ است.»[۷]
برخورد دو قوم ایرانی و بومی را میتوان در آثار باستانی بازمانده در تپهٔ سیلک کاشان به خوبی دید. در آنجا دو گروه متفاوت با دو نوع آداب و رسوم و فرهنگ متمایز دیده میشود. در سیلک نزدیک روستای پیش از تاریخ بومیان آثار یک دژ مستحکم که دارای کاخ و محلهٔ مسکونی و شهر مردگان است، دیده میشود. درگذشتگان قوم تازهوارد مانند بومیان در زیر اتاقهای مسکونی بخاک سپرده نشدهاند. آنان را در شهر مردگان به خاک میسپردند و لوازم زندگی آنها را مانند ظرف، سفالینه، کلاه خود، اشیاء زینتی و لوازم مربوط به اسب را همراه آنان در گور میگذاشتند. بر روی سفالینهها نقش اسب دیده میشود و این نشان آنست که اسب در زندگی آنها اهمیت بسیاری داشته است.
اندیشهٔ زایش و مرگ یکی از نخستین اندیشههای فلسفی ایرانیان بود. آنان مرگ را تولد دیگر میدانستند و از اینرو درگذشتگان را به شکلی که کودک در شکم مادر دارد با پاها و دستهای جمع شده بر روی سینه بخاک سپردند تا بهمان گونه که به این دنیا آمدهاند به دنیای دیگر وارد شوند. بر روی گور که آن را همچون خانهٔ آخرت میپنداشتند سنگها و الواح گلی بصورت خرپشته و شیروانی مانند گذاشته شدهاست و این ادامهٔ سنت خانهسازی آنها در مناطق بارانخیزی است که از آنجا کوچ کردهبودند. این روش بامسازی در نخستین گورهای دوران هخامنشی مانند آرامگاه کورش نیز دیده میشود و نمودار آن است که این قوم ایرانی پیش از آمدن به فلات ایران چندین سده در نواحی باران خیز ساحل غربی و جنوبی دریای خزر زیستهاند و از آن راه به فلات ایران رسیدهاند.[۹]
«در هزاره چهارم پیش از میلاد مردم دشتنشین فلات ایران در کار زندگی پیشرفت بیشتری کردند و این پیشرفت در توسعه محل سکونت و توجه به تزیین منازل آنها به خوبی دیده میشود، در قریه سیلک نموداری از آن وجود دارد، ساکنین این محل اتاقهای خود را با اکسیدآهن و مواد دیگر نقاشی میکردند و ظروف سفالین ظریف میساختند و تصویر پرندگان و حیوانات وحشی را بر روی آنها با رنگ سیاه منقوش میکردند و به تدریج این ظروف شفافتر و شکل آنها منظمتر شد، از اینجا میتوان حدس زد که مردم آن ناحیه جهت انجام این عمل به اختراع چرخ نائل شده بودن، چرخ آنها تخته باریکی بوده است که بر زمین میگذاشتهاند و آن را با دست میچرخاندند و به این ترتیب به ظروف خود شکل زیباتری میدادند. تاکنون شبیه اینگونه ظروف در هیچیک از کشورهای آن دوران به دست نیامده است. چنین میتوان نتیجه گرفت که ایرانیان در این صنعت سرآمد اقوام دیگر بودند و شاید اختراع مزبور ویژه آنها باشد. با آنکه سنگ در ساختن آلات و ادوات در این عهد به کار میرفت فلز نیز بیش از دوره پیش وارد صنعت گردید، مس را با چکش صاف میکردند، اما طرز ذوب کردن فلزات را نمیدانستند و با مس سنجاق و ظروف ظریف میساختند. چون استخوانهای نوعی اسب و سگ به دست آمده است این توهم حاصل میشود که مردم آن دوره از اینگونه حیوانات در حمل و نقل استفاده میکردند و مسلماً توسعه کشاورزی مدیون همین امر بوده است. در این دوره تجارت نیز رو به پیشرفت نهاد. اما دادوستد بیشتر مربوط به محصولات کشاورزی مانند گندم و جو بود. مسئله دیگر که اهمیت دارد این است که کشت گندم و جو نخستین بار در ایران متداول شد.»[۵]
«در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد در سیلک خانههای قدیمی از میان رفت و به جای آن خانههایی با در و پنجره کوتاه ساخته شد و در ورودی آن اجاقی مرکب از دو بخش وجود داشت، یکی برای آشپزی و دیگری مخصوص پخت نان. در این دوره غیر از ظروف سفالین بعضی تُنگهای کوچک از مرمر که گویا مخصوص نگهداری عطر بود در حفریات سیلک پیدا شده است و همچنین مقداری آئینه مسی جهت آرایش به دست آمده است. از ویژگیهای این دوره وجود گوشوارههایی از طلا و لاجورد است. الواحی نیز با خط مخصوص پیدا شده است که هنوز نتوانستهاند آنرا بخوانند و همین امر میرساند که نفوذ مردم بینالنهرین پس از رخنه به شوش به سیلک نیز ادامه یافت. طبق تحقیقات دیگر گیرشمن این مسئله محقق شده است که مُهرهای استوانهای شکل به جای مُهرهای پیشین با خطی خاص جهت کالایی که از سیلک به نواحی دیگر میفرستادند ساخته میشد. این مُهرها از گِل رس تهیه میشد. سیلک تنها ناحیهای است که پیش از دوران هخامنشی در آن مدرک کَتبی به دست آمده و حدس میزنند که این مدرک صورتحساب و ارقام مربوط به مالیات و یا دادوستد بوده است و از اینجا معلوم میشود که در هزاره سوم پیش از میلاد در ایران خط متداول بوده و ایرانیان تمدن برگرفته از مردم جنوبغربی و شمالشرقی را توسعه و به شکلی بهتر به مردم ممالک دیگر یا به همان ممالکی که از آنجا گرفته بودند انتقال دادند.»[۶]
«از ظروف سفالینی که در سیلک به دست آمده است تصاویر بز کوهی و اسب و خورشید و همچنین اشکال هندسی فراوان دیده میشود و از این اکتشافات نتیجه میگیریم که با وجود آنکه آهن و مفرغ در تهیه آلات و ادوات گوناگون به کار میرفته است صنایع کوزهگری و سفالسازی رونق خود را حفظ کرده است. در اینگونه اشیاء تصاویر مردانی ملبس به نیم تنه کوتاه و کلاهخودی بر سر مشغول زدوخورد با یکدیگر دیده میشود.»[۷]
تپه سیلک یا همان تپه های سیلک کاشان در ضلع جنوبی غربی شهر کاشان و در سمت راست جاده کاشان به فین یعنی خیابان امیر کبیر واقع شده است که شامل دوتپه شمالی و جنوبی یا همان گورستان الف – ب به فاصله 600 متری از هم می باشد گورستان الف با قدمت 3500 ساله در 200 متری جنوب قرار داشت که امروزه بروی آن بلوار امیرالمومنین کشیده شده است گورستان ب نیز با قدمت 3000 ساله در زیرباغ ها و مزارع کشاورزی ضلع غربی تپه قرار گرفته است و تنها زیگورات سیلک که 15.94 متر از ارتفاع آن باقی مانده است که از سه طبقه سکوی مطبق و یک پاگرد در جنوب سکوی اول و یک راه بالا رو ساخته شده است که در بازسازی جدبد بنای زیگورات این راه به شکل پلکان نشان داده شده است که کهن ترین زیگورات های ایران می باشد و در دوره چهارم در کنار معبد اصلی شهر سیلک بنا شده است.
نزدیک به پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح، مردم غارنشین فلات ایران در پی دگرگونی هایی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمد به دشتها روی آوردند و زندگی تازه ای را آغاز کردند و در تمدن آنها نسبت به دوران های پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد. کهن ترین مردم دشت نشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی ایشان را در آنجا به دست آورده اند. میدانگاه باستانی سیلک در منطقه فین کاشان واقع شده است و پیشینه ای نزدیک به هفت هزار سال دارد.
تپه سیلک در حقیقت زیگورات یا نیایشگاه مردمان باستانی بوده است که از گل رس و سفال ساخته شده است. زیگورات معماری مذهبی ویژه شهرهای عمده بین النهرین (عراق کنونی) و ایران بوده است که بصورت برج مطبق هرمی شکل بنا می شد. ساخت زیگورات ها از 4200 تا 2500 سال پیش متداول بوده است.
مجموعه تاریخی سیلک تا سال ۱۳۱۰ خورشیدی شناسایی نشده بود و در میان مردم کاشان به شهر نفرین شده معروف بود. سیلک یکی از مکانهای تاریخی پس از تمدن جیرفت کرمان در فلات ایران است که مدارک نوشته از دوران پیش از هخامنشی در آن پیدا شده ولی خطی که همزمان با آغاز تاریخ در ایلام به وجود آمده بود با نام پرتو ایلامی شناخته شده پس از رها شدن این پایگاه بازرگانی از میان رفت.
تمدن مردمان تپه های سیلک در ۲۵۰۰ سال پیش مغلوب تمدن آریایی شد که یادگارهای آنها در لایههای گوناگون حفاری مانند ظروف لوله دار بلند با نگاره اسب و خورشید و جنگ افزار آهنی و شمشیر و نیزه های بلند پیدا شده است.
چگونگی کشف تپه سیلک کاشان :
هشتاد سال پیش، با جاری شدن سیل در زمینهای کشاورزی ساکنان شهر کاشان، تمدنی بزرگ و چندهزار ساله نمایان شد؛ ابزارآلات و سفالینههایی متفاوت با ابزارهای کنونی پیدا شدند که حیرت و حس کنجکاوی همه را برانگیختند و در این میان، آنها که می خواستند یک شبه ره صد ساله را بروند، دل خاک های این تپه را زیر و رو کردند. بعد از مدتی با فروخته شدن آثار به دست آمده توسط مردم و بخصوص کشاورزان منطقه به دلالان عتیقه، پای غارتگران هم به «سیلک» باز شد. تمدنی گمشده که هزاران سال از عوامل مخرب طبیعی در امان مانده بود به مزرعه شخمزدهیعتیقه فروشان تبدیل شد و سرانجام با انتقال آثار تاریخی به کشورهای غربی، «رومن گیرشمن» – باستان شناس – از طرف موزهی «لوور» فرانسه با هدف شناخت و شاید نجات تمدنی که به همهی مردم جهان تعلق داشت، روانهی ایران شد.
اما بعد از پایان یافتن فعالیتهای گیرشمن و چاپ گزارش های او، تا سال ۱۳۸۰ توجهی به سیلک نشد، به طوری که بسیاری از اراضی این محوطه به زمین کشاورزی تبدیل شد و به گفته برخی ساکنان قدیمی، برای گسترش شهر و خانه سازی ها فاصله چندانی تا این محوطه باقی نمانده بود که در آن صورت، از این تپهی باستانی به جز نام و خاطره ای باقی نمی ماند.
سرانجام در آن سال دکتر صادق ملک شهمیرزادی – باستانشناس – برای بررسی و ادامه کاوشها به سیلک رفت و با انجام پنج فصل کاوش که تا سال ۱۳۸۵ طول کشید، توانست نتایج کارهای خود را در چند جلد آماده چاپ کند پس از پایان یافتن کاوشهای دکتر ملک، تا امروز یعنی در طول شش سال گذشته، این محوطهی باستانی آبستن اتفاقهای ناگواری شد و تخریبهایی در آن رخ داد؛ برخی کارشناسان میراث فرهنگی از انجام حفاریهایی توسط ادارهی برق کاشان در حریم درجهی یک سیلک و نصب تیرهای بتونی چراغ برق خبر دادند، اتفاقی که باعث شد تا دیگر همسایگان و متجاوزان به محوطه تاریخی سیلک اقداماتی غیرقانونی را مانند ساخت و ساز، حفاری و حتا آسفالت کردن خیابانهایی در محدودهی عرصه سیلک انجام دهند.
کاوشهای قدیم تپه سیلک کاشان :
هیات باستانشناسی به سرپرستی رومن گیرشمن سه فصل کاوش در سالهای ۱۹۳۳، ۱۹۳۴ و ۱۹۳۷ میلادی بر روی هر دو تپهٔ سیلک و دو گورستان نزدیک به آن انجام دادند و در سال ۱۹۳۸ (۱۳۱۷ خورشیدی) در دو مجلد با عنوان سیلک کاشان به زبان فرانسوی در پاریس چاپ کردند که بعدها به دست انتشارات میراث فرهنگی ایران به فارسی برگردانده شدند وی تاریخ این تمدن چیزی حدود 10000 سال تخمین زده است.
کاوشهای جدید تپه سیلک کاشان :
در سال ۱۳۸۰ خورشیدی دکتر صادق ملک شهمیرزادی از سوی سازمان میراث فرهنگی ایران جهت کاوش به منطقه فرستاده شد. گروه کاوش طی ۵ فصل کاوش که تا سال ۱۳۸۵ ادامه داشت، به نتایج جدیدی دست یافتند که در مجلدهای زیر به انتشار رساندند. زیگورات سیلک (نتایج فصل اول کاوش)، سفالگران سیلک، نقرهکاران سیلک، شکارچیان سیلک
در طی کاوشهای این گروه نیایشگاه سیئلک که به زبان اکدی زیگورات نامیده می شود، کشف شد این پرستشگاه را رومن گیرشمن (کاشف زیگورات چغازنبیل) نتوانسته بود پیدا کند.
در داخل خانهها دیوارها را با گل اخری رنگ میکنند و مردگان را در زیر کف اتاقها که آجر فرش یا سنگ فرش نبود، دفن مینمودند.مردگان را در این قبرها به صورت «چمپاته» به خاک میسپردند و همراه آنها در گورشان اشیایی قرار می دادند و این اشیا در بعضی از گورها پر ارزش و زیاد بود و در بعضی دیگر کم و بیارزش. در خرابههای تپه باستانی سیلک چند اسکلت انسان و ظروف باستانی پیدا شده است که این اشیاء در موزههای لوور فرانسه، موزه ملی ایران و موزه باغ فین و موزه ای در کنار این مجموعه باستانی قرار داده شده است. از نکات دیدنی این منطقه باستانی وجود خرده سفالهای چند هزار ساله روی زمین و پیرامون این تپهها است. همچنین پیداشدن دوکهای ریسندگی و بافندگی نشانی از آشنایی این مردم در هزارههای پیش از میلاد از صنعت ریسندگی و بافندگی دارد. همچنین ساکنان این منطقه با ذوب کردن فلزات برای خود وسائل و ابزارهای کار می ساختند. با کشف کوره ذوب فلزات در بخش جنوبی این تپه، میتوان شهر سیلک را جزو صنعتیترین شهرهای آن دوران محسوب کرد.
تپه سیلک در نگاه اول یک تپه خاکی است و جاذبه ای برای دیدن، آن هم در گرمای شهر کاشان ندارد ولی با کمی توجه به قدمت و شناخت تاریخ، آنوقت این تپه دالانی برای ورود به دنیایی دیگر محسوب خواهد شد. تپه سیلک کاشان در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شماره ۳۸ در فهرست آثار تاریخی و ملی ایران به ثبت رسیده است.
