loading...
سوئیت منزل کاشان
رضا حاشیه باف بازدید : 619 یکشنبه 21 شهریور 1395 نظرات (0)

از امور مجربه توسل به امام جواد علیه السلام میباشد . آن را ۱۴ مرتبه در ۹ روز بخوانید برای رسیدن به حوائج

و خصوصا فروش منزل و ازدواج کردن مجرب است .

 اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِ‏ وَلِيِّكَ‏ مُحَمَّدِ بْنِ‏ عَلِيٍ‏ إِلَّا جُدْتَ‏ بِهِ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى مَنْ وَسِعَكَ وَ وَسَّعْتَ

عَلَيَّ رِزْقَكَ وَ أَغْنَيْتَنِي عَمَّنْ سِوَاكَ وَ جَعَلْتَ حَاجَتِي إِلَيْكَ وَ قَضَاهَا عَلَيْكَ إِنَّكَ لِمَا تَشَاءُ قَدِيرٌ

  خواندن این توسل را بعد از هر نماز برای اداء کردن قرض ها نیز مجرب دانسته اند

رضا حاشیه باف بازدید : 528 دوشنبه 15 شهریور 1395 نظرات (0)

محسن قرائتى فرزند علینقى، در سال ۱۳۲۴ در کاشان به دنیا آمد. در ادامه زندگینامه خودنوشت حجت الاسلام قرائتی به نقل از سایت درس‌هایی از قرآن آورده شده است: مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه مى‏شد، جلسات قرآن را در خانه‏ هاى مردم کاشان تشکیل می‌د‌اد و بخشى از عمر خود را در این راه صرف نمود. لذا فامیل ما قرائتى شد. پس از او، مرحوم پدرم با تشکیل این جلسات در خانه‌‌ها، مساجد و تکایا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاریانى بود که حدود چهل سال با شنیدن صداى اذان، مغازه خود را مى‏بست و به سوى مسجد و نماز اول وقت می‌شتافت. فردى بود که با آموزش قرآن و برگزارى مجالس دینى، احیاى بعضى از مساجد مخروبه و متروکه، و تلاش در این راه، براى دیگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحى مطمئن و حکمت و عرفان جوشیده از درون، عطا فرموده بود. چیزى که ذهن و فکر او را مشغول مى‏کرد، این بود که تا حدود سن چهل سالگى صاحب فرزندى نشده بود، تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنایت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید. شاید بتوان گفت این هم در شرایط موجود زندگى‏اش، اجرى از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوشش‏هاى قرآنى و دینى‏اش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنین دعا می‌کند: اى خدایى که فرموده‏ اى: «ادعونى استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»! اى خالق یکتا! فرزندى به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد. این دعا به اجابت رسید و خداوند او را صاحب فرزندانى نمود که برخى از آنان به لباس مقدس روحانیت در آمدند. گفتنى است که من در سنین نوجوانى که شناخت و اطلاعات کافى نداشتم با پیشنهاد مرحوم پدرم براى ورود به حوزه، موافق نبودم ولى با اصرار و تشویق او در سن چهارده سالگى وارد حوزه شدم. یک سال در کاشان زیر نظر استاد آیت‏ الله صبورى دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نیز به طور مرتب در جلسه تفسیر قرآن مرحوم آیت ‏الله حاج شیخ ‏على آقا نجفی قدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار مى‏شد شرکت مى‏کردم. این جلسه دل مرا به تفسیر قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پیدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد. با اطمینان مى‏گویم که بیشترین مطالعه من درباره قرآن و تفسیر بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبلیغ درمانده نشده‏ ام. حتى زمانى هم که براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسى رسمى حوزه، تفسیر «مجمع البیان» را با برخى از دوستان، مطالعه و مباحثه می‌کردم. همین که دروس سطح و مقدارى از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسیرى خود را یادداشت کنم و این کار را تا پایان چند جزء ادامه دادم. در آن ایام شنیدم که آیت الله مکارم شیرازى - دامت برکاته - با جمعى از فضلا تصمیم دارند تفسیر بنویسند. من نوشته‏ هاى تفسیرى خود را ارائه دادم و ایشان هم پسندیده و من به جمع آنان پیوستم. حدود پانزده سال طول کشید تا تفسیر نمونه در 27 جلد به اتمام رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقریبا نیمى از تفسیر نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى به پیروزى رسید و من به پیشنهاد علامه شهید مطهرى‏قدس سره و مؤافقت امام خمینى (ره ) براى اجراى برنامه درس هایى از قرآن، به تلویزیون رفتم. در این بین به فکر افتادم درس تفسیرى را در سطح فهم عموم شروع کنم. براى این کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسیر نمونه، از ده تفسیر دیگر یادداشت بردارى کردیم و برنامه تفسیر خود را با عنوان «آینه وحى» در رادیو آغاز کرده و تاکنون پیش رفته‏ ام. بارها از طرف دوستان و دیگران، پیشنهاد شد که آنچه را در رادیو می‌گویم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزیزان فرهنگى قرار دهم. با این تصمیم و نیت چند جزء از یادداشت‏هاى تفسیرى خود را در حضور دو نفر از فقهاى قرآن‏ شناس و محقق که از اساتید حوزه علمیه قم هستند خواندم و با تأیید و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشت‏هاى تفسیرى خود اطمینان بیشترى پیدا کردم. پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنویسى و تدوین آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسیر نور» منتشر گردید. این تفسیر داراى امتیازاتى است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگى به قم آمده، در مدرسه مرحوم آیت‏الله العظمى گلپایگانى‏ قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصیل شدم. سپس براى ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پایان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفایه، چند سالى هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع شانزده سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درس‏هاى سطح حوزه را تمام کردم. همواره در این اندیشه بودم که قرآن و اسلام براى همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همین مردم‏اند. ما پزشک اطفال داریم ولى روحانى اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده ‏سازان، اسلام و معارف قرآنى را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمایم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغى خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاس‏ها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان مى‏رفتم؛ با این اندیشه که قرآن دهها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله با همین داستان‏ها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقى از اصول عقاید، احکام و داستان‏هاى قرآنى اداره کردم، و به ارائه مطالب زنده و تازه روى تخته سیاه پرداختم. نحوه کلاسدارى و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آن‏ها، به شکل چشمگیرى افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتى را نیز به همراه داشت. البته چون این کار بى‏سابقه بود که یک روحانى به جاى منبر پاى تخته سیاه برود و براى کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهى مورد بى‏مهرى برخى افراد قرار مى‏گرفتم، ولى چون به کار خود اعتقاد و ایمان داشتم، در طول این مدت آنى نسبت به کار خود با شک و تردید نگاه نکردم، به صورتى که الان هم پس از گذشت حدود 35 سال از آغاز این حرکت خوب و مثبت، اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاى قبلى، آغاز خواهم کرد. به دنبال جلسات کاشان، در قم نیز کار مشابهى را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آیت‏الله مشکینى دامت برکاته شرکت مى‏کرد و یادداشت‏هاى کلاس را به رؤیت و اطلاع ایشان مى‏رسانید. یک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزدیک اینجانب را مورد عنایت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاى قرائتى! حاضر هستى با من یک معامله کنى؟ ثواب جلساتى که شما براى نسل جوان دارید از من، و ثواب درس‏هایى که من در حوزه می‌دهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جدید، تجلیل و تعریف نمودند. گفتنى است که آن روزها ایشان براى حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسیر می‌فرمودند و من براى بیست نفر جوان جلسه اصول عقاید داشتم. بعد از این برخورد، به کار و راهى که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بیشترى پیدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه‏ ها آمدند تا از نزدیک روش کلاسدارى مرا مشاهده کنند. با این گونه تشویق‏ ها و استقبال‏ ها به ذوق آمده و تصمیم گرفتم مطالب را دسته‏ بندى، منظم و یاداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلویزیون به پیشنهاد بعضى مرا براى اجراى برنامه و کلاس دعوت کردند، ولى به دلیل این که نخواستم بازوى دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زیادى که به کار داشتم، تقریبا به تمام شهرهاى ایران مسافرت نموده، کلاسى برقرار مى‏کردم. در اوائل کار به جلسات دبیران تعلیمات دینى راه یافتم. در یکى از سمینارها که مقام معظم رهبرى دامت برکاته و شهید دکتر بهشتى‏قدس سره تشریف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبرى دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ایشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشویق، مسجد امام حسن‏ علیه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارز پرور علیه طاغوت در مشهد بود، براى کلاسدارى در اختیارم گذاشتند. در سفر تبلیغى به اهواز هم، با علامه شهید مطهرى‏قدس سره آشنا شدم. ایشان روش کلاسدارى مرا دیده و بسیار پسندید. من از اول، معلم قرآن بودم و با اسلوب جدیدى که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا مى‏کرد. در زمانى که امام خمینى‏قدس سره فریاد الهى - سیاسى خود را علیه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را می‌خواندم و شرایط سنى لازم براى شرکت در بعضى از برنامه‏ ها را نداشتم البته در آن زمان به دیدار بعضى علماى زندانى و تبعیدى در محل زندان و تبعید مى‏رفتم و در زمینه حمایت‏هاى جانبى، اطلاع‏ رسانى و تشویق مردم به مسائل انقلاب بی‌تأثیر نبودم. در همان زمان، عوامل رژیم و ساواک، براى دستگیرى من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله‏ ور گشتند، ولى موفق نشدند. چند ماهى هم زندگى مخفى داشتم تا انقلاب اسلامى ایران با امدادهاى الهى و رهبرى حضرت امام خمینى‏قدس سره و پشتیبانى ملت مؤمن و غیور و شجاع به پیروزى رسید و دوران جدیدى از فعالیت‏هاى فرهنگى با احساس مسؤولیت بیشترى آغاز شد. بعد از پیروزى انقلاب، با پیشنهاد علامه شهید مطهرى‏ قدس سره و مؤافقت امام خمینى‏قدس سره براى اجراى برنامه، به تلویزیون معرفى شدم، روزى که به آن تشکیلات وارد شدم، بیشتر کارکنان نمى‏دانستند، قبله کدام طرف است و... در آن جا با بهانه‏ گیرى و وسواس زیاد مرا آزمایش کردند و زمانى که در این جهت موفق یافتند، پیشنهاد کردند که بدون لباس روحانیت برنامه اجرا کنم و به طور علنى گفتند: ما به جز دو روحانى (حضرت امام و آیة الله طالقانى) به دیگران اجازه حضور در این تشکیلات را نمى‏دهیم. من هم با این پیشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام‏ قدس سره خواهم رساند. بعد از این اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانى اجراى برنامه کنم. به هر حال سالهاست است که این برنامه تلویزیونى - که از باقیات الصالحات علامه شهید مطهرى‏قدس سره و حمایت‏هاى امام عزیزقدس سره است - برگزار مى‏شود و بر اساس نظر سنجى‏هاى خود صدا و سیما از برنامه‏ هاى مؤفق بوده است. امام خمینى‏قدس سره به واسطه‏ ى همان برنامه تلویزیونى، به اینجانب لطف و عنایت خاصى داشت و هر بار که خدمت ایشان مى‏رسیدم مورد لطف و محبت ایشان قرار می‌گرفتم. برنامه درس‏هایى از قرآن، که بنا بود از طرف مدیریت آن زمان تلویزیون تعطیل شود، ایشان به وسیله یکى از اعضاى دفتر خود، به رئیس صدا و سیما اعلام فرمودند که این برنامه‏ ها مفید بوده و باید باشد و چون من بابت اجراى برنامه‏ ها حق‏ الزحمه‏ اى دریافت نمى‏کردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل‏ توجهى برایم فرستاد که بخدمتشان شرفیاب شده و اعلام کردم من فعلاً نیاز ندارم ولى ایشان مى‏فرمود: این از بیت‏ المال نیست و نزد شما باشد و بعد از این آشنایى بود که آن رهبر فرزانه حکم نمایندگى خود را در سازمان نهضت سوادآموزى به من اعطا فرمود. حکم نمایندگى امام خمینى (ره)، در سازمان نهضت سوادآموزى: بسم الله الرحمن الرحیم‏ جناب حجةالاسلام آقاى حاج شیخ محسن قرائتى دامت افاضاته‏: نظر به اهمیت امر سوادآموزى و گسترش فرهنگ و معارف اسلامى و با توجه به تجربیاتى که در این باب دارید، جنابعالى را به سمت نماینده خود در سازمان نهضت سوادآموزى تعیین مى‏نمایم. امید است با هماهنگى هر چه بیشتر با مسؤولان محترم این سازمان و وزارت آموزش و پرورش مسؤولیت سنگین خویش را بهتر انجام دهید. بدیهى است که کمک و مساعدت دست‏اندرکاران امر نهضت و وزارت آموزش و پرورش و استفاده از تمامى امکانات موجود پیروزى شما را بر عفریت بی‌سوادى که یکى از میراث‏ هاى شوم نظام طاغوتى است سریع‏تر مى‏نماید. از خداى تعالى موفقیت شما را در این راه مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‏ روح الله الموسوى الخمینى اردیبهشت ماه 1361

رضا حاشیه باف بازدید : 948 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)

 

حضرت آيت الله مير سيد علي يثربي كاشاني (قدس سره)

از جمله علماي بزرگ و نامدار كاشان مرحوم آيت الله مير سيد علي يثربي كاشاني است. آن مرحوم به سال 1311 هجري در شهر سامرا و در بيت علمي مرحوم آيت الله آقا سيد محمد رضا بن سيد اسماعيل بن عبدالرزاق يثربي كاشاني متولد شد و در سن 5 سالگي يعني به سال ( 1316 ه.ق) همراه پدر وارد شهر كاشان شد و در عنفوان جواني درس سطوح را تمام كرده و به سال 1321 وارد حوزه نجف گرديد. در سال 1331 بنا به درخواست خانواده معظم له به كاشان بازگشتند و پس از چندين سال اقامت در اين شهر و تدريس علوم ديني بنا به درخواست مرحوم آيت الله حائري در سال 1341 ه.ق وارد حوزه قم شده و ضمن شركت در درس مرحوم آيت الله حائري خود نيز حوزه مستقلي تشكليل داد. و حدود هفت سال ضمن تدريس فقه و اصول به تربيت طلاب و فضلاء پرداخته و شاگرداني بزرگ را تربيت نمودند كه در ميان آنان مي توان از رهبر كبير انقلاب امام خميني (ره) آيت الله داماد، آيت الله نجفي مرعشي (ره) و دهها عالم ديگر نام برد كه هر يك در زمان خود فقيهي بزرگ و دانشمندي گرانمايه شدند.
ايشان پس از چندين سفر كوتاه به نجف و قم بمدت 30 سال در كاشان اقامت داشتند و همچون گنجي مملو از علم و دانش و تقوا موجب بركت و سرافرازي اين شهر مذهبي وتاريخي بودند. از جمله برجستگيهاي اخلاقي اين مرد بزرگ ساده زيستن و فرار از تعينات، صراحت لهجه، سخاوت در عين ناداري، علو طبع و عشق و اخلاص به اهل بيت (ع) و استنتاج بود.
سرانجام به سال 1379 ه.ق مردي از ميان ما رفت كه فقدانش جهان اسلام و انسانيت را در هاله غم فرو برد. پيكر اين عالم جليل القدر با نهايت تجليل در كاشان تشييع و در محله پشت مشهد كاشان به خاك سپرده شد.
ليك اندر مرگ مردان بزرگ            عالمي گريد براي عالمي

لاجرم در مرگ مرداني چنين            گفت بايد اي دريغا عالمي

 

آيت الله مير سيد نظام الدين آل ياسين

مير سيد نظام الدين آل ياسين يكي از علماي بزرگ و از روحانيون روشنفكر و ‎آزاديخواه بود كه به سال 1248 شمسي در كاشان متولد شد.
جد اعلاي اين طايفه سيدي دانشمند و فقيه به نام سيد جعفر بوده كه در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوي بنا به در خواست جمعي از حاجيان ايراني و بالاخص اهالي كاشان از مدينه طيبه به ايران مهاجرت كرده و در كاشان رحل اقامت افكنده است.
حاج سيد محمد تقي عالم و عارف معروف معاصر فتحعلي شاه و محمد شاه قاجار از مراجع بزرگ زمان خود به شمار مي رفت و اين دو پادشاه در كاشان به ديدن او رفته بودند( مخصوصا محمد شاه كه دست ارادت به وي داده بود) و بعد از وفاتش به امر محمد شاه مقبره مجللي در بقعه حبيب بن موسي (ع) در محله پشت مشهد كاشان بر مزار او بنا شد.
و اما پدر مير سيد نظام الدين ميرزا ابوالقاسم از علماي طراز اول كاشان بود و مادرش صديقه دختر ميرزا حسين غفاري متخلص به « مشرقي» ( محتاج عليشاه) شاعر و عارف در قريه برزآباد كاشان مدفون است.
سيد نظام اوايل عمر را در كاشان به كسب مقدمات فارسي و عربي پرداخت و از محضر اساتيدي چون ملا محمد حسين نطنزي ملا حسن نحوي، ملا محمود جوشقاني و غيره فيض برد.
مردم كاشان در اولين دوره قانون گذاري او را به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب كردند و با مشايعت مجلل و جشن و شادي به تهران فرستادند. او در بين نمايندگان مجلس اول به جهت وفور علم و فقاهت و تسلط بر مناظره و حلاوت بيان موقعيتي ممتاز يافت.
سيد نظام الدين ذوقي لطيف و قريحه اي پسنديده داشت و اشعاري در موضوعهاي مختلف ساخته است از جمله:
شكوفه خيمه برون زد خوارها مستند       ز فتح، متفقين خوش به عيش بنشستند
شكسته شد سپه آلمان و هم اتريش       ولي به حفظ استقلال خود قوي دستند
از تصنيفات و تاليفات آن مرحوم آنچه بعد از حمله به خانه ايشان و غارت اموالش بجاي مانده عبارتند از:
كتاب ارشاد الخواص درعرفان به زبان فارسي، كتاب فهرست المعاملات، كتاب توضيح المعارف به زبان عربي.
سيد نظام الدين به سال 1319 شمسي در كاشان وفات يافت و در جوار بقعه حبيب بن موسي (ع) به خاك سپرده شد.

حضرت آيت الله آقا سيد فخر الدين امامت (ره)

مرحوم آيت الله سيد فخر الدين امامت به سال 1292 ه.ق در كاشان متولد گرديد و در بيت فقاهت پرورش يافت . پدرش آقا سيد مهدي نام داشت. او همانند آباء گرامش به رياضات شرعيه پرداخت و پس از خواندن مقدمات و ادبيات متون فقه و اصول را از دو عموي بزرگوارش آقا سيد محمد حسين امام و آقا سيد محمد حسن امام و آيت الله حاج ملا محمد حسين نطنزي و … فرا گرفت و سپس در محضر درس مرحوم آيت الله آقاي ملا حبيب الله شريف شركت كرده سالهاي متمادي از آن كلاسها استفاده هاي شايان فرمود، تا اينكه در سال 1340 ه.ق استاد بزرگش وفات يافت.
ايشان براي كسب علم و دانش رهسپار قم شده و از محضر آيت الله حائري كسب فيض نمودند و چندي بعد عازم كاشان شدند و تا پايان عمر در اين شهر به تدريس و تاليف و ارشاد مردم پرداخته و اقامه جماعت در مدرسه سلطانيه كاشان نمودند.
آيت الله سيد فخر الين امامت سر انجام پس از ده ها سال تلاش و كوشش در راه حق و اشاعه دين مبين اسلام در ظهر روز چهار شنبه جنازه مطهرش را با احترام زياد در مقبره شخصي ( جوار يكي از احفاد حضرت موسي بن جعفر(ع) جنب فلكه كمال الملك كاشان) بخاك سپردند.
از تاليفات زياد ايشان مي توان كتاب راه خداشناسي، ثواب الزيارات، رساله در احكام ارث، كشكول مواعظ، حاشيه بر شرايع، حاشيه بر مكاسب، رساله در مصرف سهم امام و غيره را نام برد.
وي ذوق شعر گويي نيز داشته و در اشعارش « صهر سالك» تخلص مي نموده است.
ابيات ذيل از اوست:
مراست يك سخن و گر تراست شوق وصال     كه اين لطيفه مرا از يكي است ز اهل كمال
اگـــر تـــو طــالب حـــق و رحيق مـعرفــتي      بيــا و بشــنو و در گــوش گــير اين اقــوال
تــو طــاهر فلكي، موطن است قصر جــنان     شكســته بــال دريــن آشيــانه اي بــه مــلال

حاج سيد محمد تقي پشت مشهدي

عالم رباني مرحوم حاج سيد محمد تقي پشت مشهدي كاشاني فرزند مرحوم مير عبدالحي ابن سيد ماجد بن ابراهيم الحسيني از علماي بزرگ كاشان در قرن سيزدهم هجري است و چون در محله پشت مشهد كاشان مي زيسته، بدين نام شهرت يافته است.
اجداد مرحوم حاج سيد محمد تقي كه از دوران صفويه در كاشان توطن اختيار نمودند همگي از سلسله علما بوده اند. منجمله مرحوم سيد ماجد جد اعلاي عالم مزبور از علماي دوران صفويه بوده و در بدو سلطنت نادرشاه افشار به امر آن پادشاه براي مباحثه با علماي اهل تسنن و در معنا براي رفع اختلاف شيعه وسني مامور به عزيمت به عراق شد ولي در بين راه وفات يافت.
مرحوم آيت الله حبيب الله شريف (ره) در كتاب لباب الالقاب مي نويسد:
مرحوم سيدماجد، فاضلي اديب و حكيمي فقيه و اريب بوده و تاليفات او رساله اي است در تحقيق غناء و حواشي به اشارات و شفاي شيخ الرئيس.
مرحوم سيد محمد تقي كه دركاشان به مرحوم سيد معروف است در سال 1189 ه.ق در كاشان تولد يافت. اوپس از طي دوران تحصيلات مقدماتي مدتي در محضر درس مرحوم فاضل نراقي شاگردي نموده براي تكميل تحصيلات به عتبات عاليات سفر كرد پس از كسب فيض از محضر علماي بزرگ آن سامان به كاشان بازگشت و كلاس درس بزرگي را تشكيل داد.
آن مرحوم از اعاظم علماي زمان و افاضل فقهاء در آن دوران و شخص محقق و عارفي جليل بود و از جمله تاليفات وي كتابي در اصول بنام تنقيح الاصول است كه در زمان خود وي نيز نزد علماي عصر شهرتي داشته است. سيد محمد تقي به سال 1258 ه.ق در سن 69 سالگي وفات يافت. جنازه اش را با تشييع فراوان در جوار بقعه حبيب بن موسي (ع) بخاك سپردند.
مولف تذكره الشعرا مي نويسد:
عظمت و جلالت وزهد و تقواي سيد مذكور بر احدي پوشيده نيست و بعضي معتقدند كه آن جناب از جمله كساني است كه در عصر غيبت كبري به شرف خدمت حضرت ولي عصر روحي له الفداء نائل مي آمده است.

 

آيت الله مير سيد خليل الله حسيني فقيه

مرحوم آيت الله مير سيد خليل الله حسين فقيه فرزند مرحوم آقا سيد محمد حسيني كلهر (معروف به «صدرالاسلام» و متوفي به سال 1336 ه.ق) بود كه به سال 1306 ه.ق در خانواده اي علمي و روحاني ديده به جهان هستي گشود و پس از دوران كودكي ابتدا از محضر والد خود استفاده نمود و سپس در خدمت استاداني مانند مرحوم آيت الله آقا سيد محمد رضا پشت مشهدي كاشاني و علماي ديگري مانند آقا سيد محمد علوي بروجردي كاشاني و ملا حبيب الله شريف كاشاني بهره مند گرديده و در حدود 25 سالگي به درجه اجتهاد نايل آمد و اولين اجازه خود را د رسال 1332 ه.ق از آيت الله ملا حبيب الله شريف تحصيل نمود.
بعد از تكميل مدارج علمي اعلام حوزه نجف، آن مرحوم در سال 1339 ه.ق به وطن عزيمت و در زادگاه خويش كاشان اقامت نمود و از آن سال به بعد به تدريس پرداخت.
به هر حال سال چهل ونه كاشان شاهد فقدان يكي از مفاخر عالم تشيع شد كه گذشته از فقه و اصول و علوم ديني، در فلسفه و حكمت و ادب پارسي تازي استاد بود. جنازه آن مرحوم با كمال احترام تشييع و در صحن امام زاده سلطان امير احمد (ع) كاشان به خاك سپرده شد.

خاوري كاشاني (فخر الواعظين)

سيد احمد فخر الواعظين ( لسان الاسلام) فرزند سيد هاشم واعظ، ولد سيد هاشم، پسر مير عبدالرحيم از سادات حسيني كاشان است. وي يكي از بزرگترين خطبا و سخنوران عصر مشروطه و شاعري حساس و انقلابي و يكي از مجاهدين و رهبران آزادي، و از بنيان گذاران بناي مشروطيت ايران به شمارمي رفت.
او در ظل ملاطفت و مراقبت پدر تا سن هيجده سالگي اوقات خود را به تحصيل علوم، مقدمات فقه و اصول مصروف داشته و به قدر قابليت خود بهره يافت و در هيجده سالگي پا به منبر گذاشته به ذكر اخبار و مراثي پرداخت و در اين فن به كمال رسيد. خاوري با همه ترقي در اين رشته، مايل به كسب ادبيات و سير در تواريخ و دواوين شعرا بود و به انشاء شعر شوقي تمام داشت. او در سال 1316 ه.ق به تهران مسافرت نموده به حضور مظفر الدين شاه رسيد و به لقب فخر الواعظين و لسان الاسلام ملقب شد.
خاوري از آغاز زندگي در سايه تربيت پدري پرهيزگار و پارسا، با ايماني استوار به سادگي و پاكدامني زيست. او به سال 1317 در تهران توسط آقا شيخ يحيي كاشاني به انجمن سري اصلاح طلبان كه بيشتر اعضاء پرشور و حرارت آن از كاشانيان تهران و مورد اعتماد و اطمينان يكديگر بودند معرفي و مشغول به كار شد.
خاوري به واسطه عضويت در آن انجمن و اينكه در مسافرت هاي مكرر خود به تهران با افكار و عقايد آزاديخواهان آشنا و مانوس شده بود چنان شور و شوقي درنهادش برافروخته گرديد كه همچون خط فاضل و مميز برجسته راه و روش گذشته و زندگي آينده وي را به كلي از يكديگر جدا ساخت.
فخر الواعظين در شغل و پيشه مردم پسندي كه داشت، امر معاش وزندگاني ماديش به رفاه و آسايش مي گذشت و همواره مورد كمال احترام مردم بوده، شخصي اول اهل منبر شهر و ديار خويش هم بشمار مي رفت. اما از آن پس كه روش حق گوئي و آزادگي را برگزيد يكباره پشت پا به سود و صلاح اعتبارات اجتماعي خويش زده، با بيان شيرين و شيوا محاسن آزادي و تمدن و قانون و لزوم داير كردن مدارس جديد را برشمرده ومردم را به كسب علم و دانش و مطالبه حقوق ملي خود دعوت مي نمود.
خاوري سر دبيري دوره سوم روزنامه ثريا را به عهده داشت (سال 1327 ه.ق) مندرجات آن عبارت بود از مقالات سياسي، كاريكاتورهاي فكاهي، اشعار وطني، اخبار انجمن هاي ولايتي و شهري و كارهاي انجام يافته اداره بلديه كه با همكاري آزادي خواهان فعال و علاقمند سريعا پيشرفت مي نمود. مجددا در ماه شعبان سال 1329 ه.ق نخستين شماره روزنامه هفتگي ميزان به مديريت و سردبيري فخر الواعظين كاشاني درتهران منتشر گرديد.
از خاوري تاليفات خوبي بجاي مانده منجمله: كتاب محمود نامه( درمذمت ترياك) و مثنوي زشت و زيبا كه از آثار معروف اوست.
خاوري سرانجام دريكي از روزهاي محرم سال 1333 ه.ق در سن 62 سالگي جان به جان آفرين گفته و به رحمت حق پيوست جنازه اورا در زاويه شمالي ايوان بزرگ مزار پنجه شاه به خاك سپردند.
از اشعار اوست:
مشكل آن نيست كه مشتاق تو از جان گذرد    مشكل آن است كه از كوي تو آسان گذرد
نگذري گر تو ز يك بوسه به راهش ستم است     هر كه در راه تو جانان ز دل و جان گذرد
بشتاب از بر ما بگذري اي عمر عزيز    عمر آري چه عزيز است شتابان گذرد
آن كه را كافر چشم تو بود راهنما     عجبي نيست اگر از سر ايمان گذرد
پرده بردار ز رخسار و به محفل بخرام     تا كه زاهد ز سر طوبي و رضوان گذرد
خضر اگر از لبت اي نوش دهان يافت نشان     جاي دارد اگر از چشمه حيوان گذرد
گل دهن غنچه كند باز پي بوسه او     گر حديثي به چمن زان لب خندان گذرد
عجب از آن كه ندارد به دل سنگت اثر      ناله من كه شب هجر ز كيوان گذرد
سر و سامانم اگر نيست مداريد عجب     هر كه جانان طلبد از سر و سامان گذرد
قيمت بوسه ز عشاق اگر جان طلبي    «خاوري» كيست كز اين دولت ارزان گذرد

سعيد قطب الدين راوندي

سعيد بن هبته الله بن حسن راوندي كه لقبش قطب الدين ولي مشهور به «قطب راوندي» بوده است. يكي از دانشمندان نامي دوره خود مي باشد او از يك خانواده دانشمند ديده بر جهان گشود.
وي بيش از چهل كتاب درباره دين و فقه نوشته كه از جمله آنها مي توان «آيات الاحكام» «خلاصه التفاسير» را نام برد. قطب الدين راوندي ذوق شاعري هم داشته ولي همه منظومه هاي خود را به عربي سروده است. كتاب الخرائج و الجرائح، قصص الانبياء، شرح النهايه در ده جلد، نهيه النهايه، بيان الانفرادات، تهافت الفلاسفه، زهر المباحثه از ديگر آثار اوست.
دو پسر او «عماد الدين ابوالفرج علي بن سعيد» و «ظهيرالدين ابوالفضل محمد بن سعيد» نيز از دانشمندان بنام آن زمان در فقه بوده اند. قطب راوندي روز چهارشنبه چهاردهم ماه شوال سال 573 هجري در شهر قم ديده از جهان فرو بست و در صحن بزرگ حضرت معصومه (ع) بخاك سپرده شد. آرامگاه او هنوز هم زيارتگاه عام و خاص است.