اطلاعات بیشتر برای علاقمندان به تپه های سیلک کاشان :
نتایج به دست آمده از کاوش ها بر روی تپه های سیلک تمدن ان را به شش دوره فرهنگی متمایز تقسیم می کند که عبارتند از:
دوره اول و دوم :
این دوره مربوط به قدیمی ترین و یا اولین ساکنان تپه شمالی است که حدود هفت هزارسال پیش شکل گرفته بود. بر اساس گزارش گیرشمن ساکنان اولیه در کلبه های موقت که آنها را با نی و شاخه می ساختند و روی ان را با گل می پوشاندند زندگی می کردند. سپس خانه ها را با دیوار های چینه ای و در دوره دوم با خشتهای ساخته و شکل داده دست خویشتن می ساختند. مردم ساکنمردم ساکن تپه های شمالی ظروف سفالی خود رااحتمالا در گورهای ابتدای می پختند. در دوره دوم اول بر نقشهای هندسی سطوح سفالها را با نقوش گیاهی وحیوانی نیز تزیین می کردند. مردمان این دوره به شکار کشاورزی وشبانی می پرداختن و همچنین با یافتن رگهای طبیعی مس و ستخراج انها را برای ساختن زیور الات کوچک بکار می بردند. مردم سیلک مردگان خود را بصورت جمع شده در حالی که سطح بدن انها را با قشر نازکی از محلول گل اخرا پوشش می دادن به همراه هدیه های به زیر کف منازل خود دفن می کردند
دوره سوم :
در حدود 6100سال پیش ساکناشن تپه های شمالی محل سکونت خود را ترک کرده واحتمالا عده ای از انها در فاصله حدود 600متری جنوب تپه های شمالی ساکن شدن(تپه جنوبی نام دارد).در این دوره خانه ها با خشتهای مستطیل شکل ساخته می شد و فرهنگ دفن مردگان به صورت دوره قبل بوده .در اواسط دوره سوم مردم از چرخهای سفال گری سود می جوستن و سفالها کوره های مخصوص که حرارت انها قابل کنترل بود پخته می شدو در تزیین انها علاوه بر نوقش قبلی از نقوش انسانی نیز استفاده می شد. تحقیقاهای گیاه شناسی نمایان گر ان است که کاشان در این دوره دارای اب وهوای معتدل بوده است. در این دوره صنعت گران سیلک روش استخراج نقره از سنگ معدن را فراگرفته و اشیاء زینتی و زیورالات را از نقره می ساختن . یکی از مهمترین پدیدهای فرهنگی اواخر دوره سوم استفاده از مهر های مسطح است.
دوره چهارم :
این دوره که از حدود 5000سال قبل اغاز شده وتا حدود 4500سال ادامه داشته به نام دوره اغاز نگارش یا اغاز دوره شهر نشینی یاد می شود. مهمترین تحول فرهنگی این دوره پیراپش خط و نگارش به صورت اولیه دانست.در این دوره از مهرهای استوانه یا سیلندری که منقوش به اشکال حیوانی یا هندسی بود استفاده می شود.که نمایان گر پیشرفت تجاری وبازرگانی در ان دوره بوده است به علت شرایط مساعد زندگی رشد جمعیت روند افزایشی به خود گرفت.
دوره ینجم :
این دوره که تاریخی در حدود 3200سال پیش دارد . مربوط به مهاجرت مهاجریم جدید به سیلک است . مهمترین فرهنگ این اقوام ساخته ظروف سفالی خاکستری رنگ است. معماری این مهاجران به روی بقایای ساختمانهای دوره قبل ساخته شد.فرهنگ خاک سپاری مردگاه دگرگون شد و این دوره اغاز استفاده از گورستانهای مجزا بود . گورستان مردم(گورستان الف) این دوره در 200متری جنوب تپه های جنوبی قرار داشت که امروزه به کلی تخریب شد است وتنها 15 قبر از مجموع این گورستان توسط کاوش گران فرانسوی مورد کاوش قرار گرفته و همچنین همچنان به دلیل اعتقاد به زندگی بعد از مرگ در کنار مردگان خود اشیاء سفالی ابزار اهنی و مهر و…قرار می دادن .
دوره ششم :
در تپه های جنوبی که بین سالهای 2800و2900سال متعلق به مردمانی بود که مردگان خود را در گورستان 250متری غرب تپه جنوبی (گورستان ب) دفن می کردند. به عقید گیرشمن انها مهاجران جدید بودن که در تپه های جنوبی ساکن شدند. در این دوره سطح کل تپه مسطح شد ودر نتیجه معماری دوره ینجم به طور کل از بین رفته. در این دوره فرهنگ خاکسپاری کمی دگرگون شد و علاوه بر عمال قبلی چاله گورها را به شکل تپه در می اوردن و برخی از این گورها با سنگهای تراش خورده و یا اجرهای بزرگ پوشانده می شود که احتمالا نمایانگر منزلت مردگان بوده است . مجموع 200 قبر از این دوره توسط هئیت فرانسوی مورده کاوش قرار گرفته است. از شاخسهای دوره ششم ظروف سفلی است که کاربرده تدفینی داشته اند بعضی از این ظروف لوله دار و یا شکل حیوانات وپرندگان هستن. سطوع انها با نقوش هندسی، حیوانی و انسانی تزئین شده است.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1- آثار تاریخی شهرستان های کاشان و نطنز از حسن نراقی چاپ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
2- سیلک کاشان از رومن گیرشمن ترجمه اصغر کریمی ناشر سازمان میراث فرهنگی (2 جلد)
3- ایران از آغاز تا اسلام از رومن گیرشمن ترجمه محمد معین انتشارات علمی فرهنگی
4- ایرن در پیش از تاریخ از صادق ملک شهمیرزادی ناشر معاونت پژوهشی سازمان میراث فرهنگی
5- زیگورات سیلک، نقره کاران سیلک، سفالگران سیلک، شکارچیان سیلک از صادق ملک شهمیرزادی
برای بازدید مجازی تپه های سیلک کاشان از سایت 360 سیتیز می توانید لینک های زیر را کلیک کنید
همچنین می توانید در ادامه فیلم تپه های سیلک کاشان را که سایت میراث فرهنگی اصفهان تهیه کرده است را ببینید
سهراب سپهری فرزند اسد الله سپهری در سال ۱۳۰۷ در روز ۱۵ مهر ماه به دنیا آمد. کودکی خود را در کاشان در باغی بزرگ به سر آورد. این باغ که یکی از باغهای زیبای کاشان بود به اجداد وی تعلق داشت. در خاندان سپهری بزرگ مردانی ظهور کرده بودند که نامشان در تاریخ ادب و هنرایران ثبت شده است. در میان اجداد پدری سپهری نام مورخ الدوله نویسنده ناسخ التواریخ بیش از همه معروف است. او نیز بخش مهمی اززندگی و عمر خویش را دراین باغ به سر آورده بود و پس از اینکه در فن تاریخ نویسی مشهورشد برای خدمت به دربار قاجار احضار شد و این باغ همچنان به خاندان سپهری تعلق داشت تا اینکه پس از گذشت سالها ؛ کودکی باذوق با طبعی سرشار از لطافت در این باغ به دنیا آمد و بعدها یکی ازبزرگترین شاعران و نقاشان طبیعت گرا وطبیعت دوست ایران شد وآثارش مورد قبول همگان قرار گرفت سهراب این جنبه مهم ازشعر و شخصیت خویش را مدیون بزرگ شدن در این باغ و طبیعت بکر کاشان است .آری تاثیراین عوامل در شیفتگی سپهری به جلوههای زیبا وعمیق طبیعت را هرگز نمیتوان نادیده گرفت. بعدهاسهراب پس از کسب شهرت وسرگرمیهای گوناگون کاری، در هر فرصتی که پیش می آمد به کاشان میرفت و در پناه خلوت این باغ به تفکرمیپرداخت .
سهراب سپهری در شعرش به زیباترین شکل از آن باغ یاد می کند :
باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود
سپهری که روحی لطیف داشت در نخستین سالهای زندگی ، طبق سنت خانواده هنرمندخود ، به آموزش هنر روی آورد و از همان سالهای آغاز زندگی و پیش از رفتن به مدرسه با مظاهری از هنر آشنا شد . دوران کودکی سهراب زیبا و خاطره انگیز بود. وی هیچ گاه نتوانست زیباییهای آن را از یاد ببرد. بنابراین خردسالی سپهری یک کودکی عادی ومعمولی نبودبلکه وی کودکی بود با اندوخته ها و آموخته های فراوان ، که بعدها در نگرش هنری او تاثیری عمیق داشت . شعر او گواه این مدعاست .
سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی با نام (خیال پدر) از پدرش انچنین یاد کرده است :
در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود
مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی خانواده را به عهده گرفت و سپهری او رابسیار دوست می داشت. سپهری با وجود عموهای هنرمندش این شانس را داشت که با تجربیات آنان از نزدیک آشنا شود. خاطرات شیرین سپهری نشان دهنده پرورش ذوق و صفای وی در آن عهد است . این ذوق و صفا بعدها رو به تکامل گذاشت و سهراب در تمام طول زندگی خود از صداقت وسادگی و نگاه سرشار از شوق کودکان اش به زندگی برخوردار بود .
سپهری دوران آموزش و تحصیل شش ساله ابتدایی خود را در دبستان خیام کاشان به شکل معمولی سپری کرد.وی مثل همه ی بچه های بازیگوش مؤدب ؛ مشتاق تعطیلات بود واز معلم و تنبیه وی میترسید. سهراب از همان زمان عاشق نقاشی بوداما گاهی به سبب ذوق و توجه بیش از اندازه به نقاشی از طرف معلم تنبیه می شد سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، روزی که به علت بیماری در خانه مانده بودشعری را با ذهن کودکانه اش در وصف حال خود گفت:
ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روزم گرفتار
ندارم من دمی از درد آرام
نخستین جلوههای طبع شاعرانه وی از دوره دبیرستان آشکار شدبطوریکه در 17 سالگی دیوانی را چاپ کرد .
آشنایی با چهرههای فرهنگی شهر کاشان به سپهری نوجوان فرصت داد تا هنرهای خود را هر چه بیشتر پرورش دهد و به جستجوی حقیقت و شناخت خویش بپردازد .حتی ادامه تحصیل دردانشگاه و مشغول شدن در کارهای اداری هرگزنتوانست اشتیاق جدی سپهری به هنر و سیر به کمالمعنوی را از بین ببرد.
سپهری سفرهای فراوانی به نقاط مختلف دنیا و شرق و غرب جهان کرد و تجربه های گرانبهایی اندوخت این سفرها افق دید زندگیش را روشن تر و وسیعتر نمود او عشق به سفر را چنین بیان می کرد : « آدم مسافر است پس تا می تواند سفر کند»
سپهری دهه اول و دوم زندگی خویش را بهفراگیری علم و هنر گذراند. دهه سوم زندگیاش را به کسب تجربه و سفر پرداخت و دهه چهار زندگی خویش را بیشتر به سفرهای دراز اختصاص داد. در این دوره بود که بارها به کشورهای ژاپن، فرانسه، ایتالیا، هندوستان،آمریکا، و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. سفرهای وی در اصل سیر و سلوک معنوی بود.این دیدگاه خاص او از سفر بویژه سفر به کشورهای شرق آسیا و آشناییش با ادیان هند و بودا شعر او را تحت تاثیر قرار داد .سپهری در این دوره به عنوان شاعری صاحب سبک ،دوستداران زیادی داشت . سهراب هیچگاه ازدواج نکرد.
اما این ایام دیری نپایید او زمانی که هنوز در دوره میان سالی بود به بیماری سرطان مبتلا شد.و تلاش پزشکان برای بهبود نتیجه ای نداشت .این هنر مند پس از تحمل یک دوره بیماری که حدود دوسال طول کشید، در اول مرداد ۱۳۵۹در سن ۵۲ سالگی وفات یافت طبق وصیتش او را به زادگاه خودش در مشهد اردهال منتقل نمودند و با قطعهای که بر حسب تصادف از حجم سبز انتخاب شد، سنگ قبری برایش نهادند که به وضوح فریادمیزد:
ویژگی های اخلاقی
یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب سکوت کردن بود او می توانست ساعت ها در یک جمع ، خاموش بنشیند و اغلب فکر می کرد . از این رو بود که هیچ کس از دوستان وهنرمندان سخنی را از او به یاد ندارد که در رد واثبات کسی بر زبان آورده باشد سهراب انسانی است پویا و جستجوگر که سیر زندگی اوپیوسته رو به تعالی بود. این تعالی روحی و معنوی یک روزی در شعر وزمانی در نقاشی هایش متجلی می شد گویی شعر و نقاشی دو بال پرواز او برای رسیدن به افق های دور دست و زیبا بود .وی در این سیرسلوک و پویایی به موفقیتی کم نظیر دست یافت.
رفتار بزرگوارانه او با خانواده،دوستان، آشنایان، هنرمندان و کسانی که با آنها در تماس بود نشان از غنای روحی وانسان دوستانه او داشت به عبارتی دیگر:ما در بررسی سبک زندگی سپهری با عناصری پر از نشاط و عشق و زیبایی روبرو می شویم.ومی توانیم بازتاب این عناصر را در شعر ونقاشی او ، به زیباترین وجه ببینیم. میتوان گفت: زندگی نامه سپهری، همان نقاشیها و شعرهای اوست.که در اجزا هنرش آشکار است.
نامه زیر حکایت از روح لطیف وحساس او دارد :
نامه به محمود فیلسوفی برادرمهربانم
اگر روزی دوستی را از میان بردارند یعنی اگر این نیرو ، این جاذبه ، این حس وبالاخره این آنچه را که می خواهید اسمش بگذارید را از میان افراد بشر ، از قلب وروح ، از جسم و جان موجودات زنده برداشته و خلاصه از صفحه کائنات نابود سازند من نمی دانم چه باقی می ماند. رفتار موجودات زنده به خصوص افراد بشر نسبت به یکدیگرچگونه می شود و آیا در آن صورت زندگی قابل دوام خواهد بود و آیا در چنین عالمی بااین شرایط و این محیط طریق زندگی عوض خواهد شد ، یا اینکه نظام زندگی بر هم خورده و رفته رفته آثارزندگانی از صفحه کائنات محو و نابود خواهد شد.
به عقیده من تنها دوستی افراد نسبت به یکدیگر است که بنیان زندگی را مستحکم ساخته و هر فردی را وادار به کوشش در راه ادامه زندگی میسازد.
البته دوستی مظاهر گوناگون داشته و به اشکال مختلف خود نمایی می کند : دوستی فرزندنسبت به پدر و مادر و بالعکس . دوستی خواهر و برادر نسبت به یکدیگر ، دوستی زن وشوهر ، دوستی یک فرد با خویشان خود .
لیکن این دوستیها همه به یک شدت نیست و همان طور که از لحاظ شکل مختلف و متفاوت است از حیث شدت و تاثیر نیز گوناگون است.من عقیده دارم پس از دوستی ، فرزند و پدر و مادر که از حیث اهمیت درمرتبه اول قرار دارد دوستی یک نفر با دوستان خود ، یعنی با کسانی که اغلب هیچ گونه نسبت با اوندارند و فقط شرایط و اوضاع و احوال و بیش از همه تصادف در ایجاد دوستی بین آنهاموثر بوده قابل توجه است و سایر اشکال و صور دوستی را تحت الشعاع قرار می دهد.
آری تنها دوست است که از فشار با مصائب و مشکلات زندگی بر دوش انسان می کاهد. تنهادوست است که دست یاری به طرف ما دراز کرده و ما را از غرقاب تیره بختی ها وناکامی های حیات نجات می دهد.
شاعر بزرگ ما سعدی شیرازی چه خوب این نکته را دریافته و گفته است :
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
منظورم از نوشتن سطور فوق این است ، که شما در یابید در قلب و روح من چه تاثیری می نماید، و من به داشتن دوستی چون شما چقدر خرسند و مفتخرم ، باری از اوضاع اینجاخواسته بودید لیکن باید گفت تازه ای در اینجا پیدا نمیشود ، هوا بسیار گرم است وبه جز مختصر بارانی که چند هفته پیش آمد دیگر اثری از برف و باران دیده نشده.از اظهار لطف و مرحمت شما و از اینکه درعین گرفتاریهای تحصیلی بانگاشتن نامه مرایاد می کنید یک دنیا تشکر می کنم . من هم مانند شماتشنه یک انقلاب بزرگ ، انقلابی که به همه این بدبختی ها خاتمه داده و یک باره اساس ظلم و بیداد را واژگون سازدهستم ولی خدا می داند این آرزوی من چه روزی لباس عمل خواهد پوشید .
به امید آنروز
سبک شعرسهراب
سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت . در عین پیروی از سبک نیما ، خود صاحب سبک و خلاق بود.و خلاقیت او در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است .
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ،خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی.
سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است ؛ ضمن اینکه دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند .
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.
من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام » علف می خوانم،
پی « قد قامت » موج .
اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری او ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند .
شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است.وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست .او همه را به نگریستن دقیق تر در پیرامون خود و به جهانی برتر دعوت می کند . همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد
وصدای ،سرفه ی روشنی از پشت درخت ،
عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ ...
مجموعه آثار
سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق اندوه"را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب را به همراه"زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر کرد.
در این کتاب می توان جلوه های زبان خاص سپهری را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دیددر مجموعه"شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های مولونا بود و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند
دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.
شهرت سپهری از سال 1344 با انتشارشعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند"صدای پای آب"،کنایه از صدای پای مسافری در سفرزندگی است .
این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامهی«آرش»درآبان همانسالمنتشرشد.
در سال 1345 شعر بلند "مسافر"که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی
زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است .
«جحم سبز»هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنهاست .گویی شاعر به حقیقتی که مدتها در جستجویش بود رسیده است .
هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه است
محتوای کتاب بر خلاف دو مجموعه پیشین" یأسی دارد. اما یأسی که از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون می تراود.
سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب"گرد آورد هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است .و یکی از اثر گذارترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است .
سال شمار زندگی سهراب سپهری :
15مهر ۱۳۰۷:تولددرکاشان
خرداد ۱۳۱۹: به پایان رساندن دوره شش ساله ابتدایی در دبستان خیام، کاشان
خرداد ۱۳۲۲: به پایان رساندن دوره اول دبیرستان در دبیرستان پهلوی سابق، کاشان
خرداد ۱۳۲۴: به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران، تهران آذر ۱۳۲۵: استخدام در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش)، کاشان
شهریور ۱۳۲۷:استعفا از اداره فرهنگ کاشان
شهریور ۱۳۲۷:شرکت در امتحانات ششم ادبی و گرفتن دیپلم کامل دوره دبیرستان
مهر ۱۳۲۷: آغازتحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
۱۳۲۷: استخدام در شرکت نفت، تهران
۱۳۲۸: استعفا از شرکت نفت پس از هشت ماه کار
۱۳۲۰: انتشار اولین مجموعه اشعار با عنوان«مرگ رنگ»
خرداد ۱۳۳۲: به پایان رساندن دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت لیسانس. احراز رتبه اول و دریافت نشان درجه اول علمی
۱۳۳۲ : آغاز کار به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت، تهران
۱۳۳۲: شرکت در چند نمایشگاه نقاشی در تهران
۱۳۳۲: انتشار دومین مجموعه اشعار با عنوان«زندگی خوابه»
آذر ۱۳۳۳: آغازکار در ادراه کل هنرهای زیبا(فرهنگ و هنر) در قسمت موزهها و تدریس در هنرستانهای هنرهای زیبا
مهر ۱۳۳۴: ترجمه اشعار ژاپنی در مجله «سخن»
مرداد ۱۳۳۶: سفر به اروپا از راه زمینی تا پاریس و لندن. نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی(چاپ سنگی)
فروردین ۱۳۳۷ :شرکت در اولین بینال تهران
۱۳۳۷: سفر دو ماه از پاریس به رم
خرداد ۱۳۳۷: شرکت در بینال ونیز
۱۳۳۷: بازگشت به ایران
۱۳۳۷: آغاز کار در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرستی سازمان سمعی و بصری
فروردین ۱۳۳۹:شرکت در بینال دوم تهران. دریافت جایزه اول هنرهای زیبا
مرداد ۱۳۳۹:مسافرت به توکیو برای آموختن فنون حکاکی روی چوب. بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن
1340: توقف در هند در راه بازگشت به ایران.تماشای آگره و تاج محل
اردیبهشت ۱۳۴۰:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی، تهران
۱۳۴۰: انتشار مجموعه جدیدی از اشعار خود باعنوان «آوار آفتاب»
مهر ۱۳۴۰: آغازتدریس در هنرکده هنرهای تزئیینی، تهران
۱۳۴۰: انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود باعنوان «شرق اندوه»
اسفند۱۳۴۰: کنارهگیری از مشاغل دولتی به طور کلی
خرداد ۱۳۴۱:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ، تهران
دی ۱۳۴۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر در تالار فرهنگ
۱۳۴۲: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش، تهران
تیر ۱۳۴۲:برگزاری نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان، دروس، تهران
۱۳۴۲: شرکت در بینال سان پاولو، برزیل
۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی هنر معاصرایران، موزه بندر لوهاورفرانسه
۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی گالری نیالا،تهران
۱۳۴۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری صبا، تهران
۱۳۴۳: سفر به هند( تماشای بمبئی، بنارس،دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمیر); سفر به پاکستان( تماشای لاهور و پیشاور);سفر به افغانسان (اقامت در کابل). بازگشت به تهران
۱۳۴۴: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری بورگز، تهران
۱۳۴۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز، تهران
آبان ۱۳۴۴:انتشار شعر بلند«صدای پای آب» در فصلنامه «آرش »
۱۳۴۴: سفر به اروپا(مونیخ و لندن).بازگشت به ایران
۱۳۴۵: سفر به اروپا(فرانسه،اسپانیا، هلند،ایتالیا، اتریش). بازگشت به ایران
۱۳۴۵: انتشار شعر بلند «مسافر» در فصلنامه«آرش»
بهمن ۱۳۴۶:برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون، تهران
بهمن ۱۳۴۶:انتشار یک مجموعه اشعار جدید با عنوان «حجم سبز» توسط انتشارات روزن
بهمن ۱۳۴۶:برگزاری شب شعر سپهری در گالری روزن
۱۳۴۷: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری مس، تهران
۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه فستیوال روایان،فرانسه
خرداد ۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ انستیتو گوته، تهران
شهریور ۱۳۴۷:شرکت در یک نمایشگاه گروهی دردانشگاه شیراز
۱۳۴۸: شرکت در فستیوال بین المللی نقاشی درفرانسه و اخذ امتیازمخصوص
۱۳۴۹: سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند.شرکت در یک نمایشگاه گروهی در شهر«بریج همپتن». بازگشت به ایران پس از هفت ماه اقامت در نیویورک. سفر دوباره به آمریکا
۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک. بازگشت به ایران
۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری لیتو، تهران
۱۳۵۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس، پاریس
۱۳۵۱: انتقال نمایشگاه گالری سیروس به گالری سیحون، تهران
۱۳۵۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر درگالری سیحون
۱۳۵۲: سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنره»
۱۳۵۳: سفر به یونان و مصر. بازگشت به ایران
دی ۱۳۵۳: شرکت درغرفه ایران در اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران
۱۳۵۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون
خرداد ۱۳۵۵: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازارهنر» بال، سویس
خرداد ۱۳۵۶: انتشار «هشت کتاب» شامل مجموعه اشعار نشر شده
سپهری به اضافه مجموعه «ماهیچ، ما نگاه» توسط کتابخانه طهوری، تهران
۱۳۵۷: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون
خرداد ۱۳۵۸: تجدید چاپ «هشت کتاب»
دی ۱۳۵۸: مسافرت به انگلستان برای درمان بیماری سرطان خون
اسفند ۱۳۵۸: بازگشت به ایران
اول اردیبهشت ۱۳۵۹: مرگ. در بیمارستان پارس، تهران. دفن روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قریه مشهد اردهال
دیار هنرپرور و هنردوست کاشان بزرگان بسیاری را به خود دیده و در خویش پرورده است،از جملهء آن ها می توان به شاعر بلندآوازه شعر نو پارسی،مرحوم سهراب سپهری اشاره نمود.
سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در 15 مهر ماه 1307 در کاشان پا به عرصه حیات گذشت.
خود سهراب میگوید: «من کاشیام. اما در قم متولد شدهام.
سهراب پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان (1319) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان (خرداد 1332) و به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران (خرداد 1324)، در آذر 1325 به استخدام اداره فرهنگ کاشان در آمد.
از لحاظ ساخت و قالب، شعر او در اکثر موارد آهنگین ارائه شده است. سهراب با استفاده از صداها و کلمات، موسیقی میآفریند، موسیقی نرم و رویا برانگیز شعر سهراب با هیچ شاعر دیگری اشتباه نمیشود و همین امر هنجار برجسته سبک او را به ویژه در کارهای اخیرش مشخص میکند. پیوند کلمات و همنشینی تصویرها در شعرهای او بدیع و پاکیزه از کار در آمده است.این تصویرها بیشتر از آن که در طبیعت قابل لمس باشد، در ذهن و روح خواننده حس میشود.
او برای بسیاری بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود. انسانی وارسته که به استعداد و توانایی ذاتی خویش تکیه داشت، تنها زیست و در این تنهایی از نیرنگ، دورویی و تقلب دور بود، گویی تمام فضیلتهای یک هنرمند اصیل و نجیب ایرانی را در خود داشت.
وی در اردیبهشت سال 59 و در سن 52سالگی در اثر بیماری دیده از جهان فروبست.
مزاراین شاعرپارسی گو درصحن امامزاده سلطانعلی(ع)شهرمشهداردهال شهرستان کاشان می باشد.
یکی از آثار ماندگار و دلنشین سهراب درعرصهءشعرنو"صدای پای آب" اوست،که آن را در سال 1343درقریهء "چنار"شهرستان کاشان سرود.
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت.
دوستاني ، بهتر از آب روان.
و خدايي كه در اين نزديكي است:
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب، روي قانون گياه.
من مسلمانم.
قبله ام يك گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم.
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف.
سنگ از پشت نمازم پيداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي«تكبيره الاحرام» علف مي خوانم،
پي «قد قامت» موج.
كعبه ام بر لب آب ،
كعبه ام زير اقاقي هاست.
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود
شهر به شهر.
«حجر الاسو د» من روشني باغچه است.
اهل كاشانم.
پيشه ام نقاشي است:
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود.
چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
پرده ام بي جان است.
خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است.
اهل كاشانم
نسبم شايد برسد
به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك " سيلك " .
نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد.
پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ،
پدرم پشت زمان ها مرده است.
پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود،
مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند.
مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟
پدرم نقاشي مي كرد.
تار هم مي ساخت، تار هم مي زد.
خط خوبي هم داشت.
باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب.
آب بي فلسفه مي خوردم.
توت بي دانش مي چيدم.
تا اناري تركي برميداشت، دست فواره خواهش مي شد.
تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت.
گاه تنهايي، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت.
فكر ،بازي مي كرد.
زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
يك بغل آزادي بود.
زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.
طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد كم كم در كوچه
سنجاقك ها.
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون
دلم از غربت سنجاقك پر.
من به مهماني دنيا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ايوان چراغاني دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته كوچه شك ،
تا هواي خنك استغنا،
تا شب خيس محبت رفتم.
من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سكوت خواهش،
تا صداي پر تنهايي.
چيزهايي ديدم در روي زمين:
كودكي ديم، ماه را بو مي كرد.
قفسي بي در ديدم كه در آن، روشني پرپر مي زد.
نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت.
من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوفت.
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي بود، دوري شبنم بود،
كاسه داغ محبت بود.
من گدايي ديدم، در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست
و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز.
بره اي ديدم ، بادبادك مي خورد.
من الاغي ديدم، ينجه را مي فهميد.
در چراگاه «نصيحت» گاوي ديدم سير.
شاعري ديدم هنگام خطاب، به گل سوسن مي گفت: «شما»
من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلور.
كاغذي ديدم ، از جنس بهار،
موزه اي ديدم دور از سبزه،
مسجدي دور از آب.
سر بالين فقيهي نوميد، كوزه اي ديدم لبريز سوال.
قاطري ديدم بارش«انشا»
اشتري ديدم بارش سبد خالي« پند و امثال.
عارفي ديدم بارش «تننا ها يا هو.»
من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد.
من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .
من قطاري ديدم، كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت.)
من قطاري ديدم، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد.
و هواپيمايي، كه در آن اوج هزاران پايي
خاك از شيشه آن پيدا بود:
كاكل پوپك ،
خال هاي پر پروانه،
عكس غوكي در حوض
و عبور مگس از كوچه تنهايي.
خواهش روشن يك گنجشك، وقتي از روي چناري به زمين
مي آيد.
و بلوغ خورشيد.
و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح.
پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت.
پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت.
پله هايي كه به قانون فساد گل سرخ
و به ادراك رياضي حيات،
پله هايي كه به بام اشراق،
پله هايي كه به سكوي تجلي مي رفت.
مادرم آن پايين
استكان ها را در خاطره شط مي شست.
شهر پيدا بود:
رويش هندسي سيمان ، آهن ، سنگ.
سقف بي كفتر صدها اتوبوس.
گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج.
در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست.
پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد.
كودكي هسته زردآلو را ، روي سجاده بيرنگ پدر تف
مي كرد.
و بزي از «خزر» نقشه جغرافي ، آب مي خورد.
بند رختي پيدا بود : سينه بندي بي تاب.
چرخ يك گاري در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابيدن گاري چي ،
مرد گاري چي در حسرت مرگ.
عشق پيدا بود ، موج پيدا بود.
برف پيدا بود ، دوستي پيدا بود.
كلمه پيدا بود.
آب پيدا بود ، عكس اشيا در آب.
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون.
سمت مرطوب حيات.
شرق اندوه نهاد بشري.
فصل ول گردي در كوچه زن.
بوي تنهايي در كوچه فصل.
دست تابستان يك بادبزن پيدا بود.
سفر دانه به گل .
سفر پيچك اين خانه به آن خانه.
سفر ماه به حوض.
فوران گل حسرت از خاك.
ريزش تاك جوان از ديوار.
بارش شبنم روي پل خواب.
پرش شادي از خندق مرگ.
گذر حادثه از پشت كلام.
جنگ يك روزنه با خواهش نور.
جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد.
جنگ تنهايي با يك آواز.
جنگ زيبايي گلابي ها با خالي يك زنبيل.
جنگ خونين انار و دندان.
جنگ «نازي» ها با ساقه ناز.
جنگ طوطي و فصاحت با هم.
جنگ پيشاني با سردي مهر.
حمله كاشي مسجد به سجود.
حمله باد به معراج حباب صابون.
حمله لشگر پروانه به برنامه ' دفع آفات ' .
حمله دسته سنجاقك، به صف كارگر ' لوله كشي ' .
حمله هنگ سياه قلم ني به حروف سربي.
حمله واژه به فك شاعر.
فتح يك قرن به دست يك شعر.
فتح يك باغ به دست يك سار.
فتح يك كوچه به دست دو سلام.
فتح يك شهر به دست سه چهار اسب سواري چوبي.
فتح يك عيد به دست دو عروسك ، يك توپ.
قتل يك جغجغه روي تشك بعد از ظهر.
قتل يك قصه سر كوچه خواب .
قتل يك غصه به دستور سرود.
قتل يك مهتاب به فرمان نيون.
قتل يك بيد به دست «دولت.»
قتل يك شاعر افسرده به دست گل يخ.
همه روي زمين پيدا بود:
نظم در كوچه يونان مي رفت.
جغد در «باغ معلق» مي خواند.
باد در گردنه خيبر ، بافه اي از خس تاريخ به خاور
مي راند.
روي درياچه آرام «نگين» ، قايقي گل مي برد.
در بنارس سر هر كرچه چراغي ابدي روشن بود.
مردمان را ديدم.