فضل الله ضياء الدين راوندي

نام اين عالم بزرگ چنانچه آمده «فضل الله ضياء الدين بن علي بن عبيد الله حسن راوندي كاشاني» مي باشد. كنيه اش «ابوالرضا» و يكي از مردان جليل و از جمله دانشمندان سترگ و نادر زمان بشمار مي آمده است.
وي شاگرداني چون شيخ محمد بن حسن طوسي پدر خواجه نصير الدين طوسي وشيخ منتخب الدين و ابن شهر آشوب مازندراني و برخي بزرگان ديگر داشته است و خود از شاگردان برجسته «شيخ ابوعلي بن شيخ طوسي» شيخ الطائفه بوده است.
آثاري نظير ادعيه السر و چهل رساله اي بنام رضوي و تفسير الراوندي كه نامش الكافي است، الحماسه سنه الاربعين في سنه الاربعين ( كه شرح چهل حديث است و در سال 540 ه.ق نوشته شده) و بسياري از آثار ديگر مي تواند بخوبي نموداري از ارزش فراوان اين مرد در ادبيات ايران باشد.
فضل الله ضياء الدين مانند بيشتر گويندگان و دانشمندان سده ششم به عربي مي نوشته است. سال در گذشت او معلوم نيست ولي تا سال 540 هجري تاريخ تاليف كتاب «اربعين» و حتي چنانچه از كتاب «درجات رفيعه» تاليف سيد علي خان مدني پيداست تا سال 548 هجري زنده بوده است. ديوان اشعار وي توسط مرحوم محدث ارموي چاپ و در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
صاحب لباب الالقاب مي نويسد: وي عالمي فاضل و زاهد است و كرامات و مقبره اش در كاشان معروف است.

آيت الله سيد محمد حسين رضوي (ره)

عالم بزرگوار علامه آيت الله علم الهدي سيد محمد حسين فرزند مير هبه الله بن محمد بن مير عبدالحي رضوي كاشاني در چهاردهم محرم سال 1291 ه.ق در كاشان متولد گرديد و مطابق شجره صحيحه كه در دست است 27 پشت به حضرت رضا (ع) مي رسد.
وي از بزرگترين مفاخر علمي و فقهي قرن سيزدهم و چهاردهم هجري ( دركاشان) بود كه از اوان كودكي به تحصيل علم پرداخت و در حوزه هاي علميه كاشان، اصفهان، شيراز و نجف دروس مختلف علمي و فقهي را پشت سر گذارد و مدت شانزده سال تمام از محضر مرحوم آيت الله آخوند محمد كاظم خراساني و مرحوم آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض نموده و به درجه اجتهاد نائل گرديد.
معظم له سفري به هندوستان كرد و علم رمل و جفرآموخت و در بازگشت از اين سفر در كرمان از سيد محمد علي بن شيخ الاسلام بهره برد. وي همواره به ترويج علوم ديني پرداخته و رسالات و كتب زيادي به رشته تحرير درآورد كه بيش از 30 جلد مي باشد. از جمله تاليفات او: اسكندريه در نحو، الاصول المعتبره در اصول كه در سال 1383 ه.ق به چاپ رسيده است، التنزيل في التفسير و التاويل، الجواهرات في بعض العلوم و المشكلات، حاشيه تحرير الفواعد المنطقيه في شرح الرساله الشمسيه، حاشيه الرياض، حاشيه شرح الشافيه للرضي، حاشيه شرح الكافيه للرضي، خدمات اسلام به جامعه بشر، رساله در حرمت نماز جمعه، الرساله الرضويه، العندبيل في تمييز الصحيح من العليل في الرجال، قواعد الاحكام، كاشف الظلم، مدارك النحو، مغني الاديب و غيره مي باشد.
ايشان علاوه بر تاليفات فراوان داراي ذوق شعري نيز بوده كه به فارسي و عربي اشعار فراواني سروده است از آن جمله منظومه اي در فقه گفته موسوم به معني الفقيه كه در چند بيت اول آن چنين آمده:
الحمد لله القديم الاول      الواحد الفرد العليم الاكمل
صلي علي محمد نبينا     عبد رسول خاتم نجينا
ثم علي الاول له خلائف     و هم اولو الامر و هم صحائف
آيت الله رضوي همچون گنجي مملو از علم و دانش تا پايان عمر در كاشان زيست و به غير از خدا به هيچ چيز نظر نداشت. پيوسته در زمان حيات مقرض و بعد از ممات هم مقداري قرض بجاي گذاشت. همانطور كه گفتيم تاليفات و تصنيفات زيادي از او به جاي مانده كه در كتابخانه معظم له نگهداري مي شود. بعضي از آثار آن بزرگوار همچون العندبيل و رجال به همت دوستان و فرزند ارشدش آيت الله زاده آقا سيد فخر الدين رضوي به چاپ رسيد و وقتي نسخي از اين كتاب را به محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (دام ظله) بردند مشار اليه پس از رويت متاسف شدند كه چرا از وجود اين مرد علم و تقوي بيشتر استفاده نشده است. بقول شاعر:
تا توئي زنده ترا نشناسند     قدر گل فصل خزان معلوم است
سرانجام در شب پنجشنبه هشتم شهر ذيحجه الحرام 1385 قمري مطابق با 11 فروردين 1345 شمسي روح اين عالم جليل القدر به ملكوت اعلي پيوست. جنازه اش را با تجليل فراوان در جوار بقعه چهل تن (نزديك دروازه فين كاشان) به خاك سپردند.

آيت الله حبيب الله شريف كاشاني (ره)

آيت الله ملا حبيب الله شريف كاشاني از علماي بزرگ سده چهاردهم هجري است كه تاليفات گرانبها و مهم و متنوعي در فقه و اصول و غيره دارد. وي پسر علي مدد فرزند رمضان كاشاني است وعلاوه بر اينكه درعلوم ديني مهارت داشت در علوم ديگر نيز استاد بود . و قريحه سرودن شعر نيز داشته است. وي در يكي از كتب خود چنين مي نويسد:
در سن چهارده سالگي دوره آموزش صرف و نحو و دروس متداوله را به پايان رسانده و نزد حاج سيد حسين و عده ديگري از علما به تحصيل فقه و اصول پرداختم. مقداري از فصول را نزد شيخ محمد اصفهاني خواهرزاده خود و يك قسمت عمده ا ز رسائل شيخ مرتضي انصاري را نيز پيش حاج ميرزا ابوالقاسم كلانتري تهراني خوانده و مقداري از حكمت را نيز از حاج ملا هادي سبزواري فرا گرفتم.
آيت الله شريف در سن شانزده سالگي به تحصيل اجازه روايتي و در هيجده سالگي با اجازه استاد خود (حاج سيد حسين) به مقام اجتهادي نايل شد و تمامي عمر خود را صرف تدريس و تاليف نمود چنانكه تاليفات وي را بيش از دويست جلد دانسته اند.
از جمله آثار او: كتاب لباب القاب ( در ذكر احوال بيش از 300 تن ا زعلما) اسرارالعارفين في الاخلاق و المعارف تذكره اشهداء، توضيح البيان في تسهيل الاوزان، حقايق النحو، منتخب القواعد، رساله فارسيه في الشكيات و السهويات و غيره مي باشد.
دركتاب لباب الالقاب نام 134 كتاب وي آمده است. او منظومه هاي بسياري هم در فقه و اصول دارد.
سرانجام آيت الله ملا حبيب الله شريف در 23 جمادي الاخر سال 1340 ه.ق د ركاشان وفات يافت . جنازه مطهرش با تشييع فراوان در مزار دشت افروز بخاك سپرده شد.
در تاريخ مرگ او گفته اند:
دريــغا رفــت از ايــن دار فــانـي     مهي كافزون بدي از ماه جاهش
چو تاريخ از خرد كردم طلب گفت      بهشت جاودان آرامگاهش(1340)

 

 آيت الله سيد محمد علوي بروجردي

علامه آقا سيد محمد علوي بروجردي از بزرگترين مراجع علوم ديني و از نوادر زمان كه در جامعيت و علوم ادبي بين مراجع تقليد بي نظير بود. به سال 1272 ه.ق در بيت شرف و تقوا متولد گرديد.
پدرش مرحوم آقاي حاج سيد ابراهيم بروجردي از تجار محترم كاشان و از ارادتمندان ملا محمد نراقي به شمار مي آمد.
آيت الله بروجردي در كلاس درس اساتيدي همچون مرحوم آيت الله نراقي و آيت الله آقاي ملا حبيب الله (ره) شركت فرمود و چون آن جناب وفات يافت رياست روحانيت و مرجعيت تقليد كاشان و حوالي آن به ايشان واگذار گرديد و اكثر اكابر علماي شهرستان كاشان از محضر درس وي استفاده مي نمودند.
ايشان علاوه بر علوم ديني در فلسفه و حكمت و رياضيات و جبر و ادبيات فارسي و عربي استادي كم نظير بود و در سرودن اشعار فارسي و عربي تبحري بسزا داشت.
وي سرانجام پس از نود سال زندگاني در هفدهم ماه شوال سال 1362 ه.ق وفات يافت. مقبره آن جناب در جوار مقبره عالم رباني مرحوم ملا محسن فيض كاشاني است كه مطاف خاص و عام مي باشد.
تاليفات و تصنيفاتش حواشي و منظومات است مانند: حاشيه بر كفايه آخوند، حاشيه بر رياض المسائل، حاشيه بر مكاسب شيخ، منظومه در فقه، منظومه در فن معاني بيان، الفيه در نحو و …

ابوبكر علاء الدين كاشاني

ابوبكر علاء الدين بن مسعود بن احمد حنفي كاشاني ملقب به «ملك العلماء» و «علاء الدين» كه گويا علاء الدين نام اصلي وي بوده و ابوبكر كنيه اش مي باشد، از فقهاي بزرگي است كه از علاء الدين محمد بن احمد سمرقندي پيروي مي نموده است وي اكثر مصنفات او را از خودش خوانده است كتاب «تحفه الفقهاء» او را شرحي خوب نوشته و آن شرح را كه سه جلد است «بدايع الصنايع في ترتيب الشرائع» نام گذاشته و پس از انجام آن را بنظر استاد بزرگ خود رسانده است.
از تاليفات ديگر ابوبكر كتاب «السلطان المبين في اصوان الدين» مي باشد. ابوبكر در سال 587 هجري درحلب وفات يافت و خود او و زوجه اش فاطمه هر دو در خارج شهر حلب مدفونند.

 عزالدين محمود بن علي كاشاني

شيخ عزالدين محمود از علما و عرفاي نامدار سده هشتم هجري است كه شاگرد نورالدين عبدالصمد بن علي اصفهاني نطنزي متوفي به سال 699 ه.ق از مشايخ معروف سلسله سهرورديه بوده و به نوشته كشف الظنون در ذيل عنوان ( التائيه في التصوف) و همچنين در ذيل عنوان (عوارف المعارف) و نيز به ضبط كتاب شاهد صادق تاليف محمد صادق آزاداني اصفهاني در سال 735 ه.ق وفات يافت و اينكه بعضي كتب نوشته اند وي در عهد آباقا خان درگذشته است ظاهرا اشتباه است.
عزالدين محمود با كمال الدين عبدالرزاق كاشاني از شاگردان طريقت دو شيخ معروف يكي نورالدين عبدالصمد بن علي نطنزي اصفهاني و ديگري شيخ ظهير الدين عبدالرحمن بن شيخ نجيب الدين علي بن بزغش شيرازي بوده اند.
عزالدين محمود در علوم متداوله عصر خويش مخصوصا ادبيات و فلسفه و عرفان و كلام و حديث مانند دانشمند معاصر همشهري و هم مسلكش كمال الدين عبدالرزاق كاشاني تسلط و تبحر كامل داشت. از آثار معروف او دو تاليف مهم در دست است يكي كتاب «مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه» به فارسي و دوم شرح قصيده تائيه ابن فارض ببن عربي بنام «كشف الوجوه الغر المعاني نظم الدر» كه از شروح بسيار معروف و ممتاز تائيه است و كاملا اديبانه و عالمانه شرح شده و از احاطه كامل مشارح در فنون ادبيه و فلسفه و عرفان حكايت مي كند.
از جمله اشعار اوست:
اي عكس رخ تو داده نور بصرم       تا در رخ تو نبوي تو مي نگرم
گفتي منگر بغير ما آخر كو       غير از تو كسي كه آيد اندر نظرم
اي دوست ميان ما جدائي تا كي      چون من توام اين مني و مايي تا كي
با غيرت تو مجال غيري چو نماند      پس در نظر اين غير نمايي تا كي

آيت الله محمد غروي كاشاني

مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد غروي كاشاني از علما و مجتهدين مجاهد عصر ما و همكار و يار نزديك مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني بود. او به سال 1313 ه. ق در كاشان متولد گرديد. پدرش مرحوم حاج محمد حسين نطنزي از علماي بزرگ و مراجع قرن سيزدهم هجري، فرزند آيت الله العظمي حاج ملا احمد نطنزي (داماد فاضل نراقي) بود، آيت الله غروي تحصيلات مقدماتي و سطح را در كاشان نزد آيت الله مرحوم حاج ملا حبيب الله كاشاني فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و فلسفه را از محضر مرحوم جهانگير خان قشقائي و آخوند ملا محمد كاشاني تحصيل نمود. آنگاه به نجف اشرف مشرف گرديد و مدت چهارده سال در حوزه درس حضرات و آيات عظام و استادان بزرگ فقه و اصول حضور يافت و معلومات حضرات و آيات عظام و استادان بزرگ فقه و اصول حضور يافت و معلومات خويش را تكميل نموده و به دريافت اجازه اجتهاد نائل گرديد.
وي فقيهي شجاع و عالمي پارسا و پيشوائي زنده دل بود كه دين را از سياست جدا نمي دانست. آيت الله غروي در نبرد بي امان با طاغوت شبانه روز تلاش كرد و جوانان پرشور را در جريان انقلاب اسلامي هدايت نمود او سرانجام پس از سالها تلاش در آذر ماه 1357 شمسي در سن 85 سالگي وفات نمود.

 ملا محسن فيض كاشاني

 دانشمندعاليقدرمحمد بن مرتضي الكاشاني ملقب و مشهور به ملا محسن فيض از اجله فقها و اكابر علماي مذهب تشيع دردوران صفويه است او در كاشان متولد شد و پس از پايان مقدمات علوم و دانش هاي زمان خويش به شيراز رفت وبه حلقه شاگردان علامه عاليقدر ملا صدرا پيوست.
تبحر ملا محسن فيض در تمامي علوم ديني بويژه تفسير و حديث وفقه و كلام وعرفان و فلسفه و ادبيات عرب و عجم به حدي است كه اگر در تمامي دوران سلطنت صفويه بي نظير نباشد مسلما كم نظير خواهد بود همچنين آگاهي و احاطه او در اصول و فروع و معقول و منقول به پايه اي رسيد كه محسود برخي از بزرگان و صاحب منصبان دانش زمان خويش واقع شد.
خاندان فيض عموما از علما و دانشمندان صاحب نام و ذيشرف كاشان بودند به ويژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضي و برادرانش ملا محمد معروف به نور الدين و ملا عبد الغفور و فرزندان آنها محمد هادي بن نورالدين و محمد مومن عبد الغفور و فرزند خود فيض ملا محمد ملقب به علم الهدي همگي داراي مقام عالي و منصب و جاهي بودند كه تاليفات و تصنيفات نفيسي داشته اند.
فيض در طول زندگي خويش شاگردان متعددي داشته كه گروهي از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ ايران محسوب مي شوند و از آن دست ميتوان، ملا ابوالحسن شريف فتوني عاملي اصفهاني مولف تفسير مرآت الانوار و علامه مجلسي (ره) صاحب بحار الانوار و سيد نعمت الله جزايري مولف انوار النعمانيه را نام برد كه از او اجازه روايت داشته اند.
علامه فقيه ملا محسن فيض در تمامي علوم ديني و پاره اي از علوم ديگر مهارت و تبحري شگفت انگيز داشته و مخصوصا در علم تفسير، حديث، فقه، فلسفه، كلام، عرفان، ادبيات فارسي و عربي داراي احاطه كامل و بصيرت تمام بوده است. استادي او در فروع و اصول و نبوغ فوق العاده و درمعقول و منقول بسي حيرت آور است و در يك كلام وي يكي از محققين گرانمايه و پرارزش است كه در كمال جامعيت و قدرت علمي بوده و در ميان دانشمندان و علماء كمتر نظير او ديده است.
چنانكه صاحب روضات الجنات مي نويسد: نظير او در دانش و فضل پيدا نشده و شهرت وعلم او بيشتر از آنكه بر زبان آيد.
علامه فقيد فيض در قم سكني گزيده بود اما وقتي كه شنيد سيد ماجد بحراني سالف الترجم وارد شيراز شده به قصد كسب فيض بدان ديار عزيمت كرد و در آن شهر با دختر ملا صدراي معروف ازدواج نموده و لقب ” فيض“ را نيز از او گرفت.
تاليفات گرانبهاي او آئينه تمام نمايي از تبحر و فضل و كمال و حسن سليقه و پايداري و اطلاعات وسيع او د رعلم معقول و منقول مي باشد كه آنها را بالغ بر 130 الي 200 جلد دانسته اند.
معروفترين و نفيس ترين تاليفات علامه فيض عبارت است از: كتاب وافي در شرح اخبار و روايات كتب اربعه شيعه كه مشتمل بر 15 جزء است و كتاب تفسير صافي، تفسير آصفي، تفسير مصفي، شافي خلاصه وافي، الحقايق، سفينه النجاه، حق المبين، حق اليقين، عين اليقين، علم اليقين، مفاتيح الشرايع در فقه، معتصم الشيعه درفقه، الاصول الاصليه، كلمات مخزونه، كلمات مكنونه، كلمات طريفه، محجه البيضاء، الانصاف خلاصه الاذكار، ديوان اشعار، تقديم المحسنين و ساير تاليفات وي در كتابهاي رجال چون روضات الجنات، قصص العلماء، فوائد الرضويه، ريحانه الادب و ديگر جاها ثبت و ضبط مي باشد.
در كتب تراجم رجال كه بعضي از آنها نام برده شد كمتر از سال ولادت فيض ياد شده است. ولي بعضي كتب تاريخ ولادت فيض را در حدودسالهاي 1006 الي 1008 ه.ق دانسته اند و تاريخ وفات وي را نيز بين سالهاي 1090 تا 1091 ه. ق اعلام نموده اند. هر چند سال تولد و وفات او دقيقا مشخص نيست ولي مي توان گفت طول مدت عمراو در محدود 84 تا 85 سال بوده است.
مدفن فيض د رمقبره كوچكي معروف به كرامات يا كرامت در جوار ميدان قاضي اسدالله كاشان واقع و زيارتگاه عام و خاص است.
تاريخ اجتماعي كاشان مي نويسد: محمدبن شاه مرتضي به شاه محمود كاشاني ( وفات 1091 ه.ق) يا برجسته ترين مظهر دانش و ادب ايران در سده يازدهم هجري و همچنين خاندان بزرگ علم او از پدر و جد و برادران و خالوها وعموها و اولاد واحفاد وي تا نسل هاي متوالي اغلب اهل علم و دانش و بلكه يكي از بزرگترين خاندانهاي علمي چهار قرن اخير ايران بوده اند.
اين نابغه دانش و ادب با وجود آنكه در عصر خود يكتا و مسلم بوده بواسطه روش خاص علمي او كه طريقه اخباري را با عرفان جمع كرده و از مكتب غزالي پيروي مي نموده و نيز فتوي ها و عقايد اجتهادي وي مانند آنكه غنا را در صوت و آواز جايز و بي مانع مي دانسته ويا قائل به وحدت وجود بوده است در زمان حيات مورد رشك و طعن شديد بعضي از معاصرينش قرار گرفته كه او هم بدينگونه اشعار آنها را پاسخ و خود را تسلي خاطر مي دهد:
اي دل بيا كه تا به خدا التجا كنيم       وين درد خويش را ز در او دوا كنيم
چون دوست دوست داشت كه ما خون دل خوريم     از دشمن حسود شكايت چرا كنيم
از ديگر اشعار اوست:
بيا تا مونس هم يار هم غمخوار هم باشيم     انيس جان غم فرسوده بيمار هم باشيم
شب آمد شمع هم گرديم و بهر يكديگر سوزيم     شود چون روز دست و پاي هم دركار هم باشيم
دواي هم شفاي هم براي هم فداي هم دل هم     جان هم جانان هم دلدار هم باشيم
نگارنده اين سطور بسيار بجا مي داند قسمتي از قصيده زيباي استاد فقيد منشي را كه در منزلت و عظمت عالم بزرگ فيض كاشاني سروده شده بيان شود:
باشد خجسته طالع شهر و ديار فيض    ز آن روز كه سالهاست بود در جوار فيض
اقبال بين كه شاهد بخت از ميان خلق     بنشسته است تا ابد اندر كنار فيض
نازد اگر كه بر همه شهرها رواست     كاشان كه هست فخرش از افتخار فيض
منابع:
1- تاريخ اجتماعي كاشان- حسن نراقي صفحات 163 و 164
2- مشاهير كاشان- حسين فرخ يار صفحات 104 تا 108
3- تذكره هاي رياض العارفين، روز روشن، نصر آبادي و...
4- نبيذ كهن در ساغر سخن انجمن ادبي صبا- صفحه 21

 علامه فيض

محمد جعفر فرزند آخوند ميرزا محمد ابراهيم بن صدر الدين محمد فيضي به سال 1267 شمسي در بالاترين خاندان علمي كاشان ديده به جهان گشود. تحصيلات مقدماتي را در محضر والدش ميرزا محمد ابراهيم كه از مجتهدان معروف بود آموخت و از محضر آيت الله علوي و اساتيد ديگر كاشان استفاده نمود. سپس به اصفهان رهسپار گرديد و چندي در مجلس درس آخوند آقا نجفي اصفهاني حاضر شد و مورد توجه شايان قرار گرفت.
او اديبي ذواللسانين و شاعري شيرين سخن و خطيبي ارزنده بود كه منشاتش در غايت فصاحت موجود است. علامه فيض سياست را از روحانيت جدا نمي دانست و از اين نظر خانه وي نه تنها مرجع روحانيون بود بلكه تكيه گاهي براي ياران سياسي وقت بشمار مي رفت. در خانه او به روي همه مردم در تمام اوقات باز بود و د رعين عدم تمكن مالي سفره اي گسترده داشت و بي پناهان را پناه بود.
علامه فيض پس از 70 سال زندگي پربركت در آذرماه سال 1337 شمسي دار فاني را وداع گفت. جنازه وي با انبوهي از تشيع كنندگان در جوار مزار كثير الانوار جدش ملا محسن فيض به خاك سپرده شد.
از تاليفات او كتاب رجال كاشان ( كه چاپ نشده)، كتاب شرح حال فيض (خطي)، ديوان اشعار ( كه تخمينا 5000 هزار بيت است) و نمونه هايي از نثر وي را مي توان نام برد.

 ملا ابوالحسن كاشاني

ملا ابوالحسن از دانشمندان بزرگ و نامي دوران صفوي و معاصر با سلطنت شاه طهماسب بود. وي در فقه و اصول و معقول و منقول تبحر فراوان داشت و از اساتيد بزرگ علم و ادب بشمار مي رفت. ده ها اثر ارزنده نشانگر شخصيت اين مرد بزرگ است.
از جمله تاليفات اوست: كتاب اثبات الواجب و صفاته، اركان الايمان الحسني در حكمت طبيعي، روض الجنان يا روضه الجنان در كلام و حكمت، شرح فرائض خواجه نصير الدين طوسي و الشوارق در كلام، مقدار الديات و احكامها، المنطق و چندين اثر ديگر.
ملا ابوالحسن به سال 966 ه.ق وفات يافت.

 

 قاضي اسد كاشاني

 يكي از علماي بزرگ قرن يازدهم هجري كه در زمره عرفا نيز مي باشد مرحوم قاضي اسد الله كاشاني است كه در معرفت و عرفان شهرت فراواني پيدا نمود.
از جمله اشعار عرفاني او:
اي همه تو، غير تو در دهر كو    غير تو در كوچه و در شهر كو
وي در گفتار خويش از شبلي، جنيد، حلاج، بايزيد بسطامي، شمس تبريزي و مولوي به نيكي ياد مي كند و ليكن افضل الدين محمد مرقي (بابا افضل) را در مرتبه اي بالاتر و با بياني بليغ تر ستايش مي كند.
گويند چند روز قبل از مرگ خويش به محل دفن خود شتافت وبا شور و سرور ابياتي چند را بر زبان راند.
قاضي اسدا مرگ فراموش مكن    بابوالهوسان دست در آغوش مكن
برخيز و به پاي خود به قبرستان رو     اين بار جنازه را به هر دوش مكن
قاضي به سال 1047 ه.ق در گذشت مزار اين عالم پاك باز جنب دروازه فين ( فلكه قاضي اسد الله) دركمال روح و صفا همواره مطاف ارباب نياز و مسكن رندان پاك باز است.
از قاضي اسد ديوان غزلياتي كه بالغ بر سه هزار بيت است در دست مي باشد. شعر او چون از عشق عرفاني الهام يافته خالي از جذبه روحاني نيست. وي درباره اصل و نسب خود گويد:
حاتم طبيعتم كه بحاتم همي رسم     يعني ز نسب حاتم و از نسل اشترم
منت خداي را كه سپهدار شيعيان     بوده است اشتر و من از اولاد اشترم
از جمله افكار مخصوص قاضي اسد، درتصوف است و اينكه از راه اعتدال مزاج ( تسلط برنفس) مي توان سعادت حقيقي را درك نمود و در اين باره گويد:
شدم به عالم ارواح در شب معراج     كه زخم دل كنم از فيض روح قدس علاج
خبر به جمع ملايك رسيد از آمدنم      شدند جمع بگردم چو مردم محتاج
كه اي نديم خدا بهر ما دعائي كن     ز بحر سينه به صحرا نثار كن امواج
من ا زهجوم ملائك ز خواب برجستم    گرفته بود در اين چرخ از حيات خراج
بتوبه روي بدرگاه لم يزل كردم    كه من نه شبليم و نه جنيد و نه بايزيد و نه نساج
بغير آنكه كمين بنده خداوندم     وليك چون اسدم هست اعتدال مزاج
در تذكره رياض العارفين مطالبي نقل شده است كه بزرگي و اخلاص قاضي اسد را مي رساند.
ابياتي ديگر از اشعار اوست:
اي آنكه توئي محرم راز همه كس     شرمنده ناز تو نياز همه كس
چون دشمن و دوست مظهر ذات تواند     از بهر تو مي كشيم ناز همه كس
 
آيت الله ابوالقاسم كاشاني

حضرت آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني از بنيان گذاران نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران و از مبارزين بزرگ عليه استعمار بود كه شعر ملي شدن صنعت نفت را عنوان نمود . در اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت حضرت آيت الله كاشاني به وسايل مختلف دولت را تقويت مي كردند و با نفوذ ومحبوبيتي كه در كشورهاي اسلامي داشتند ملل مسلمان جهان را به پشتيباني از مبارزات ملي ايران دعوت مي نمودند.
اعلاميه هاي پرشور او كه برطرفداري از نهضت ملي شدن نفت بود از جمله مشهور وي (برادران عزيز) شروع و به امضاء سيد ابوالقاسم كاشاني ختم مي شد و آن روزها يك برگ اعلاميه آيت الله كاشاني كافي بود كه بازار تهران و همه ايران را تعطيل كند چنانكه در ماجراي خلع يد از شركت سابق نفت مكرر با يك اعلاميه وي، ايران تعطيل عمومي مي شد.
در جريان انقلاب عراق آيت الله كاشاني به اتفاق پدر خود و ساير مجتهدين شيعه در آن كشور اسلحه بدست گرفت و بر ضد استعمار انگليس جنگيد.
علامه تهراني مي نويسد: سيد ابوالقاسم بن سيد مصطفي كاشاني عالم جليل و مجاهد كبير و مصلح مشهور و سياستمدار با تجربه در نجف اشرف، از شاگردان پدرش علامه بزرگوار مجاهد و استاد ما ملا محمد كاظم خراساني و ميرزا حسين خليل بود و از تقريرات درس دو استاد نامبرده كتابهاي بسياري در ابواب مختلف فقه و اصول نوشت.
از همان آغاز جواني به عمق فكر و دقت نظر و شرافت نفس و علو همت مشهور بود من از همان آغاز جواني با وي معاشرت داشتم و در علم و فضل و تقوي و پاكي طينت و عفت نفس و خوي نيكو وطبع بلند كمبودي نديدم. او يكي از قديمترين دوستان من بهنگام شركت در حوزه درس استاد آيت الله خراساني بود.
سرانجام مجاهد كبير آيت الله كاشاني به سال 1381 ه.ق در سن 88 سالگي به جهان باقي شتافت و در جوار حضرت عبدالعظيم (ع) به خاك سپرده شد.

ملا هاشم كاشاني

« خويشتن را در نجوم غياث الدين جمشيد ثاني مي دانست و اين دعوي حقا كه بي محل نبود. در حيات مرحومين ملا حسين منجم زنوزي و ملا حسن منجم محلاتي عمل استخراج و طبع تقاويم به معيت اين سه استاد عظيم بود».

   سيد مصطفي كاشاني

 سيد مصطفي كاشاني پدر آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني مبارز معروف قرن اخير است وي پسر حاج سيد حسين كاشاني يكي از اكابر علما بود و در اوائل سده چهاردهم مي زيست.
تحصيلات ابتدائي خود را با فراگرفتن مقدمات لازم و علوم متداول به پايان رسانيد و فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام را در حوزه درس پدر دانشمند خود تكميل نمود و پس از فوت او به اصفهان رفت و چون حوزه علمي فراخور حال خود پيدا نكرد به نجف عزيمت نمود.
در نجف به يكي از مراجع مهم علمي و حوزه درس مراجعه نمود و استفاده شاياني برد علاوه بر مقام علمي و ديني اين مرد، شعرنيكو مي سرود و خط شكسته نستعليق را خوب مي نگاشت، تاليفات بسياري داشته كه متاسفانه اغلب آنها از بين رفته است.
حاج سيد مصطفي كاشاني در شب نوزدهم رمضان سال 1337 ه.ق در كاظمين چشم ازجهان فروبست و در جوار مرقد امام موسي كاظم (ع) مدفون گرديد.