شهرها را ديدم.
دشت ها را، كوه ها را ديدم.
آب را ديدم ، خاك را ديدم.
نور و ظلمت را ديدم.
و گياهان را در نور، و گياهان را در ظلمت ديدم.
جانور را در نور ، جانور را در ظلمت ديدم.
و بشر را در نور ، و بشر را در ظلمت ديدم.
اهل كاشانم، اما
شهر من كاشان نيست.
شهر من گم شده است.
من با تاب ، من با تب
خانه اي در طرف ديگر شب ساخته ام.
من در اين خانه به گم نامي نمناك علف نزديكم.
من صداي نفس باغچه را مي شنوم.
و صداي ظلمت را ، وقتي از برگي مي ريزد.
و صداي ، سرفه روشني از پشت درخت،
عطسه آب از هر رخنه سنگ ،
چكچك چلچله از سقف بهار.
و صداي صاف ، باز و بسته شدن پنجره تنهايي.
و صداي پاك ، پوست انداختن مبهم عشق،
متراكم شدن ذوق پريدن در بال
و ترك خوردن خودداري روح.
من صداي قدم خواهش را مي شنوم
و صداي ، پاي قانوني خون را در رگ،
ضربان سحر چاه كبوترها،
تپش قلب شب آدينه،
جريان گل ميخك در فكر،
شيهه پاك حقيقت از دور.
من صداي وزش ماده را مي شنوم
و صداي ، كفش ايمان را در كوچه شوق.
و صداي باران را، روي پلك تر عشق،
روي موسيقي غمناك بلوغ،
روي آواز انارستان ها.
و صداي متلاشي شدن شيشه شادي در شب،
پاره پاره شدن كاغذ زيبايي،
پر و خالي شدن كاسه غربت از باد.
من به آغاز زمين نزديكم.
نبض گل ها را مي گيرم.
آشنا هستم با ، سرنوشت تر آب، عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشيا جاري است .
روح من كم سال است.
روح من گاهي از شوق ، سرفه اش مي گيرد.
روح من بيكار است:
قطره هاي باران را، درز آجرها را، مي شمارد.
روح من گاهي ، مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد.
من نديدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من نديدم بيدي، سايه اش را بفروشد به زمين.
رايگان مي بخشد، نارون شاخه خود را به كلاغ.
هر كجا برگي هست ، شور من مي شكفد.
بوته خشخاشي، شست و شو داده مرا در سيلان بودن.
مثل بال حشره وزن سحر را مي دانم.
مثل يك گلدان ، مي دهم گوش به موسيقي روييدن.
مثل زنبيل پر از ميوه تب تند رسيدن دارم.
مثل يك ميكده در مرز كسالت هستم.
مثل يك ساختمان لب دريا نگرانم به كشش هاي بلند ابدي.
تا بخواهي خورشيد ، تا بخواهي پيوند، تا بخواهي تكثير.
من به سيبي خوشنودم
و به بوييدن يك بوته بابونه.
من به يك آينه، يك بستگي پاك قناعت دارم.
من نمي خندم اگر بادكنك مي تركد.
و نمي خندم اگر فلسفه اي ، ماه را نصف كند.
من صداي پر بلدرچين را ، مي شناسم،
رنگ هاي شكم هوبره را ، اثر پاي بز كوهي را.
خوب مي دانم ريواس كجا مي رويد،
سار كي مي آيد، كبك كي مي خواند، باز كي مي ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش
و تمشك لذت ، زير دندان هم آغوشي.
زندگي رسم خوشايندي است.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ،
پرشي دارد اندازه عشق.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو
برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است.
زندگي ، بعد درخت است به چشم حشره.
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهايي «ماه» ، فكر بوييدن گل در كره اي ديگر.
زندگي شستن يك بشقاب است.
زندگي يافتن سكه دهشاهي در جوي خيابان است.
زندگي «مجذور» آينه است.
زندگي گل به «توان» ابديت،
زندگي «ضرب» زمين در ضربان دل ما،
زندگي « هندسه» ساده و يكسان نفسهاست.
هر كجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است.
چه اهميت دارد
گاه اگر مي رويند
قارچهاي غربت؟
من نمي دانم
كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر
زيباست.
و چرا در قفس هيچكسي كركس نيست.
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد.
واژه ها را بايد شست .
واژه بايد خود باد، واژه بايد خود باران باشد.
چترها را بايد بست.
زير باران بايد رفت.
فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد.
با همه مردم شهر ، زير باران بايد رفت.
دوست را، زير باران بايد ديد.
عشق را، زير باران بايد جست.
زير باران بايد بازي كرد.
زير باران بايد چيز نوشت، حرف زد، نيلوفر كاشت
زندگي تر شدن پي در پي ،
زندگي آب تني كردن در حوضچه «اكنون» است.
رخت ها را بكنيم:
آب در يك قدمي است.
روشني را بچشيم.
شب يك دهكده را وزن كنيم، خواب يك آهو را.
گرمي لانه لكلك را ادراك كنيم.
روي قانون چمن پا نگذاريم.
در موستان گره ذايقه را باز كنيم.
و دهان را بگشاييم اگر ماه در آمد.
و نگوييم كه شب چيز بدي است.
و نگوييم كه شب تاب ندارد خبر از بينش باغ.
و بياريم سبد
ببريم اين همه سرخ ، اين همه سبز.
صبح ها نان و پنيرك بخوريم.
و بكاريم نهالي سر هر پيچ كلام.
و بپاشيم ميان دو هجا تخم سكوت.
و نخوانيم كتابي كه در آن باد نمي آيد
و كتابي كه در آن پوست شبنم تر نيست
و كتابي كه در آن ياخته ها بي بعدند.
و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد.
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون.
و بدانيم اگر كرم نبود ، زندگي چيزي كم داشت.
و اگر خنج نبود ، لطمه ميخورد به قانون درخت.
و اگر مرگ نبود دست ما در پي چيزي مي گشت.
و بدانيم اگر نور نبود ، منطق زنده پرواز دگرگون
مي شد.
و بدانيم كه پيش از مرجان خلايي بود در انديشه
درياها.
روستای قهرود در 40 کیلومتری کاشان و در میان رشته کوههای مرتفع کرکس در منطقهای خوشآب و هوا واقع شده است. این روستا از شمال با شهر قمصر و از جنوب غربی با کامو و رچقاده و از مشرق با روستای ابیانه و از شمال غرب با روستای قزاآن همسایه است. قهرود از زمستانهای بسیار سرد و تابستان خنک یا آب و هوایی مطبوع برخوردار است. این روستای زیباٰ علاوه بر برخورداری از جاذبههای طبیعی بکر و بار ارزش به دلیل قرار گرفتن در مسیر راه شمال به جنوب کشور و مردم خونگرم و مهمان نواز همواره مورد توجه سیاحان و فرستادگان دول خارجی قرار گرفته و در سفرنامههای خود به وصف قهرود پرداختهاند. درگذر تاریخ آثاری از دوران قبل از اسلام در قهرود وجود دارد که ایناحتمال را قوت بخشیده که قهرود دارای موقعیت قابل توجهی در ایران باستان بوده است. در دواران اسلامی بر رونق این روستا افزوده شد. شاید یکی از قدیمیترین آثار بجا مانده تا عصر ما، مسجد «کله» است. بر روی کاشی محراب مسجد، تاریخ این بنا نوشته شده قهرود، از همان آغاز، اسلام را تشیع و ولایت اهل بیت پذیرفت و به دلیل موقعیت کوهستانی و قرار داشتن در مسیر اصلی، ملجا تعدادی از امامزادگان شد. این قضیه دشمنان بر آن داشت برای دستگیر آن بزرگوران، بارها به قهرود هجوم آورند. البته اهالی قهرود؛ از معرقی و تحویل این مهمنانان بزرگوار، خودداری میکردند. این امر باعث بروز جنگهای متعدد از جمله در منطقه آل شهداشد. -3 در سفرنامهها روستای قهرود به دلیل واقع شدن در مسیر مواصلاتی و برخورداری از آب و هوای مطبوع، باغها و دخرتان سربه فلک کشیده قراوان و میوههای خوشبو و خوشطعم و لبنیات بسیار لذیذ و داشتن کاورانسراهای متعدد و کارواندارها و سوابق فرهنگی و دینی و آثار و ابنیه و امامزادگان و سد قهرود و نزدیکی با کرکس، مورد توجه عابران به ویژه مستشرقان و صاحبمنصبان و نمایندگان دولتهای خارجی مانند «ادوارد براون».«لرد کرزن»، «مادام دیالافوآ»، «سدیدالسلطنه» و بانو «دوراند» همسر وزیر مختار انگلیس قرار گرفته است و در یاداشتها و سفرنامههای خود از این روستا نام بردهاند. پس از انقلاب مردم قهرود همپای دیگر هموطنان در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی تلاشهای فرواوانی کردند که وسوابق و خاطرات آن در ذهن مردم منطقه ماندگار است با آغاز تهاجم دشمن به ایران و جوانان قهرودی داوطلبانه و مشتاقانه به سمت جبههها شتافتند. تقدیم بیش از 50 شهید از جمله سردار پرافتخار شهید حاج عباس کرینی، فرمانده لشکر محمد رسولالله (ص) از افتخارات مردم این روستا در دفاع از کشور است. قهرودیها دارای زبان و لهجه ویژهای هستند. این زبان در روستاها مجاور با کمی اختلاف کاربرد دارد و از لهجههای زبان قدیمی ایران باستان است. مردم روستا تلاش میکنند این لهجه و زبان را حفظ کنند و به نسل جدید انتقال دهند. file آثار تاریخی مسجدعلی، مسجد قدیم جامع، مسجد کله، حمامهای قدیمی قهرود، برجهایی که در دو طرفآبادی و در ارتفاعات ساخته شده و تا این اواخر بقایای آن برجا بود، کاروانسراهای متعدد از جمله کاروانسرای شاه عباسی، سد قهرود که در سال 1010 هجری قمری بدستور «شیخ بهائی» بنا شد، از آثار باستانی و تاریخی قهرود به شمار میروند. در روستای قهرود محصولات کشاورزی مناطق سردسیری همچون گردو، بادام، زردآلو، گوجهسبز و گندم و جو و سایر محصولات کشاورزی تولید میشود. وسعت زیاد باغها، این روستا را به قطب تولید خشکبار در میان روستاهای منطقه تبدیل کرده است. صنعت روستا قهرودیها مردمی پرتلاش و متعصب نسبت به توسعه روستای خود هستند به همین سبب در کنار بخش کشاورزی که عمده فعالیت مردم روستا را تشکیل میدهد برای جلوگیری از مهاجرت احتمالی و ایجاد اشتغال اقدام به تاسیس کارخانههای متعددی کردهاند که علاوه بر ایجاد اشتغال برای مردم روستا جوانان جویای کار روستاهای مجاور را هم به خود جذب مردهاست. تولید پوشاک، صنایع رنگرزی، تولید کارتن، کارخانه تولید سنگ از جمله این صنایع است. -6 امامزادگان مدفون در روستای قهرود امامزادگان مدفون در روستای قهرود بنحوی که در کتب نسبشناسی عربی و فارسی و نیز در معجمالبلدان آمده است این روستا پذیرای 11 تن از فرزندان حضرت زهرا(س) میباشد که بترتیب زیر میباشند: 1- بیبی شهربانو: در بین سنوات 42 تا 60 ه.ق یکی از دختران حضرت زهرا وارد قهرود میشود و در این روستا بر اثر مریضی متوفی میگردند که وی را اهالی علوی مذهب قهرود در محلی که اکنون به مسجد قریب مشهور است مدفون میسازند ایشان خواهرزاده هلال بن علی(ع) و نوه امیرالمومنین علی بن ابیطالب میباشند. 2- محسن بن حسن بن علی(ع) 3- عدنان بن جعفر بن ابیطالب(ع) این دو تن سادات در زمان جنگ امام حسن مجتبی(ع) از عراق راهی ایران و از آنجا راهی کاشان میگردند و در آنجا چهار هزار لشکر جمعآوری کرده به جهت حرکت به اصفهان از راه قهرود وارد این روستا میشوند و در این روستا بیمار میشوند و مدت 26 روز در این روستا اقامت داشتند مردم مهاباد اصفهان که پدرانشان در جنگ صفین از حضرت علی(ع) شکست خورده و کشته شده بودند کینه اهل بیت را داشتند از راه دوستی وارد روستا شدند و در خواب سر از بدن آن امامزادگان شریف جدا نموده و متوالی میگردند اهالی از عقب آنها شتافته و سر امامزاده عدنان را گرفته و به روستا میآورند ولی دارندگان سر امامزاده محسن فراری میشوند و سر آن شریف در تتماج توسط اهالی آن قریه گرفته و به آن روستا مدفون میگردد در قهرود به دستور حاج عبدالمطلب قهرودی بدن امامزاده محسن در محل مسجد علی دفن میگردد و محل به بقعه محسن نامیده میشود و پیکر امامزاده عدنان در سفلای قهرود در جوینان مدفون گردیده و محل به بقعه عدنان مشور میگردد. 4- زین بن زینالعابدین(ع): این امامزاده گرامی از نسل امام زینالعابدین میباشد در زمان منصور دوانقی که اهل بیت در فشار بودند از عراق متواری و به کاشان میآیند و از آنجا راهی قهرود میگردند مامورین رسیده و با وی درگیر میگردند علویون قهرود با ایشان همکاری مینمایند البته سه تن از فرزندان امام سجاد(ع) به نامهای الیاس، شعیب و موسی نیز به همراه ایشان بودهاند آن سه بزرگوار مجروح و متواری میگردند و در کوههای اطراف قهرود و جهق در محلی که اکنون به شهسواران مشهور است متوفی میگردند و در آنجا مدفون میشوند اما امامزاده زید بن محمد بن احمد بن امام زینالعابدین بروایتی در دره زینالعباد پس از مجروح شدن شهید و مدفون میگردند و به روایتی نیز در بقعه محسن مدفون شده و محل علاوه بر بقعه محسن به زیدیه نیز مشهور میگردد، سر ین امامزاده در تتماج مدفون میباد. 5- حسین بن محسن بن امام موسی کاظم(ع) 6- علی بن محمد بن امام موسی کاظم(ع) 7- صدیقه بنت موسی(ع) 8- زکیه بنت موسی بن جعفر(ع) 9- رقیه بنت موسی بن جعفر(ع) این عزیزان فاطمه(س) پس از شهادت امام رضا(ع) از قم به کاشان متواری میگردند و از آنجا به قهرود میرونددر این روستا به عزت و حرمت نگه داشته میشوند بهناگاه لشکر دشمن از راه میرسد از ساکنین قهرود جویا میگردند اهالی ابا مینمایند و بالاخره کار به جدال و نزاع میانجامد پس از پنج روز کار بر مسلمین ضیق شده و شاهزادگان را کشته و اهالی را اسیر از آنجا به مشهد میبرند و از آنجا عدهای به سمنان و دیگران به اصفهان تبعید میگردند. قلیل کسانی که در قهرود مخفی شده بودند به ظهور آمده و کشتگان منجمله امامزادگان را دفن مینمایند. امامزاده حسین(ع) را در جوینان بر روی بقعه عدنان دفن نموده و محل به شاهزاده حسین(ع) مشهور میگردد. سه تن از بهروایتی خواهران یا خواهرزادگان امام رضا(ع) نیز وسط قبرستانی در میان باغستانهای محلهی بالای قهرود مدفون و بر روی قبرشان نیز بقعهای ساخته میشود که الحال به مسجد ابوالفضل(ع) مشهور است. امامزاده علی بن محمد بن موسیالکاظم(ع) نیز در محل زیدیه(بقعه محسن) دفن گردیده و محل به بقعه علی نامیده میگردد. 10- زینب بنت محمد بن موسی بن جعفر(ع): قریب سه ماه از واقعهی فوث گذشته است که خواهر امامزاده محمد(ع) به زیارت مرقد نورانی برادرش میآید و از ناراحتی مریضه و متوفیه میگردد و در جوار برادرش به خاک سپرده میشود. محل دفن آن بانوی گرامی به زینبیه مسمی میگردد و در زمان متوکل ملعون که آثار امامان و امامزادگان را از بین میبردند اهالی بقعه و مرقتین را برداشته و محل را مسمی نمودند به مسجد علی(ع) که تا امروز به این نام مانده است. 11- امامزاده محمود بن حسن بن موسی بن جعفر(ع): در زمان هارونالرشید ملعون زمانیکه فرزندان حضرت زهرا(ع) را به شهادت میرسانند در اصفهان این عزیز زهرا را به شهادت رسانده و سرایشان را از آنجا به کاشان حرکت میدهند تا به مشهد ببرند در قهرود در محله اشترکشان اهالی با مامورین درگیر شده و پس دادن 70 شهید سر را گرفته و در وسط آبادی در محلی دفن نموده و محل را از ترس معاندین به مسجد کلّه مشهور مینمایند. مآخذ: بحرالانصاب موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی بحرالانصاب موجود در کتابخانه حرم حضرت معصومه(ع) بحرالانصاب موجود در کتابخانه حضرت شاه عبدالعظیم حسنی معجم البلدان 5. بخشی از متن کتاب ایران نوشته اولیور واتسون جلد 13 منبع : گردآوری از سه نشانه انتهای خبر : روستای قهرود، بهشتی بر روی زمین.
قمصر در درون درهای به طول ۹ و عرض ۵ قرار دارد. قمصر در استان اصفهان و شهرستان کاشان واقع شده است. قمصر سکونتگاهی است که به لحاظ موقعیت هندسی، َ۲۶ ۰ ۵۱ طول شرقی وَ ۴۵ ۰ ۳۳ عرض شمالی واقع شدهاست. این شهر با ارتفاع متوسط ۱۹۰۰ متر از سطح دریا هم چون کمربندی سبز با بازوهای متعدد در امتداد درههای کم شیب کوههای بخش مرکزی ایران، تنیده شدهاست.
آنچه دربارة قمصر و کیفیت گل محمدی آن میدانیم بیشتر محدود به کیفیت گلاب ناب است. در صورتی که اساسیترین ترکیبی که موجب اشتهار این محصول شده است میزان فوقالعادة اسانس گل قمصر است. البته در اینجا شایان ذکر است که اسانس با عطر تفاوت دارد بدین معنا که عطر بخش پارافینی اسانس میباشد. در این خصوص به نقل از متخصصان این امر آمده است: در سالهای ۱۳۵۴–۱۳۵۲ خورشیدی کارشناسان بلغاری که روی گل سرخ محمدی بررسی میکردند دریافتند که گل سرخ محمدی قمصر در سنجش با نمونههای همگون در دیگر نقاط کشورمان از کیفیت چشمگیر و برتر برخوردار است. از همین روصنایع یشرفته عطرسازی جهان، به ویژه کسورهای اروپایی ـ که از فناوریهای گسترده و بالایی برای تبدیل آن به فراورده عطر بهرهمندندـ به کاربرد اسانس عطر گل محمدی قمصر روی آوردهاند؛ به گونهای که همه ساله مقدار زیادی اسانس تولیدی به وسیله کشورهای اروپایی از ایران خریداری میشود. این زمینه (کیفیت اسانس قمصر) سبب گشته تا عطر و گلاب قمصر از دیرباز همانند فرآورده نامی ماندگار بماند. علت این همه تأکید بر گلاب قمصر مرغوبیت فوقالعاده گل تولیدی قمصر بوده و این به سبب شرایط طبیعی ویژة قمصر است. چه در گذشته و چه در امروز بهترین و عالیترین محصول گل و گلاب و طلای معطر با عیار بسیار بالا که دقیقاً منطبق با استانداردهای آن میباشد محصول آب و خاک و اقلیم این سازمان است. در کنار این عامل اساسی، روش سنتی گلابگیری قمصر را باید حاصل هنر، ذوق، سلیقه، پشتکار و ابتکار مردم آن دانست. مردمی که با الهام از فرهنگ اراده و سابقة درخشان نظام اجتماعی خویش آن را پرورانیده و توسعه دادهاند. از این رو باید برای تجارب ارزشمندی که طی سالیان دراز در این مسیر کسب کردهاند ارزشگذاری نمود.
برای انواع گل رز (Rose) در فارسی نامهایی مانند سرخگل، گل محمدی یا گل چای ذکر شدهاست. البته این نام بیانگر تنوع گستردة گونههای آن نیست چراکه تاکنون بیش از ۲۰۰۰۰ گونه گل رز شناخته شدهاست. این گل گذشته از آن که سر دستة تیرة مهمی از گیاهان است از نظر ساختمان، رنگ و عطر گلهایش کاملترین نوع گل بوده و تاکنون هیچیک از جنسها و نژادهای متنوع گیاهان در تنوع و تکامل به پای این گل نرسیدهاست. نژاد گل سرخ به ۷ دسته تقسیم شدهاست:
سرخ گل فرانسه نسترن گل چای سرخ گل با گلهای متعدد سرخ گل مینیاتور سرخ گل بنگال سرخ گل ایران در بین گونههای متنوع رزها و سرخگلها، سرخ گل ایران یا گل محمدی که از خانوادة Rosaceus است و در منابع مختلف و در کشورهای غربی و انگلیسی زبان به Domask Rose معروف است. این گونه منحصر به ایران میباشد. بطور کلی در منابع مختلف و طبق نظر اکثر کارشناسان زیست گیاهی گونة مذکور از ابتدا در ایران پرورش یافته و از این کشور به دیگر نقاط جهان پخش شدهاست.
گل محمدی یا طلای معطر از نظر ویژگیهای فیزیکی و شکل ظاهری دارای خصوصیات زیر است:
گل نیمه پر پر، صورتی رنگ و بسیار خوشبو، برگگلها به شکل تخم مرغی، دارای ۵ تا ۷ برگچه و یک دم برگ، شکل گیاه آن بوتهای پر پشت با بلندای نزدیک به ۱٫۵ متر، دارای خارهای ریز بیشمار روی ساقهها به ویژه در ساقههای جوان آن.
در نشست مورخ ۱۳۷۴/۹/۲۲ شمسی که با حضور ریاست انجمن باغبانی ایران و شماری از استادان دانشگاههای ایران برگزار گردید، گل سرخ محمدی با ویژگیهای مذکور به عنوان گل ملی کشور تأیید و برگزیده شد.
حوضه از ارتفاعات جنوبی شهر قمصر سرچشمه میگیرد. این ارتفاعات سرد و برف گیر بوده که بلندترین قله آن گرگش (قله رفیع) با ارتفاع ۳۵۸۸ متر، (در ردیف کرکس) پایدارترین کانون آبی و منبع تغذیه کننده آبهای سطحی و زیرزمینی منطقه قمصر و مناطق اطراف میباشد. رودخانه قمصر از ارتفاعات ۳۰۰ متری جنوب جوره شروع شده، با عبور از وسط قمصر در ارتفاعات ۱۱۰۰ متری به دشت الگو:کاشان و در نهایت به پایاب خود، مسیله قم میریزد.
در بین آبهای سطحی این حوضه، مهمترین جریان آب سطحی رودخانه قمصراست که از یک سو در تمام ایام سال دائماً در جریان است، و از دیگر سو، تغییرات دبی بسیار زیادی دارد که براساس تقسیمبندی تاریخی و ملکی، که طبق حد متوسط آب دهی در فصل تابستان صورت گرفته (۶ دانگ)، شامل ۶ جوی است.
قمصر در هزار توی تاریخ خود ناگفتههایی چنان گنجینههای گرانبها دارد که تاکنون بر اثر عوامل گوناگون مهجور و ناشناخته ماندهاست. آوای قمصر بر آن است از این شماره به مساعدت محققین و دانشجویان به این مهم پرداخته و دیوان گذشته را در برابر دیدگانتان ورق زند. در ۵ کیلومتری شمال قمصر و ۳۰ کیلومتری جنوب کاشان، در تنگنای رودخانه قمصر به طرف جلگه کاشان سدی موسوم به سد قمصر ساخته شدهاست. تاریخ ساخت سد را به دوره سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی (۴۸۵–۴۶۵ ه-ق) نسبت دادهاند. با توجه به شباهتهای بسیاری که میان طرح و معماری ساختمان فعلی سد قمصر با سد قهرود وجود دارد این نتیجه حاصل میشود که سد مربوط به ملکشاه سلجوقی به مرور زمان تخریب گردیده و مجدداً در دوره صفویه (شاه عباس اول) سد فعلی برروی شالوده سد باقیمانده از سد دوره سلجوقی احداث شدهاست. دیوار سد در عمق دره در حدود ۴۰ متر طول و در سطح فوقانی در حدود ۸۰ متر طول و ۲۲ متر ارتفاع دارد. ضخامت دیواره سد ظاهراً در مرحله اول ساخت حدود ۱۴ متر بوده که بعداً به حدود ۲۶ متر افزایش یافتهاست. مصالح مورد استفاده در سد سنگ و ملات ساروج میباشد. دیواره اصلی سد در قسمت زیر آب و در وسط دارای جزر پشتیبانی محکمی بوده، که دیواره را در مقابل فشار وارده از طرف مخزن حمایت میکردهاست. ظاهراً این جزر کافی نبوده و مجدداً در قسمت زیر آب و به فاصله ۵/۱۲ متری دیواره اصلی، دیواره دیگری به ضخامت ۳ تا ۴ متر کشیده شدهاست. سپس فاصله بین آن دو را با سنگ و ملات پر نمودهاند. در حاشیه شرقی سد، رأس بقایای آب گذاری باقیمانده که ظاهراً آب اضافی و طغیانی سد از طریق آن خارج میگردیدهاست. معمار سد جهت تنظیم بموقع آب پشت سد و جلوگیری از فشار وارده بر دیواره آبگیر از طریق آن خارج میگردیدهاست. معمار سد جهت تنظیم به موقع آب پشت سد و جلوگیری از فشار وارده بر دیواره آبگیر (مخزن) اقدام به ساخت دو دریچه برجی شکل به فاصله حدود ۲۰ متر از یکدیگر بر روی دیواره سد نمودهاست.
قمصر کاشان بیا تا سوی قمصر بار بندیم دو روزی بر بروت ری بخندیم (ملک الشعرائ بهار) قمصر قطعه کوچکی از باغ بهشت این شهر با ارتفاع متوسط 1900 متر از سطح دریا هم چون کمربندی سبز با بازوهای متعدد در امتداد دره های کم شیب کوه های بخش مرکزی ایران ، تنیده شده است. قمصر از نظر حدود جغرافیایی در محدوده سیاسی – اداری استان اصفهان بوده، و به لحاظ تقسیمات استانی ، زیر مجموعه شهرستان کاشان است . قمصر به عنوان نقطه شهری و مرکزی بخش قمصر در دامنه های کوهستانی جنوب شهر کاشان است . بخش قمصر با 25 آبادی دارای سکنه ، شامل دو شهر است به نام های قمصر و جوشقان کامو و دهستانهای قهرود و مسلم آباد و حسین آباد ، قزاآن و الزگ و کلوخ می باشد . قمصر در فاصله 30 کیلومتری کاشان و در فاصله 160 کیلومتری از شهر اصفهان – از مسیر جاده قهرود – قرار دارد و 180 کیلومتری اصفهان از طریق اتوبان تهران-کاشان- اصفهان قراردارد. محلات شهر قمصر به علت جدایی از یکدیگر در طول زمان ، تمام عناصرعمومی و اجتماعی لازم را در خود پرورانیده اند؛ به نحوی که هر محله دارای مساجد و تکایای بزرگ و منظم ، حمام، آب انبار، مدرسه ابتدایی، مراکزتجاری و ...است. و در اینجا لیست بعضی از محله های شهر قمصر را نام می بریم: بالا، بن رود، پائین، سادات، سردشت، سررود، فرفهان، مازگان و میان ده. در 5 کیلومتری شمال قمصر و 30 کیلومتری جنوب کاشان، در تنگنای رودخانه قمصر به طرف جلگه کاشان سدی موسوم به سد قمصر ساخته شده است. تاریخ ساخت سد را به دوره سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی (485-465 ه-ق) نسبت داده اند. با توجه به شباهتهای بسیاری که میان طرح و معماری ساختمان فعلی سد قمصر با سد قهرود وجود دارد این نتیجه حاصل می شود که سد مربوط به ملکشاه سلجوقی به مرور زمان تخریب گردیده و مجدداً در دوره صفویه (شاه عباس اول) سد فعلی برروی شالوده سد باقی مانده از سد دوره سلجوقی احداث شده است. قمصر پایتخت گل و گلاب ایران گل محمدی از هر حیث گونهای متعلق به ایران است. در تعیین محدوده مکانی و زمانی ایجاد و توسعه و کشت و گلابگیری در ایران و در گذشته میتوان گفت: تولید و کاربرد این محصول از زمانهای دور و قبل از اسلام و در اقصی نقاط کشور رواج داشته است. به نحوی که گل و گیاهان گل دار، چه خوراکی و چه دارویی همواره بخش بزرگی از پزشکی بومی ایران بوده است. سنگ نگارههای ستبر تخت جمشید نمادی گویا از فرهنگ نام آشنای مهرورزی و دوست داشتن گل و گیاه بر سینه دارد. نکته قابل توجه در این زمینه تامل در شیوه گلابگیری در قمصر است. زیرا اگرچه تقطیر و تولید عرقیات در ایران قدمتی بس طولانی دارد، فلسفه بکارگیری دستگاههای سنتی گلابگیری قمصر بیانگر پویشی جدید در این صنعت، تولید محصول در حجم زیاد و با هدف تجاری است. در حالی که قبل از آن با دستگاههای تقطیر تنها مقدار محدودی برای درمان تولید میشده است. در هر صورت صنعت گلابگیری در تمام دورههای زمانی گذشته رواج داشته به شکل وسیعی تولید میشده حتی صنایع جنبی آن نظیر مسگری، شیشهسازی و وسایل بستهبندی آن نیز در کنارش رواج داشته است. از نظرگاه تولید و فروش محصول نیز بیشتر به خارج از منطقه صادر میشده است و بدین علت بر خلاف اغلب صنایع دستی در طول تاریخ و به خصوص در دوران معاصر توانسته است که جایگاه خود را در عرصه بازار مصرف حفظ کرده روز به روز بر کمیت و کیفیت خود بیفزاید به گونهای که در این زمینه انواع عرقیات گیاهی و دارویی نیز بدان اضافه گردیده است. علت این همه تاکید بر گلاب قمصر مرغوبیت فوقالعاده گل تولیدی قمصر بوده و این به سبب شرایط طبیعی ویژه قمصر است. چه در گذشته و چه در امروز بهترین و عالیترین محصول گل و گلاب و طلای معطر با عیار بسیار بالا که دقیقا منطبق با استانداردهای آن میباشد محصول آب و خاک و اقلیم این سازمان است. در کنار این عامل اساسی، روش سنتی گلابگیری قمصر را باید حاصل هنر، ذوق، سلیقه، پشتکار و ابتکار مردم آن دانست. مردمی که با الهام از فرهنگ اراده و سابقه درخشان نظام اجتماعی خویش آن را پرورانیده و توسعه دادهاند. این شهر همه ساله به خصوص در ایام گلابگیری که از اواسط اردیبهشت آغاز شده و تا اواخر بهار ادامه دارد، پذیرای هزاران گردشگر است. در این ایام تمام شهر پوشیده از درختان زیبا و رنگارنگ، همراه با بوی مطبوع و دلنشین گلاب و گلهای محمدی است.