 

 ملا فتح الله كاشاني

ملا فتح الله بن ملا شكر الله از علما و فقها بزرگ و متبحر اواخر سده دهم هجري بود. درعلوم ديني خصوصا در تفسير مهارت و چيرگي خاصي داشته و تاليفات مهم او بهترين وسيله اثبات اين مدعا است كتابهاي «تنبيه الغافلين» و «تذكره العارفين» كه شرح فارسي نهج البلاغه مي باشد «خلاصه المنهج» كه خلاصه «منهج الصادقين في الزام المخالفين» كه تفسير بزرگي به فارسي است همگي از آثار ارزنده اين عالم جليل القدر است ملا فتح الله كاشاني در سال 988 هجري وفات يافت.
تاريخ كاشان مي نويسد: يكي ديگر از علما و فضلا و مقدسين سلف مرحوم ملا فتح الله بوده كه از جمله اثر علميه او تفسير فارسي قرآن مجيد مرسوم به «منهج الصادقين» است. گويند در حين نوشتن آن كتاب به مرض سكته مسكوت شد و اطبا به فوت او متفق شدند بعد از غسل و كفن براي آن كه جنازه راجهت دفن به نجف اشرف بردند آن را در دخمه گذارده و درش چنانكه معهود است با آجر و گچ محكم كردند. شامگاه به هوش آمد از واقعه مستحضر شد دست به اطراف كشيد تا بدر گاه دخمه رسيد . دانست كه با دست و ناخن در اين در و ديوار متين رخنه و ثلمه نشايد و از اين مهلكه رهائي نتوان، دردل گذرانيد كه هر گاه از اين ورطه رهائي يابد پاي در دامن عزلت پيچد و تا كتاب تفسير را به پايان نرساند به هيچ كار اقدام نكند مقارن اين حال مرد بنا را به خاطر رسيد كه تيشه خود را درون دخمه نهاده بي توان بدويد درگاه دخمه را بگشود. ملا فتح الله به خانه آمده باب مراوده مسدود كرد و هيچ نياسود تا از عهده عهد بدر آمد و بعد از چندي داعي حق را لبيك گفت مقبره او در حوالي دروازه لتحر زيارتگاه ارباب نياز است.

 انوشيروان بن خالد بن محمد كاشاني

 انوشيروان از دانشمندان بزرگ دوره خود به شمار مي رفت و چندين بار هم به وزارت پادشاهان ايراني و عباسي رسيد. برخي از نويسندگان او را بعنوان «الوزير الامام العلامه» نام برده اند.
اين وزير دانشمند كه مولف مقامات جديدي كتاب خود را بنام او تاليف نموده از مرم قريه فين كاشان است. انوشيروان بن خالد آثار و ابنيه مهمي از قبيل مدرسه و كتابخانه و دارالشفاء و كاروانسرا و غيره احداث نموده از آن جمله مدرسه شرفيه كاشان است كه با كتابخانه و موقوفات آن تا اواخر سده هفتم هجري همچنان برپا بوده است.
انوشيروان زبان فارسي و عربي را بخوبي مي دانست او كتاب «تاريخ آل سلجوق» را به زبان فارسي نوشت و «محمد بن محمد بن حامد نويسنده اصفهاني» همين كتاب را به زبان عربي ترجمه كرده است.
از سال تولد انوشيروان خبري در دست نيست ولي «ابن الطقطقي» در كتاب «آداب السلطانيه» آورده است كه انوشيروان در سال 532 ه.ق درگذشت.

غياث الدين جمشيد كاشاني

غياث الدين جمشيد بزرگترين رياضي دان ايران و از نوابغ و نوادر علم رياضي درجهان مي باشد. او نخستين دانشمنديست كه كسر اعشار را پيدا كرده و همچنين نسبت مابين محيط دايره و قطر آن را كه عدد (پي) ناميده مي شود او يافته است. قواعد آنها را با برخي از اختراعات علمي و كارهاي خود در كتاب مفتاح الحساب و رساله محيطيه خويش شرح داده است.
غياث الدين جمشيد يك نوع عمل ضرب هم اختراع كرد و در كتابش به نام خود ثبت نمود. البته بايد بدانيم كه اين طرز عمل ضرب كنوني كه در دبستانها آموخته مي شود مدت زيادي نيست كه پيدا شده و قبل از آن هيچ راهي براي اينكار نبود. نام كامل اين استاد بزرگ (جمشيد بن مسعود بن محمود طبيب كاشاني) ملقب به غياث الدين است.
طراحي رصد خانه معروف مراغه از كارهاي معروف غياث الدين است كه صدها سال قبل با وسائل ابتدائي آن روزگار محاسبه كرده بيش از چند دقيقه با آنچه امروز، محاسبه مي كنند تفاوت ندارد.
بالاخره جمشيد بن مسعود كاشاني (وفات 1436 ميلادي) نخستين رئيس رصد خانه الغ بيك در سمرقند ذيلي بر زيج ايلخاني نوشت به نام زيج الخاقاني. از تاليفات او: مفتاح الحساب، نزهه الحدائق، رساله در شرح آلات رصد، رساله محيطيه، سلم السماء و غيره مي باشد.

آيت الله ملا عبدالرسول مدني كاشاني

حضرت آيت الله ملا عبدالرسول كاشاني (ره) فرزند ملا محمد يكي از بزرگترين مفاخر علمي و روحاني كاشان است كه در 27 رجب سال 1280 ه.ق در اين شهر بدنيا آمد.
وي از همان اوان كودكي به تحصيل علم پرداخت و از محضر اساتيدي بزرگ همچون: ميرزا فخرالدين نراقي، آيت الله ملا حبيب الله شريف كاشاني و آيت الله سيد كاظم يزدي كسب فيض نمود و به مدارج عاليه علمي رسيد. مدتي امر قضاوت و حكومت شرعيه وقت را در كاشان بعهده داشت و اكثر محاكمات و مرافعات حتي از شهرهاي اطراف چون قم و تهران به محضر آن بزرگوار ارجاع مي شد و ايشان در كمال بي طرفي به حل و فصل آن مبادرت مي نمود.
آيت الله ملا عبدالرسول در طول زندگي پربركت خويش نه تنها چيزي از مال دنيا نياندوخت بلكه مقداري قرض نيز باقي گذارد كه بعد از وفاتش با فروختن مقداري از كتابهاي شخصي ايشان قرض ها ادا گرديد. وي تا پايان عمر در خانه اي گلي و بسيار ساده و بي پيرايه زيست.
در مقام علمي او همين را بس، كه هر يك از علماء به هنگام بحث با ايشان مغلوب مي شدند و بيشتر مباحثات علمي را كه علماي كاشان قادر به حل و فصل آن نبودند به ايشان ارجاع مي كردند.
در امر به معروف و نهي از منكر مهارتي تام داشت. چنانكه نرخ اجناس بازار را تعيين مي نمود هيچ كس جرات تخلف و گرانفروشي را نداشت. همچنين از تبليغات اهل ضلال (مانند بهائي ها) جلوگيري مي كرد و به بحث با آنها پرداخته و آنان را مغلوب مي نمود.
علامه تهراني در اعلام الشيعه مي نويسد: ملا عبدالرسول كاشاني دانشمندي بزرگ و مولفي فاضل و مردي وارسته و پرهيزكار بوده است. او در كاشان نزد پدرزنش ملا حبيب الله شريف كاشاني و ميرزا فخر الدين نراقي تحصيل كرد و … دراين كتاب نام دوازده اثر ملا عبدالرسول آمده است.
آيت الله ملا عبدالرسول مدني از خود تاليفات گرانبهائي به جاي گذارده كه بعضي از آنها به چاپ رسيده است. از جمله آثار قلمي ايشان:
حواشي بر كتب فقه و اصول، كلمات بزرگان يا مجمع النصايح، علائم الحقيقه، انصافيه راجع به مشروطيت، تفكيك عالم حقيقت از طبيعت، رساله حجابيه، تاريخ اشرار كاشان، آب حيات (شرح دعاي سمات)، كلمات انجمن، تاريخ وهابيه، رد بر كتاب پس از مرگ، شرح صحيفه سجاديه در 5 جلد، فوائد المتكلمين( چندين جلد)، شرح دعاي صباح، اخلاق مدني و … مي باشد.
حضرت آيت الله ملا عبدالرسول مدني كاشاني سرانجام در غروب روز چهارشنبه هشتم ماه صفر سال 1366 ه.ق به سراي باقي شتافت و در عالم روحانيان جاي گرفت. جنازه آن عالم جليل القدر با مشايعت جمعيت كثيري( كه تا آن زمان كم نظير بود) در جوار بقعه پنجه شاه كاشان به خاك سپرده شد.

 ملا شاه مرتضي

ملا شاه مرتضي پدر عالم بزرگ ملا محسن فيض كاشاني و از دانشمندان و فضلاء مشهور زمان بود و كتابخانه اي عالي و كم نظير در اختيار خويش داشت.
برادر ملا شاه مرتضي كه نور الدين كاشاني نام داشت از دانشمندان معروف بود و كتاب (مصفاه الاشباح فلي الاخلاق و عجائب الافاق) را تاليف كرده است. پسر عموي ملا محسن فيض يعني پسر نورالدين كاشا ني بنام ملا محمد هادي مولف كتاب مفاتيح نيز از مشاهير عصر بود . همچنين برادر ملا محسن، ملا عبدالغفور بن شاه مرتضي و پسر عبدالغفور ملا محمد مومن هر دو از علماي نامي زمان خويش بودند.

  ملا احمد مهدي بن ابي ذر نراقي

ملا محمد مهدي بن ابي ذر نراقي معروف به محقق نراقي كه برخي از افاضل او را خاتم الحكماء و المجتهدين خوانده اند، سرسلسله دودمان نراقي كاشان و از علماي معروف قرن دوازدهم و اوايل قرن سيزدهم هجري است.
وي جامع جميع علوم عقلي و نقلي در روزگار خود بود و تاليفاتي در رشته هاي گوناگون علوم از فقه و اصول و فلسفه و حكمت و رياضي و اخلاق و غيره دارد. عمده تحصيلات او در اصفهان بود و در خدمت علماي آن شهر كسب دانش كرد. رياضي را از ملا اسماعيل خواجويي و علوم ديگر را از حاج شيخ محمد و مولانا مهدي هرندي و ميرزا نصير و شيخ يوسف و آقا محمد باقر بهبهاني آموخت.
از تصنيفات و تاليفات او:
كتاب لوامع، انيس الحجاج در مناسك حج، المعتمد در فقه، انيس المجتهدين، التجريد در اصول، مشكلات العلوم در موضوعات مختلف، جامع الافكار در حكمت، جامع السعادات در اخلاق، كتاب شرح علي الشفاء، كتاب اللمعه، كتاب اللمعات العرشيه در حكمت الهي، المستقصي در علم هيئت، المحصل الهيئه در هيئت، توضيح الاشكال، كلمات وجيزه، قره العيون در ماهيت وجود، رساله في الاجماع، رساله صلوه الجمعه، ديوان اشعار و چندين اثر ديگر را مي توان نام برد.
مرحوم ملا مهدي نراقي كه از نوادر روزگار خود به شمار مي رفت در حدود 60 سالگي به سال 1209 ه.ق در كاشان وفات يافت جنازه مطهرش را به نجف اشرف حمل و در آنجا به خاك سپردند.
پسران وي: ملامحمد باقر، ميرزا ابوالقاسم، حاج ملا احمد فاضل، ابوالحسن، ملا مهدي (آقا بزرگ) كه از اينان حاج ملا احمد و ملا مهدي از ديگران برتر بوده اند. سيد رضي ناطق، تاريخ ارتحال ايشان را بدين گونه سروده است:
با دلي زار از پي تاريخ ناطق زد رقم    مقتداي اهل عالم درجنان منزل گزيد(1209)
از اشعار اوست:
ساقي بيار باده كه افسرده جان ما     در ده قدح كه زان بفروزد روان ما
مطرب به ناله ني و چنگت خموش ساز     اين ناله هاي زار دل ناتوان ما
ما را نبود جز دلي از قسمت ازل     آن هم گرفت دلبر نامهربان ما
از ما روان و صبر روان گشت آن زمان     كز نزد ما روان شده سروران ما
ما را ز خشم زاهد خودبين چه باك اگر    باقي بود توجه پير مغان ما
دارم گمان كه عاقبت ما نكو شود    يارب روا مدار خطا بر گمان ما
غافل مشو نراقي و فرصت مده ز دست    تا بنگري رسيده به آخر زمان ما

 مولانا احمد فاضل نراقي

حاج ملا احمد فاضل فرزند خاتم الحكماء و المجتهدين مولانا محمد مهدي بن ابي ذر نراقي يكي از بزرگترين علماي خاندان نراقي كاشان، دراين شهر بدنيا آمد. وي تحصيلات خود را نخست نزد پدر بزرگوارش آغاز كرد و بسياري از دانسته هاي خود را از او آموخت و سپس مدتي در خدمت عالم معروف آن عصر سيد مهدي بحرالعلوم اقتباس فوايد كرد و بهره ها يافت.
فاضل از بزرگاني چون پدر خويش، بحرالعلوم، سيد علي بن سيد محمد طباطبائي صاحب رياض، ميرزا مهدي موسوي شهرستاني و شيخ مرتضي انصاري و بسياري از اعاظم علماي كاشان مانند ميرزا ابوتراب نطنزي نوه او، حاج ملا محمد نراقي فرزندش، و برادرانش ملا مهدي (آقا بزرگ) و ميرزا ابوالقاسم كسب دانش كردند.
ملا احمد گذشته از مراتب علمي، از نفوذ وقدرت سياسي نيز برخوردار بود. فتحعلي شاه قاجار مدرسه سلطاني را براي وي بنيان نهاد و توليت و تدريس مدرسه را به او مفوض كرد.
ملا احمد جامع معقول ومنقول بود وعلاوه بر فقه و اصول تاليفات بسياري در رشته هاي مختلف علوم دارد. اهم آثار او از اين قرار است:
مستند الشيعه در احكام شرعي، كتاب شرح تجريد الاصول 7 مجلد، عوايد الايام، مفتاح الاصول، تذكره الاحباب، خلاصه المسايل، شرح محصل الهيئه، الرسايل والمسايل، وسيله النجات، مناسك الحج، جامع الموعظ، هدايه الشيعه در فقه، اساس الاحكام في الاصول، كتاب الخزاين في المتفرقات، عين الاصول، معراج السعاده، سيف الامه و برهان المله در رد بر اديان باطل، مثنوي طاقديس.
ملا احمد نراقي در سال 1245 ه.ق در كاشان وفات يافت وجنازه وي به نجف اشرف حمل و در آنجا مدفون گرديد. او هشت پسر به نامهاي: حاج ملا محمد، ميرزا محمد نصير، ملا محمد تقي، ميرزا ابراهيم، حاج ملا محمد جواد، ملا هاشم، ملا محمد علي، ميرزا نصرالله كه از همه مهمتر حاج ملا محمد و حاج ملا محمد جواد بوده اند.
نراقي ذوق شعر و ادب نيز داشته و اشعار بسيار سروده است. وي در شعر «صفائي» تخلص مي كرد.
قسمتي از قصيده طولاني او در وصف سرزمين كربلا:

اي زمين كربلا دل شاد زي
     تا قيامت زان سبب آباد زي
البشاره اي زمين كربلا
      كايدت مهمان سلطان الوري
آسمان شو عرش شو بر خود ببال
    گردن دولت بكش بربند يال
قبه عزت به گردون كن بلند
      هم بر آن پيرايه مهر و ماه بند
بارگاه پادشاهي ساز كن
     طرح ايوان و رواق آغاز كن
تخت شاهي اندر آن ايوان بزن
      برفراز تخت مسند در فكن
كاينك از راه مي رسد شاهي بزرگ
   در ركاب او اميران سترگ
آهوانت را بگو اي كربلا
    نافه اندازند اندر راهها

 حاج ملا محمد نراقي

مولانا حاج محمد عبدالصاحب نراقي متخلص به «صاحب» پسر ملا احمد فاضل نراقي كه از دانشمندان عصر بود به تاريخ پنجم صفر سال 1215 ه.ق در كاشان متولد شد وي تحصيلاتش را نزد پدر دانشمند و بزرگوارش به انجام رسانيد و در علم و فضيلت مورد محبت پدر بود.
ملا محمد طبع شعر نيز داشته ونيكو مي سروده است. از تصنيفات او سه كتاب در علم حكمت و فقه به نام «مشارق الاحكام» در فقه و «انوار التوحيد» در حكمت الهيه و «مراصد» در اصول فقه و يك كتاب مثنوي صاحب مي باشد كه بالغ بر دو هزار و دويست بيت است.
وي همچنين رسالات ديگري نيز در طهارت و صلوه تاليف نمود كه عمرش كفاف تكميل و ختم آن را نداد. ملا محمد در محرم سال 1297 ه.ق در اين شهر وفات يافت و جنازه اش به نجف اشرف حمل و در آنجا دفن گرديد.
ابيات زير از اوست:
بر دلم چون رقم نقش رخ يار زدند     آتشم يكسره بر دفتر و دستار زدند
راحت و عيش و سكونم همه از ياد برفت    چون حريفان سخن از طره طرار زدند
رسم و آئين صلاح از من ديوانه مجو    كوس رسوائي ما بر سر بازار زدند
بيقرارم اگر از عشق عجب نيست كه اين    آتشي هست كه بر ثابت و سيار زدند
امشبم ناله مستانه زند شور دگر    دي ندانم چو بر آن باده گلنار زدند
زلف برچهره شكستند دگر دل شكنان     وه كه بر حاصل ما برق شرر نار زدند
روي بنماي بداند كه عشاق چرا؟     دست از سبعه بريدند و به زنار زدند
بخردمندي صاحب نشوي مست غرور    كه در اين راه بسي بر دل هشيار زدند

 حاج ميرزا ابوالقاسم نراقي

حاج ميرزا ابوالقاسم نراقي ملقب به نجم الدين فرزند حاج محمد بن مولانا احمد فاضل نراقي از علماي معروف خاندان نراقي است.
وي به سال 1252 ه.ق در كاشان متولد شد. و در فقه و اصول بسيار مهارت داشت. او تاليفات ارزنده اي نيز از خود بجاي گذارد. از جمله: تسهيل الدليل في الفقه،آثار الرحمه في علامات الظهور، تفريغ الفواد و از همه مهمتر كتابي در رجال به نام شعب المقال في درجات الرجال يا (احوال الرجال) كه آن را در روز جمعه بيست و هفتم ربيع الثاني سال 1291 ه.ق موافق با عدد حروف (فراغي) به اتمام رسانيده است. از شاگردان برجسته ميرزا ابوالقاسم مرحوم آيت الله سيد محمد حسين رضوي است.
مدفن ميرزا ابوالقاسم در مزار شيخان قم جنب قبر ميرزاي قمي جد مادري او است. آيت الله سيد محمد علوي ماده تاريخ وفات ميرزا ابوالقاسم را بدينگونه سروده است:
آن دم كه به گلزار جنان رخت كشيدي      آن عالم فرزانه ازين خانه محنت
دل بود در انديشه تاريخ كه ناگه       سرود خرد ( او بخراميد بجنت) 1319

  حاج ملا مهدي بن ابي ذر نراقي

وي برادر ملا احمد فاضل نراقي است كه پس از مرگ پدر خود به سال 1209 ه.ق در كاشان به دنيا آمد و بدين سبب نام او را نام پدر (مهدي) ناميدند و چون كوچكترين فرزند ملا مهدي نراقي بود او را آقا كوچك لقب داده بودند ولي هنگامي كه محمد شاه قاجار از اصفهان مراجعت كرده بود و قصد رفتن به تهران را داشت در كاشان با ملا مهدي ملاقات كرد و به جاي لقب آقا كوچك به او عنوان «آقا بزرگ» را داد.
آقا بزرگ يكي از علماي بزرگ خاندان نراقي كاشان است. كه در خدمت علماي بزرگي چون: محمد سعيد بن شيخ يوسف دينوري، ملا احمد فاضل، وحيد بهبهاني، شيخ جعفر نجفي صاحب كشف الغطا و سيد جواد عاملي به كسب دانش پرداخت و به دريافت اجازه نايل گرديد.
از آثار او: كتاب تنقيح الاصول در دو مجلد و شرح بر ارشاد به نام المقاصد العليه مي باشد.
وي در سال 1268 ه.ق بدرود زندگي گفت، جنازه او را به قم حمل و در آنجا به خاك سپردند مدفنش نزديك بقعه ابن بابويه قرار دارد.
مسجد آقا بزرگ (واقع در خيابان فاضل نراقي كاشان) كه يكي از بناهاي زيبا و ارزنده روزگار قاجاريه است براي همين ملا مهدي (آقا بزرگ) با هزينه يكي از پدر زنهايش به نام (حاج محمد تقي خانبان) در سال 1248 ه.ق ساخته شده است.
ملا مهدي هفت پسر داشته است كه يكي از آنها حاج ملا محمد علي (متوفي 1285 ه.ق) از علماي بزرگ اين دودمان است.

 مولانا حاج محمد حسن نطنزي

شيخ المشايخ حاجي ملا محمد حسن نطنزي (عبد علي شاه) فرزند مولانا احمد نطنزي و نوه دختري فاضل نراقي بود كه در سال 1232 ه.ق د ركاشان متولد گرديد.
تحصيلات خود را در كاشان نزد پدر و شاگرد جد مادري خود ادامه داده و در خدمت ملا سيد محمد تقي مجتهد كاشاني به پايان رسانيد و در فقه و اصول و حكمت و الهيات از استادان مسلم شد بعد رهسپار كرمان گرديد و به خدمت حاجي سيد محمد علي (كه از مشايخ نعمت اللهي بود) رسيد و سپس از آنجا عازم شيراز شد و از محضر حاجي ميرزا كوچك شيرازي (رحمتعلي شاه) اقتباس فوائد كرد و از طرف او به لقب عبد علي شاه ملقب گرديد.
ديوان اشعار او در حدود ده هزار بيت مي باشد وفات وي به سال 1302ه.ق در كاشان اتفاق افتاد و در بقعه خواجه تاج الدين مدفون شد.
غزل زير از اوست:
مژده اي همنفسان كوي مغان است اينجا    رخ متابيد كه خلوتگه جان است اينجا
همه اسرار دو كون از شرفات ملكوت     تا نظرگاه جهان فاش و عيان است اينجا
همه هشدار كه كورانه نه بگذاري پاي     كز ازل منظر صاحب نظران است اينجا
محنت و رنج جهان را همه پا بر سر نه     كه سلامتگه رندان جهان است اينجا
اين نه خلوتگه مفتي كه نهي سرزده پاي    آستان حرم پير مغان است اينجا
هر گدائي نبرد راه به سر منزل انس      صد سكندر ز پي نام و نشان است اينجا

 مولانا حاج محمد حسين نطنزي كاشاني

وي فرزند مولانا حاج احمد نطنزي و نوه دختري مولانا احمد فاضل نراقي، كه از اجله علما و فقهاي نيمه دوم قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم كاشان بود.
ايشان گذشته از علوم ديني در فلسفه و حكمت و ادب پارسي و تازي بويژه نجوم و رياضي از استادان مسلم عصر خويش بوده اند.
او به سال 1235 ه.ق در كاشان متولد و به سال 1322 ه.ق در گذشت. تربتشان در كاشان مقابل بقعه مولانا محمد محسن فيض كاشاني است.

 حاج صدر العلماء نطنزي

عبدالعلي بن عبدالباقي ملقب به صدر العلماء نطنزي از مشاهير علماي نيمه دوم سده سيزده ه.ق و از مجاهدان صدر اول مشروطيت دركاشان بوده است.
وي حفيد علامه حاج ملا احمد نطنزي (داماد فاضل نراقي) بوده كه در حدود سال 1225 شمسي متولد شد. و در كاشان به فراگيري علوم و معارف اسلامي پرداخت و از محضر بزرگان آن ديار بهره هاي شايان برد و از اين طريق به درجات والاي علمي ارتقاء يافته وبه گذشت زمان در رديف علماي بزرگ كاشان در عصر خويش درآمده است.
مرحوم حاج صدرالعلماء نطنزي گذشته از اقامه نماز جماعت و ارشاد در كاشان به تدريس دروس حوزوي نيز اشتغال داشته است. وي در نهضت تنباكو كه به رهبري ميرزاي بزرگ شيرازي طي سالهاي (1308-1309ه.ق) در ايران روي داد و منجر به شكست استعمار انگليس گرديد و نيز در جنبش مشروطيت (1323-1325ه.ق) كه با قيام و رهبري روحانيت در ايران شكل گرفت از جمله علماي بزرگ مجاهد بوده كه در تهران و كاشان نقشي سازنده، به عهده داشته است.
حاج صدرالعلماء در آذرماه 1304 شمسي درتهران بدرود حيات گفته و در شهر مقدس قم جنب مزار شيخان مدفون گرديده است.

حاج ميرزا محمد نطنزي (كاشاني)

آيت الله ميرزا محمد نطنزي كاشاني فرزند علامه ميرزا ابوتراب نطنزي (متولد 1262 ه.ق) سبط علامه حاج ملا احمد نراقي (معروف به فاضل) از علماي بزرگ قرن سيزدهم هجري در كاشان بوده است. وي تحصيلاتش را در نزد پدر و نيز عمويش مرحوم ايت الله العظمي حاج ملا محمد حسين نطنزي تكميل نمود و پس از ارتقاء به مقامات بلندعلمي به تدريس و افاضه پرداخته و از اساتيد بنام علوم اسلامي در عصر خويش بشمار مي رفت.
ميرزا محمد نطنزي درعلوم مختلف اسلامي تبحر كافي داشته و بخصوص تسلط وي در علوم ادبي و حفظ اشعار عربي حيرت انگيز بوده است. اعتمادالسلطنه در الماثر و الاثار از وي چنين ياد كرده: «خلف الصدق ميرزا ابوتراب مدرس مدرسه خاقان. مغفور به كاشان در شعر ادب و حفظ قصائد شعرا عرب اعجوبه عصر است.»
گفته اند: در سفري كه سيد جمال الدين اسد آبادي به كاشان داشته پس از ملاقات با برخي از علماي بزرگ آن ديار از جمله ميرزا محمد نطنزي از او تمجيد كرده و به نبوغ علمي و فوق العادگي وي اعتراف كرده است.
ميرزا محمد نطنزي در اوائل قرن چهاردهم هجري دركاشان چشم از جهان فروبسته و دربقعه مرحوم حاج ملا محمد حسين نطنزي مقابل تربت علامه ملا محسن فيض كاشاني مدفون گرديده است.

  حاج ملا احمد نطنزي

آيت الله العظمي حاج ملا احمد نطنزي كاشاني از مراجع بزرگ قرن سيزدهم هجري و از اعاظم فقهاي شيعه است. وي در نطنز متولد شده و در كاشان به تحصيل علوم اسلامي پرداخت. و سپس در نزد علامه حاج ملا احمد نراقي صاحب كتاب معراج السعاده و مستندالشيعه تحصيلات خود را تكميل نمود و در اثر نبوغ علمي خاصي كه داشت مورد توجه استادش فاضل نراقي قرار گرفت.
حاج ملا احمد نطنزي در كاشان داراي حوزه درسي بزرگي بود. او شاگردان بزرگي را تربيت كرده و تاليفاتي در فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي داشته است.
ضرابي در تاريخ كاشان از وي چنين ياد كرده:« و طبقه ديگر از طوايف علماي اعلام مرحوم حاجي ملا احمد نطنزي اعلي الله مقامه بوده با كمال علم و فضل و تقوي الحق عالمي تحرير و فاضلي بي نظير بوده، مسقط الراس او نطنز ولي محل اقامت و علاقه او كاشان است، مراتب كمالات و كرامات او شايع تر از اين است كه اين ضعيف تشريح نمايد.»
وي پنج پسر داشته كه همگي از علماي زمان خود بوده اند و از آن ميان دو تن از ايشان از چهره هاي ممتاز علمي قرون اخيراند: يكي مرحوم علامه ميرزا ابوتراب نطنزي (متولد 1262 ه.ق) و ديگري حاج ملا محمد حسين نطنزي (متولد 1322 ه.ق) كه هر دو در جامعيت علوم و فنون مختلف عقلي و نقلي از جمله فقه و اصول، فلسفه و حكمت اسلامي و رياضيات فوق العادگي داشته اند.
گذشته از مولف تاريخ كاشان ديگر مورخان و تذكره نويسان نيز همچون آيت الله ملا حبيب الله شريف كاشاني در لباب الالقاب و آيت الله رضوي كاشاني در العندبيل از وي تمجيد كرده اند.

 مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي (ره)

آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي كاشاني (اعلي الله مقامه) ازعلماي بزرگ معاصر كاشان بود. وي در ماه رمضان سال 1293 ه.ق در اين شهر متولد شد و مقدمات و سطوح را در كاشان و اصفهان و مدتي هم در قزوين خواند و سپس به منظور تكميل تحصيلات خويش عازم نجف اشرف شد و از محضر درس بزرگان حوزه نجف همچون مرحوم آيت الله آخوند خراساني (صاحب كفايه) استفاده نمود. و پس از چهار سال اقامت در نجف بر اثر عوارضي به كاشان آمد.
وي مجددا رهسپار نجف اشرف شده ومدت هفت سال ديگر در آن ديار اقامت داشت و از حوزه درس علماي بزرگ نجف مخصوصا آيت الله شريعت اصفهاني بهره هاي شايان برده و به درجات عالي علمي ارتقاء يافت.
آيت الله نجفي (ره) سپس به خواهش و اصرار جمعي از مومنين به كاشان آمده و در محله محتشم اقامت نمود و گذشته از اقامه نماز جماعت، به تدريس و ارشاد مردم مشغول بود.
مرحوم حاج شيخ مهدي نجفي درزهد و تقوي و قناعت نفس و در عفت و ورع و مناعت ضرب المثل بوده و در ميان عام و خاص مشهور به نفسي مطمئن و دلي آرام با خضوع و خشوع و مهابتي عظيم بوده است. وي علاوه بر اين كه در علوم عربيت، فقه، اصول و تفسير قرآن استاد مسلمي بوده، در اخبار و احاديث و تاريخ اسلام نيز يد طولا و اطلاعات وسيعي داشته است.
آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي در سن هشتاد و يك سالگي در سال 1374 قمري در ماه مبارك رمضان ديده از جهان فروبست و به جوار رحمت حق تعالي شتافت.

 مرحوم آيت الله حاج شيخ علي نجفي كاشاني(ره)

مرحوم آيت الله حاج شيخ علي آقا نجفي (ره) در سال 1300 ه.ش در كاشان در بيت علم و تقوا ديده به جهان گشود. والد بزرگوارش عالم رباني مرحوم آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي (رحمه الله عليه) از علماي بزرگ معاصر كاشان و از نوادر اتقياء زمان بود. آيت الله نجفي درسال 1361 قمري براي تحصيل علوم ديني و ادامه راه والد، عزم سفر به نجف اشرف نمود و با ورود به آن حوزه علمي مقدس با جديتي كم نظير به تحصيل پرداخت، و با كسب فيض از محضر عالمان و فقيهان بزرگ آن آستان علم و حقيقت تمام دوره سطح و خارج خود را در مدت ده سال گذراند وبه مدارج عالي علم ارتقاء يافت و به درجه اجتهاد نائل شد.
وي پس از آن كه مكاسب و كفايه را نزد آيت الله آقا ميرزا حسن يزدي به پايان رسانيد در درس خارج مراجع و آيات عظام نجف اشرف به ويژه مرحوم آيت الله العظمي حكيم و مرحوم آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي حاضر شد و از محضر آن استادان بزرگ بهره ها گرفت.
آيت الله نجفي همواره سعي داشت تا از طريق قر‎آن و روايات و احاديث اسلامي، اسلام راستين را به آن شكل حقيقي اش به مردم بشناساند و جامعه را از انحطاط اخلاقي دور نگه دارد و مسائل تربيتي و اخلاقي همراه با تعاليم و رهنمودهاي حيات بخش قرآن كريم را در ميان مردم احياء نمايد. از اين رو با تلاش و كوشش فوق العاده و با ايمان و خلوص شگرف به انجام اين رسالت مهم پرداخت و از راه تفسير قرآن مجيد و تبيين حقايق و معارف الهي با تزكيه نفوس و تهذيب اخلاق و احياي ارزشهاي اصيل اسلامي، رسالت خود را تبليغ نمود و همواره تا پايان عمر به نشر سنن و حقوق و اخلاق الهي و گسترش فرهنگ اسلامي پرداخت. آن مرحوم گذشته از جامعيت درعلوم وتسلط كامل در فقه، اصول، رجال، درايه، كلام، ادبيات و … و تبحر كافي در علم هيئت و نجوم قديم، يكي از مفسرين بزرگ معاصر و صاحب نظر در تفسير قرآن مجيد بود.
پس از سالها تدريس، تبليغ و تفسير و امر به معروف و نهي از منكر و جواب دادن به شبهات و قلم زدن در راه بيان حقايق و فرهنگ و معارف اسلامي سرانجام اين ستاره فروزان در آسمان علم و تقوا، افول كرد و در عصر روز پنجشنبه 23 مردادماه 1365 شمسي مصادف با شب جمعه و شب عرفه روح ملكوتي‌اش با پاسخ لبيك به نداي ( ارجعي الي ربك راضيه مرضيه) به سوي ملكوت اعلي و جوار رحمت حق تعالي به پرواز درآمد.

شيخ يحيي كاشاني

آقا شيخ يحيي كاشاني در دهم ذي الحجه الحرام سال 1293 ه.ق در كاشان متولد شد. بعد از تحصيلات فارسي و مقدمات عربي در نزد جد خود مرحوم ملا محمد حسين نطنزي تلمذ نمود و مختصري از هيئت و حساب قديم را نيز در نزد والد خود آموخت.
وي به سال 1312 ه.ق براي تكميل تحصيلات خود به اصفهان و نجف اشرف مسافرت نموده و تا سال 1317 ه.ق به تحصيلات خود ادامه داد. درانجمن سري مشغول نوشتن مقالات و فرستادن به اداره حبل المتين بود. انتشار اين مقالات باعث شد كه امين السلطان عموم جرايد فارسي را كه در خارج طبع مي شد منع نمايد و پس از چندي شيخ يحيي نيز به واسطه نشر اين مقالات كه بر عليه حكومت وقت بود دستگير و به اردبيل تبعيد شد.
كتاب بيداري ايرانيان در مورد او مي نويسد: بيدار كننده ايرانيان، منادي مسلمانان، هواخواه حريت، موسس مشروطيت، دبير و مدير جريده مجلس آقا شيخ يحيي كاشاني … د ربدو مشروطيت به تهران آمده و دبيري جريده حبل المتين يوميه را به عهده گرفته از شماره اول تا نمره 220 يا بيشتر نوشته، آنگاه تحرير جريده مجلس را متقبل شده از نمره هيجده (سال دوم) تا نمره 154 كه تعطيل شد تحرير مي نمود.
به هر حال شيخ يحيي در سال 1323 به كاشان آمد و به واسطه همنشيني و نزديكي با آقا علي نراقي افكار و عقايد سياسي و آزادي خواهي او در روحيه جوانان و طلابي كه در پيرامون نراقي (در مدرسه آقا بزرگ) گرد آمده بودند سرايت كرده و جنبش فكري در ميان ‎آنها پديد آورد.
در تاريخ محرم سال 1333 ه.ق روزنامه (شهاب ثاقب) به مديريت و سرپرستي آقاي احمد مدير نراقي و به سردبيري و قلم شيخ يحيي به طور هفتگي در هشت صفحه منتشر شد و پس از شش ماه هفته اي دو شماره و به قطع بزرگ تا محرم سال 1334 ه.ق در يكصد و يك شماره چاپ شد و در پيش آمد داستان مهاجرت و تعطيل مجلس و جرايد، اين روزنامه هم تعطيل گرديد.
شيخ يحيي در پايان جنگ بين الملل اول راهنمائي و رياست هيئت نويسندگان روزنامه يوميه (ايران) را كه از مهمترين روزنامه هاي وقت بود به عهده گرفت و تا به هنگام مرگ (نوزدهم اسفند ماه سال 1308 شمسي) كه در سن 56 سالگي با سربلندي زندگي را بدرود گفت قلم را از كف ننهاد.
شيخ يحيي با آن كه در اواخر زندگي و پس از تمام كردن اموال موروثي خود تا حدي به سختي و تهيدستي زندگي مي كرد با اين حال از پذيرفتن هر گونه مقام و منصب و حقوق دولتي و قضايي و يا فرهنگي كه بارها به او پشنهاد مي گرديد خودداري نمود و از اين راه همت بلند، عزت نفس و بي نيازي را كه شعار اخلاقي وي بود پيوسته با نام نيكو و آثار بي مانند خود باقي گذارد.

  ميرزا ابو تراب نطنزي

ميرزا ابو تراب به سال 1221 ه.ق در كاشان متولد شد. وي يكي از معروفترين علماي قرن سيزدهم هجري است كه عمر نسبتا كوتاهي داشته است. او فرزند مولانا احمدنطنزي و برادر بزرگتر حجه الاسلام ملا محمد حسين نطنزي و حاج ملا حسن نطنزي مي باشد ميرزا ابو تراب طبع شعر نيز داشته است او در سال 1262 ه.ق در گذشت.
صاحب لباب الالقاب مي نويسد: وي از مشاهير فضلا و معاريف علما بود كه مهارت زيادي در رياضت داشته وجامع فنون شرعيه و عقليه بود و...
از اشعار لطيف اوست:
ترا هر گه به عارض سنبل عنبر فشان ريزد       بخاك راه دلها از شكنجش خون چكان ريزد
ز هجرت تير آهم برشكافد مغفر گردون      ز جورت خون دل زا چشمم اي نامهربان ريزد

 آخوند ملا محمد جوشقاني كاشاني

فيلسوف نامدار و حكيم آخوند ملا محمد كاشي از علماي بزرگ قرن اخير و از اساتيد مسلم فلسفه و حكمت اسلامي زمان خود بوده كه دراصفهان مي زيسته. وي معاصر جهانگير خان قشقايي فيلسوف معروف اسلامي و شاگرد حكيم الهي مرحوم آقا محمد رضا قمشه اي (از اعاظم حكما و بزرگان عرفاي قرون اخير) بوده و تا پايان عمر در مدرسه صدر اصفهان مانند مرحوم جهانگير خان با تجرد به سر مي برده است.
به گفته آيت الله شهيد مطهري وي مردي مرتاض بوده و حالات عجيبه از او ظاهر مي شده است. بسياري از شخصيتهاي بزرگ علمي ايران در قرن اخير از جمله مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و مرحوم آيت الله حاج آقا رحيم ارباب اصفهاني و گروهي ديگر از شاگردان وي بوده اند.
آخوند كاشي در سال 1249 هجري قمري متولد و در سال 1333 هجري قمري در اصفهان بدرود حيات گفته و در مزار تخته فولاد نزديك قبر ميرزا جهانگير خان دفن شده است.

 

منبع :  مشاهير كاشان ، حسين فرخ يار


 
برچسب‌ها: کاشان شهر ما, اخبار کاشان, بهترین های کاشان

رضا حاشیه باف بازدید : 560 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)

نسب وخاندان سید فخر الدین

سيد فخرالدين از سلسله جليله و عالي مقام سادات حسيني است كه با سي و پنج واسطه به حضرت امام زين العابدين علیه السلام مي رسد.[۱] جد گرامي وي، ميرزا ابوطالب، پسر ميرزا ابوالحسن حسيني، مشهور به «سيدي» مي باشد.[۲] و شايسته است از زبان علماي بزرگ اسلام او را بشناسيم.

سيد محسن امين: «ميرزا ابوطالب، فقيه، متكلم، محدث و اصولي بود. او داماد فاضل محقق قمي، مورد اعتماد و از شاگردان ممتاز استادش محسوب مي شد. استادش كتاب قوانين الاصول را كه به خط خودش نوشته بود، براي حفظ و نگهداري به او سپرد، تا وقف ذريه و اولاد اهل علم خود نمايد. از فرزندان مشهور ايشان ميرزا سيد فخرالدين شيخ الاسلام قمي است. آن عالم جليل القدر (ميرزا ابوطالب) در سال 1249 ق. وفات يافت و در مقبره زكريا بن آدم، راوي معروف و صحابي حضرت امام رضا علیه السلام واقع در قبرستان شيخان قم، دفن شد».[۳]

آقا بزرگ تهرانی: «ميرزا ابوطالب قمي از اجلا و علماي بزرگ قم، از ائمه موثق جماعت و جمعه و داماد ميرزاي قمي، مؤلف كتاب قوانين الاصول و جد ميرزا فخرالدين (شيخ الاسلام) مي باشد».[۴]

شيخ محمدحسن هزارجريبي نجفي اصفهاني: «محقق قمي نسخه‌اي از كتاب قوانين را كه به خط خودش نوشته بود، به دامادش ميرزا ابوطالب داد تا حفظ و نگهداري كند. اين عمل، دليل بر مكانت و جايگاه والاي ميرزا ابوطالب است، زيرا مقدم داشتن او بر ساير دامادهايش، خود دليل بر فضيلت و بزرگي است. وي مشهور به «شيخ الاسلام» و «ميرزا فخرالدين قمي» مي باشد».[۵]

سيد حيدر آملي: «ميرزا ابوطالب قمي ثلث اموال و املاك خود در قم و اطراف آن را جهت روضه خوانی، خيرات و مبرات، وقف نمود كه هم اكنون بيشتر آن ها باقي مانده و به مصارف خيريه مي رسد».[۶]

جد مادري و مادر سید

ميرزا سيد فخرالدين از ناحيه جد مادري اش به يكي از دختران ملا محمدطاهر شيرازي قمي، از علماي مشهور قرن يازدهم هجري و صاحب تأليفات فراوان، مي رسد. مدفن آن عالم رباني در مقبره زكريا بن آدم در شيخان قم مي باشد.[۷]

مادر مكرمش دختر ميرزا سيد محمدرضا - متولي باشي آستان مقدس كريمه اهل بيت، حضرت معصومه سلام الله علیها و جد حاج سيد ابوالفضل[۸] توليت معروف به مصباح التولية - بود. خاندان متولي باشي از سادات حسيني در جبل عامل لبنان و از احفاد سيد الساجدين علیه السلام مي باشند. سيد حسين و سيد محمدباقر متولي باشي هر كدام در زمان‌هاي مختلف، مفتخر به خدمتگزاري آستان مقدس بودند و از اجداد توليت محسوب مي شوند. آنان با مراجع عظام تقليد و علماء و بزرگان قم مراوده داشتند و از اكرام و اعزاز آن ها فروگذاري نمي كردند.[۹]

پدر وی

پدر بزرگوار اين عالم بزرگ، علامه سيد ابوالقاسم قمي، معروف به «سيدي» است كه از علماي بزرگ عصر خود بشمار مي آمد و او را با شهرت «شيخ الاسلام قمي» مي شناختند.

القاب مشهور خاندان سیدی

 

خاندان سيدي به القابي همچون: طاهري، ميرزايي، آل امام جمعه، قوانين و سيدي شهرت يافته اند كه به دليل انتساب به جد مادري و اجداد پدري و يا به جهت اقامه جماعت و جمعه است؛ اما همه از ذريه ميرزا ابوطالب قمي، كه ذكرش گذشت، مي باشند.[۱۰]

تولد سید فخر الدین

 

در يكي از روزهاي سال 1280 يا 1281 ق. كودكي در خانواده علم، تقوا و اجتهاد پا به عرصه وجود گذاشت و چشمان پدر و مادر خود را فروغي دوباره بخشيد كه پدرش او را سيد فخرالدين نام نهاد. دوران كودكي او در محيطي آكنده از عشق، صميميت و محبت به اجداد پاكش سپري شد.

تربيت صحيح و تعاليم ديني را از پدر مجتهد و مادر نيك سيرتش آموخت، تا خود را براي نوشيدن جرعه‌هاي زلال قرآن و احاديث انسان ساز اهل بيت علیهم السلام، آماده سازد. با شروع دروس حوزوي، فصل جديدي در زندگي اش باز شد.[۱۱]

تحصيلات و اساتيد ایشان

 

سيد، مقدمات علوم ديني را ابتدا نزد پدر گرامي اش و آيت الله حاج سيد صادق روحاني آموخت. سپس به تهران رفت و از محضر مرحوم آيت الله ميرزا حسن آشتياني (صاحب حاشيه بر رسائل) علم اصول را فراگرفت. وي مدت كوتاهي به اصفهان رفت و از محضر آيت الله حاج آقا منيرالدين اصفهاني، شرح لمعه و مكاسب را آموخت.[۱۲]

هجرت سید به نجف اشرف

 

سيد فخرالدين در سنين جواني به عتبات عاليات هجرت كرد و پس از زيارت قبور امامان معصوم علیهم السلام، براي سپري كردن مدارج علمي، ابتدا در جوار جدش مولا امیرالمومنین علیه السلام ساكن شد و دل و جان خود را از محضر اساتيد معظم آن جا سيراب نمود.

اساتيد نجف سید فخرالدین سیدی قمی

 

اساتيد وي در نجف عبارتند از حضرات آيات عظام:

  • 1. ميرزا محمدحسن شيرازي (معروف به ميرزاي اول)؛
  • 2. ميرزا محمدتقي شيرازي (معروف به ميرزاي دوم)؛
  • 3. سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي، صاحب كتاب عروةالوثقي (م 1327 ق)؛
  • 4. محمدكاظم آخوند خراساني، صاحب كفاية الاصول (م 1329 ق)؛
  • 5. شيخ الشريعت اصفهاني (م 1339 ق)؛
  • 6. حاج ميرزا حبيب الله رشتي؛
  • 7. سيد محمد فشاركي اصفهاني؛
  • 8. حاج آقا رضا همداني.[۱۳]

هجرت ایشان به سامرا==

او در اوايل سال 1329 ق. از نجف به سامرا رفت و از محضر عالمان بزرگي بهره مند شد؛ همچون حضرات آيات:

  • 1. آقا سيد محمد فشاركي؛
  • 2. حاج ميرزا حسين خليلي تهراني؛
  • 3. حاج ميرزا خليل تهراني؛
  • 4. سيدابوالحسن اصفهاني، مرجع بزرگ تقليد (م 1365 ق).

سيد فخرالدين در زمان تحصيل در نجف اشرف و سامرا با مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي (مؤسس حوزه مقدسه علميه قم) هم بحث شد و از هم رديفان وي به حساب مي آمد.[۱۴]

شاگردان وی

 

آن عالم رباني بعد از طي مراحل علمي در عتبات مقدس و دستيابي به درجات بالاي فقاهت، به ايران و زادگاهش قم بازگشت و در جوار ملكوتي حضرت معصومه‌ سلام الله علیها به تدريس، تربيت طلاب علوم ديني، تأليف و اقامه جماعت در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام (واقع در چهار راه بازار) و مساجد ديگري همچون: مسجد كوچه نو (مسجد حاج آقا تقي) واقع در خيابان باجك قم، و به موعظه مردم اهتمام ورزيد.

برخي از شاگردان آيت الله فخرالدين سيدي عبارتند از حضرات آيات:

  • 1. ميرزا علي ناسوتي وي همشيره زاده حكيم الهي ميرزا علي اكبر يزدي، استاد فلسفه و حكمت امام خمینی قدس سره بود؛
  • 2. حاج سيد محمدرضا گلپايگاني؛
  • 3. حاج ميرزا محمدحسن نويسي؛
  • 4. حاج شيخ محمدرضاي ملا جعفر قلي؛
  • 5. حاج شيخ حبيب الله قمي، معروف به «درگذرگنجي».[۱۵]

تأليفات سید فخر الدین سیدی قمی

 

مرحوم آيت الله نجفي مرعشي نقل نموده است كه: «مرحوم سيد فخرالدين تأليفات فراواني در فقه و اصول و... داشته كه خودم آن ها را ديده ام كه سيد خود نوشته و خطي است و تاكنون به چاپ نرسيده است، به جز يك كتاب به نام رسالة في الارث».[۱۶]

سید فخر الدین از ديدگاه عالمان

 

مرحوم حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي پس از ديدار وي در سال 1347 ش. به شاگردانش چنين فرموده است: «امروز مردي را ديدار كردم كه فقيه، محقق، ماهر، پرهيزكار به تمام معنا، زاهد، وجيه، فاضل و جليل القدر بود. اين عالم، شأن و مرتبه اي والا نزد طلاب و مردم شريف قم دارد».[۱۷]

مرحوم آيت الله گلپايگاني نيز گفته است: «مرحوم حجة الاسلام، آيت الله آقا سيد فخرالدين حسيني، بسيار پرهيزكار، محتاط، مورد احترام و تقدس نزد عموم علماي عظام و طلاب علوم دين و مردم شريف قم بود و من او را سلمان زمان مي شناسم».[۱۸]

نوه پسري وي حجة الاسلام والمسلمين ميرزا سيد محمدعلي سيدي مي گويد: روزي به قصد زيارت آيت الله محمدتقي بهجت به منزل ايشان رفتم؛ آيت الله بهجت فرمود: «دوست دارم عكس آقا سيد فخرالدين را ببينم.» عكس را بردم. وقتي ديد، مكرراً صلوات مي فرستاد. سپس فرمود: «زماني كه از نجف اشرف به قم آمدم، مشتاق زيارت ايشان بودم؛ اما شنيدم از دنيا به سراي باقي رحلت نموده؛ لذا از شما خواستم تا عكس او را ببينم».[۱۹]

جايگاه سيد در حوزه علميه

 جلالت قدر و كمالات ميرزا سيد فخرالدين، بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد. او شخصيتي بسيار محترم، مجلل و معظم بود. ايشان در رونق و وسعت بخشيدن به حوزه علميه قم منشأ خدمات پرارزشي بود و با آيت الله مؤسس همكاري و همگامي مؤثر داشت.

او همان شخصيتي است كه مراجع عظام تقليد و زعماي حوزه مقدس قم وي را مقدم داشتند، تا بر جنازه مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي نماز گزارد. سيد، آينه تمام كمالات و فضايل و خصايص انساني بود. وجاهت والا و شأني بزرگ در نزد عموم مردم قم، به ويژه طلاب حوزه علميه، داشت. در تعابير و تعاريفي كه از وي شده، كلماتي از قبيل فقيه، متتبع، عالم پرهيزكار، جليل، باتقوا و زاهد آمده است.[۲۰]

همگام با امام خميني قدس سره

دختر مرحوم ميرزا در مصاحبه اي با نگارنده اين سطور، نقل كرده است كه: «گاهي مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايري همراه مرحوم حضرت امام خميني... به منزل ما مي‌آمدند. امام در مورد رضاخان اعتراض داشتند. با هم مشورت مي كردند و از مرحوم سيد فخرالدين نظر مي خواستند. حاج شيخ مي فرمود: الآن شرايط براي مبارزه آماده نيست. اما آن دو سيد، هم رأي بوده و از حاج شيخ انتظارات بيشتري داشتند. من كه چاي براي ميهمانان مي بردم، مي‌شنيدم كه مرحوم امام اعتراضش بسيار شديد بود».[۲۱]

خدمات فرهنگي سید فخرالدین

 

معظم له مورد علاقه و محبت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري بود و سابقه آشنايي آن دو، به اقامت و تحصيل و هم مباحثه بودنشان در شهر مقدس نجف و سامرا بازمي‌گردد. اعتماد مرحوم حايري به ميرزا به حدي بود كه اداره امور طلاب مدرسه فيضيه را به او واگذار كرد و مرحوم ميرزا نيز با وجود اشتغال به تدريس و تربيت طلاب، در تحكيم پايه هاي حوزه علميه با آن جناب همكاري تنگاتنگي داشت.[۲۲]

چنان كه اشاره شد، ميرزا ابوطالب قمي، نسبت به دامادهاي ديگر ميرزاي قمي، جايگاه ويژه داشت و از سويي، مجتهد سرشناس آن زمان در قم بود. به همين جهت، كتاب هاي گرانسنگ علمي و فقهي پدر همسرش را از جمله كتب خطي، كه به خط خود ميرزا تدوين گرديده بود و نسل به نسل به آيت الله ميرزا فخرالدين رسيده بود، مانند قوانين الاصول، جامع الشتات، غنائم، مناهج و غيره را در اختيار بسياري از مراجع عظام و محققين و انديشمندان اسلامي قرار مي داد. آنان هم گاهي براي تطبيق كتب چاپ شده با نسخ اصلي ميرزاي قمي به كتابخانه شخصي ميرزا فخرالدين - كه توليت آن با نوه بزرگوارش حجةالاسلام سيد محمدعلي سيدي - مراجعه مي كردند.[۲۳]

مرحوم سيد فخرالدين بيش از صد جلد از كتب بسيار باارزش فقهي، علمي، اخلاقي و حديثي را كه مخطوط و بسياري از آن ها به زيور چاپ آراسته نگرديده بودند، را جهت حفظ اين آثار وقف كتابخانه آستانه مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها كرد و تعدادي از اين مخطوطات نيز همانند كتاب گرانسنگ محيط الاعظم في بحرالخِضّم، تأليف سيد حيدر آملي - متوفاي قرن هفتم - در كتابخانه حضرت آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي نگهداري و استفاده مي شود.[۲۴]

علاوه بر اين امور، ميرزا ابوطالب قمي ثلث اموال و املاك خود را در قم و اطراف آن، جهت مصرف در عزاداري (روضه خواني)، خيرات و مبرات وقف نمود. هم اكنون بسياري از آن موقوفات موجود است و در امور مورد نظر به مصرف مي رسد.[۲۵]

استجابت دعا

از آن عالم عامل، كرامات فراوان به ظهور رسيده كه به يك مورد آن اشاره مي شود. از اين كرامت تأثير اجابت دعا و توجه روح ملكوتي جدشان ميرزاي قمي به اين سيد جليل القدر معلوم مي شود.

ايشان در ابتداي تحصيل در قم وضع مالي خوبي نداشت؛ از اين رو، مبلغي را قرض مي گيرد و كتاب شرح لمعه مي خرد. روزي در قبرستان شيخان كنار قبر جد بزرگوارش ميرزاي قمي و با توسل به او، از خداوند مي خواهد كه وسايل اداي قرض فراهم گردد. بعد از اندكي به فكرش مي رسد كه چون امروز عيد است، خوب است براي ديدن دايي اش آقا سيد حسين متولي باشي آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها به خانه ايشان برود.

توليت به عنوان عيدي، مبلغي به اندازه بدهكاري (پنج قران) به سيد فخرالدين مي دهد. بعد از خداحافظي به ذهنش مي رسد كه اين از توجه به قبر ميرزا حاصل شده، پس خوب است كه بار ديگر بر مزارش برود، تشكر و طلب مغفرت كند. زماني كه سر قبر حاضر مي شود، مي بيند همان طلبكار سر قبر ميرزا مشغول خواندن فاتحه است. پول را به او مي دهد

ويژگي های سید فخرالدین

 

انس با خدا:

عبادت و بندگي موجب عزت و مايه كرامت انساني مي گردد. سيد فخرالدين اهتمام جدي به نماز اول وقت داشت. مستحبات را انجام مي داد و نماز شب او ترك نمي شد. در مدت عمرش ديده نشد كه اقامه جماعت او ترك شود. اما از دعا خواندن در جمع مردم پرهيز مي كرد و خود با خدايش خلوت كرده، به راز و نياز و دعا مي پرداخت تا مبادا مردم از حالات روحاني و معنوي او باخبر شوند. بعضي از افرادي كه او را درك كرده اند، مي گويند كه سيد، الگوي عبادت و تقوا و زهد و ورع بود.[۲۷]

از خصوصيات اخلاقي آن عالم عامل اين بود كه موقع دخول وقت نماز، از انجام هر امري تا اتمام نماز خودداري مي كرد و اكثر خواص و عوام متوجه اين عادت وي شده بودند. خاطره اي از ايشان نقل شده كه نشان دهنده همين نكته است. گفته اند: زماني كه وي در سامرا اقامت داشت، مقارن نماز ظهر از منزل خارج مي شود تا اين فريضه الهي را در مسجد نزديك خانه به جا آورد.

مي بيند آيت الله حاج آقا ميرزا محمدتقي خوانساري رحمة الله جلوي در منزل ايستاده است. مي پرسد: چرا اين جا ايستاده ايد و داخل تشريف نياورديد؟ ميرزا محمدتقي مي گويد: به قصد زيارت شما آمده بودم، اما متوجه وقت نماز شدم. كمي منتظر ماندم تا شما از منزل تشريف آوريد. آن ها از اين فرصت كوتاه بين راه استفاده كردند و مطالبي را بيان نمودند و سپس مشغول نماز شدند. اين روش چه در عتبات و چه در زمان سكونت در قم ادامه داشت. بسياري از مراجعين فهميده بودند كه يا بايد قبل از نماز يا بعد از آن، آقا را زيارت كنند و مطالب و خواسته هاي خود را بيان دارند.[۲۸]

بي توجهي به ماديات:

اين فرزانه ملكوتي، به زخارف دنيا بسيار بي‌توجه بود. به جز يك خانه محقر و قديمي و موروثي، - در اواسط خيابان 19 دي (باجك) در داخل كوچه پس كوچه‌هاي باريك قم - و لوازم زندگي كم ارزش از اموال دنيا چيز ديگري نداشت. اين نوع زندگي، او را تجسم تقوا و پارسايي ساخته بود؛ در حالي كه مي توانست در رفاه بيشتري باشد؛ زيرا او مجتهد مسلم با مقام رفيع سيادت بود و مورد اقبال و توجه خاص و عام بود و افراد خير، پول فراوان برايش مي آوردند تا هرگونه كه خود بخواهد، مصرف كند. به علاوه، با اين كه توليت تمام موقوفات جدش ميرزاي قمي با ايشان بود، اما او براي خود هيچ نخواست.

برخي از كساني كه بيش از چهل سال با سيد محشور بودند، نقل كرده اند كه آقا ميرزا، در عبادت، خداترسي، تقوا و دوري از دنيا و لذايذ، كم نظير بود؛ به گونه اي زندگي مي كرد كه فقراي قم زندگي مي كردند. دعايش مستجاب و دلسوز همه مردم بود. اگر پولي به او مي رسيد، به طلاب و فقرا مي داد و آنان را بر خود مقدم مي داشت. حتي قبل از اين كه پولي را بخواهند، او به ديگران آدرس مي داد تا با احترام آن را به فرد مورد نظر بدهند. اخلاق و رفتارش مانند جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، به همه احترام و سلام مي كرد. اما در مقابل مأمورين دستگاه طاغوت كه طلبه‌اي را آزار داده بودند، بسيار ناراحت و عصباني مي شد. گاهي در مسجد، فرياد مي زد و به آنان نفرين مي كرد.</ref>. نقل از مرحوم آيت الله سيد حسن سيدي و حجةالاسلام والمسلمين سيد محمدعلي سيدي قمي.</ref>

فروتني:

با توجه به اين كه آقا ميرزا، سيدي عظيم القدر و مجتهدي وارسته بود، بسياري از اقشار مردم آرزوي دست بوسي اش را داشتند، اما او به احدي اجازه اين كار را نمي داد. همچنين اجازه نمي داد كه امور شخصي‌اش را ديگران انجام دهند؛ اگر چه مردم خدمت به سيد را، مايه افتخار خود مي‌دانستند.

بسيار ديده شد كه در ايام اعياد و شهادات ائمه معصوم علیهم السلام آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم (مؤسس حوزه علميه قم) به منزل آقا ميرزا مي رفت، بدون اين كه قبلاً اطلاع داده باشد و ناهار يا شام را در همان جا صرف مي كرد؛ در حالي كه ميرزا هم بدون تكلف و بدون تدارك غذاي بهتر براي ميهمان عزيزش از او پذيرايي مي كرد. مواقعي هم بود كه خادم حاج شيخ، به نام كربلايي عليشاه، با آن بزرگواران هم غذا و هم سفره مي شد.[۲۹]

عدم استفاده از وجوه شرعي:

آن عالم رباني، در تمام طول زندگي اش از وجوه شرعي (سهم مبارك امام و سادات) استفاده نكرد؛ با اين كه مرحوم آيت الله مؤسس در مورد سهم سادات و مصرف آن به ديگران از مرحوم سيد فخرالدين اجازه مي گرفت. البته افراد خيري بودند كه ارادت قلبي به سيد داشتند و دوست مي داشتند تا به او كمك كنند؛ اما او يا اصلاً قبول نمي كرد و يا وقتي اصرار مي ورزيدند، او تا كشف نمي كرد كه پول از چه كسي و از چه راهي و از كجا بدست آمده، نمي پذيرفت.[۳۰]

نرمش و پياده روي:

آقا ميرزا علاقه فراواني به ورزش صبحگاهي داشت؛ مي فرمود: «عقل سالم در بدن سالم است.» شيوه او اين گونه بود كه در تمام فصول سال، بدون اين كه حتي يك روز ترك شود، بعد از اقامه جماعت صبح در مسجد، فاصله طولاني مسجد تا منزل را پياده طي مي كرد. سپس ورزش هاي ساده ديگر را انجام مي داد و بعد صبحانه ميل مي نمود. در اين ورزش صبحگاهي بسياري از هم سن و سال‌هاي او همراهش مي شدند و او را براي صرف صبحانه دعوت مي كردند و به منزل مي بردند. او نيز دعوت افرادي را كه مي شناخت و با كسب و كار آن ها موافق بود، مي پذيرفت.[۳۱]

فرزندان وی

 

آقا ميرزا فخرالدين، زماني كه در سامرا و در جوار امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام مشغول تحصيل علوم ديني بود، با دختر آقا سيد علي اصغر، از سادات محترم و تجار تهران كه بعدها به نام خاندان تهراني و لاله زاري معروف شدند، ازدواج نمود. ثمره اين وصلت، چهار پسر و سه دختر بود. پسران او عبارتند از حجج اسلام:

  • 1. سيد علي؛
  • 2. سيد محمدعلي؛
  • 3. آيت الله سيد حسن سيدي.