چارتاقیها سازههایی هستند که میتوان آغاز فصلهای چهارگانه سال را با قرار گرفتن خورشید در هنگام طلوع در روز نخست هر فصل در زاویه خاصی از میان ستونهای این گونه بناها مشاهده کرد. چهارطاقیهای زیادی در سایر نقاط کشور وجود دارد که قرار گرفتن چهارطاقی نیاسر در یک منطقه توریستی، آن را در رده یکی از معروفترینها قرار داده است. آتشکده نیاسر به
این روزها که مراسم گلابگیری بازار گردشگری قمصر و نیاسر را داغ کرده، شاید شما هم در تدارک یک سفر کوتاهی به این شهرها باشید. قبلا از جاذبه های قمصر برایتان گفتیم اما بد نیست این بار سری به نیاسر بزنید که نه تنها یکی از مراکز اصلی گلابگیری کاشان به شمار می رود، بلکه با طبیعت متفاوتی که دارد توانسته است به سرسبزترین مقصدی گردشگری کاشان تبدیل شود.
نیاسر، در 30 کیلومتری شمالغرب کاشان قرار دارد و موقعیت کوهستانی آن در ارتفاعات کرکس باعث شده که بافت پوششی و آب و هوایی متفاوتی از دیگر نقاط کاشان داشته باشد. آنقدر که لطافت هوا و سرسبزی این منطقه خیلی وقت ها نیاسر را پاتوق کاشانی هایی می کند که از گرمای بهار و تابستان به خنکای این شهر پناه می برند. اما این تنها جاذبه نیاسر نیست؛ این شهر کوچک با آثار ارزشمند تاریخی که در گوشه و کنار خود دارد، برای تاریخ دوستان هم حرف های زیادی خواهد داشت.
نیاسر تاریخ خود را مدیون چشمه آبی است که به نام چشمه اسکندریه در میان مردم مشهور شده و سرچشمه آبشار معروف این شهر هم به حساب می آید. بهره مندی این شهر از آب فراوان، آن هم در بخش های خشک و کویری کشور موهبتی بود که زندگی شهری و تاریخ و تمدن را به نیاسر آورد. تا جایی که بعدها، وقتی باستان شناسان این شهر را کند و کاو می کردند، در هر گوشه ای از نیاسر به قبرهای تاریخی می رسیدند که هر کدام شکل و شمایل خاص خود را داشتند و نشان می دادند صاحبان این قبرها در دوره های مختلف و با آداب و رسوم مختلفی دفن شده اند.
دیدنی های نیاسر
اگر گذارتان به نیاسر افتاد می توانید سری هم به غار تاریخی رئیس و لایه کهن زیرین آن بزنید. چهار طاقی (آتشکده) ساسانی، باغهای سرسبز، کوچه های قدیمی کاهگلی، باغ و کوشک تالار و... هم از دیدنی های این شهر هستند که می توانند ساعت ها شما را سرگرم کنند.
حمام و آسیاب آبی تاریخی نیاسر هم یادگار به جا مانده از دوران صفوسان است که با شیوه های جالبی کار می کرده است. در این حمام، آب از آبشار به وسیله کولهای گلی به داخل 8 گوش زیبایی می رفت و از آنجا به داخل حمام هدایت میشد. سوخت این حمام هیزم بوده و ورودی هشت ضلعی آن به وسیله دالانهایی از بیرون حمام جدا می شد.
آسیاب آبی هم به وسیله آبی که از آبشار به پائین ریخته میشد به گردش در می آمد و گندم و جو را برای اهالی منطقه آسیا می کرد.
آتشکده نیاسر
آتشکده نیاسر را اردشیر بابکان ساخت و خیلی ها معتقدند که این اولین معبد و آتشکدهاى است که سلسله ساسانى بنا کرده است.
معماری این آتشکده به خوبی یک گنبد ساسانى را نشان می دهد که مثل بقیه آتشکده های این عصر بر یک پایه مربعی شکل سوار است. مصالح به کار رفته در این بنا سنگ و گچ است و به نظر می رسد که گنبد اصلی آتشکده در گذشته فرو ریخته اما بعدهاً بازسازی شد و به شکل گنبدهای دوران اسلامی فرم داده شده است.
چند متر پایینتر از این آتشکده چشمه اسکندر را می توانید ببینید که در ادامه به آبشار اسکندر ختم می شود. چشمهای خنک که ماهیهای کوچک و بزرگ سیاهرنگ در آن جستوخیز میکنند و گفته میشود یکی از دلایلی که اردشیر اول نیاسر را برای اقامتش انتخاب میکند، وجود همین چشمه است.
غار ریس
غار ریس را باید در 30 کیلومتری شمالغربی کاشان و در پای کوه مرتفعی ببینید. این غار یکی از غارهای مصنوعی ایران به شمار می رود که در گذشته برای انجام اعمال مذهبی ساخته شده است. عده ای از باستان شناسان عمر این غار را به دوره پارتیان نسبت می دهند و معتقدند که چون پارتیان معابد خود را در تاریکی مطلق میساختند، این غار هم در همان دوره به عنوان معبد ساخته شده است.
غار ریس تا مدت زیادی ناشناخته بود و برای همین در هیچ یک از متون و اسناد تاریخی و قدیمی به آن اشاره ای نشده است با این حال اگر این غار را از نزدیک ببینید، تایید می کنید که یک شاهکار باشکوه در دل کوه های کرکس است که بدون تماشای آن سفرتان ناقص می ماند! البته باید بدانید که داخل این غار مسیر خطرناک و پیچ در پیچی است که طی کردن آن بدون راهنما ممکن است به قیمت جانتان تمام شود.
نیاسر شهری قدیمی است که تمام تاریخ و قدمت خود را مدیون چشمه آبی است که به نام چشمه اسکندریه شناخته میشود. آبشار نیاسر هم در واقع زاییده همین چشمه است.
هر ساله از اواسط اردیبهشت، نیاسر به یکی از نقاط دیدنی و توریستی ایران بدل میشود. نیاسر یکی از مراکز مهم تولید گل محمدی، گلاب و عرقیات گیاهی در کشور است. چنین ویژگی کم نظیری به سبب قرارگیری در دامنه کوه های کرکس و وجود چشمه پر آب اسکندریه و قناتهای فراوان آن منطقه است.
زمانی هر جای نیاسر را که میکندند به قبر میرسیدند و از همین رو انواع تدفین و سنگ قبر را در آنجا میتوان مشاهده کرد. آداب و رسوم مردم نیاسر هم بسیار جالب است. آنها در عید قربان گاو (زرد) قربانی میکنند و خونش را در آب چشمه میشویند.
پروندهها:
غار تاریخی رئیس و لایه کهن زیرین آن، چهار طاقی (آتشکده) ساسانی، بافت تاریخی با بناهای عمومی و مسکونی متعدد و گوناگون، باغهای گسترده، گلستانهای زیبا و قرارگیری در دامنه کوه به همراه چشمه اسکندریه و آبشار معروف نیاسر و باغ و کوشک تالار، این شهر را به یکی از شهرهای تاریخی و گردشگری کشور تبدیل کرده است. این شهر همه ساله و به خصوص در فصل بهار و در ایام گلابگیری پذیرای گردشگران و تورهای گردشگری از اقصی نقاط کشور است.
باغ تالار و عمارت کوشک:
باغ تالار ازآثار جالب و دیدنی شهر نیاسر میباشد که در ختان کهنسال و بس رفیع آن زبانزد خاص و عام میباشد. درختان سر به فلک کشیده زیبا و دل انگیز این باغ قدیمی که آب چشمه اسکندریه در میان آن جاریست نظر هر گردشگری را به خود جلب میکند.
عمارت بسیار زیبا و بدیع بنا نهاده که به کوشک تالار معروف است از دیگر دیدنی های این شهر است. این عمارت و بنای تاریخی که رو به ویرانی مرمت شده است.
از دیگر خصوصیات این مکان مشرف بودن آن به تمامی شهر نیاسر و اطراف آن میباشد به عبارت دیگر در هر نقطه از نیاسر این امکان قابل رؤیت است.
حمام و آسیاب آبی:
حمام تاریخی و آسیاب آبی از دیگر آثار تاریخی شهر نیاسر هستند که از نظر کارشناسان و تحقیقات به عمل آمده و نوع معماری به کار رفته در این بنا حکایت از آن دارد که این حمام و آسیاب در دورانن صفویه ساخته شده است.
نحوه انتقال آب به داخل حمام نیز جالب و درخور توجه است. آب از آبشار به وسیله کولهای گلی به داخل 8 گوش زیبایی و از آنجا به داخل حمام هدایت میشد و از آنجا به کل حمام انتقال مییافت و آب شرب حمام نیز به وسیله کولهای جداگانه به داخل حمام هدایت میشد.
سوخت حمام هیزم بوده و دارای خزان بوده و ورودی هشت ضلع شکل آن به وسیله دالانهایی از بیرون حمام جدا شده است.
آسیاب آبی به وسیله آبی که از آبشار به پائین ریخته میشده به گردش درآمده است. آب ابتدا در داخل تنورههایی ذخیره و از آنجا بوسیله کول باریکی با فشار به چرخه آسیاب میریزد و سنگ آسیاب را به گردش درمیآورد و به این ترتیب گندم و جو را آسیا میکند. نوع معماری آسیاب و حمام شبیه هم است.
چشمه و آبشار نیاسر:
چند متر پایینتر از آتشکده نیاسر، چشمه آب خنکی به سمت روستا جریان دارد. این چشمه که چشمه اسکندر نام دارد و از قدیمیترین چشمههای شناخته شده منطقه به شمار میآید.
در ادامه چشمه، آبشار اسکندر نمایان می شود و در قسمت پایین آبشار، دو سنگ آسیاب وجود دارد.
آتشکده نیاسر:
آتشکده نیاسر بوسیله اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانى ساخته شده و اولین معبد و آتشکدهاى است که سلسله ساسانى در اوج رواج دین و آئین زرتشتى در ایران بنا کرد.
این بنا نمونه کامل یک گنبد ساسانى است، بر زیربنائى مربع نهاده شده است و بزرگى و عظمتى که در این چهار طاقى به چشم میخورد، از تعادل عناصر متشکل و توازن و هماهنگى ترکیب بنا نشأت میگیرد.
آتشکده از سنگهایی که با گچ کنار یکدیگر قرار داده شده اند ساخته شده است. سنگهای به کار رفته در قسمتهای پایینی بنا به شکل طبیعی و عادی و سنگهای به کار رفته در قوسها و در قسمتهای فوقانی مربعی شکل و مانند آجرهای بزرگی هستند.
گنبد اصلی آتشکده در گذشته، فرو ریخته اما بعدهاً بازسازی شد و به شکل گنبدهای دوران اسلامی فرم داده شده است.
غار ریس
غار ریس یا نیاسر در 30 کیلومتری شمالغربی کاشان در پای کوه نسبتاً مرتفعی از ارتفاعات نیاسر قرار دارد.
این غار یکی از غارهای مصنوعی ایران است که به منظور اهداف مذهبی و انجام مراسم عبادی خاص ساخته شده است. این غار که اهالی نیاسر آن را غار تالار یا رییس نیز مینامند به طور کامل توسط بشر ساخته شده و یکی از عجایب آثار باستانی به شمار میرود.
این غار تا مدت زیادی ناشناخته بود و برای همین در هیچ یک از متون و اسناد تاریخی و قدیمی به آن اشاره ای نشده است. غار نیاسر یک شاهکار باشکوه در دل کوه های کرکس در شهر زیبای نیاسر از توابع شهرستان کاشان در استان اصفهان قرار دراد.
آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده: ۱۲۶۲ کاشان، درگذشته: ۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.
نسب محمد مشهور به ملامحسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق در یکی از معروف ترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می رسد در کاشان به دنیا آمد. پدرش رضی الدین شاه مرتضی (950 - 1009 ق) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی (متوفی 988 ق) و ضیاء الدین محمد رازی (متوفی 1091 ق) بوده است. مادر او زهرا خاتون (متوفی 1071 ق) بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء الدین العرفا رازی (از عالمان بزرگ شهرری) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملاعلی کاشانی، عالم و عارفی شاعر از ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آنجا مدفون است.
ملامحسن چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوش تر بود مقدمات علوم دینی و بخشهایی از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و داییش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا (متوفی 1048 ق) فرا گرفت. بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علمای بزرگ و اساتید ماهر در رشته های مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهای ایران و دیگر ممالک اسلامی یافت نمی شد بیشترین بهره ها و استفاده های علمی را برد. مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمد تقی مجلسی (متوفی 1070 ق)، شیخ بهایی (متوفی 1031 ق)، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد (متوفی 1040 ق) میرفندرسکی (متوفی 1050 ق) و ملاصدرا (متوفی 1050 ق) در فلسفه، عرفان و کلام بوده اند.
پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی (متوفی 1028 ق) به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و استفاده های شایان برد. در این سالها که فیض از تقلید مستغنی و برای حج مستطیع شده بود عازم بیت الله الحرام گردید و در آنجا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملی (متوفی 1030 ق) رفت و از آن بزرگوار پس از استفاده های علمی، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.
در موقعیتی که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنی را شروع کرده بود ملا محسن و ملا عبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبتهای شبانه روزی با استاد استفاده کامل معنوی می بردند. در این دوران (1040 - 1029 ق) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملا محسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان از سوی حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.
ملا محسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده های علمی و معنوی از او به کسب اجازه های اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از: محمد مشهور به علم الهدی (1029 - 1115 ق): فرزند فیض که از دوران کودکی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشته و تالیف و تصنیف کتاب و رساله ها با او همکاری می کرده است. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نموده و خود او دارای آثار علمی فراوان می باشد.
احمد مشهور به معین الدین (1056 - 1107 ق): فرزند دیگر فیض که او نیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تالیفاتی بوده است. محمد مومن فرزند عبدالغفور (برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است.
شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و دارای کتاب و رساله های متعدد بوده اند.
ضیاء الدین محمد: او فرزند حکیم نورالدین دایی فیض (متوفی 1047 ق) است که عالمی حکیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است.
ملا شاه فضل الله و ملا علامی: خواهر زادگان فیض و فرزندان ملا محمد شریف. این دو در علوم عقلی و نقلی صاحبنظر بودند و شاه فضل الله حدود چهل تالیف در موضوعات فقه، تفسیر و کلام داشته است.
ملا محمد باقر مجلسی (1037 - 1111 ق) مولف بحارالانوار. سید نعمت الله جزایری (متوفی 1112 ق). قاضی سعید قمی (متوفای 1103 ق). ملا محمد صادق خضری - شمس الدین محمد قمی - شیخ محمد محسن عرفان شیرازی و...
فیض کاشانی عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تالیف کرد. او پس از کسب معارف و استفاده علمی و معنوی از استادان بزرگ خود نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگی آغاز نمود و در طی 65 سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تالیف کرد. خدمت پر ارج ایشان در این آثار نسبت به ترویج مذهب شیعه با خدمات و زحمات مردان زیادی از عالمان دینی برابری می کند. فیض در فهرست های متعددی که خود نگاشته تعداد تالیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذکر کرده و فرزندش علم الهدی تعداد آثار او را یکصد و سی جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوی ادیب و شاعر معاصر آقای مصطفی فیضی تعداد کتابها و رساله های فیض قریب به یکصد و چهل مجلد بالغ می گردد که اکثر آنها به زیور طبع آراسته شده است در اینجا به چند تالیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره می کنیم:
الف - در تفسیر قرآن:
1- تفسیر صافی: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنی و شیعه) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.
2- تفسیر اصفی: این تفسیر تلخیص صافی است که در سال 1077 ق نوشته شده است.
3. تفسیر مصفی: برگزیده مطالب تفسیری «تفسیر اصفی» می باشد.
ب - درحدیث و روایت:
.1. الوافی: محدث کاشانی برای نوشتن کتاب وافی چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه) را در سال (1068 ق) تنقیح و با حذف احادیث مکرر، آن را یکجا در اجزای متعدد جمع کرده و پس از آن فرزندش علم الهدی با نوشتن و افرودن یک جزء که شامل معرفی رجال حدیث، کشف رموز و... بوده آن را تکمیل کرده است. هم اکنون کتاب «الوافی» در مجلدات متعدد چاپ گردیده است.
2. الشافی: منتخبی از احادیث «الوافی» است که در سال (1082 ق) نگاشته شده است.
3. النوادر: مجموعه احادیث نقل نشده در کتب معتبر را گردآورده است.
4. المحجه البیضاء: فیض در سال 1046 ق کتاب احیاء العلوم غزالی را تنقیح و تصحیح کرد و با استفاده از احادیث و روایات معتبر شیعه آن را شرح و تکمیل و به نام «الحقایق» ارائه کرد.
5. مفاتیح الشرایع: از کتب روایی فقهی و استدلالی فیض است که در سال 1042 ق نگاشته شده این کتاب در بردارنده همه ابواب فقه است. فیض با عنایت شدید به کتاب و سنت معصومین (ع) و گریز از به کارگیری دلایل عقلی و اجتهاد به رای، راه نوی فرا روی پژوهشگران در علم فقه قرار داده است. این کتاب از آغاز تالیف مورد توجه مجتهدان و محدثان بوده و تاکنون چهارده شرح و چندین حاشیه بر آن کتاب نگاشته شده که از جمله آنها شرح آقا محمد باقر بهبهانی (بزرگ مجتهد قرن دوازدهم) شایان ذکر است.
ج – در کلام و عرفان:
از کتب کلامی و عرفانی حکیم و عارف کاشانی کتاب «اصول المعارف» در چند جلد (تالیف سال 1046 ق)، «اصول العقائد» (1036 ق)، رساله های «علم الیقین» و، «الحق الیقین»، «عین الیقین»، «الحق المبین» و «الجبر و الاختیار» و... می باشند.
د – در اخلاق و ادب:
در موضوع اخلاق و ادب کتاب و رساله های متعددی به زبان فارسی و عربی نگاشته است. از آنها «ضیاء القلب» (تالیف در سال 1057 ق)، «الفت نامه» و «زاد السالک» (بین سالهای 1040 - 1030 ق)، «شرح الصدر» (1065 ق)، «راه صواب»، «گلزار قدس»، «آب زلال»، «دهر آشوب»، «شوق الجمال»، «شوق المهدی»، «شوق العشق» و دیوان قصائد و غزلیات و مثنویات می باشند.
از مطالعه و سیر در کتابهای و رساله های اخلاقی، عرفانی و شرح حالهای که به قلم خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشته اند این گونه دریافت می شود که فیض به دلیل کثرت تالیفات و تصنیفات و تنوع آنها عالم و دانشمندی پر کار و جامع در علوم و فنون بوده و سالهای متمادی به امر تعلیم و تعلم و افاضه اشتغال داشته است. او دارای منشی عالی و نظراتی بلند و از عناوین و القاب گریزان بوده و از به دست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خودداری می کرده است. وی گوشه گیری و انزوا را برای کسب علم باطنی و دانش و تفکر مفید، بر همه چیز ترجیح داده است. از رفتن به مهمانی و مجالست با اصحاب و انصار دیوان (حکومت) فاصله می گرفته و در جستجوی اهل کمال و کاوشهای علمی مسافرتهای زیاد کرده است.فیض در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق پرهیز می کرده و نارضایتی خود را از هر گونه بی بند باری، تظاهرات صوفیانه، تقدس خشک، عالم نماهای دنیاپرست ابراز می نموده است.در راه اعتلای کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ تراسی و هراسی به خود راه نداده و آرزوی او این بوده است که مسلمانان همه سرزمینها بدور از تفرقه و پراکندگی همزیستی داشته باشند. این حکیم فرزانه خود را مقلد حدیث و قرآن و تابع اهل بیت (ع) معرفی کرده و می گوید:
من هر چه خوانده ام از یاد من برفت *** الا حدیث دوست که تکرار می کنم
در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسی و عربی توانا و این فن را فرع بر علوم و دانستنی های دیگر خود شمرده و به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایی که نیکو شعر می سرودند رباعیات، غزلیات، قصاید و مثنوی هایی دارد که در چند کتاب و رساله گردآوری شده است. در اینجا به یکی از اشعار معروف فیض و به نمونه ای از نثر او اشاره می کنیم:
بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم *** انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم *** شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم، شفای هم، برای هم، فدای هم *** دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم
به هم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه *** سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدایی را نباشد زهره ای تا در میان آید *** به هم آریم سر، بر گرد هم، پر کار هم باشیم
حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدگر می ریم *** گهی خندان زهم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیاری عقل کل گردیم به هم *** چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازی عندلیبی غم سرای هم *** به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی *** اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم
در لا به لای نوشته ها و گفته های فیض نظرات و آراء ویژه ای در مسائل فقهی، فلسفی و کلامی به چشم می خورد که گویای شخصیت واقعی اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشه های او و زمانش پی می بریم. ایشان در تمامی ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهی روایی او مفاتیح الشرایع استفاده می شود نظراتی خاص دارد. یکی از فتاوا و نظریات مهم فیض که در موضوع غنا و شهرت دارد بدین شرح است. فیض به استناد روایاتی معتبر غنا و (آواز خوانی) را در مجالس عروسی جایز و همچنین در رساله «مشواق» خود غنا و خواندن اشعار دینی و اخلاقی را به صورت خوش برای ترویج روح مومنان جایز دانسته است. اما در همه آثار او با بیانی روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو و لعب بر حذر داشته و گفته است: در عصر حکومت اسلامی اموی و عباسیان که با ائمه طاهرین (ع) هم عصر بوده اند غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طوری که زنان مغنیده در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمی توانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد.
فیض کاشانی از همسر و دختر فاضل و عالم خود (متوفی 1097 ق) دارای شش فرزند بوده است.
1. علیه بانو (1031 - 1079 ق) فاضل و شاعر
2. علامه محمد علم الهدی (1039 - 1115 ق) متولد قم و ساکن و مدفون در کاشان است. عالمی فقیه و محدث و متکلی است که از نسل او تا کنون عالمانی ادیب و فقیه در شهرهای کاشان، قم، تهران، کرمانشاه و شیراز برخاسته اند.
3. سکینه بانو که کنیه اش ام البر بوده و سال تولدش 1042 ق. ذکر شده است.
4. ابو حامد محمد ملقب به نورالهدی متولد 1047 ق، عالم و شاعر و مدفون در کاشان است.
5. ام سلمه (متولد 1053 ق.) زاهد و حافظ قرآن بوده است.
6. ابوعلی معین الدین احمد (1056 - 1107 ق) فقیه و محدث که مدفون در کاشان است. ملا محسن فیض در 84 سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانی که در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد. بر طبق وصیت ایشان، بر روی قبر وی سقف و سایبان ساخته نشده است ولی اهالی مسلمان آن دیار، هر صبح جمعه به «قبرستان فیض» رفته، با قرائت فاتحه و توسل به او، روح ملکوتیش استمداد می کنند.
به گزارش هنرما،در بین خیابان های ملامحسن فیض و شهید اسلامی کاشان، در باغی مقبره ملامحسن فیض کاشانی، عالم و دانشمند شیعی قرار دارد. در کنار این مقبره، خانواده وی نیز مدفون هستند.در ادامه تصاویر این مقبره را مشاهده می کنید.
نام اصلی کمالالدین علی محتشم کاشانی
زادروز ۹۰۵ هجری قمری
۱۵۲۸ میلادی
کاشان
پدر و مادر خواجه میراحمد
مرگ ربیعالاول ۹۹۶
۱۵۸۸
کاشان
ملیت ایرانی
جایگاه خاکسپاری محله محتشم کاشان
در زمان حکومت شاه طهماسب یکم صفوی
لقب شمس الشعرای کاشانی
پیشه شاعر
سبک نوشتاری مرثیه سرایی
دلیل سرشناسی ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
مُحتَشَم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسیگوی سدهٔ دهم هجری و همدوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود. شغل اصلی محتشم بزازی و شَعربافی بود و تمام عمر خود را در کاشان زیست.
محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیهسرای شیعه است. ترکیببند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروفترین مرثیه برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.
زندگینامه
کمالالدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دورانزندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیعالاول سال ۹۹۶ هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبیمعمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد. شعرهای او درباره رنج و درد امامان شیعه است
نامآورترین شاعر مدیحهسرای شیعه
مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژهای دارد.
شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیببند یادشده در شعرها و نوحههایشان سود بردهاند.
او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند تقیالدین محمد حسینی صاحب «خلاصهالشعار»، صرفی ساوجی، وحشتی جوشقانی و حسرتی کاشانی را پرورش داد.
وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهدای کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز میشود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.
وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که میتوان وی را معروفترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیههایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامههای مختلف پرداخت(کتاب تاریخ ادبیات)
محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.
آثار محتشم
مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی از شاگردانش در هفت کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، مثنویات، و ترکیببندهای وی میباشد.
آثار منظوم
صبائیه(کودکی شاعر)
شبائیه(جوانی شاعر)
شیبیه(پیری شاعر)
ماده تاریخ ها
معمیات
آثار منثور
جلالیه
نقل عشاق
بند آغازین از ترکیببند ویژه و پرهوادار محتشم:
باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو کار جهان وخلق جهان جمله درهم است
گویا، طلوع میکند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام، که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن وملک بر آدمیان نوحه میکنند گویا، عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین
نظرها درباره محتشم
جابر عناصری در باره محتشم کاشانی میگوید: محتشم کاشانی پدر مرثیهسرایی عاشورایی است. وی میافزاید: این شاعر فرهیخته بهترین منظومه نمایشی به یادگار گذاشت و با زبان شعر فرهنگ عاشورا را در بین مردم به ویژه مداحان اهل بیت رواج داد. عناصری میافزاید: شهرت و آوازه بینظیر محتشم کاشانی در ادبیات موجب شد تا شاعران نامآوری به پیروی از سبک او اهتمام ورزند، اما تاکنون ادبیات ایران در مرثیهسرایی، شاعری همچون محتشم به خود ندیدهاست.
عباس مشفق کاشانی نیز بر این عقیدهاست که پاکی، اعتقاد و استواری و محبت محتشم کاشانی بهاهل بیت علیهالسلام باعث شد که برخی پادشاهان صفوی از جمله شاه طهماسب به اشعار مذهبی روی آورند.
وی میافزاید: ترکیببند معروف این شاعر پرآوازهٔ مرثیهسرای ایران در رثای حسین و کشتهشدگان کربلا در بین تشیع و بهویژه فارسی زبانان زبانزد شد و توجه بسیاری از شاعران را بهخود جلب کرد.
محتشم کاشانی اشعار و حکایاتی به نظم و نثر در باب شاهدبازی دارد که در رساله جلالیه جمع آوری شده و از ۶۴ غزل و شأن نزول هر غزل و شرح اشعار به نثر تشکیل میشود. سیروس شمیسا آن را نشانه شاهدبازی او و درباره شاطر جلال معشوق مذکر وی دانسته اما محمدرضا ترکی معتقد است آن اشعار تخیلی است و محتشم «رساله جلالیه» را همچون «نُقل عشاق» که به عشق مرد و زن میپردازد، به سفارش متمولان زمانه سرودهاست و حکایت روحیات وی نیست.
منبع:سایت فرهنگی مذهبی یارگمنام ، ویکی پدیا
خواب مقبل کاشانی درباره محتشم کاشانی
یکی دیگر از شعرای نامی که در رثای اهلبیت مرثیه سرایی می کرد مقبل کاشانی بود .
مقبل کاشانی نقل میکند روزی از کنار خانه ای عبور میکردم که دیدم بر سر درآن خانه پارچه ای مشکی نصب شده وبه روی آن نام زیبای امام حسین (ع) می باشد که در آن خانه مجلس عزایی برپا شده بود. من هم همچون بقیه مردم به داخل روضه ابی عبدا... وارد شدم وبسیار گریه کردم سپس به خانه برگشتم وبه خواب رفتم .
در عالم خواب دیدم که به سفر کربلامشرف شده ام . تعداد زوار امام حسین (ع) زیاد بود سئوال کردم این همه زائر از کجا آمده اند ؟ شخصی جواب داد اینها 124 هزار پیامبر خدا هستند که برای زیارت آقا آمده اند. در صحن اصلی حرم منبری گذاشته بودند که یک آقای بلند مرتبه ای به آن تکیه کرده بود واز حرمت واحترام خاصی برخوردار بود . سئوال کردم ایشان کیستند؟ درجواب گفتند پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) هستند . ناگهان دیدم پیغمبر خاتم صدا زدند بگویید محتشم کاشانی بیاید. مقبل می گوید من در خواب گفتم محتشم خوشا به حالت که پیغمبر تو را دربین انبیاء صدا میکند. محتشم نزد رسول الله آمد وعرض سلام وادای احترام نمود. پیغمبر گفت : محتشم برو به بالای منبر پله پنجم بایست واز آن اشعاری که برای حسینم گفتی برایم بخوان.
مقبل می گوید : من در عالم خواب گفتم که الان محتشم چه شعری می خواند و پیغمبر چه میکند که دیدم این شعر را خواند:
(( از آب هم مضائقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودنددیو و دشت همه سیراب ومیمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا ))
ناگهان صدای گریه تمام انبیاء بلند شد که دیدم ناگهان در باز شد وملی نزد رسول الله آمد وگفت : آقا بگویید محتشم دیگر شعر نخواند حضرت جواب دادند چرا شعر نخواند محتشمم آن ملک گفت : زیرا فاطمه غش کرده است.
چگونگی گفتن شعر بازاین چه شورش است
محتشم کاشانی برادری داشت که به ایشان بسیار علاقه خاصی داشتند ولی براثر قضا وتقدیر الهی ایشان دارفانی را وداع گفته وبه جوار حضرت حق می رود. محتشم کاشانی بسیار در این عزا گریه کرد وبه نوحه سرایی برای برادر مرحوم خود پرداخت . یک شب در عالم خواب پیغمبر خاتم (ص) را در عالم خواب زیارت میکند. پیامبر (ص) به محتشم میگوید : ای محتشم کاشانی چرا در فراق برادر خود گریه ومرثیه سرایی می کنی تو که طبع شعر خوبی داری برخیز وبرای فرزند من حسین شعر بگو. محتشم می گوید: آقا من تا بحال برای اهلبیت شعری نگفته ام حضرت ادامه می دهد برخیز بنویس :
بازاین چه شورش است که درخلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا وچه ماتم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
گر انتقام آن نفتادی بروز حشر
با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعرهٔ هذا حسین او
سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
این غرقه محیط شهادت که روی دشت
از موج خون او شده گلگون حسین توست
این خشک لب فتاده دور از لب فرات
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد
وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام
یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که از این شعر خونچکان
در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد
خاموش محتشم که از این نظم گریهخیز
روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست
دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد
بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چها درین ستم آباد کردهای
بر طعنت این بس است که با عترت رسول
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادهٔ زیاد نکردهست هیچ گه
نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
بهر خسی که بار درخت شقاوتست
در باغ دین چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند
اما، محتشم کاشانی، در روزگار شهرت خویش، با شاعرانی همچون وحشی بافقی، حالی گیلانی، حیرتی تونی و … مکاتبه و مشاعره داشته است و باری، وحشی بافقی را هجو گفته است. محتشم، شاه طهماسب صفوی، اسماعیل میرزا ( شاه اسماعیل دوم) و محمد خدابنده صفوی و خواهر او پریخان خانم ( شاهزاده پر اقتدار صفوی) را ستایش کرده است. اما شاه طهماسب، باری، به پیغام از محتشم خواسته است تا امامان شیعه و پیشوایان دین را مدح گوید و محتشم کاشانی، این پیام را به گوش جان شنیده و ترکیب بند معروف خویش را در سوگ امام حسین(ع) و دیگر شهیدان کربلا سروده است و اگرچه گفته اند که آن را به پیروی از هفت بند مولانا حسن کاشی سروده است، اما، این پدیده ادبی که محتشم از خود بروز داده است، از مقوله هنر ظهوری است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ هنرما، در میان کوچه ی تنگ و باریک باغبان درخیابان محتشم شهر کاشان که قدم می زنی انگار قلم زبان دیگری دارد. جلو که می روی بوی محبت اهلبیت می آید تا به مقبره محتشم کاشانی ، شاعر پارسی گوی ایرانی که هنوز صدای «باز این چه شورش است» او در گوش جهان طنین می اندازد میرسیم. مزار محتشم فضایی هشتاد متری دارد و سنگ بقعه مرمرینش خودنمایی می کند.گنبد فیروزه ای ۱۴ متری اش با آجر نمای دورتا دور مقبره که با کاشی کاری هنرمندان ایران و اشعار وی مزین شده زیبایی دو چندانی در دید باغبان نشینان به رخ کشیده است.