وي در مدرسه فيضيه حلقه درس بسيار جذاب داشت و به نظريات اساتيد بزرگوارش همچون: سيد محمدكاظم يزدي و سيد ابوالحسن اصفهاني احترام مي گذاشت. او نظريات علمي و تتبع و پژوهش ميرزا احمد قمي را «فقه و اصول بي‌بديل و كم نظير» مي دانست و ارادت خاصّي به او داشت.

در 31 خرداد 1380 ش. در 90 سالگي پس از سال ها تلاش در راه ترويج و نشر احكام اسلامی و اقامه جماعت و تهذيب نفس و تقوا درگذشت و در قبرستان شيخان قم، در مقبره زكريا بن آدم، كنار قبر جدش ميرزا ابوطالب به خاك سپرده شد.[۳۲]

4. آيت الله سيد عبدالحسين سيدي. وي سطوح را در محضر علماي حوزه علميه به پايان رسانيد. آن گاه در درس خارج آياتي همچون حضرات آيات: سيد محمد حجت كوه كمره اي، محمدتقي خوانساري، ميرزا محمد فيض قمي و به ويژه درس آيت الله العظمي سيد محمدحسين بروجردي، شركت نمود و بهره كافي برد. آن جناب در چهارم جمادی الثانی 1405 ق. وفات يافت و در قبرستان شيخان دفن شد.[۳۳]

دامادهای ایشان

 

دامادهاي آقا ميرزا فخرالدين، عبارتند از:

الف) آيت الله سيد ابوالحسن روحاني، پدر بزرگوار آيت الله حاج سيد مهدي روحاني (نوه دختري آقا سيد فخرالدين سيدي) كه وي مورد علاقه و محبت پدر بزرگوار خود بود و خاطراتي هم از آن جناب نقل فرموده است؛ از جمله اين كه: جدم آقا ميرزا قصد سفر داشت، من را كه طلبه جوان و كم سن و سالي بودم، صدا زد و در نهايت تواضع و فروتني فرمود: سيد مهدي! در گوشم دعاي سفر بخوان تا حركت كنم. اين برخورد تربيتي برايم بسيار جالب بود.

سيد مهدي بعد از فوت پدرش، در مسجد سلطان محمد شريف (معروف به مسجد آقا) اقامه جماعت مي كرد و آن جناب نزد مردم بسيار معزز و محترم بود. وي داراي خدمات ديني و اجتماعي فراواني در جاي جاي شهر مقدس قم است. سيد صادق بعد از مدتي به نجف اشرف مهاجرت كرد و تا آخر عمر در جوار مولا اميرالمؤمنين علیه السلام ماند و در همان جا وفات يافت و در قبرستان وادي السلام، مجاور بارگاه ملكوتي حضرت هود و حضرت صالح علیهم السلام دفن گرديد.[۳۴]

ب) حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا شيخ حبيب الله فقيه. وي بعد از ازدواج به قائم شهر رفت و در آن جا به خدمات فرهنگي اشتغال داشت. وي در اواخر عمر به شهر مقدس قم آمد و پس از وفات، پيكر مطهرش در قبرستان شيخان دفن گرديد.[۳۵]

ج) داماد ديگر، ميرزا محمد تقديري قمي، كسبه محترم قم است.

وفات سید فخر الدین سیدی قمی

 

سرانجام پس از گذشت هشتاد و دو سال از عمر پرارزش آن عالم بزرگوار روح ملكوتي اش در شامگاه سوم شعبان المعظم سال 1363 ق. به ملكوت اعلا پر كشيد و حوزه‌هاي علميه و علماي اعلام و مراجع عظام، مردم قم و خانواده خود را به سوگ نشاند. پس از تشييع باشكوه و كم نظير از مسجد امام حسن علیه السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها آيت الله مرعشي نجفي بر پيكرش نماز گزارد. دروس حوزه به احترامش تعطيل شد و طلاب و فضلا در نماز و دفنش شركت نمودند. سپس پيكرش در مسجد بالاسر حرم مطهر، كنار قبر رفيق شفيقش مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حايري به خاك سپرده شد. هم اكنون سنگ قبري در محل دفن به نام آن مرحوم از طرف آستانه مقدس نصب گرديده است.[۳۶]

پانویس


نسب نامه شريف اين خاندان نزد حجة الاسلام سيد محمدعلي سيدي موجود است.

  • آينه دانشوران، سيد عليرضا ريحان يزدي، ص 151.
  • اعيان الشيعه، ج 2، ص 386 و 387، بيروت.
  • الكرام البررة في القرن الثالث بعد العشرة، ص 39.
  • طبقات اعلام الشيعه، ص 54.
  • وقفنامه ميرزا ابوطالب قمي (تاريخ مذهبي قم، علي اصغر فقيهي، ص 303).
  • تربت پاكان، ج 2، حرف «ط» و ستارگان حرم، ج 13، زندگينامه مولا محمدطاهر قمي.
  • تاريخ مذهبي قم، ص 219-210 و تاريخ قم، ص 211 شرح حال حاج سيد ابوالفضل توليت در تاريخ مذهبي قم، تربت پاكان، ج 2 آمده است.
  • مصاحبه با حجة الاسلام سيد محمدعلي سيدي قمي.
  • المسلسلات في الاجازات، ج 2، ص 179.
  • همان و نقل از فرزندش سيد حسن سيدي.
  • نقل از نوه آن مرحوم، سيد محمدعلي سيدي والمسلسلات في الاجازات، ج 2، ص 179.
  • آينه دانشوران، ص 151.
  • زندگينامه آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حايري، علي كريمي جهرمي، ص 115.
  • مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدعلي سيدي، به نقل از حضرت آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني.
  • المسلسلات في الاجازات، ج 2، ص 180.
  • همان، ص 179.
  • مكتوبات آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني، به نقل از سيد محمدعلي موسوي.
  • نقل از حضرت آيت الله محمدتقي بهجت، به نقل از سيد محمدعلي سيدي.
  • آثار الحجة، ص 219؛ گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 177 و المسلسلات في الاجازات، ج 2، ص 179.
  • رجال قم، ص 138 و 139 و گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 177.
  • مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدعلي سيدي.
  • مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمين سيد محمود مرعشي نجفي.
  • وقفنامه ميرزا ابوطالب قمي (تاريخ مذهبي قم، ص 302-304).
  • نقل از حجة الاسلام سيد محمدعلي سيدي.
  • مصاحبه با سيد اسدالله محسني، فرزند سيد محمدجواد قمي، كه قريب به هشتاد سال دارد و از ملازمين چهل ساله مرحوم ميرزا بوده است.
  • نقل از مرحوم آيت الله حاج سيد حسن سيدي (در زمان حياتش).
  • مصاحبه با سيد اسدالله محسني و سيد محمدعلي سيدي و جمعي از كسبه قديم خيابان باجك.
  • نقل از مرحوم آيت الله سيد حسن سيدي و حجةالاسلام والمسلمين سيد محمدعلي سيدي قمي.
  • نقل از سيد اسدالله محسني و جمعي از هم دوره هاي ايشان.
  • گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 177 و آينه دانشوران، ص 283.
  • آثار الحجة، ج 1، ص 283 و مصاحبه با حجة الاسلام سيد محمدعلي سيدي.
  • آينه دانشوران، ص 206؛ دايرةالمعارف تشيع، ج 1، ص 174؛ گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 163 و 164 و تاريخ جامع قم، ص 303.
  • نقل از حجة الاسلام سيد محمدعلي سيدي.
  • المسلسلات في الاجازات، ج 2، ص 180 و آينه دانشوران، ص 151.
  1. المسلسلات في الاجازات، ج 1، ص 146.

منابع

سيد محمد سجادي نژاد دامغاني, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 12-26

امامت حسینی کاشانی(1292-1392ق)، آیت الله سید فخرالدین [ فقیه، عارف، عالم ]

آیت الله سید فخر الدین امامت فرزند سید محمد مهدی حسینی در سال 1292ق در کاشان به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را نزد عموهایش سید محمد حسین امام و سید محمد حسن امام و همچنین حاج ملا محمد حسین نطنزی، میرزا محمد حسین نراقی ، حاج میرزا فخر الدین نراقی، میرزا ابوالقاسم نراقی و ملا حبیب الله شریف به پایان رسانید. آیت الله امامت سال ها به ارشاد خلق مشغول بود و در مدرسه سلطانی به اقامه نماز جماعت می پرداخت. سرانجام در سن صد سالگی به تاریخ 27 صفر 1392ق درگذشت و در بقعه امامزاده یوسف بن موسی بن جعفر (ع) مجاور میدان کمال الملک به خاک سپرده شد. از آثار اوست: هدایت العوام فی مهمات الاحکام (رساله علمیه ) ، راه نجات (شعر) ، راه خداشناسی ، وسیله النجاه در فضایل سادات ، ثواب الزیارات ، رساله در احکام ارث ، رساله در منجزات مریض ، رساله در عقد فضولی ، مرآت الحقیقه در حالات صوفیه ، کشکول در مواعظ ، حاشیه بر شرایع ، حاشیه بر مکاسب ، رساله در مصرف سهم امام زمان در زمان غیبت ، رساله در حکم جلود و لحوم مشتبهتین ، رساله در حکم ماء قلیل متنجس ، شرح حال محدثین شیعه ، شرح بر منظومه استادش در اصول موسوم به منیه الوصول امامت خط را خوش می نوشت و در شعر «مهر سالک » تخلص داشت و این به خاطر آن است که داماد ملا حبیب الله شریف متخلص به «سالک» بود.

 

 

رضا حاشیه باف بازدید : 6242 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)

 آیت الله حاج سید عزیز الله امامت

ایشان چهارمین فرزند آیت الله سید فخرالدین امامت معروف به (صهر سالک) میباشد.والده ایشان دختر حضرت آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی میباشد.

ایشان در هشتم ماه مبارک رمضان سال 1348 هجری قمری در کاشان دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیل علم در مدارس جدید مشغول آموختن علوم دینیه نزد برادر بزرگوارش آیت الله سید فضل الله امامت شد و ادبیات عرب و منطق را نزد ایشان فرا گرفت. سپس در محضر پدر بزرگوارش شروع به آموختن فقه و اصول نمود. سپس در محضر آیت الله سید حسین رضوی مکاسب مرحوم شیخ انصاری و فصول و کفایه و منظومه سبزواری و شرح تجرید و ریاض را فرا گرفت و بعد از مهاجرت به عتبات عالیات در درس فقه مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج میرزا  مهدی شیرازی در کربلا شرکت کرد و از ایشان اجازه ی اجتهاد گرفت و سپس به محضر درس علمای نجف مشرف شده و بهره های فراوانی کسب نمود و سپس به مشهد مقدس مشرف شدند و از محضر درس فقه آیت الله میلانی و حاج میرزا احمد کفایی شرکت کرد و از جلسه درس عالم عارف حاج سید ابوالقاسم بلخی بهره جست و قسمتی از فلسفه و حکمت را فرا گرفت. و بعد از آموختن علوم حوزوی به کاشان مراجعت نموده و مشغول تبلیغ و ارشاد مردم شدند و در حد توان به حل گرفتاریها و مشکلات مردم همت گماردند

آقاعزیز بزرگی از جنس نور

کاشان- آیت الله سید عزیز الله امامت عالم وارسته کاشانی که مردم او را به نام آقا عزیز می شناسند.

 به گزارش ایرنا، همه اهالی کاشان او را می شناسند؛ اما نه به روی مقام و جاه و ثروت، بلکه به بی آلایشی و تقوا.

در کوچه ای قدیمی در کنار بازار تاریخی کاشان از هر کس سراغش را بگیری، با رویی گشاده و شوقی آکنده، تو را به سمت خانه ای محقر و درگشاده هدایت می کند.
مردم کوچه و بازار او را با نامی صمیمی می شناسند؛ اما او آیتی است که در پس غبار 85 بهار از عمرش، همچنان نور ایمان و نشاط را بر چهره داشته و از صبحگاه تا شامگاه به امور مردم رسیدگی می کند.
شال و عمامه سبز و محاسن خضاب شده به حنایش، ظاهری دلنشین به او بخشیده که ابهت شخصیتش را در هنگام حضور، تعدیل می کند.
مادر بزرگوارش دختر فقیه شهیر جهان اسلام، مرحوم ˈملا حبیب الله شریف کاشانیˈ و پدر وی آیت الله العظمی ˈسید فخرالدین امامت کاشانیˈ از علما و بزرگان کاشان است.
این عالم وارسته کودکی و نوجوانی را در شهر و دیار خود و در دامان پدر، خوشه معرفت چید و پس از فراگیری علوم مقدمات حوزه، روانه شهر تهران شد.
وی جوانی 20 ساله بود که در کنار بهره مندی از محضر استادانی همچون آیت الله ˈمحمد غرویˈ و آیت الله ˈسید ابوالقاسم کاشانیˈ، همراه با دیگر طلاب جوان در مبارزه علیه استعمار انگلیس و برای ملی شدن صنعت نفت به مجاهدت پرداخت.
تا اینکه روح تشنه حقیقت، دستان طالبش را به دامان قم گره زد و استادانی مانند آیت الله العظمی ˈ بروجردیˈ ، ˈسید محمد تقی خوانساریˈ ، آیت الله ˈصدرˈ و آیت الله ˈحجتˈ او را از دریای فقاهت و علم اسلامی بهره ای رساندند و عطش بی پایانش را به وادی نجف کشاندند.
در نجف، محضر عالمانی مانند آیت الله العظمی ˈسید ابوالقاسم خوییˈ ، ˈمیرزا عبدالهادی شیرازیˈ، ˈ میرزا مهدی شیرازیˈ ، روح با صفایش را به صیقل علم و ادب ساییدند تا این جوان به بارنشسته، با شاخه های فرود آمده از علم و فقاهت در وجودش، راهی کشور انگلستان شود.
ارشاد تازه مسلمان های انگلیس دیری نپایید؛ چرا که بیماری جسم تاب تحمل روان پربارش را نیاورد و او را مجبور به بازگشت به ایران کرد.
این بار در کنار یاران شایسته ای چون آیت الله العظمی ˈسید علی سیستانیˈ، علامه ˈسید محمد حسین طباطباییˈ، فقه و اصول را در مشهد مقدس و نزد آیت الله العظمی ˈسید محمدهادی میلانیˈ و آیت الله ˈمیرزا احمد کفاییˈ به درس نشست.
دوستی و همنشینی با شهید بزرگوار آیت الله ˈبهشتیˈ و مرحوم آیت الله ˈمحمدتقی بهجتˈ از افتخارات زندگی این عالم بی ریاست.
او همواره در کنار یارانی همچون آیت الله ˈامامی کاشانیˈ، ˈسید محمدباقر مصطفویˈ، ˈسید اسد الله خراسانیˈ و جمعی از علمای بزرگ کاشان علیه رژیم پهلوی پا به پای مردم حضور داشت.
آیت الله امامت از محضر حدود یکصد نفر از علما و بزرگان معاصر در نجف و ایران اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرده و بیش از 40 عنوان کتاب ارزشمند در زمینه طب سنتی و نوروز باستانی تا تفسیر و علوم غریبه به رشته تحریر در آورده است.
این عالم بزرگوار، گذشته از تدریس و تربیت شاگردان فراوان، با احداث بناهای خیریه، کمک به فقرا و نیازمندان، برگزاری جلسات تفسیر قرآن و گره گشایی از امور مادی و معنوی مردم کاشان، محبوب دل های پیر و جوان این شهر است.
خلق خوش، ساده زیستی، ارتباط نزدیک با مردم و تواضع وی در هر کوی و برزن شهر زبانزد خاص و عام است.
در احوالات وی کراماتی نیز ذکر می کنند که ناشی از ریاضت، تقوا و پرهیز از محرمات است.
آیت الله امامت از معدود علمای معاصر کاشانی است که با جسمی نحیف و سینه ای مالامال از علم و اسرار در کنج گمنامی می زید.

 

 مشایخ بزرگواری که به ایشان اجازه ی روایت داده اند:

 

1-     حضرت آیت الله سید محسن حکیم

2-    حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خوئی

3-حضرت آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی

4-  حضرت آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی

5-  حضرت آیت الله حاج سید روح الله موسوی خمینی(رهبر انقلاب )

6-  حضرت آیت الله حاج سید محمود شاهرودی

7-حضرت آیت الله سید محمد هادی میلانی

8-حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم کاشانی

9-   حضرت آیت الله حاج آقا رضا مدنی کاشانی

10-حضرت آیت اللهحاج سید محمد رضا گلپایگانی

11-  حضرت آیت الله سید محمد وحیدی

12-حضرت آیت الله سید محمد حسین رضوی کاشانی

 

  آثار چاپ شده آیت الله امامت :    

 1-کشکول امامت در 3جلد فارسی

2-مجمع الفوائد

3-زندگانی حضرت سلطانعلی بن محمد باقر (ع)

4-زندگانی حضرت هلال بن علی بن ابیطالب (ع)

5-زندگانی حضرت آقا علی عباس

6-زندگینامه بابا شجاع الدین معروفبه ابولولو

7-امامزادگان معتبر

8-لوح فاطمیه

9-تذکره الشعرا

10-فوائدالعلیه فی علم جفر و جامعه

11-معراج السالکین فی شرح اسمائ الحسنی

12-معراج الذاکرین فی فضیله الذکر

13-تبصره العوام فی مسئله امر به معروف و نهی از منکر

14-رساله نماز های مستحبی

15-تبصره الناسکین فی احکام حج

16- اربعین

17- معراج الناسکین

18- معراج المومنین

19- معراج الصائمین در احکام روزه

20- شرح زیارت عاشورا

21- بهداشت امامت

22- ترجمه و تحریر قانونچه طب بوعلی

23- برگزیده آثار مرحوم آیت الله سید فخرالین امامت

24- مقتل الحسین

25- معراج عاشقین در تفسیر سوره حمد قدر

26- استفتائات

27- تحفته الامامیه

28- معراج العارفین

29- منبع الفرائد

30- مصباح الذاکرین

31- اجوبه المسائل

32- رساله غدیریه

33- رساله نوروزیه

 

رضا حاشیه باف بازدید : 1400 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)

{افتخار می کنم دوست به این خوبی داشته ودارم واز اعماق وجود او را دوست دارم}

 

اینجانب در سال  1352 در شهرستان کاشان متولد شده و پس از اخذ دیپلم انسانی در سال 1371 با رتبه  128 در آزمون کنکور سراسری دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی پذیرفته شدم. در سال 1375 پس از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی، بدون وقفه در همان سال با رتبه اول در کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه تهران راه یافته و در سال 1377 از پایان نامه کارشناسی ارشد تحت عنوان: «مسوولیت کیفری صغیر و مجنون در فقه و حقوق موضوعه» دفاع کردم. از سال 1377 به صورت عضو هیات علمی پیمانی در دانشگاه سمنان مشغول به کار شده و در سال 1387 به اخذ مدرک دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران موفق گردیدم و تاکنون به عنوان عضو هیات علمی رسمی قطعی گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه سمنان به فعالیت آموزشی و پژوهشی اشتغال دارم. در سال 1393 موفق به اخذ مرتبه علمی دانشیاری شدم. تالیف و ترجمه حدود 50 جلد کتاب در زمینه های: مباحث فقهی، اصول فقه و حقوق موضوعه و همچنین تالیف حدود 20 مقاله تخصصی علمی و پژوهشی و راهنمایی و مشاوره بیش از 50 پایان نامه دانشجویی حاصل خدمت علمی اینجانب در سال های فعالیت علمی بوده است

 

رضا حاشیه باف بازدید : 420 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)
ولادت: 23 محرم 1321 قمری، کاشان

رحلت: 1412 قمری، کاشان

آرامگاه: کاشان، گذر پنجه شاه، جنب زیارت

مسجد:

مدرسه:

 
 

ولادت مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا رضا مدنی فرزند آیت الله ملا عبدالرسول مدنی از علمای بزرگ معاصر در شب چهارشنبه ۲۳ محرم الحرام سال ۲۱ ه.ق در شهر کاشان در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشود.
خانواده مدنی از خانواده های با سابقه علمی ایران و از دیار عالم بروز و ادب آفرین شیراز بوده اند. جد بزرگوارشان مرحوم ملا محمود شیرازی در حدود سال ۱۲۰۰ه.ق از شیراز به کاشان هجرت فرمودند.والد معظم له:والد ایشان مرحوم  آیت الله آقا ملا عبد الرسول مدنی مشهور به مجتهد کاشانی بوده اند که در علوم مختلف صاحب نظر بوده اند.حضرت آیت الله مدنی در سال ۱۳۷۱در سن ۹۱ سالگی رحلت نمود. آرامگاه ایشان در گذر پنجه شاه جنب زیارت پنجه شاه قرار دارد.


آیت اللَّه رضا مدنی كاشانی در محرم 1321 ق در كاشان به دنیا آمد. پس از فراگیری مقدمات در كاشان، از محضردرس آیت اللَّه حایری یزدی در قم استفاده نمود. ایشان هم مباحثه‏ای آیات عظام امام خمینی، محمدتقی خوانساری، مرعشی نجفی، گلپایگانی و كمالوند بود. آیت‏اللَّه مدنی كاشانی از سال 1352 ق به كاشان بازگشت و تا آخر عمر مسؤولیت حوزه‏ی علمیه‏ی كاشان رابه عهده داشت و به تدریس و تألیف همت می‏نمود. از ایشان آثار و تألیفات متعددی به عربی و فارسی بر جای مانده كه براهین الحج در چهار جلد از آن جمله است.

 
زندگينامه آیت الله العظمی حاج رضا مدنی کاشانی

 ولادت:
مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي مدني فرزند آيت الله ملاّ عبد الرّسول مدني، از علماي بزرگ معاصر ، در شب چهارشنبه 23محرم الحرام سال1321 هجري قمري در شهر كاشان در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودند.
خانواده مدني از خانواده هاي با سابقه علمي ايران و از ديار عالم پرور و ادب آفرين شيراز بوده اند، جد بزرگوار ايشان مرحوم ملامحمود شيرازي در حدود سال1200 هجري قمري از شيراز به كاشان هجرت فرمودند.
والد معظم له: والد ايشان مرحوم آيت الله آقاي ملا عبدالرسول مدني مشهور به مجتهد كاشاني بوده‌اند كه در علوم مختلفه صاحب نظر بوده اند.

دوران تحصيل:

مرحوم مدني دوران تحصيلات مقدماتي و سطح را در كاشان و در محضر علماي بزرگواري همچون مرحوم والدشان و مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود نجفي تبريزي و مرحوم آيت الله آقا سيد محمد علوي بروجردي و جد بزرگوار مادريشان مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملا حبيب الله شريف كاشاني گذراندند و از محضر اين بزرگواران كه همه از علماي مشهور بودند كسب علم و ادب نمودند.
معظم له در حدود سال1340هجري قمري همزمان با تشريف فرمايي حضرت آيت الله العظمي حائري يزدي ، موسس حوزه علميه قم ، به همراه چند نفر از دوستانش ، از جمله آقا مهدي فاضل نراقي ، جهت ادامه تحصيل و تكميل تحصيلات به قم آمدند و با علاقه فراوان به تحصيل و تعليم و تحقيق پرداخته و حاصل همين پشتكار بود كه به زودي به مراحل بالاي علم و اجتهاد دست يافتند و از قله هاي برافراشته فقاهت و تقوي گذر كردند. تا اينكه در سال 1345 هـ . ق از حاج شيخ عبد الكريم حائري موفّق به اخذ اجازة اجتهاد گرديد.
ايشان همچنين داراي اجازات از بزرگان ديگري چون استاد موسس , آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري , آيت الله العظمي آقاضياالدين عراقي , آيت الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني و آيت الله العظمي شيخ محمدرضا اصفهاني نيز مي باشند .
متن اجازه آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري به اين شرح است:
مراتب عاليه جناب معظم له مخفي نيست و بحمدالله به اقصي مرتبه فضل و كمال واصل و به مرتبه اجتهاد نائل. فله العمل بما استنبطه من الاحكام و يحرم عليه التقليد و للّه درّه و كثّر بين الانام مثله. حرّره الاحقر عبدالكريم الحائري.
علاوه بر اجازه فوق معظم له از حضرت آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني و نيز آيت الله العظمي ضياءالدين عراقي نيز اجازه اجتهاد دريافت كرده اند.
ايشان بعد از دريافت اجازه، مدتي را در نجف اشرف و در كنار بارگاه ملكوتي امام علي (ع) و باب العلم علوم انبيا به سر بردند و با عالمان و مراجع بزرگوار حوزه علميه نجف ديدار و گفت وگو داشتند.

خاطرات تحصیل :

ايشان زندگي سخت طلبگي را به خاطرآسودگي روح و شوق به تحصيل تحمل كرده و تلخي سختي ظاهري آن ايام را با حلاوت عشق به خدا و فقه اهل بيت عليهم السلام تحمل مي فرمودند. خود اين لحظات شيرين را چنين توصيف فرموده اند:
آن روزها يك چراغ نفتي داشتيم، كه شبي صنار نفت در آن مي ريختيم، و اين چراغ هم روشنايي اتاق ما را تامين مي كرد و هم غذايمان را روي آن مي پختيم، روزي يك سير گوشت مي گرفتيم و چهار نفر آن را مي خورديم، يك روز هم اتاقي ها به من گفتند از اين به بعد بايد 25 شاهي بدهي ولي من كه نمي توانستم بيش از روزي يك قران خرج كنم گفتم: ندارم، اگر نمي خواهيد با من هم اتاق نشويد، اين را هم بگويم كه با همان روزي يك قران به خوشي زندگي مي كرديم و حتي من گفتم اگر بهشتي روي زمين باشد همين جاست، تا هنگامي كه در مدرسه فيضيه بوديم هر روز صبح يك ساعت قبل از اذان به حرم مي رفتيم و مطالعه و تحقيق مي كرديم تا وقتي بعد از نماز صبح با علما به بحث مي پردازيم آمادگي بيشتري داشته باشيم.
برنامه ما معمولا به اين ترتيب ادامه پيدا مي كرد تا زمان درس شيخ عبدالكريم فرا مي رسيد، بعد از درس خصوصي ايشان كه در منزل حاج شيخ علي بلورفروش برپا مي شد مي رفتيم و درس و بحث را دنبال مي كرديم تا شب كه نماز را به آقا شيخ عبدالكريم اقتدا مي كرديم، البته نماز عشا را، چون نماز اول ايشان معمولا خيلي به طول مي انجاميد و ما هم فرصت زيادي نداشتيم ، بعد هم درس اصول شروع مي شد، به طور كلي در طول شبانه روز بيش از 4 تا 5 ساعت نمي خوابيديم و با توجه به اينكه من هر ماه فقط سه تومان براي خرج كردن داشتم زندگي را تقريبا با دشواري مي گذراندم. آن سه تومان را نزد عطار محل مي گذاشتم و روزي يك قران از آن را خرج مي كردم و سخت مواظب بودم كه بيش از آن خرج نكنم چون پول ديگري نداشتم و بايد با اين مقدار تحصيلم را ادامه مي دادم.
به خاطر دارم بعضي روزها آنقدر مشغول درس و بحث و مطالعه مي شدم كه اصلا غذا را فراموش مي كردم و گاهي اوقات هنگام غروب شخصي به نام آقا شيخ ابراهيم كه قاري قرآن بود و در گلدسته اذان مي گفت نان و پنير و هندوانه اي فراهم مي كرد و ما مي خورديم. روزها آن قدر گرفتار بودم حتي فرصت پنج دقيقه صحبت خصوصي با كسي را نداشتم.
جمعي از اساتيد صاحب نام ايشان عبارتند از:
- مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملاحبيب الله شريف كاشاني (جد معظم له)
- مرحوم آيت الله العظمي ملا عبدالرسول مدني كاشاني (ابوي معظم له)
- مرحوم آيت الله العظمي آقاي سيد محمد علوي مجتهد كاشاني
- مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي اصفهاني معروف به مسجدشاهي
- مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي
از دوستان و همشاگرديهاي ايشان ميتوان شخصيتهاي زير را نام برد:
- مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خميني(ره)
- مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد محمد تقي خوانساري
- مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري
- مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا روح الله خرم آبادي
- مرحوم آيت الله العظمي شيخ مهدي فاضل نراقي
- آيت الله العظمي آقاي حاج سيد محمدرضا گلپايگاني(ره)

آثار و تاليفات

آیت الله مدنی کاشانی در كار تأليف و تصنيف كوشا بود و آثاري از خود بر جاي نهاد كه نشان دهندة قدرت استنباط در مسائل فقهي است.
كتاب هاي ايشان كه چاپ شده اند عبارتند از:
تعليقة شريفة علي بحث الخيارات و الشروط ، براهين الجج للفقهاء و الحجج (4 جلد) ، كتاب القصاص للفقهاء و الخواص ، كتاب الديات ، كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار ، فرايض المقلّدين (رسالة عمليّه) ، رساله في حكم التيمم لضيق الوقت و عدم دليل عليه مع وجود الماء عنده ، كتاب الخلافة ، كشف الحقائق في الرد علي الزنديق و المنافق ، رسالة في اصول مذهب تشيع ، مناسك حج ، الحجابيه ، من ولي السفهاء ، رساله في الربا ، رسالة في آنية الذهب و الفضه ، كفاية روية الهلال في البلاد البعيدة ، آل محمد كيست؟ ، رساله در ولايت فقيه
كتاب هايي كه تاليف فرموده‌اند ولي چاپ نشده‌است:
الحواشي علي كتاب العروةالوثقي ، الحاشيه علي الغاية القصوي ، الحواشي علي توضيح المسائل ، رسالة في الحدود
آيت الله مدني سالها در كاشان به وظايف روحانيّت مشغول و در مدرسه و مسجد ميان‌چال به نماز جماعت مي‌پرداخت و به تدريس اشتغال داشت. اين عالم وارسته علاوه بر تدريس و تربيت طلاب علوم ديني به ايفاي مسئوليتهاي اجتماعي نيز همت مي گماشت . آيت الله مدني كاشاني در كمك به محرومان و مستمندان پيشگام بود و در رسيدگي به امور مردم همواره تلاشي بي دريغ مي كرد .
ايشان در طول زندگي پربركت خود يك لحظه از مجاهدت در راه ترويج اسلام دست برنداشتند و معتقد بودند علاوه بر ارتقا معنويات و اخلاق بايد معرفت ديني و سياسي مردم ارتقا پيدا كند. مرحوم آيت الله مدني كاشاني بينش سياسي خود را از پدر بزرگوارشان مرحوم ملاعبدالرسول مدني كه از نظريه پردازان حكومت مشروطه مشروعه بودند و همچنين در زمان تحصيلات حوزوي خود در كاشان و قم كسب كردند , ايشان از شاگردان مبرز مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي و شاهد درگيري علما با مسائل سياسي جاري مملكت بودند. روي كار آمدن رضاشاه و اقدامات او در ايجاد نظام وظيفه , قانون پوشش متحدالشكل و كشف حجاب , ممنوعيت پوشيدن لباس روحانيت و اجراي برنامه هاي ظاهرا نوگرايانه و فشار دولتهاي انگليس و روس در چپاول ثروتهاي مملكت زمينه را براي موضعگيري آشكار ايشان بر ضد رژيم سلطنتي مهيا ساخت . نظرات سياسي ايشان را در نوشته ها و فتاواي معظم له ملاحظه مي كنيم . از مهمترين نظرات سياسي مرحوم آيت الله العظمي مدني كاشاني نظريه ضرورت فراهم آوردن شرايط و امكان دعوت همه انسانها به اسلام است . ايشان در عين احتياط و دقت در استفاده از واژه ها معتقد بودند اسلام ظرفيت آن را دارد كه به همه مسائل روز اعم از داخلي , منطقه اي و جهاني پاسخ بدهد و با استناد به آيه 60 سوره انفال « واعدوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخيل ... » شرط امكان آن را اين مي دانستند كه مسلمين با بهره گيري از تعاليم اسلامي در همه زمينه ها حرف اول را بزنند. مرحوم آيت الله العظمي مدني كاشاني به دانش آموزان , دانشجويان و طلاب علوم ديني براي تهذيب اخلاقي و هدفمندي و ابتكار و پشتكار و بينش سياسي و عدم توجه به ظواهر امور تاكيد مي كردند و توجه به اين امور را زمينه ساز رسيدن به استقلال و خودكفائي كشور در همه زمينه ها ميدانستند و معتقد بودند كه مسلمين بايد در همه زمينه ها قوي باشند تا نيازي به خارجي ها براي رتق و فتق امور خود نداشته باشند. ايشان پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني رحمت الله عليه را مقدمه ترقي و تعالي ملت مسلمان ايران دانسته و تاكيد داشتند , بايد تلاش كنيم در اين فرصت بدست آمده براي معرفي زيبائيهاي اسلام كه تبلور آن پيشرفت و تعالي و رسيدن انسانها به عدالت اجتماعي است توفيق حاصل كنيم .