تیمچه امین الدوله مربوط به دوره قاجار است و در بازار بزرگ کاشان واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۳ با شمارهٔ ثبت ۱۰۱۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست . تیمچه امین الدوله که در یکی از نقاط مرکزی بازار واقع شده است،از آثار دوران قاجاریه است که به دستور یکی از رجال نامدار قاجار به نام فرخ خان غفاری ملقب به امین الدوله و با معماری استاد علی مریم در اواخر قرن سیزدهم قمری بنا شده است.تیمچه امین الدوله ،بنایی با شکوه در سه طبقه است که طول و عرض زیادی نیز دارد.ارتفای گنبد آن نیز قابل توجه است.این تیمچه همه ساله محل برگزاری مجالس و هیات های مذهبی است . یکی از جالب ترین بناهای داخلی بازار میباشد که توسط فرخ خان غفاری(امین الدوله) ساخته شد و معماری آن از سال ۱۲۸۰ الی ۱۲۸۵ توسط استاد علی مریم صورت گرفت. واژه “تیم” به معنی کاروانسرا بوده است، چنان که ناصرخسرو در سفرنامه خود از اینواژه استفاده کرده است و تیمچه به معنی تیم کوچک یا کاروانسرای کوچک بوده است. امادر دوره معاصر به کاروانسراها یا سراهای کوچک و سرپوشیده، تیمچه میگویند . مانندتیمچه امین الدوله در کاشان. این خصوصیت کالبدی تیمچهها، یعنی سرپوشیده بودن آنها،فضای مناسبی برای عرضه کالاهای گرانبها مانند فرش، دور از آسیب باد و باران و آفتابپدید میآورد. به همین سبب فضای تیمچهها، غالبا نسبت به کاروانسراها از لحاظاقتصادی گران تر بوده و برای عرضه اجناس ارزان قیمت استفاده نمیشده است. دردوره قاجاریه طرحهای متنوعی از ترکیب تیمچه و کاروانسرا پدید آمد، سراچه و تیمچهامیر در تبریز و سرا و تیمچه حاج رضا در قزوین از نمونههای این نوع بناها هستند.
کاروانسرای امین الدوله در میانه بازار تاریخی کاشان در دوره قاجار به همت فرخ خان امین الدوله غفاری بنا شده و هنرها و فنون به کار رفته در آن به گونه ای است که می توان آنرا یکی از شاخص ترین بناهای معماری ایرانی به شمار آورد.تزئينات هندسي سقف كاروانسرا كه بوسيله مقرنس كاري با آجر و كاشي بعمل آمده و به سبك خاص ايراني طاق بندي شده بواسطه نمايش هندسه دقيق و طرح دلپسندش ، منظره بسيار جالب و مطبوع و بلكه بي نهايت زيبايي را بدان بخشيده است.این کاروانسرا دارای یک فضای میانی وسیع است که حجراتی در پیرامون آن در سه طبقه زیرزمین،همکف و سقف این بخش به صورت گچ بری و دهانه ای بزرگ بنا شده و در زیر آن یک لایه یزدی بندی بسیار منحصر بفرد و نفیس با آجر و کاشی اجرا شده است.این پوشش یزدی بندی زیر سقف را به یکی از زیباترین و ارزشمندترین پوششها در معماری ایرانی اسلامی در کل جهان تبدیل نموده است.اين كاروانسرا بوسيله دو درب بزرگ چوبي به بازار مربوط مي گردد ، يك در از چهار سو به صحن كوچك هشت ضلعي و ديگري به صحن بزرگ مربع مستطيل شكل جنوبي ، و در حقيقت در مجموعه آنها سراي واحدي بوجود آمده كه به عقيده كارشناسان فني ، يكي از بهترين شاهكارهاي برازنده معماري اصيل ايران در نيمه دوم قرن سيزدهم هجري و نماينده فنون گوناگون اين هنر به شمار مي رود .
خانه طباطبایی های کاشان (عروس خانه های ایران)
كاشان را به فرهنگ ، هنر و دين مي شناسند . مردماني دين پرور و فرهنگ دوست كه بناها و هنرهاي خويش را براي تمام جهانيان به يادگار گداشته اند . نمايه هايي از صلابت و سلامت روح را می توان در تمامي آثار بجاي مانده از مردمان قديم كاشان يافت .
خانه هاي كاشان ، باغ فین كاشان ، بازار كاشان و مساجد آن اركاني جدا نشدني از معماري متعالي شهر و منطقه ی فرهنگی كاشان است . از ميان آثار مرتبط با معماري قديم شهر آنچه تمامي گردشگران را به سوي خويش مي كشاند خانه هاي آن است .
از آن روي كه خانه جزئي از جريان زندگي روزمره تمام مردمان است ، رؤيت خانه هاي قديم جالب و جذاب است . خانه نمادي از آرامش و مكاني براي زندگي است و براي مردمان از هر فرهنگ كه باشند داراي مفهومي نسبتاً مشترك است ، خانه اما جز محل زندگي گاه مكاني براي تجارت ،کسب و کار ، برگزاري مراسم ها و آيين ها نيز بوده است .
خانه ي طباطبايي ها ، عروس خانه هاي ايران است . كه معماري متناسب و ظاهري فوق العاده زيبايش اين شهرت و نام را براي آن به همراه آورده است .
خانه طباطبايي ملك شخصي حاج سيد جعفر طباطبايي نطنزی بوده است . تاجري خوش نام و معروف در دوران قاجار كه شهره ي نامش در صنعت فرش از مرزهاي ايران هم فراتر بوده است .
مساحت خانه را 4730 متر نوشته اند و شامل سه بخش است : بخش اندروني ، بخش بيروني و بخش خدمه . خانه هاي پروسعت قديم عموماً متعلق به صاحباني متمول بوده و عظمت بنا موجب مي شده تا علاوه بر خودشان ؛ فرزندان آنان نيز پس از ازدواج بتوانند در آن خانه جاي گيرند و علاوه بر آن مکانی برای تجارت و برگزاری مراسم نيز بوده است .
معمار اين خانه مشخص نيست و در سنه ي 1250 ساخت آن آغاز شده است و تمامي اين خانه ي باشكوه در طول مدت 10 سال ساخته شده است .
اين بنا در جوار بقعه ي مطهر امامزاده سلطان امير احمد (ع) از فرزندان امام موسي كاظم (ع) قرار دارد .
این نقش فرشی است که یک روز زیباترین فرش ایران زمین بود!!!که به صورت قرینه مانند آینه ای از فرش مفروش شده بر روی زمین همین مکان گچ بری شده است،اما اکنون متاسفانه خبری از این فرش نفیس نیست و باید سراغش را در موزه های خارج از کشور گرفت!!!
معماري خانه طباطبايي گودال باغچه و حياط مركز است . بعد از زلزله اي معروف سال 1192 هجري قمري اكثر خانه هاي كاشان را بدين صورت ساخته اند ، معماری گودال باغچه يعني باغچه ي خانه در گودي قرار گرفته است .
بدين ترتيب بنا هم از نظر استحكام و مقابله با زلزله مقاوم مي شود و هم آن كه آبرساني به بنا را تسهيل مي كند در ضمن از رطوبت بنا هم براي رشد گياهان استفاده مي شود .
وقتي بنا در دل خاك باشد ( يعني بصورت گودال باغچه ساخته شود) خانه در عايق حرارتي هم قرار دارد. نه خانه زود گرم مي شود و نه زود سرد .
خانه ي طباطبايي ها متقارن ساخته شده است و معماري آن اسلامي و حجاب دار است .
بخش اندروني بخش اندروني خانه داراي حياط هايي زيباست . با آنكه اندازه ي آن ها از حياط بيروني كوچكتر است ولي زيبايي خاص خويش را دارند .
يك حياط اندروني در سمت راست و ديگري در سمت چپ اتاق پنج دري مركزي را فرا گرفته اند .
حياط اندروني كوچكتر كه به درب اصلي ورودي و خروجي خانه راه دارد اتاقي پنج دري براي پذيرايي از ميهمانان و اتاقي كوچك براي زندگي افراد دارد. حوضي در ميان حياط و دو باغچه ي كوچك زيبايي حياط را تكميل مي كنند . وجود دو سرداب ( زير زمين ) در اين حياط كاربري مناسبي به مكان داده است .
ايوان با اشراف به اتاق پنج دري و داراي درب هايي منقش به شيشه هاي رنگي ، مكاني مناسب براي جلوس را ايجاد كرده است .
اتاق پنج دري يا اتاق مركزي اتاقي براي زندگي خود آقاي طباطبايي و همسرشان بوده است . اتاقي كه با آن كه نقش و نگار خاصي ندارد ولي نوع طاق آن و اشراف داشتن به حياط هاي اندروني و بيروني و رنگ پردازي پنجره ها زيبايي خاصي به آن بخشيده است .
حياط اندروني بزرگتر ، فضايي مهتابي دارد و اتاق هاي سه دري و يك اتاق پنج دري زيبا ، سردابي بزرگ و در ميان حياط باغچه و حوض هم فراموش نشده است . اين قسمت هم دربي مجزا براي ورود و خروج از خانه دارد .
بخش بيروني بخش بيروني خانه طباطبايي همان قسمت از خانه است كه ابتدا به آن وارد می شویم.
حياطي مصفا و زيبا دارد ، باغچه اي بزرگ و حوضي كه آب زلال آن به جز زيبايي ؛ جهت آبياري درختان و استفاده ي خانواده هم كاربرد داشته است .
دور تا دور حياط را اتاق هايي ساخته اند كه تعدادي از آنها در زمستان و تعدادي از آنها در فصل تابستان استفاده مي شده است .
اتاق هايي كه بخش زمستانه هستند داراي شومينه و سقف هاي كوتاه هستند از ظهر تا غروب آفتاب هم دربرابر نور خورشيد قرار دارند .
اتاق زمستانه را اتاق هاي آيينه هم مي خوانند . اگر از اتاق نخستين به آخرين اتاق بنگري درب انتهایی آن به صورتي هست كه گويي در مقابل آيينه قرار گرفته و تكرار شده است.
اتاق هاي تابستانه حد فاصل بخش بيروني و خدمه است . زيباترين صحنه اي كه از خانه ي طباطبايي مي بينيد در برگيرنده اتاق شاه نشين و ايوان يا همان تالار آيينه است .
جلوي اتاق هفت دري زيبايي كه پشت زمينه ي بسياري از عكس هاي يادگاري گردشگران است ، تالار آينه قرار دارد ؛ ايواني كه عصرها محل نشست و استراحت ميهمانان بوده است و به سبب تعدد آينه ها در ميان گچ بري ها به اين نام خوانده و گفته شده است .
وارد اتاق شاه نشين كه شوي محصور زيبايي مثال زدني آن مي گردي . اوج هنر و زيبايي در اين اتاق بكار گرفته شده و از نقطه اوج تا كف پوش آن ؛ همه زيباست . گچ كاري ، نقاشي ، مقرنس بندي ، قطار بندي و هر آنچه مي خواهي از هنر در اين اتاق رفيع وجود دارد. مكاني است براي پذيرايي از ميهمانان مخصوص و يا كساني كه براي تجارت به خانه دعوت می شده اند .
ميهماناني كه از اهميت كمتري براي صاحب خانه برخوردار بوده اند و يا تعدادشان كمتر بوده است در اتاق هاي جانبي اين اتاق با نام گوشواره ساكن مي شده اند.
در پشت اتاق هاي گوشواره و همجوار با اتاق شاه نشين حياط هاي كوچكي است كه از آن ها با نام پاسيو يا حياط خلوت نام مي بريم . سرتاسر اين حياط ها را نقاشي هاي زيبايي در بر گرفته است. اين حياط ها در هنگامي كه در اتاق هاي اطراف ( شاه نشین یا گوشواره) ميهماناني بوده اند مركز استقرار خدمه ي خانه بوده . همچنين عاملي براي دريافت و تأمين نور اتاق هاي اطراف نيز بوده است. از اين حياط راه پله هايي براي فضاي بهار خواب وجود دارد .
از فضاي حيات خلوت شرقي كه به بهار خواب راه دارد مي توان به فضاي اسطبل رسید . اسطبل خانه طباطبائی به دو صورت دائم و موقت بوده است . ميهمانان از درب شاه نشين كه در نزديكي اتاق شاه نشين است وارد مي شده اند و خدمه هم از درب اين محل به داخل خانه مي آمده اند حيوانات خود را در اسطبل قرار مي داده اند و از راه پله به بخش خدمه وارد مي شده اند .
بخش خدمه بخش خدمه فضايي است براي كار و زندگي خدمه ي خانه. در بخش خدمه حياط و اتاق و سرداب وجود دارد و تنها تفاوتش آن است كه ديگر از آن تزئينات عالی و زيبا خبري نيست .
در بخش خدمه ي خانه مطبخ هم قرار دارد و تمام غذاي مصرفي خانواده و ميهمانان و مراسم ها همه در اين آشپزخانه پخته مي شده است .
اتاق های زندگی خدمه اکنون خراب شده است و وجود ندارد . سرداب بخش خدمه جز آنکه برای زندگی تابستاني خدمه بوده بعنوان محلي برای نگهداری موارد غذایی هم استفاده می شده است .
خانه طباطبایی به عنوان نمونه ای زیبا از خانه های تاریخی ایران تمامي آنچه براي یک زندگی لازم است در خود به نیکی جای داده است . آنچه روایت شد گوشه ی از اطلاعات گردشگری خانه ی تاریخی طباطبائی های کاشان است بدون توجه خاص به حجم بالای علم معماری و اطلاعات شهرسازی که در این خانه به کار رفته است.
منبع : نگاره 0098
یکی از زیباترین و دیدنی ترین بناهای تاریخی کاشان، خانه طباطبایی هاست که در محله سلطان امیر احمد در بافت قدیم کاشان واقع شده است. این خانه که از شاهکارهای هنر معماری قدیم به شمار می رود به وسیله مرحوم سیدجعفر طباطبایی از تجار معروف فرش آن زمان – در سال ۱۲۵۰هجری قمری ساخته شده است. مجموعه خانه طباطبایی ها مشتمل بر ۳ بخش اندرونی بیرونی و بخش مخصوص خدمه است .مجموعه خانه تاریخی طباطبایی ها با ۴۷۰۰ مترمربع وسعت دارای ۴۰ اتاق، ۴ حیاط، ۴ سرداب (زیرزمین)، ۳ بادگیر و ۲ رشته قنات است.معماری خانه طباطبایی ها به شیوه معماری حجاب دار، گودال باغچه، متقارن و درون گرا است.