ارتباط با شهيد بهشتي

با توجه به موقعيت اجتماعي و معنوي آيت الله مدني كاشاني، مسوولان بلندپايه نظام رسيدن به خدمت شاگرد مكتب جعفري را مغتنم مي شمردند. يكي از اين افراد شهيد بهشتي بود. ايشان در زمان رياست قوه قضاييه مسافرتي به كاشان داشت. در اين ملاقات برخي از مسائل و مشكلات دستگاه قضايي مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
معظم له در آن گفت وگو تصريح كردند: اگر بخواهيم كار مربوط به قضاوتها درست شود و يك ترتيب خوبي داده شود بايد از طريق حكمين كه در شرع مقدس هم رسيده عمل كنيم.
ايشان معتقدند: اگر قاضي شخصي مجتهد، عادل و آدم درستكاري باشد. زود به زود حكم نمي كند. خود حضرت امير (ع) تحقيق مي كرد، وارسي مي كرد. حتي سه نفر آمدند نزد حضرت امير (ع) گفتند: فلاني زنا كرده است. حضرت فرمود: چهارمين شما كجا است؟ گفتند حالامي آيد. حضرت فرمود: شما حدّتان را بخوريد تا او (چهارمي) بيايد.
حضرت آيت الله مدني بعد از نود و يكسال و يازده ماه عمر پر بركت در هنگام اذان ظهر روز جمعه 24 ذي الحجه سال 1412 هجري قمري مطابق با پنجم تيرماه سال 1371 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافتند. مدفن ايشان در آرامگاه خانوادگي در زيارت پنجه شاه كاشان است.
در پي اعلام انتشار خبر رحلت اين بزرگوار بازار كاشان 3روز تعطيل و فرمانداري كاشان 3روز عزاي عمومي اعلام كرد و سيل مردم عزادار براي عرض تسليت به بازماندگان آن عالم بزرگ به بيت ايشان آمدند. ضمنا از طرف مقام معظم رهبري و ساير مراجع بزرگوار پيام هاي تسليتي صادر شد.

منابع:

سايت انتشارات مرسل
روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 5/4/1385
سايت كاشان كتاب
پايگاه اطلاع رساني استان فارس (فارس نما)
سایت جامع خبری گردشگری کاشان
آيت الله مدني كاشاني؛ فروغ فقاهت : احمد شریف
آئينة دل (مجموعه سروده‌هاي آيت الله مدني)، با مقدّمه سيّد محمّد راستگو

آیت اله مدنی کاشانی عالمی وارسته و عامل به علم خود بود که تواضع، مردمداری، صرفه جویی در مصرف و قناعت از بارزترین خصوصیات اخلاقی این عالم فرزانه و از شاگردان آیت اله حائری موسس حوزه علمیه قم است.

مسئول دفتر آیت اله مدنی کاشانی دیروز به مناسبت برگزاری بیستمین سالگرد آیت اله مدنی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران اصفهان  گفت: مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي مدني از علماي بزرگ معاصر بود که تواضع و مردمداری وی زبانزد همگان بود.

حجت الاسلام سید ابراهیم راست بود افزود: این عالم فرزانه در کارراندازی مردم اهتمام بسیار داشت و دسترسی مردم به وی بسیار آسان و سریع انجام می شد.

وی با تاکید بر خصوصیات اخلاقی والا و سجایای شخصیتی متعدد آیت اله مدنی کاشانی خاطرنشان کرد: ایشان بسیار از اسراف و مصرف بی رویه در زندگی بیزار بود .

حجت الاسلام راست بود در ادامه اولین اجازه اجتهاد توسط آیت اله حائری موسس حوزه علمیه قم به آیت اله مدنی در سال 1345 را یادآورشد و گفت: رساله وی به نام «فرایض المقلدین» و آثار متعددش به زبان عربی و فارسی است كه مورد استفاده فضلا و طلاب حوزه های علمیه قرار می گیرد.

وی، اظهار کرد: مسجد و کلاسهای درس آیت اله مدنی در مدرسه و مسجد ميان‌چال کاشان همیشه پایگاه جلسات انقلاب و مقدمه ای برای شروع راهپیمایی ها و تشویق مبارزان انقلاب در کاشان بود.

به گفته وی،آیین بیستمین سالگرد این عالم وارسته دوشنبه شب پنجم تیرماه بعد از اقامه نماز مغرب در مدرسه و حوزه علیمه آن معظم له با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین «عبدالحسین خسروپناه» رییس موسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران برگزار می شود.

مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي مدني در شب چهارشنبه 23محرم الحرام سال1321 هجري قمري در شهر كاشان در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودند.

وي فرزند آيت الله ملاّ عبد الرّسول مدني است از خانواده هاي با سابقه علمي ايران و از ديار عالم پرور و ادب آفرين شيراز بوده اند، جد بزرگوار ايشان مرحوم ملامحمود شيرازي در حدود سال1200 هجري قمري از شيراز به كاشان هجرت کرد.

مرحوم مدني دوران تحصيلات مقدماتي و سطح را در كاشان و در محضر علماي بزرگواري همچون مرحوم والدشان و مرحوم آيت الله حاج شيخ محمود نجفي تبريزي و مرحوم آيت الله آقا سيد محمد علوي بروجردي و جد بزرگوار مادريشان مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملا حبيب الله شريف كاشاني گذراند و از محضر اين بزرگواران كه همه از علماي مشهور بودند كسب علم و ادب نمود.

معظم له در حدود سال1340هجري قمري همزمان با تشريف فرمايي حضرت آيت الله العظمي حائري يزدي ، موسس حوزه علميه قم ، به همراه چند نفر از دوستانش ، از جمله آقا مهدي فاضل نراقي ، جهت ادامه تحصيل و تكميل تحصيلات به قم آمدند و با علاقه فراوان به تحصيل و تعليم و تحقيق پرداخته و حاصل همين پشتكار بود كه خیلی زود به مراحل بالاي علم و اجتهاد دست يافتند و از قله هاي برافراشته فقاهت و تقوي گذر كردند. تا اينكه در سال 1345 هـ . ق از حاج شيخ عبد الكريم حائري موفّق به اخذ اجازة اجتهاد گرديد.

ايشان همچنين از بزرگان ديگري چون استاد موسس , آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري , آيت الله العظمي آقاضياالدين عراقي , آيت الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني و آيت الله العظمي شيخ محمدرضا اصفهاني اجازه اجتهاد داشت.

آیت اله مدنی زیر نظر اساتید بزرگی همچون مرحوم آيت الله العظمي آقاي ملاحبيب الله شريف كاشاني (جد معظم له( ،مرحوم آيت الله العظمي ملا عبدالرسول مدني كاشاني (ابوي معظم له)،مرحوم آيت الله العظمي آقاي سيد محمد علوي مجتهد كاشاني، مرحوم آيت الله العظمي حاج آقا رضاي اصفهاني معروف به مسجدشاهيومرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي علوم عقلی و نقلی را آموخت.

تعليقة شريفة علي بحث الخيارات و الشروط ، براهين الجج للفقهاء و الحجج (4 جلد) ، كتاب القصاص للفقهاء و الخواص ، كتاب الديات ، كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار ، فرايض المقلّدين (رسالة عمليّه) ، رساله في حكم التيمم لضيق الوقت و عدم دليل عليه مع وجود الماء عنده ، كتاب الخلافة ، كشف الحقائق في الرد علي الزنديق و المنافق ، رسالة في اصول مذهب تشيع ، مناسك حج ، الحجابيه ، من ولي السفهاء ، رساله في الربا ، رسالة في آنية الذهب و الفضه ، كفاية روية الهلال في البلاد البعيدة ، آل محمد كيست؟ ، رساله در ولايت فقيه از جمله کتابهای آیت اله مدنی کاشانی است و الحواشي علي كتاب العروةالوثقي ، الحاشيه علي الغاية القصوي ، الحواشي علي توضيح المسائل ، رسالة في الحدود از كتاب هاي وی می باشد كه تاليف فرموده‌اند ولي چاپ نشده‌است.

آيت الله مدني بعد از نود و يكسال و يازده ماه عمر پر بركت در هنگام اذان ظهر روز جمعه 24 ذي الحجه سال 1412 هجري قمري مطابق با پنجم تيرماه سال 1371 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافتند. مدفن ايشان در آرامگاه خانوادگي در زيارت پنجه شاه كاشان است./س
 

 

این همراه و خادم بیت آیت الله مدنی کاشانی، احترام و تکریم ایشان 

به طلاب و شاگردان درسخوان و متدین را به عنوان دیگر خصوصیات

 بـــــــارز ایشان دانست و گفت: ایشان حتی با وجود کهولت سن و 

بیماریهمیشه در مقابل طلاب جوان که از نظر علمی دارای رتبـــه

 عالیه علمی و عملی بودند از جایش برمی خاست و برای آنها ارزش 

واحترام خاصی قائل می شد.


حجت الاسلام راست بود در ادامه اولین اجــــــــــازه اجتهاد توسط 

آیت الله حـــــــــائری، موسس حوزه علمیه قم به آیت الله مــدنـی

در سال 1345 را یــادآورشد و گــــــــفت: رســــاله وی بـه نــــــام 

«فرایـــــض المقــــلدین» و آثار متعددش به زبان عربی و فارسـی 

 مورد استفاده فضـــــــلا و طلاب حوزه های علمیه قرار می گیرد.


وی در خصوص فعالیت هـــــــا و مبارزات انقلابی آیت الله مـــدنی 

نیز خاطرنشان کرد: وی در مورد معمـــــــار کبیر انقلاب اسلامــی 

با مسرت و امید مضاعف گفت:« ما ســــــال هاست که انتــــظار

 می کشیم نبض این ممــــــ«لکت را یک روحانی دارای شرایط به

 دست بگیرد که این خواسته ما برآورده شد.»


به گفتـــــه وی، آیت الله مـــدنی در بدو انقلاب همواره با تعطیلی

 کلاـــــس های درسش و شرکت طلاب در تظــــاهرات ها، توزیع 

اعلامیه هـــــا و برگزاری جلســــــلات هماهنگی در مسجد خـود 

تلاش های وصــــف ناپذیری در به ثمر رساندن انقلاب اســـلامی

 در کنار مردم  کاشان داشت که در این مجـــــــال نمی گنجد.


حجت الاسلام راست بود، اظهار کرد: مسجد و کلاس‌های درس

 آیت الله مدنی در مدرسه و مسجد میـــان‌چال کاشان همیشه

 پایگاه جلسات انقلاب و مقدمه ای برای شروع راهپیمایی ها و

 تشویق مبارزان انقلاب در کاشان بود.


وی در پایان تحصیـــل طلاب علوم دینی و تربیت شـــاگردان در

 حوزه دین وعلم و مذهب در مدرســـــه و حوزه علمیه مرحوم

 آیت الله مدنی کاشانی در بازار کاشان (میانچال) را یادآورشــد

 و گفت: این عالم جلیل القدری که عمر پربرکت خویش را در راه 

ترویج و تعلیم فرهنگ غنی اسلام سپری کرد و در زمان حیاتش

 انسان های بسیاری از چشمه پرفیض وجودش سیراب شدند.


به گفته وی،آیین بزرگداشت بیستمین سالگرد این عالم وارسته

دوشنبه شب "5 تیر" بعد از اقامه نماز مغرب درمدرسه و حـوزه

 علمیه آن معظم له با سخنرانی حجت الاسلام والمسلــــــمین 

عبدالحسین خســـــروپناه، رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه

 ایران برگزار می شود.


مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا رضای مدنی کاشــنی در شب

چهارشنبه" 23محرم الحرام سال1321 هجری قمری "در شهــر

 کاشان در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشودند.


وی فرزند آیت الله ملاّ عبد الرّســــــول مدنی از خانواده های با 

سابقهعلمی ایران و از دیار عــــالم پرور و ادب آفرین شیـــــراز 

بوده اند، جدبزرگوار ایشان مرحوم ملامحمود شیرازی در حدود

ســــال1200هجری قمری از شیراز به کاشان هجرت فرمودند

 و والد ایشانمرحــــــــوم آیت الله آقای ملا عبدالرسول مدنی 

مشـــــهور به مجتهدکاشانی بوده‌اند که در علوم مختـــــلفه

 صاحب نظر بوده اند.


مرحوم آیت الله مدنی دوران تحصیلات مقدماتی و سطح را در

 کاشان و در محضر علمای بزرگواری همچون مرحوم والدشان

 و مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود نجفی تبریزی و مرحـــوم 

آیت الله آقا سید محمد علوی بروجردی و جد بزرگوار مادریشان 

مرحوم آیت الله العظمی آقای ملا حبیب الله شـــریف کاشانی

 گذراندند و از محضر این بزرگواران که همه از علمای مشــهور

 بودند کسب علم و ادب نمودند.


معظم له در حدود سال1340هجری قمری همزمان با تشــریف

 فرمایی حضرت آیت الله العظمی حائری یزدی ، موسس حوزه 

علمیه قم ، به همراه چند نفر از دوستانش ، از جمله آقا مهدی 

فاضل نراقی ، جهت ادامه تحصیل و تکمیل تحصیلات به قــــم 

آمدند و با علاقه فراوان به تحصیل و تعلیم و تحقیق پرداختــه و 

حاصل همین پشتکار بود که بزودی به مراحل بالای علــــــم و

 اجتهاد دستیافتند و از قله های برافراشته فقاهت و تقــــوی

 گذر کردندتا اینکهدر سال 1345 هـ . ق از حاج شیخ عبد الکریم

 حائری موفّق به اخذ اجازة اجتهاد شد.


همچنین دارای اجازات از بزرگان دیگری چون استاد مـــــــوسس

، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری،  آیت الله العظمی

 آقاضیاالدین عراقی، آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفــهانی 

و آیت الله العظمی شیخ محمدرضا اصفهانی نیز است.


حضرت آیت الله مدنی بعد از نود و یکسال و یازده ماه عمر پر
 برکت

 در هنگام اذان ظهر روز جمعه 24 ذی الحجه سال 1412 هجــری 

قمری مطابق با پنجم تیرماه سال 1371 هجری شمسی دار فانــی

 را وداع گفت و به دیار باقی شتافتند و مدفن ایشان در آرامـــگاه 

خانوادگی در زیارت پنجه شاه کاشان است.


تعلیقة شریفة علی بحث الخیارات و الشروط ، براهیـــــــن الجج

 للفقهاء و الحجج (4 جلد) ، کتاب القصاص للفقهاء و الخواص ،

 کتاب الدیات ، کشف الاستار عن حکم المغرب و الاستتار ،

 فرایض المقلّدین (رسالة عملیّه) ، رساله فی حکم التیمم

 لضیق الوقت و عدم دلیل علیه مع وجود الماء عنده ، کتاب الخلافة 

، کشف الحقائق فی الرد علی الزندیق و المنافق ،رسالة فی

 اصول مذهب تشیع ، مناسک حج ، الحجابیه ، من ولی السفهاء 

، رساله فی الربا ،رسالة فی آنیة الذهب و الفضه ،کفایة رویة

 الهلال فی البلاد البعیدة ، آل محمد کیست؟ ، رساله در ولایت 

فقیه از جمله کتابهای آیت اله مدنی کاشانی است و الحواشی 

علی کتاب العروةالوثقی ، الحاشیه علی الغایة القصوی ،

 الحواشی علی توضیح المسائل ، رسالة فی الحدود از کتاب 

های وی است که تالیف شده ولی چاپ نشده‌است.

 

 

 




رضا حاشیه باف بازدید : 1367 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)

زندگینامه آیت الله صبوری

تولد

شیخ جعفر صبوری ( باغبان صبور ) ( 1330-1424 ق . )

جعفر فرزند سوم حسین صبوری در سال 1290 شمسی برابر با سال 1330 قمری در منزلی واقع در کوچه ی لک ها که در محله چهار مردان قم دیده به جهان گشود .در نوجوانی به مکتب خانه رفت و کتاب های نصاب الصبّیان ، گلستان سعدی و قرآن را فراگرفت و تا زمانی طلبگی به پدرش در کشاورزی کمک می کرد .

 تحصیلات و استادان:

جعفر آغاز تحصیلات حوزوی خود را از مدرسه آقا سید صادق قم شروع کرد .

حجج اسلام آقا شیخ قاسم نحوی، آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی، شیخ فاضل لنکرانی، سید حسین کوچه حرمی، حاج میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، حاج میرزاسید محمود روحانی، میرزا محمد ثابتی همدانی، آیت الله حاج آقا حسین بروجردی، آیت الله میرزا احمد آشتیانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقا سید صدرالدّین صدر، آقا سید محمد تقی خوانساری، امام خمینی

 تدریس و شاگردان:

آیت الله شهید مرتضی مطهری،امام موسی صدر ،آیت الله سید کاظم اخوان مرعشی،آیت الله سید مهدی اخوان مرعشی،آیت الله سید مهدی روحانی،آیت الله سید صادق روحانی،آیت الله سید محمد علی روحانی،آیت الله شیخ احمد آذری،حجه الاسلام آقای میرزا علی محدث زاده،شیخ حسین راستی،شیخ محمد امامی کاشان،شیخ علی اصغر مسلمی،سید اسداله خراسانی،شیخ حسن صرّاف زاده،شیخ محمد علی حلیمی : از فضلای حوزۀ علمیۀ قم و یاران امام خمینی،شیخ غلامرضا گلسرخی،شیخ عباس موذّن شیخ احمد اسلامی،سید رضا علم الهدی،شیخ جعفر صحافی آرانی،سید مهدی مصباحی بیدگلی،سید حسین مناقب،سید محمد تسلّطی،شیخ محمود صلاحیان،شیخ عبدالله موحدی بیدگلی

 اجازات:

آیت الله صبوری پس از سال ها تحصیل ، تدریس و تحقیق از برخی مراجع تقلید و بزرگان و اعلام دو حوزۀ بزرگ عظیم نجف و قم که نامشان در ذیل آمده موفق به دریافت اجازۀ اجتهاد ، نقل روایت و امور حسبیه  گردید .

آیت الله سید حسین بروجردی،آیت الله سید عبدالهادی شیرازی،آیت الله سید محسن حکیم،آیت الله سید محمود شاهرودی،آیت الله سید محمد هادی میلانی،آیت الله امام خمینی،آیت الله سید علی فانی اصفهانی،آیت الله سید شهاب الدّین نجفی مرعشی،آیت الله سید ابوالقاسم خویی،آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی،آیت الله شیخ محمد علی اراکی،آیت الله سید علی سیستانی ،آیت الله شیخ محمد تقی بهجت

 مهاجرت به کاشان :

آیت الله حاج شیخ محمد خالصی زاده ( 1383 ق . ) از عالمان مجاهد بود که سال ها در ایران با رضا خان مبارزه کردو در عراق با عوامل انگلیس جنگید ... وی در تاریخ 30/2/1321 ش . برابر با 5 جمادی الاول 1361 ق . از سوی رژیم پهلوی به کاشان تبعید شد و مدت سه سال در این شهر بود .از آیت الله صدرالدّین صدر که آن زمان از مراجع و زعمای حوزۀ علمیۀ قم و عالمی انقلابی و مبارز بود برای ادارۀ حوزۀ یاد شده درخواست کرد . آیت الله صدر از میان شاگردانش آیت الله صبوری قمی ، که از مرتبطین [1] به وی بود را به کاشان اعزام نموده از برکات وجودی و حضور آیت الله صبوری حوزۀ کهن کاشان رونقی تازه یافت و صدها نفر طلبه تربیت شدند که هریک از آن ها منشأ آثار و برکات فراوانی گردیدند .

آیت الله صبوری در سال 1363 قمری برابر با 1322 شمسی از قم به کاشان مهاجرت کرد .

در محلۀ طاهر و منصور سکونت گزید و در مسجد ومدرسه بابا ولی واقع در محلۀ بابا ولی از محلّات قدیمی شهر به اقامۀ نماز جماعت ، وعظ و ارشاد پرداخت و برای عدّه ای از جوانان داوطلب متون دروس حوزوی را درس گفت . سال ها فعالیت های یاد شده را ادامه داد . در فرصتی که برای او پیش آمد ، با یاری و کمک برخی از طلّاب و فضلای دست پروردۀ خود مدرسه سلطانی واقع در انتهای بازارچۀ سلطانی را با تحمّل مشکلات و پافشاری ها از چنگال مأموران دولتی و برخی از کاسبان بازار و روضه خوان های محلّی درآورد . حجرات ، مدرس ، کتابخانه  آن مدرسه را از محل موقوفاتش بازسازی و  تعمیرات اساسی نمود و در اختیار طلّاب و محصلین علوم دینی قرار داد . روز به روز به رونق و آبادانی آن افزود تا جایی که هم اکنون این مدرسه از حوزه های رسمی و مورد توجه می باشد .

 

خلاصه ای از فعالیت های دینی سیاسی و اجتماعی:

حمایت از حرکت فدائیان اسلام و دعوت از شهید سید مجتبی نواب صفوی برای سخنرانی به کاشان

حمایت از اعتراض امام خمینی علیه لایحه کاپیتالاسیون و روشنگری حرکت امام و افشای جنایات رژیم و آمریکا

حمایت از مرجعیت امام و شناساندن شخصیت و حرکت ایشان به مردم

تاسیس کتابخانه جعفری در جنب مسجد باباولی در سال ۱۳۴۴ و قرار دادن پایگاهی برای مبارزه با رژیم

اقدام به تشکیل کلاس های عقیدتی ، آموزش قرآن و تفسیر و نهج البلاغه در مدرسه سلطانی که با استقبال عمده روبرو شد.

برگزاری مراسم چهلم شهدای قم و شهرستانهای دیگر در مسجد باباولی و دعوت سخنرانان جهت سخنرانی علیه رژیم پهلوی

شروع اولین راهپیمایی علیه رژیم پهلوی از مسجد باباولی و از این جهت مسجد باباولی به عنوان پایگاه انقلاب اسلامی لقب گرفت.

خرید اسلحه برای مسلحانه علیه رژیم در صورت ضرورت

اعزام فرزند خود به پاریس و ملاقات با امام خمینی و اهداء مبلغ قابل توجهی وجه نقد برای معظم له.

 

نگاهی به اسناد انقلاب اسلامی:

*- اجازه امام خمینی به آیت الله صبوری در امور حسبیه و شرعیه در تاریخ 26/2/1343 برابر با 4 محرم الحرام 1384 قمری[2]

*- پاسخ امام خمینی به آیت الله صبوری پیرامون وضع ناگوار زندانیان در جنوب ، مورّخه 29/3/1343 برابر با 8 صفر 1384 قمری[3]

*- اطلاعیه آیت الله صبوری به مناسبت پانزدهمین سالگرد 15 خرداد 1342 و پیروی مردم از رهبری امام خمینی در تاریخ 15/3/1357 شمسی [4]

* تلگرام آیت الله صبوری در تاریخ 17/7/57 به ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه به مناسبت عزیمت امام خمینی به آن کشور [5]

* صدور اطلاعیه از سوی آیت الله صبوری مبنی بر محکومیت سفّاکی ها و خونریزی های عوامل رژیم شاه در تاریخ 18/7/57[6]

* تلگرام مشترک و جداگانه آیت الله صبوری و علمای کاشان در تاریخ 25/7/57 به امام خمینی در پاریس [7]

* پیام تشکر امام خمینی از آیت الله صبوری و اجازه امام به وی در امر مساعدت به افراد آسیب دیده از تظاهرات و اعتصاب در تاریخ 23/9/1357 برابر با 13 محرم 1399 قمری [8]

* اطلاعیه آیت الله صبوری در تاریخ 27/10/1357 در تحریم محصولات اجنبی به خصوص اجناس آمریکا مگر در حدّ ضرورت [9]

* صدور اطلاعیه از سوی آیت الله صبوری در مورخه 1/11/1357 علیه بختیار و افشای توطئه های او علیه ملّت ایران [10]

*حکم انتصاب آیت الله صبوری به عنوان قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی کاشان از سوی امام خمینی در تاریخ 17/1/1358 برابر
با 8/ ج 1 / 1399 قمری [11]

ساده زیستی و تواضع :

آیت الله صبوری سرگذشتی همانند سرگذشت اکثر عالمان دینی داشت . او از اوان طلبگی با فقر و تنگدستی زندگی گذراند و پس از آن تا آخر با سادگی ، بدون تشریفات و تجملات زندگیش را ادامه داد . هرگز مشکلات و سختی های ناشی از ناداری و تهیدستی نتوانست بر سر راه علمی و معنویش مانعی ایجاد کند . به حق می توان گفت که او نمونه ای از عفاف و کفاف بود .برخوردهای متواضعانه او با اقشار مختلف به ویژه جوانان موجب تحت تأثیر قرار گرفتن آنان و مجذوب شدن و احساس خودمانی شدن با وی می گردید او با فرزندانش نیز همچون یک دوست صمیمی رفتار می کرد و بسیار خوش برخورد بود و برای خوشحال کردن آنان با یکدیگر مطایبه و لطیفه می گفتند . [12]

 

اخلاص و صداقت:

از شرایط موفقیت برای اقشار مختلف به ویژه برای عالمان و رهبران دینی دو صفت اخلاص و صداقت است . خدای متعال دارندگان این دو صفت را صاحب نفوذ و نفوس مؤثر می کند و راههای متعددی را برای خدمت رسانی به دین و بندگان خود بر روی آنان می گشاید .

آیت الله صبوری از دارندگان این صفات بود . خود را وقف تبلیغ ، ارشاد ، تدریس و راهنمایی های دینی مردم کرد و خالصانه و صادقانه آنچه را به مصلحت فرد یا جامعه می دانست ابراز نمود .

مطالب و دیدگاههایش را با شهامت بیان می کرد و در اظهار حقایق و واقعیات هراسی به خود راه نمی داد . آرا و اندیشه های خود را بی پروا
می گفت . اگر چیزی ، مطلبی را نمی دانست و یا برای پاسخگویی به سؤالی حضور ذهن نداشت بدون وقفه اظهار می کرد نمی دانم و از گفتن کلمه نمیدانم و بلد نیستم هیچ ابا نمی کرد [13].

 مؤدّب به آداب:

آیت الله صبوری در معاشرت با افراد عادی چه خودی و چه غیر و اهل علم در هر سطح و مرتبه ای که بود نکات اخلاقی و ارزشی را کاملاً رعایت می کرد و به جایگاه روحانیت توجهی خاص داشت .

یکی از فرزندان ایشان می گوید :

پدرم در خانه ضمن کمک به مادر خیلی آرام با ماها و مادرم برخورد می کرد . هیچگاه از او حرف زشت و ناپسند نشنیدم . در خانه هیچوقت او را با لباسهای زیر ندیدم . سر سفره هم که حاضر می شد عبایش را به دوش می انداخت و می نشست . ما را مجبور به انجام کاری نمی نمود و اگر کار خطایی می کردیم تنبیه نمی کرد بلکه با نصیحت ما را متوجه اشتباهمان می ساخت .وقتی به تکلیف رسیدیم بین تحصیل علوم دینی و کسب و کار ما را آزاد گذاشت تا خود

تصمیم بگیریم .برای وقت مردم ارزش و اهمیت قائل بود . مجالس و محافل او ملال آور و خسته کننده نبود بلکه بسیار شیرین و با نشاط و خالی از هر گونه تکلّف بود .[14]

دوست مستمندان:

از جمله صفات برجستۀ آیت الله صبوری این بود که فقرا و مستمندان را دوست داشت و در حدّ وسعش به آنان کمک می کرد . نسبت به طلاب و شاگردان و اهل علم که از امکانات خوبی برخوردار نبودند مساعدت هایی می نمودند . تأسیس صندوق تعاون نیز در راستای خدمت رسانی به اقشار یاد شده بود . [15]

 استادی پرتلاش:

آیت الله صبوری حدود نود سال عمر کرد . از این مدت هفتاد سال آن را با کتاب سر و کار داشت .او یا مطالعه می کرد یا درس می داد و برای این کار از همۀ روزهای سال استفاده می کرد . اگر به مسافرت می رفت سعی داشت که زود برگردد تا تدریس و نماز جماعت او تعطیل نشود .ایشان برای تدریس تمام متون و کتب درسی آمادگی داشت . از حافظه ای قوی و ذهنی فعّال بهره مند بود . بر متون ادبی فارسی و عربی تسلّط شگفت آنگیزی داشت و از هر طلبه و روحانی در هر سطح و سنی که بود سؤال می کرد و به ادبیات و نکات ادبی ایراد می گرفت [16] .

در عرصۀ هنر:

یکی دیگر از مواهبی که حکیم سخن آفرین نصیب آیت الله صبوری کرده بود برخورداری از ذوق شعری و توانایی در سرودن اشعار فارسی و عربی و خطی پخته بود . ایشان موفق شد با خطی زیبا قرآنی بنگارد و مجموعه ای از روایات و احادیث اخلاقی اهل بیت (ع) را به رشته ی نظم بکشد . نیز هر گاه یکی از فرزندانش صاحب اولاد می شدند ایشان به آن مناسبت و به خاطر عشق و علاقه ای که به نوه هایش داشت قطعه شعری می سرود . و برایشان می فرستاد . [17]

 آثار:

 الف: علمی

1- اخلاق جعفری ( شیعه اثنا عشری )

2- سلک الدّرر فی نظم الأثر

3- خبرهای غیبی در قرآن

4- گوهرهای گران بها ( الدّرر البهّیه فی ترجمه الوصیه لعلی امیرالمؤمنین (ع) الی ابنه الحسن (ع) )

5- قبسی از ولایت

6- الطّرائف الجعفریه

7- دروس فی امثال القرآن من القصص و البرهان

9- عقدۀ گشوده

10- ترجمۀ دعای صباح 11

12- رساله ای پیرامون دعای ندبه

13- رساله فقهی پیرامون معاملات

14- حواش و تعلیقات بر کتب و متون درسی

ب: اجتماعی

* تعمیرات اساسی و کلی مسجد و مدرسه بابا ولی

* تأسیس و بنای ساختمان کتابخانه به نام آیت الله صبوری در مقابل مسجد و مدرسه در سال 1375 شمسی که در سال 1382 به پایان رسید و مورد بهره برداری قرار گرفت . هم اکنون روزانه افراد زیادی به آن مراجعه کرده و از کتابها و نشریات استفاده می کنند .

* بنای مسجد رضوی درکوی پرورشگاه در سال های قبل از پیروزی انقلاب (1351-52 )

* بنای مسجد حضرت زینب (ع) درکوی دروازه جوشقان ( خیابان مدرّس ) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی .

* تعمیرات کلی و جزئی مدرسه سلطانی ( امام خمینی )

* تعمیر و بازسازی مسجد و حسینیۀ روستای نشلج کاشان

* بازسازی و تعمیر و قابل بهره برداری و استفاده قرار دادن آب انبارهای قدیمی واقع در محله های قدیمی طاهر و منصور ، ترک آباد ، کوی سرو میدان کهنه و ...

* تأسیس صندوق پس انداز و قرض الحسنه تعاون اسلامی در بازار کاشان در سال 1356 شمسی با سرمایه مؤمنین و نیکوکاران

 توصیه های اخلاقی :

* ادبیات عرب پایه است و تا طلبه این پایه را استوار نسازد در درسهای دیگر پیشرفتی نخواهد داشت .

* طلاب علوم دینی پیش مطالعه و مباحثه را باید جدّی بگیرند و به آن اهمیت بدهند تا مطالب را درست بفهمند .

* به مسائل اخلاقی باید اهمیت داده شود و درس اخلاق در سازندگی شخص نقش فوق العاده ای دارد .

* اگر اهل علم و روحانیان خود را تهذیب نکنند نمی توانند وظیفه پاسداری از اسلام و نظام دینی را انجام دهند .

* حفظ و نگهداری انقلاب از ایجاد آن دشوارتر ، مهم تر ، و باارزش تر است . حوزه ها و روحانیان بزرگوار باید تلاش کنند تا این هدیۀ الهی را به بهترین وجه نگهدارند و نگذارند به آن گزندی برسد .

* طلّاب علوم دینی باید با نهج البلاغه مأنوس باشند و از راهکارها و دستورالعمل هایی که برای رفع مشکلات فردی و اجتماعی در این کتاب آمده است خود و دیگران را بهره مند سازند .

 وفات و مدفن:

آیت الله صبوری سالها به خدمات ارزشمند دینی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی مفید پرداخت و از خود یادگارهایی سودمند به جا گذاشت . او سرانجام بر اثر کهولت سن در روز عرفه ( 9 ذی الحجّه ) سال 1424 قمری برابر با 12 بهمن ماه سال 1382 شمسی دیده از جهان فرو بست . با انتشار خبر ارتحال این عالم مجاهد موجی از غم و ماتم اهالی کاشان را فرا گرفت . از سوی مسئولان شهر سه روز عزای عمومی اعلام شد طبقات مختلف مردم دسته دسته برای عرض تسلیت به بیت او رفته و بازماندگان را تسلّی دادند پیکر پاک آیت الله صبوری پس از غسل و کفن و ادای نماز توسط حضرت آیت الله العظمی صانعی در روز سه شنبه 14 بهمن 1382 با حضور هزاران تن از مردم قدرشناس کاشان ، آران و بیدگل شاگردان و تنی چند از نمایندگان مجلس و مسئولان سطح عالی کشور تشییع و بنابر وصیتش در قسمت شمالی قبرستان فیض و مقبره خانوادگی که خود زمین ان را برای مدفن تهیه کرده بود به خاک سپرده شد . از سوی برخی مراجع تقلید قم از جمله آیات عظام صافی گلپایگانی و منتظری و ... رؤسای محترم جمهوری و مجلس شورای اسلامی با امام جمعه کاشان ، استاندار اصفهان و نمایندگان منطقه در مجلس شورا با ارسال پیام های جداگانه رحلت وی را تسلیت گفتند . مراسم یادبود متعددی از سوی بیت ایشان و طبقات مردم برگزار گردید و از مقام شامخ این عالم ربّانی و خدمات وی تجلیل به عمل آمد شاعر و ادیب معاصر آقای شهاب تشکری آرانی به مناسبت ارتحال آیت الله صبوری ابیات ذیل را سرود و ضمن بر شمردن برخی از ویژگیها برای مادّه تاریخ وفات ایشان چنین گفت :

عالم عامل صبوری آنکه بود                             اسوۀ ارشا را شیخ اجل

آن سمّی صادق آل رسول                               هادی مذهب به گفتار و عمل

در هزارو سیصد و هشتاد دو                            فی جنان الحقّ یوم قد دخل

گرچه کامش روح بخش خلق بود                                  عاقبت نوشید از جام اجل

چون طلب کردند یاران ادب                            سال فوتش را به میزان جمل

زد رقم تاریخ را کلک شهاب »                         « آیت الله صبوری ارتحل ( 1424 ق . ) . »

 

آيت الله حاج شيخ جعفر صبوري پس از ۹۲ سال زندگي پربركت صبح روز يكشنبه 12 بهمن سال 1382 براثر كهولت سن دارفاني را وداع گفت و پيكر پاك وي در مزارفيض كاشان به خاك سپرده شد.
توجه به امور عام المنفعه، گسترش حوزه‌های علمیه ، تدریس و نشر علوم قرانی و اهتمام در امر كتاب و كتابخوانی از جمله مهمترین خدمات این عالم فرزانه بود. او معتقد بود ، جوانان باید در بیان هر نوع سوالی آزاد باشند و با تحقیق و یقین دین را بپذیرند. مخالفت آیت‌الله صبوری با هر گونه بدعت در عزاداری‌ها و خرافات یكی دیگر از ابعاد فكری آن مرحوم بود.
آیت الله صبوری از جمله شاگردان آیات عظام همچون " حاج شيخ عبدالكريم حائری یزدی" ، "حاج سید صدرالدین صدر" ، "خوانساری" و "بروجردی" بود.
ایشان به امر آيت الله العظمي حاج سيدصدرالدين صدر جهت تشكيل حوزه علميه از قم به كاشان عزيمت نمود و حوزه علميه امام خميني (مدرسه سلطاني سابق) را تأسيس كرد.
آیت‌الله صبوری از جمله علمای مبارز كاشان بود كه همگام با امام راحل در سال‌های خفقان رژیم منحوس پهلوی ، اولین راهپیمایی علیه طاغوت در كاشان را رهبری كرد.
وی پس از پیروزی شكوهمند انقلاب اسلامی كمیته انتظامات را در كاشان تشكیل داد و به فرمان امام راحل در مقام نخستين قاضی شرع دادگاه انقلاب این شهرستان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت.
تاسیس حوزه علمیه در كاشان ، تشكیل كانون فرهنگی و هنری جعفری ، مرمت و احیای موقوفاتی مانند آب انبارها ، مسجدها، همچنین كتابخانه، درمانگاه و بیمارستان از دیگر خدمات این عالم ربانی است.
از این علم ربانی آثار ارزشمندی همچون "اخلاق جعفری"، "سلك الدر" كه تحت عنوان منظومه اخلاقي در ادبيات عرب و به صورت شعر عربي است ، "خبرهای غیبی در قرآن" ، " دروس فی امثال القرآن" و " طرائف الجعفريه " بر جا مانده است.
آیت‌الله حاج شیخ جعفر صبوری پس از یك قرن زندگی پر بركت در ‪ ۱۲‬بهمن سال ‪ 1382 برابر با روز عرفه سال یكهزار و ‪ ۴۲۵‬هجری قمری در كاشان درگذشت. پيكر پاك اين عالم جليل القدر با حضور مردم و مسؤولين كاشان و با حضور آيت الله العظمي صانعي و جمعي از علماي قم و تهران تشييع و به خاك سپرده شد. گفتني است بواسطه وفات ایشان ۳ روز عزاي عمومي در كاشان اعلام شد. رؤساي جمهوري و مجلس وقت طي پيامهاي جداگانه اي درگذشت اين عالم رباني را تسليت گفتند.


منبع مطالب:
سایت تبیان
سایت روزنامه ایران



نکته : پیوندهای مرتبط :
اجازه حضرت امام به ایت الله صبوری کاشانی در امور حسبيه و شرعيه (سال 1343)
حکم حضرت امام به آیت الله صبوری کاشانی جهت قاضي شرع در دادگاه انقلاب اسلامي کاشان (سال 1358)
نمونه دستخط حضرت آیت الله صبوری کاشانی
پيام تسليت رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي (حجه الاسلام کروبی) به مناسبت ارتحال آيت الله صبوري کاشانی
پيام تسليت رئيس جمهور وقت (حجه الاسلام خاتمی) به مناسبت ارتحال آيت الله صبوري کاشانی
مقاله آقای سیف الله امینیان (رئیس وقت میراث فرهنگی اصفهان) درباره ایت لله صبوری کاشانی با عنوان " آيت الله صبوري پاسدار يادگار نياكان"
مطلبي با عنوان يك قرن تلاش و مبارزه (از وبلاگ بهانه ها - سيد محمدمهدي الواني)
مقاله اي با عنوان 'لقمان ايمانش به لقمه دنيا نيالود...' از آ

 

رضا حاشیه باف بازدید : 341 شنبه 13 شهریور 1395 نظرات (0)
رضا حاشیه باف بازدید : 284 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)
در 32سالی كه از مرگ سهراب سپهری می گذرد، سنگ قبر او 4بار تغییر كرده است.به نظر شما كدام یك از این سنگ قبرها به روحیات او در زمان زندگی نزدیك تر است ؟

آفتاب‌‌نیوز :







رضا حاشیه باف بازدید : 286 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)

                                          

سهراب سپهری sohrab sepehri سهراب سپهری sohrab sepehri

                                                 

سهراب سپهری فرزند اسد الله سپهری در سال ۱۳۰۷ در روز ۱۵ مهر ماه به دنیا آمد. کودکی خود را در کاشان در باغی بزرگ به سر آورد. این باغ که یکی از باغ‌های زیبای کاشان بود به اجداد وی تعلق داشت‌. در خاندان سپهری بزرگ مردانی ظهور کرده بودند که نامشان در تاریخ ادب و هنرایران ثبت شده است‌. در میان اجداد پدری سپهری نام مورخ الدوله نویسنده ناسخ التواریخ بیش از همه معروف است.‌ او نیز بخش مهمی اززندگی و عمر خویش را دراین باغ به سر آورده بود و پس از اینکه در فن تاریخ نویسی مشهورشد برای خدمت به دربار قاجار احضار شد و این باغ همچنان به خاندان سپهری تعلق داشت تا اینکه پس از گذشت سالها ؛ کودکی باذوق با طبعی سرشار از  لطافت در این باغ به دنیا آمد و بعدها یکی ازبزرگترین شاعران و نقاشان  طبیعت گرا وطبیعت دوست ایران  شد وآثارش مورد قبول همگان قرار گرفت سهراب  این جنبه مهم ازشعر و شخصیت خویش را مدیون بزرگ شدن در این باغ و طبیعت بکر کاشان است .آری تاثیراین عوامل در شیفتگی سپهری به جلوه‌های زیبا وعمیق طبیعت را هرگز نمی‌توان نادیده گرفت‌. بعدهاسهراب  پس از کسب  شهرت وسرگرمی‌های گوناگون کاری‌، در هر فرصتی که پیش می آمد به کاشان می‌رفت  و در پناه خلوت این  باغ به تفکرمی‌پرداخت .

 سهراب سپهری در شعرش به زیباترین شکل از آن باغ یاد می     کند :  

باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود                 

  سپهری که روحی لطیف داشت در نخستین سال‌های زندگی ، طبق سنت خانواده  هنرمندخود ، به آموزش هنر روی آورد و از همان سال‌های آغاز زندگی و پیش از رفتن به مدرسه با مظاهری از هنر آشنا شد . دوران کودکی سهراب زیبا و خاطره انگیز بود. وی هیچ گاه نتوانست زیبایی‌های آن را از یاد ببرد. بنابراین خردسالی سپهری یک کودکی عادی ومعمولی نبودبلکه وی  کودکی بود با اندوخته ها و آموخته های فراوان ، که بعدها در نگرش هنری او تاثیری عمیق داشت . شعر او گواه این مدعاست .

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی با نام (خیال پدر) از پدرش انچنین یاد کرده است :

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی خانواده را به عهده گرفت و سپهری او رابسیار دوست می داشت. سپهری با وجود عموهای هنرمندش این شانس را داشت که با تجربیات آنان از نزدیک آشنا شود. خاطرات شیرین سپهری نشان دهنده پرورش ذوق و صفای وی در آن عهد است . این ذوق و صفا بعدها رو به تکامل گذاشت و سهراب در تمام طول زندگی خود از صداقت وسادگی و نگاه سرشار از شوق کودکان اش به زندگی برخوردار بود .

  سپهری دوران آموزش و تحصیل شش ساله ابتدایی خود را در دبستان خیام کاشان به شکل معمولی سپری کرد.وی مثل همه ی بچه های بازیگوش مؤدب ؛ مشتاق تعطیلات بود واز معلم و تنبیه وی می‌ترسید. سهراب از همان زمان عاشق نقاشی بود‌اما گاهی به سبب ذوق و توجه بیش از اندازه به نقاشی  از طرف معلم تنبیه می شد سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، روزی که به علت بیماری در خانه مانده بودشعری را با ذهن کودکانه اش در وصف حال خود گفت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

نکردم هیچ یادی از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار

ندارم من دمی از درد آرام

 نخستین جلوه‌های طبع شاعرانه وی از دوره دبیرستان آشکار شدبطوریکه در 17 سالگی دیوانی را چاپ کرد .           
آشنایی با چهره‌های فرهنگی شهر کاشان به سپهری نوجوان فرصت داد تا هنرهای خود را هر چه بیشتر پرورش دهد و به جستجوی حقیقت و شناخت خویش بپردازد .حتی ادامه تحصیل دردانشگاه و مشغول شدن در کارهای اداری هرگزنتوانست  اشتیاق جدی سپهری به هنر و سیر  به کمالمعنوی را از بین ببرد.  

 سپهری  سفرهای فراوانی به نقاط مختلف دنیا  و شرق و غرب جهان  کرد و تجربه های گرانبهایی اندوخت این سفرها افق دید زندگیش را روشن تر و وسیع‌تر نمود او عشق به سفر را چنین بیان می کرد : « آدم مسافر است پس تا می تواند سفر کند»

سپهری دهه اول و دوم زندگی خویش را بهفراگیری  علم و هنر گذراند. دهه سوم زندگی‌اش را به کسب تجربه و سفر پرداخت و دهه چهار زندگی خویش را بیشتر به سفرهای دراز اختصاص داد. در این دوره بود که بارها به‌ کشورهای ژاپن‌، فرانسه‌، ایتالیا، هندوستان‌،آمریکا، و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. سفرهای وی در اصل سیر و سلوک معنوی بود.این دیدگاه خاص او از سفر بویژه سفر به کشورهای شرق آسیا و آشناییش با ادیان هند و بودا شعر او را تحت تاثیر قرار داد .سپهری در این دوره  به عنوان شاعری صاحب سبک ،دوستداران  زیادی داشت . سهراب هیچگاه ازدواج نکرد.

اما این ایام دیری نپایید او زمانی که هنوز در دوره میان سالی بود به بیماری سرطان مبتلا شد.و تلاش پزشکان برای بهبود نتیجه ای نداشت .این  هنر مند پس از تحمل یک دوره بیماری که حدود دوسال طول کشید، در اول مرداد ۱۳۵۹در سن ۵۲ سالگی وفات یافت طبق وصیتش او را به زادگاه خودش در مشهد اردهال منتقل نمودند و با قطعه‌ای که بر حسب تصادف از حجم سبز انتخاب شد، سنگ قبری برایش نهادند که به وضوح   فریادمی‌زد:               

                    

سنگ قبر مزار سهراب سپهری sohrab sepehri sange ghabr

این سنگ توسط یکی از دوستانش خطاطی شد و شعری از خودش روی آن نوشته شد.
 

 

ویژگی های اخلاقی

یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب سکوت کردن بود او می توانست ساعت ها در یک جمع ، خاموش بنشیند و اغلب فکر می کرد . از این رو بود که هیچ کس از دوستان وهنرمندان سخنی را از او به یاد ندارد که در رد واثبات کسی بر زبان آورده باشد سهراب انسانی است پویا و جستجوگر که سیر زندگی اوپیوسته رو به تعالی بود. این تعالی روحی و معنوی یک روزی در شعر وزمانی در نقاشی هایش  متجلی می شد گویی شعر و نقاشی دو بال پرواز او برای رسیدن به افق های دور دست و زیبا بود .وی در این سیرسلوک و پویایی به موفقیتی کم نظیر دست یافت.      ‌

رفتار بزرگوارانه او با خانواده‌،دوستان‌، آشنایان‌، هنرمندان و کسانی که با آنها در تماس بود نشان از غنای روحی وانسان دوستانه او داشت  به عبارتی دیگر:ما در بررسی سبک زندگی سپهری با عناصری پر از نشاط و عشق و زیبایی روبرو می شویم.ومی توانیم بازتاب این عناصر را  در شعر ونقاشی او ، به زیباترین وجه  ببینیم. می‌توان گفت‌: زندگی نامه سپهری‌، همان نقاشی‌ها و شعرهای اوست‌.که در اجزا هنرش آشکار است.

نامه زیر حکایت از روح لطیف وحساس  او دارد :

نامه به محمود فیلسوفی برادرمهربانم

اگر روزی دوستی را از میان بردارند یعنی اگر این نیرو ، این جاذبه ، این حس وبالاخره این آنچه را که می خواهید اسمش بگذارید را از میان افراد بشر ، از قلب وروح ، از جسم و جان موجودات زنده برداشته و خلاصه از صفحه کائنات نابود سازند من نمی دانم چه باقی می ماند. رفتار موجودات زنده به خصوص افراد بشر نسبت به یکدیگرچگونه می شود و آیا در آن صورت زندگی قابل دوام خواهد بود و آیا در چنین عالمی بااین شرایط و این محیط طریق زندگی عوض خواهد شد ، یا اینکه نظام زندگی بر هم خورده و رفته رفته آثارزندگانی از صفحه کائنات محو و نابود خواهد شد.

به عقیده من تنها دوستی افراد نسبت به یکدیگر است که بنیان زندگی را مستحکم ساخته و هر فردی را وادار به کوشش در راه ادامه زندگی میسازد.

البته دوستی مظاهر گوناگون داشته و به اشکال مختلف خود نمایی می کند : دوستی فرزندنسبت به پدر و مادر و بالعکس . دوستی خواهر و برادر نسبت به یکدیگر ، دوستی زن وشوهر ، دوستی یک فرد با خویشان خود .

لیکن این دوستیها همه به یک شدت نیست و همان طور که از لحاظ شکل مختلف و متفاوت است از حیث شدت و تاثیر نیز گوناگون است.من عقیده دارم پس از دوستی ، فرزند و پدر و مادر که از حیث اهمیت درمرتبه اول قرار دارد دوستی یک نفر با دوستان خود ، یعنی با کسانی که اغلب هیچ گونه نسبت با اوندارند و فقط شرایط و اوضاع و احوال و بیش از همه تصادف در ایجاد دوستی بین آنهاموثر بوده قابل توجه است و سایر اشکال و صور دوستی را تحت الشعاع قرار می دهد.

آری تنها دوست است که از فشار با مصائب و مشکلات زندگی بر دوش انسان می کاهد. تنهادوست است که دست یاری به طرف ما دراز کرده و ما را از غرقاب تیره بختی ها وناکامی های حیات نجات می دهد.
شاعر بزرگ ما سعدی شیرازی چه خوب این نکته را دریافته و گفته است :
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

                                        دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
منظورم از نوشتن سطور فوق این است ، که شما در یابید در قلب و روح من چه تاثیری می نماید، و من به داشتن دوستی چون شما چقدر خرسند و مفتخرم ، باری از اوضاع اینجاخواسته بودید لیکن باید گفت تازه ای در اینجا پیدا نمیشود ، هوا بسیار گرم است وبه جز مختصر بارانی که چند هفته پیش آمد دیگر اثری از برف و باران دیده نشده.از اظهار لطف و مرحمت شما و از اینکه درعین گرفتاریهای تحصیلی بانگاشتن نامه مرایاد می کنید یک دنیا تشکر می کنم . من هم مانند شماتشنه یک انقلاب بزرگ ، انقلابی که به همه این بدبختی ها خاتمه داده و یک باره اساس ظلم و بیداد را واژگون سازدهستم ولی خدا می داند این آرزوی من چه روزی لباس عمل خواهد پوشید .

                                                                    به امید آنروز

 سبک  شعرسهراب

 سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت . در عین پیروی از  سبک نیما ، خود صاحب سبک و خلاق بود.و خلاقیت او در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است .

 

اهل کاشانم

روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ،خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی.

سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است ؛ ضمن اینکه دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند .

 من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.

من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام » علف می خوانم،

پی « قد قامت » موج .

 اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری او ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند .

شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است.وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست .او همه را به نگریستن دقیق تر  در پیرامون خود و به جهانی برتر  دعوت می کند . همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.

 

من صدای نفس باغچه را می شنوم

و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد

وصدای ،سرفه ی روشنی از پشت درخت ،

عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ ...

 

   مجموعه آثار                                

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق اندوه"را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب را به همراه"زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر کرد.                                                                                                  

در این کتاب می توان  جلوه های زبان خاص سپهری را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دیددر مجموعه"شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های مولونا بود و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند                                                               

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.                    

شهرت سپهری از سال 1344  با انتشارشعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند"صدای پای آب"،کنایه از صدای پای مسافری در سفرزندگی  است  .                            

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامهی«آرش»درآبان همانسالمنتشرشد.                                                            
                                                    

در سال 1345 شعر بلند "مسافر"که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی
زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است .

 «جحم سبز»هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنهاست .گویی شاعر به حقیقتی که مدتها در جستجویش بود رسیده است .

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه است                                 

محتوای کتاب بر خلاف دو  مجموعه پیشین" یأسی دارد.  اما یأسی که از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون می تراود.                   

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب"گرد آورد هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است .و یکی از اثر گذارترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است .

 

سال شمار زندگی سهراب سپهری  :                 

 15مهر ۱۳۰۷:تولددرکاشان                                                                                                    

خرداد ۱۳۱۹: به پایان رساندن دوره شش ساله ابتدایی در دبستان خیام‌، کاشان                         

خرداد ۱۳۲۲: به پایان رساندن دوره اول دبیرستان در دبیرستان پهلوی سابق‌، کاشان

خرداد ۱۳۲۴: به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران‌، تهران آذر ۱۳۲۵: استخدام در اداره فرهنگ‌ (آموزش و پرورش‌)، کاشان

شهریور ۱۳۲۷:استعفا از اداره فرهنگ کاشان

شهریور ۱۳۲۷:شرکت در امتحانات ششم ادبی و گرفتن دیپلم کامل دوره دبیرستان

مهر ۱۳۲۷: آغازتحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران

۱۳۲۷: استخدام در شرکت نفت‌، تهران

۱۳۲۸: استعفا از شرکت نفت پس از هشت ماه کار

۱۳۲۰: انتشار اولین مجموعه اشعار با عنوان‌«مرگ رنگ‌»

خرداد ۱۳۳۲: به پایان رساندن دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت لیسانس‌. احراز رتبه اول و دریافت نشان درجه اول علمی

۱۳۳۲ : آغاز کار به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت‌، تهران

۱۳۳۲: شرکت در چند نمایشگاه نقاشی در تهران

۱۳۳۲: انتشار دومین مجموعه اشعار با عنوان«زندگی خوابه»

آذر ۱۳۳۳: آغازکار در ادراه کل هنرهای زیبا(فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها و تدریس در هنرستانهای هنرهای زیبا

مهر ۱۳۳۴: ترجمه اشعار ژاپنی در مجله «سخن‌»

مرداد ۱۳۳۶: سفر به اروپا از راه زمینی تا پاریس و لندن‌. نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی‌(چاپ سنگی‌)

فروردین ۱۳۳۷ :شرکت در اولین بینال تهران

۱۳۳۷: سفر دو ماه از پاریس به رم

خرداد ۱۳۳۷: شرکت در بینال ونیز

۱۳۳۷: بازگشت به ایران

۱۳۳۷: آغاز کار در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرستی سازمان سمعی و بصری

فروردین ۱۳۳۹:شرکت در بینال دوم تهران‌. دریافت جایزه اول هنرهای زیبا

مرداد ۱۳۳۹:مسافرت به توکیو برای آموختن فنون حکاکی روی چوب‌. بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن

1340: توقف در هند در راه بازگشت به ایران‌.تماشای آگره و تاج محل

اردیبهشت ۱۳۴۰:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی‌، تهران

۱۳۴۰: انتشار مجموعه جدیدی از اشعار خود باعنوان «آوار آفتاب‌»

مهر ۱۳۴۰: آغازتدریس در هنرکده هنرهای تزئیینی‌، تهران

۱۳۴۰: انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود باعنوان «شرق اندوه»

اسفند۱۳۴۰: کناره‌گیری از مشاغل دولتی به طور کلی

خرداد ۱۳۴۱:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ‌، تهران

دی ۱۳۴۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر در تالار فرهنگ

۱۳۴۲: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش‌، تهران

تیر ۱۳۴۲:برگزاری نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان‌، دروس‌، تهران

۱۳۴۲: شرکت در بینال سان پاولو، برزیل

۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی هنر معاصرایران‌، موزه بندر لوهاورفرانسه

۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی گالری نیالا،تهران

۱۳۴۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری صبا، تهران

۱۳۴۳: سفر به هند( تماشای بمبئی‌، بنارس‌،دهلی‌، اگره‌، غارهای آجانتا، کشمیر); سفر به پاکستان‌( تماشای لاهور و پیشاور);سفر به افغانسان (اقامت در کابل‌). بازگشت به تهران

۱۳۴۴: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری بورگز، تهران

۱۳۴۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز، تهران

آبان ۱۳۴۴:انتشار شعر بلند«صدای پای آب‌» در فصلنامه «آرش‌ »

۱۳۴۴: سفر به اروپا(مونیخ و لندن‌).بازگشت به ایران

۱۳۴۵: سفر به اروپا(فرانسه‌،اسپانیا، هلند،ایتالیا، اتریش‌). بازگشت به ایران

۱۳۴۵: انتشار شعر بلند «مسافر» در فصلنامه«آرش‌»

بهمن ۱۳۴۶:برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون‌، تهران

بهمن ۱۳۴۶:انتشار یک مجموعه اشعار جدید با عنوان «حجم سبز» توسط انتشارات روزن

بهمن ۱۳۴۶:برگزاری شب شعر سپهری در گالری روزن

۱۳۴۷: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری مس‌، تهران

۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه فستیوال روایان‌،فرانسه

خرداد ۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ انستیتو گوته‌، تهران

شهریور ۱۳۴۷:شرکت در یک نمایشگاه گروهی دردانشگاه شیراز



۱۳۴۸: شرکت در فستیوال بین المللی نقاشی درفرانسه و اخذ امتیازمخصوص

۱۳۴۹: سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند.شرکت در یک نمایشگاه گروهی در شهر«بریج همپتن‌». بازگشت به ایران پس از هفت ماه اقامت در نیویورک‌. سفر دوباره به آمریکا

۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک‌. بازگشت به ایران

۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری لیتو، تهران

۱۳۵۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس‌، پاریس

۱۳۵۱: انتقال نمایشگاه گالری سیروس به گالری سیحون‌، تهران

۱۳۵۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر درگالری سیحون

۱۳۵۲: سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنره»

۱۳۵۳: سفر به یونان و مصر. بازگشت به ایران

دی ۱۳۵۳: شرکت درغرفه ایران در اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران

۱۳۵۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

خرداد ۱۳۵۵: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازارهنر» بال‌، سویس

خرداد ۱۳۵۶: انتشار «هشت کتاب‌» شامل مجموعه اشعار نشر شده
سپهری به اضافه مجموعه «ماهیچ‌، ما نگاه‌» توسط کتابخانه طهوری‌، تهران

۱۳۵۷: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

خرداد ۱۳۵۸: تجدید چاپ «هشت کتاب‌»

دی ۱۳۵۸: مسافرت به انگلستان برای درمان بیماری سرطان خون

اسفند ۱۳۵۸: بازگشت به ایران

اول اردیبهشت ۱۳۵۹: مرگ‌. در بیمارستان پارس‌، تهران‌. دفن روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قریه مشهد اردهال

رضا حاشیه باف بازدید : 229 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)
 

دیار هنرپرور و هنردوست کاشان بزرگان بسیاری را به خود دیده و در خویش پرورده است،از جملهء آن ها می توان به شاعر بلندآوازه شعر نو  پارسی،مرحوم سهراب سپهری اشاره نمود.

سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در 15 مهر ماه 1307 در کاشان پا به عرصه حیات گذشت.



خود سهراب می‌گوید: «من کاشی‌ام. اما در قم متولد شده‌ام.
سهراب پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان (1319) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان (خرداد 1332) و به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران (خرداد 1324)، در آذر 1325 به استخدام اداره فرهنگ کاشان در آمد.

از لحاظ ساخت و قالب، شعر او در اکثر موارد آهنگین ارائه شده است. سهراب با استفاده از صداها و کلمات، موسیقی می‏آفریند، موسیقی نرم و رویا برانگیز شعر سهراب با هیچ شاعر دیگری اشتباه نمی‏شود و همین امر هنجار برجسته سبک او را به ویژه در کارهای اخیرش مشخص می‏کند. پیوند کلمات و همنشینی تصویرها در شعرهای او بدیع و پاکیزه از کار در آمده است.این تصویرها بیشتر از آن که در طبیعت قابل لمس باشد، در ذهن و روح خواننده حس می‏شود.

او برای بسیاری بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود. انسانی وارسته که به استعداد و توانایی ذاتی خویش تکیه داشت، تنها زیست و در این تنهایی از نیرنگ، دورویی و تقلب دور بود، گویی تمام فضیلت‏های یک هنرمند اصیل و نجیب ایرانی را در خود داشت.
وی در اردیبهشت سال 59 و در سن 52سالگی در اثر بیماری دیده از جهان فروبست.

مزاراین شاعرپارسی گو درصحن امامزاده سلطانعلی(ع)شهرمشهداردهال شهرستان  کاشان می باشد.

یکی از آثار ماندگار و دلنشین سهراب درعرصهءشعرنو"صدای پای آب" اوست،که آن را در سال 1343درقریهء "چنار"شهرستان کاشان سرود.

 اهل كاشانم
روزگارم بد نيست‌.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي‌، سر سوزن ذوقي‌.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت‌.
دوستاني ، بهتر از آب روان‌.
و خدايي كه در اين نزديكي است‌:
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب‌، روي قانون گياه‌.
من مسلمانم‌.
قبله ام يك گل سرخ‌.
جانمازم چشمه‌، مهرم نور.
دشت سجاده من‌.
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم‌.
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف‌.
سنگ از پشت نمازم پيداست‌:
همه ذرات نمازم متبلور شده است‌.
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي«تكبيره الاحرام» علف مي خوانم‌،
پي «قد قامت» موج‌.
كعبه ام بر لب آب ،
كعبه ام زير اقاقي هاست‌.
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود
شهر به شهر.
«حجر الاسو د» من روشني باغچه است‌.
اهل كاشانم‌.
پيشه ام نقاشي است‌:
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود.
چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
پرده ام بي جان است‌.
خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است‌.
اهل كاشانم
نسبم شايد برسد
به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك " سيلك " .
نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد.
پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف‌،
پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ،
پدرم پشت زمان ها مرده است‌.
پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود،
مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند.
مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟
پدرم نقاشي مي كرد.
تار هم مي ساخت‌، تار هم مي زد.
خط خوبي هم داشت‌.
باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه‌،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب‌.
آب بي فلسفه مي خوردم‌.
توت بي دانش مي چيدم‌.
تا اناري تركي برميداشت‌، دست فواره خواهش مي شد.
تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت‌.
گاه تنهايي‌، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت‌.
فكر ،بازي مي كرد.
زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
يك بغل آزادي بود.
زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.
طفل ، پاورچين پاورچين‌، دور شد كم كم در كوچه
سنجاقك ها.
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون
دلم از غربت سنجاقك پر.
من به مهماني دنيا رفتم‌:
من به دشت اندوه‌،
من به باغ عرفان‌،
من به ايوان چراغاني دانش رفتم‌.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته كوچه شك ،
تا هواي خنك استغنا،
تا شب خيس محبت رفتم‌.
من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق‌.
رفتم‌، رفتم تا زن‌،
تا چراغ لذت‌،
تا سكوت خواهش‌،
تا صداي پر تنهايي‌.
چيزهايي ديدم در روي زمين‌:
كودكي ديم‌، ماه را بو مي كرد.
قفسي بي در ديدم كه در آن‌، روشني پرپر مي زد.
نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت‌.
من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوفت‌.
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي بود، دوري شبنم بود،
كاسه داغ محبت بود.
من گدايي ديدم‌، در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست
و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز.
بره اي ديدم ، بادبادك مي خورد.
من الاغي ديدم‌، ينجه را مي فهميد.
در چراگاه «نصيحت» گاوي ديدم سير.
شاعري ديدم هنگام خطاب‌، به گل سوسن مي گفت: «شما»
من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلور.
كاغذي ديدم ، از جنس بهار،
موزه اي ديدم دور از سبزه‌،
مسجدي دور از آب‌.
سر بالين فقيهي نوميد، كوزه اي ديدم لبريز سوال‌.
قاطري ديدم بارش«انشا»
اشتري ديدم بارش سبد خالي« پند و امثال.
عارفي ديدم بارش «تننا ها يا هو.»
من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد.
من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .
من قطاري ديدم‌، كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت‌.)
من قطاري ديدم‌، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد.
و هواپيمايي‌، كه در آن اوج هزاران پايي
خاك از شيشه آن پيدا بود:
كاكل پوپك ،
خال هاي پر پروانه‌،
عكس غوكي در حوض
و عبور مگس از كوچه تنهايي‌.
خواهش روشن يك گنجشك‌، وقتي از روي چناري به زمين
مي آيد.
و بلوغ خورشيد.
و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح‌.
پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت‌.
پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت‌.
پله هايي كه به قانون فساد گل سرخ
و به ادراك رياضي حيات‌،
پله هايي كه به بام اشراق‌،
پله هايي كه به سكوي تجلي مي رفت‌.
مادرم آن پايين
استكان ها را در خاطره شط مي شست‌.
شهر پيدا بود:
رويش هندسي سيمان ، آهن ، سنگ‌.
سقف بي كفتر صدها اتوبوس‌.
گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج‌.
در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست‌.
پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد.
كودكي هسته زردآلو را ، روي سجاده بيرنگ پدر تف
مي كرد.
و بزي از «خزر» نقشه جغرافي ، آب مي خورد.
بند رختي پيدا بود : سينه بندي بي تاب‌.
چرخ يك گاري در حسرت واماندن اسب‌،
اسب در حسرت خوابيدن گاري چي ،
مرد گاري چي در حسرت مرگ‌.
عشق پيدا بود ، موج پيدا بود.
برف پيدا بود ، دوستي پيدا بود.
كلمه پيدا بود.
آب پيدا بود ، عكس اشيا در آب‌.
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون‌.
سمت مرطوب حيات‌.
شرق اندوه نهاد بشري‌.
فصل ول گردي در كوچه زن‌.
بوي تنهايي در كوچه فصل‌.
دست تابستان يك بادبزن پيدا بود.
سفر دانه به گل .
سفر پيچك اين خانه به آن خانه‌.
سفر ماه به حوض‌.
فوران گل حسرت از خاك‌.
ريزش تاك جوان از ديوار.
بارش شبنم روي پل خواب‌.
پرش شادي از خندق مرگ‌.
گذر حادثه از پشت كلام‌.
جنگ يك روزنه با خواهش نور.
جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد.
جنگ تنهايي با يك آواز.
جنگ زيبايي گلابي ها با خالي يك زنبيل‌.
جنگ خونين انار و دندان‌.
جنگ «نازي» ها با ساقه ناز.
جنگ طوطي و فصاحت با هم‌.
جنگ پيشاني با سردي مهر.
حمله كاشي مسجد به سجود.
حمله باد به معراج حباب صابون‌.
حمله لشگر پروانه به برنامه ' دفع آفات ' .
حمله دسته سنجاقك‌، به صف كارگر ' لوله كشي ' .
حمله هنگ سياه قلم ني به حروف سربي‌.
حمله واژه به فك شاعر.
فتح يك قرن به دست يك شعر.
فتح يك باغ به دست يك سار.
فتح يك كوچه به دست دو سلام‌.
فتح يك شهر به دست سه چهار اسب سواري چوبي‌.
فتح يك عيد به دست دو عروسك ، يك توپ‌.
قتل يك جغجغه روي تشك بعد از ظهر.
قتل يك قصه سر كوچه خواب .
قتل يك غصه به دستور سرود.
قتل يك مهتاب به فرمان نيون‌.
قتل يك بيد به دست «دولت.»
قتل يك شاعر افسرده به دست گل يخ‌.
همه روي زمين پيدا بود:
نظم در كوچه يونان مي رفت‌.
جغد در «باغ معلق» مي خواند.
باد در گردنه خيبر ، بافه اي از خس تاريخ به خاور
مي راند.
روي درياچه آرام «نگين» ، قايقي گل مي برد.
در بنارس سر هر كرچه چراغي ابدي روشن بود.
مردمان را ديدم‌.
شهرها را ديدم‌.
دشت ها را، كوه ها را ديدم‌.
آب را ديدم ، خاك را ديدم‌.
نور و ظلمت را ديدم‌.
و گياهان را در نور، و گياهان را در ظلمت ديدم‌.
جانور را در نور ، جانور را در ظلمت ديدم‌.
و بشر را در نور ، و بشر را در ظلمت ديدم‌.
اهل كاشانم‌، اما
شهر من كاشان نيست‌.
شهر من گم شده است‌.
من با تاب ، من با تب
خانه اي در طرف ديگر شب ساخته ام‌.
من در اين خانه به گم نامي نمناك علف نزديكم‌.
من صداي نفس باغچه را مي شنوم‌.
و صداي ظلمت را ، وقتي از برگي مي ريزد.
و صداي ، سرفه روشني از پشت درخت‌،
عطسه آب از هر رخنه سنگ ،
چكچك چلچله از سقف بهار.
و صداي صاف ، باز و بسته شدن پنجره تنهايي‌.
و صداي پاك ، پوست انداختن مبهم عشق‌،
متراكم شدن ذوق پريدن در بال
و ترك خوردن خودداري روح‌.
من صداي قدم خواهش را مي شنوم
و صداي ، پاي قانوني خون را در رگ‌،
ضربان سحر چاه كبوترها،
تپش قلب شب آدينه‌،
جريان گل ميخك در فكر،
شيهه پاك حقيقت از دور.
من صداي وزش ماده را مي شنوم
و صداي ، كفش ايمان را در كوچه شوق‌.
و صداي باران را، روي پلك تر عشق‌،
روي موسيقي غمناك بلوغ‌،
روي آواز انارستان ها.
و صداي متلاشي شدن شيشه شادي در شب‌،
پاره پاره شدن كاغذ زيبايي‌،
پر و خالي شدن كاسه غربت از باد.
من به آغاز زمين نزديكم‌.
نبض گل ها را مي گيرم‌.
آشنا هستم با ، سرنوشت تر آب‌، عادت سبز درخت‌.
روح من در جهت تازه اشيا جاري است .
روح من كم سال است‌.
روح من گاهي از شوق ، سرفه اش مي گيرد.
روح من بيكار است‌:
قطره هاي باران را، درز آجرها را، مي شمارد.
روح من گاهي ، مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد.
من نديدم دو صنوبر را با هم دشمن‌.
من نديدم بيدي‌، سايه اش را بفروشد به زمين‌.
رايگان مي بخشد، نارون شاخه خود را به كلاغ‌.
هر كجا برگي هست ، شور من مي شكفد.
بوته خشخاشي‌، شست و شو داده مرا در سيلان بودن‌.
مثل بال حشره وزن سحر را مي دانم‌.
مثل يك گلدان ، مي دهم گوش به موسيقي روييدن‌.
مثل زنبيل پر از ميوه تب تند رسيدن دارم‌.
مثل يك ميكده در مرز كسالت هستم‌.
مثل يك ساختمان لب دريا نگرانم به كشش هاي بلند ابدي‌.
تا بخواهي خورشيد ، تا بخواهي پيوند، تا بخواهي تكثير.
من به سيبي خوشنودم
و به بوييدن يك بوته بابونه‌.
من به يك آينه‌، يك بستگي پاك قناعت دارم‌.
من نمي خندم اگر بادكنك مي تركد.
و نمي خندم اگر فلسفه اي ، ماه را نصف كند.
من صداي پر بلدرچين را ، مي شناسم‌،
رنگ هاي شكم هوبره را ، اثر پاي بز كوهي را.
خوب مي دانم ريواس كجا مي رويد،
سار كي مي آيد، كبك كي مي خواند، باز كي مي ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش
و تمشك لذت ، زير دندان هم آغوشي‌.
زندگي رسم خوشايندي است‌.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ‌،
پرشي دارد اندازه عشق‌.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو
برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است‌.
زندگي ، بعد درخت است به چشم حشره‌.
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است‌.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست‌.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهايي «ماه» ، فكر بوييدن گل در كره اي ديگر.
زندگي شستن يك بشقاب است‌.
زندگي يافتن سكه دهشاهي در جوي خيابان است‌.
زندگي «مجذور» آينه است‌.
زندگي گل به «توان» ابديت‌،
زندگي «ضرب» زمين در ضربان دل ما،
زندگي « هندسه» ساده و يكسان نفسهاست‌.
هر كجا هستم ، باشم‌،
آسمان مال من است‌.
پنجره‌، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است‌.
چه اهميت دارد
گاه اگر مي رويند
قارچهاي غربت؟
من نمي دانم
كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر
زيباست‌.
و چرا در قفس هيچكسي كركس نيست‌.
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را بايد شست‌، جور ديگر بايد ديد.
واژه ها را بايد شست .
واژه بايد خود باد، واژه بايد خود باران باشد.
چترها را بايد بست‌.
زير باران بايد رفت‌.
فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد.
با همه مردم شهر ، زير باران بايد رفت‌.
دوست را، زير باران بايد ديد.
عشق را، زير باران بايد جست‌.
زير باران بايد بازي كرد.
زير باران بايد چيز نوشت‌، حرف زد، نيلوفر كاشت
زندگي تر شدن پي در پي ،
زندگي آب تني كردن در حوضچه «اكنون» است‌.
رخت ها را بكنيم‌:
آب در يك قدمي است‌.
روشني را بچشيم‌.
شب يك دهكده را وزن كنيم‌، خواب يك آهو را.
گرمي لانه لكلك را ادراك كنيم‌.
روي قانون چمن پا نگذاريم‌.
در موستان گره ذايقه را باز كنيم‌.
و دهان را بگشاييم اگر ماه در آمد.
و نگوييم كه شب چيز بدي است‌.
و نگوييم كه شب تاب ندارد خبر از بينش باغ‌.
و بياريم سبد
ببريم اين همه سرخ ، اين همه سبز.
صبح ها نان و پنيرك بخوريم‌.
و بكاريم نهالي سر هر پيچ كلام‌.
و بپاشيم ميان دو هجا تخم سكوت‌.
و نخوانيم كتابي كه در آن باد نمي آيد
و كتابي كه در آن پوست شبنم تر نيست
و كتابي كه در آن ياخته ها بي بعدند.
و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد.
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون‌.
و بدانيم اگر كرم نبود ، زندگي چيزي كم داشت‌.
و اگر خنج نبود ، لطمه ميخورد به قانون درخت‌.
و اگر مرگ نبود دست ما در پي چيزي مي گشت‌.
و بدانيم اگر نور نبود ، منطق زنده پرواز دگرگون
مي شد.
و بدانيم كه پيش از مرجان خلايي بود در انديشه
درياها.


رضا حاشیه باف بازدید : 266 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)

سهراب سپهری

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند.[۱]

زندگی

 

سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد.[۲] پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رئیس تلگراف‌خانه کاشان بود. پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه‌جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.[۳]

دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در خرداد ۱۳۲۲ در دورهٔ دوسالهٔ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد.[۴] در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم‌زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.[۵]

سهراب به فرهنگ مشرق‌زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان‌ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد.[۶]

در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمناً در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام‌نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست طبقه آویزان می‌شد.[۷]

وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش می‌گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال ۱۳۴۱ فوت کرد. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال‌تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.

سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال‌طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه‌اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی‌هایی همراه بوده‌اند. برخی از کتاب‌های او چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به شعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری».

خانواده

مادر سهراب، ماه‌جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال ۱۳۷۳ درگذشت. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم‌بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال ۱۳۶۹ درگذشت. او سه خواهر به نام‌های همایون‌دخت، پری‌دخت و پروانه دارد.

شعر

 

وی در ابتدا به سبک نیمایی شعر می‌سرود ولی بعدها رویه خودش را باز شناخت. در این شیوه جدید سهراب سپهری بر دیدگاه انسان مدارانه و آموخته‌هایی که از فلسفه ذن فرا گرفته بود به شیوه جدیدی دست یافت که «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبکش محسوب می‌شود. وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهایی‌هایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود.[۸]

شعر وی صمیمی، سرشار از تصویرهای بکر و تازه‌است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر سازی می‌کند.[۹] از معروفترین شعرهای وی می‌توان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر اشاره کرد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است. کریم امامی که از دوستان نزدیک وی بوده در زمان حیاتش برخی از شعرهای سهراب را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است. در سال ۱۳۷۵، ترجمه انگلیسی دو مجموعه صدای پای آب و حجم سبز با ترجمه اسماعیل سلامی و عباس زاهدی توسط انتشارات زبانکده منتشر شد. بعدها نیز مترجمان دیگری شعرهای وی را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه کردند. در سال ۱۳۷۱ شعرهای منتخبی از دو کتاب حجم سبز و شرق اندوه با نام «ما هیچ، ما نگاه» توسط «کلارا خانیس» به زبان اسپانیایی ترجمه شد.[۱۰] در سال ۱۳۷۵ منتخبی از اشعار سهراب سپهری توسط هنرمند ایرانی جاوید مقدس صدقیانی به زبان ترکی استانبولی ترجمه و از سوی انتشارات YKY در کشور ترکیه منتشر شد.

نمونه اشعار

 

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می‌نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد

پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند

پشت دریاها شهری ست
قایقی باید ساخت
محمد نوری و محمد اصفهانی خوانندگان پاپ موسیقی ایران این قطعه شعر را آهنگسازی و اجرا نمودند.

نقاشی

وی در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره‌مند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند. در آثار نقاشی اش رویکرد نوین و متفاوتی داشت به طوریکه فرم‌های هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. او در نقاشی به شیوه‌ای موجز، نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه‌های شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. سپهری بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی اش را در «گالری سیحون» برگزار می‌کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.[۱۱] نقاشی سپهری هرچه پیش رفته کمتر به وسیلهٔ کنترل مستقیم قلم مو پدید آمده و در سری آثار متاخرش بیشتر رفتاری فی البداهه توسط ابزارهای غیر سنتی نقاشی ست؛ شهروز نظری دراین باره می‌نویسد: او در آخرین دوران کاری اش به تکنیکی از بافت گذاری (texture) دست یافت که تا به امروز برای بسیاری از هنرمندان دست نیافتنی به نظر می‌رسد. درخت‌های او نتیجه پرهیزش از رنگ گذاری با قلم مو هستند. او در این آثار حوادث رنگی را تبدیل به موضوع آثارش می‌کند. استفاده از کاردک‌های بزرگ چوبی و رنگ‌های رقیق شده و بافت ریز و درهم شده پارچه‌های بوم محصول تحقیقات وسیع او بر نقاشی آن سال‌های غرب (آبستره) و شگردهای نقاشی سنتی مشرق زمین است.[۱۲]

امضای وی بر روی نقاشی‌هایش به خط نستعلیق بوده که به نظر مرتضی ممیز جلوه از روحیه فروتنانه و ایرانی اش دارد.[۱۳] از آثار او می‌توان به «طبیعت بیجان» ۱۳۳۶، «شقایقها، جویبار و تنه درخت» ۱۳۳۹، «علفها و تنه درخت» ۱۳۴۱، «ترکیب بندی با نوارهای رنگی» ۱۳۴۹، «ترکیب بندی با مربعها» ۱۳۵۱ و «منظره کویری» ۱۳۵۷ اشاره کرد.[۱۴] برخی از آثار وی در نزد مجموعه داران و دوستان سپهری قرار دارد و پروانه سپهری خواهر سهراب، آثاری از وی را که در اختیار داشت به موزه کرمان اهدا نمود.[۱۵]

سپهری رکورددار قیمت نقاشی مدرن ایرانی است. در سال ۱۳۹۳ دو تابلو وی (تابلو تنه درختان و دیگری یک تابلوی انتزاعی)[۱۶] به قیمتِ یک‌میلیاردوهشتصدمیلیون به فروش رسید. در سال ۱۳۹۵ نیز، دو تابلو دیگر از مجموعه تنه‌های درخت وی در حراج تهران به بالاترین قیمت پیشنهادی (اثر اول ۳ میلیارد و اثر دوم ۱ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان) به فروش رسید.[۱۷]

درگذشت

 

سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.

در ابتدا یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری نصب‌شد، و سپس با حضور خانواده وی سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده‌بود:[۱۸]

به سراغ من اگر می‌آیید    
نرم و آهسته بیایید    
مبادا که ترک بردارد    
چینی نازک تنهایی من    

این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بی‌دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شده‌بود با سنگ قبلی شباهت داشته‌باشد تعویض شد.[۱۸][۱۹] در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷، سنگ بزرگتر سیاهرنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.[۲۰]

نکوداشت

در روز ۱۵ مهر ۱۳۸۷ به مناسبت هشتادمین سالروز تولد سهراب سپهری، با اهدای ۸۰ شاخه گل، مراسمی بر سر مزار وی برگزار شد. سپس این مراسم در مجموعه فرهنگی اقامتی خانهٔ احسان، از اماکن تاریخی کاشان، ادامه یافت. در این مراسم چهره‌های فرهنگی و هنری همانند: احمد سمیعی گیلانی، شهرام ناظری، علی دهباشی و امین‌الله رشیدی حضور داشتند.[۲۱]

حواشی

در شهر کاشان که زادگاه سپهری هست هیچ خیابان و یا کوچه‌ای به نکوداشت نام سهراب سپهری نام‌گذاری نشده است و این مسئله همواره از سوی هنر دوستان و هنرمندان کاشانی هر از چند گاهی مورد انتقاد و اعتراض واقع می‌شود، از جمله این اعتراضات می‌توان به راه‌انداختن کمپین‌های اینترنتی در شبکه‌های مجازی برای درخواست از شهرداری کاشان برای نام‌گذاری خیابانی در کاشان بنام سهراب سپهری اشاره کرد و همچنین در فروردین سال ۱۳۹۴ ویدیوی از سوی یکی از گرافیتی کاران شهر کاشان منتشر شد که نام سهراب سپهری را روی دیواری در شهر کاشان به نگارش در می‌آورد این گرافیتی نیز با اعتراض به همین مسئله که چرا خیابانی در کاشان بنام سهراب وجود ندارد انجام شده بود! به فاصله کوتاهی از انتشار این ویدیو در اینترنت، مستند زندگی سهراب از شبکه تلویزیونی استان اصفهان پخش شد که در انتهای آن مستند باز هم به همین مسئله نبود خیابان سهراب سپهری در کاشان، اشاره شد! تلاش‌ها برای متقاعدکردن شهرداری کاشان برای نام‌گذاری خیابانی بنام سهراب سپهری بی‌نتیجه مانده است.[۲۲][۲۳]

سفرهای خارج از کشور

 

نمایشگاه‌های نقاشی

از جمله نمایشگاه‌های نقاشی که سهراب سپهری در آن‌ها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:[۲۴]

  • اولین دوسالانهٔ تهران (فروردین ۱۳۳۷)؛
  • دوسالانهٔ ونیز (خرداد ۱۳۳۷)؛
  • دو سالانهٔ دوم تهران (فروردین ۱۳۳۹، برندهٔ جایزهٔ اول هنرهای زیبا)؛
  • نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران (اردیبهشت ۱۳۴۰)؛
  • نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران (خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه گیل گمش (تهران، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان (تهران، تیر ۱۳۴۲)؛
  • دوسالانهٔ سان پاولو (برزیل، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران (موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه نیالا (تهران، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه صبا (تهران، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون (تهران، بهمن ۱۳۴۶)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه مس تهران (۱۳۴۷)؛
  • نمایشگاه جشنوارهٔ روایان (فرانسه، ۱۳۴۷)؛
  • نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ مؤسسه گوته (تهران، خرداد ۱۳۴۷)؛
  • نمایشگاه دانشگاه شیراز (شهریور ۱۳۴۷)؛
  • جشنوارهٔ بین‌المللی نقاشی در فرانسه (اخذ امتیاز مخصوص، ۱۳۴۸)؛
  • نمایشگاه گروهی در بریج همپتن آمریکا (۱۳۴۹)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بنسن نیویورک (۱۳۵۰)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه لیتو (تهران، ۱۳۵۰)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیروس (پاریس، ۱۳۵۱)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۱)؛
  • اولین نمایشگاه هنری بین‌المللی تهران (دی ۱۳۵۳)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۴)؛
  • نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازار هنر» (بال، سوییس، خرداد ۱۳۵۵)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۷.
رضا حاشیه باف بازدید : 262 پنجشنبه 17 تیر 1395 نظرات (0)

آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده: ۱۲۶۲ کاشان، درگذشته: ۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.

  1. زندگینامه

    آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی در سال 1262ق (1224 ش) در شهر کاشان متولد شد. پدرش ملاعلی مدد، فرزند رمضان ساوجی متوفای 1270 ق، از علما و افاضل بود. مادر ایشان فرزند مرحوم میرزا حبیب الله معروف به میرزا بابا حسینی نطنزی فرزند میرزا رفیع الدین از شاگردان حاج ملا احمد نراقی بوده است. مرحوم ملا حبیب الله می‏گوید: «جد مادری‏ام میرزا رفیع الدین حسینی نطنزی نام داشت که از علماء افاضل بوده و از تألیفات او فقط به کتابی در علم منطق اطلاع یافته‏ام.» و نیز فرموده است: «با میرزا ابوالحسن کاشانی معروف به مجتهد که از شاگردان ملا احمد نراقی و میرزای قمی است و رساله‏ای در حجیت مظنه دارد از طرف مادر قرابت دارم.»
    ملا حبیب الله شریف کاشانی فردی زاهد و باتقوا و گریزان از شهرت بود و کراماتی را نیز از وی نقل کرده‏اند. در عین گوشه گیری، از فعالیت سیاسی در راستای تحقق احکام اسلامی غافل نبود. این عالم بزرگ آثار بسیار از خود برجای گذاشت و شاگردانی را نیز تربیت کرد و بعد از گذشت سالها تحقیق، تألیف، تدریس و ارشاد در سن 78 سالگی و در صبحدم روز سه شنبه 23 جمادی الثانی 1340 ق (اسفند ماه 1300 ش) در شهر کاشان بدرود حیات گفت. مقبره ایشان در مزار دشت افروز کاشان واقع است.
    فرزندان
    ملا حبیب دارای پنج پسر و هفت دختر بود. اسامی پسران ایشان عبارت‌اند از:
    حجت الاسلام آقا حسین شریف (متوفای 1378 ق، 1337 ش)
    حجت الاسلام آقا مهدی شریف (متوفای 1375 ق، 1334 ش)
    حجت الاسلام آقا احمد شریف (متوفای 1400 ق، 1358 ش)
    آقا علی شریف معروف به آیت الله زاده (متوفای 1363 ق، 1322 ش)
    حجت الاسلام آقا محمد شریف کاشانی (وی هم اکنون در سن کهولت به سر می‌برد.)
    تحصیلات و اساتید
    ملا حبیب الله در کتاب لباب الالقاب می‏گوید: «هشت یا نه ساله بودم که پدرم در ساوه از دنیا رفت.» او پس از وفات پدر تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدرش به نام آیت الله سید حسین کاشانی، جد بزرگوار آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در تهران شروع به تحصیل علوم دینی کرد. نبوغ و استعداد خدادادی او و دقت و مراقبت استادش یعنی آیت الله سید حسین کاشانی که برای او حکم پدر را داشت؛ سبب شد تا به سرعت مدارج ترقی را طی کند و در سن شانزده سالگی اجازه روایت و در هجده سالگی گواهی اجتهاد دریافت کند. ایشان علاوه بر فقه و اصول در علوم کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر، اخلاق و درایه تبحر داشته و در این زمینه ها تألیفات گوناگونی داشته‏است. همچنین او در سرودن اشعار عرفانی تبحر داشته و نثر ایشان نیز از زیبایی و جذبه خاصی برخوردار است.
    ملا حبیب الله برای کسب علم و دیدار با اساتید به تهران، کربلا، گلپایگان و اصفهان مهاجرت می‏کند. او از هر استادی که کمترین استفاده علمی را برده یا تنها یک جلسه در درس او شرکت جسته یا بین او یا عالم بزرگواری ملاقات اندکی صورت گرفته از ذکر آن غفلت نکرده و از آن به نیکی یاد نموده است.
    ملا حبیب در حدود سی سالگی  سفرهای کسب علم را به پایان برده و در کاشان مسقر گردید.
    اساتید
    آیت الله سید حسین کاشانی  متوفی 1296 ق، جد آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (متوفی 1381 ق) قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس است.
    آیت الله میر محمدعلی کاشانی متوفی 1294 ق، شاگرد سید ابراهیم قزوینی، از جمله آثار او تکمیل الاحکام فی شرح المختصرالنافع، شرح نتایج الافکار سید ابراهیم قزوینی، شرح تشریح الافلاک شیخ بهایی در هیئت، رساله‏های مختلفی در اصول فقه
    شیخ محمد اصفهانی، که ملا حبیب الله بخشی از فصول را نزد ایشان خوانده است و در وصف او می‏گوید: «کتاب فصول شیخ محمدحسین و شرح لمعه را کسی مثل او تدریس نمی کرد. اعلی الله مقامه»
    حاج ملا محمد اندرمانی تهرانی، که از مجتهدین تراز اول بوده است. (متوفی 1282 ق)
    میرزا ابوالقاسم کلانتر، مؤلف مطارح الانظار (تقریرات درس اصول شیخ انصاری) (متوفی 1292 ق)
    حاج ملاهادی مدرس طهرانی، متوفی 1295 ق، ملاحبیب الله بخشی از قوانین میرزای قمی را نزد ایشان خوانده است.
    شیخ حسین اردکانی حائری، معروف به فاضل اردکانی، ملاحبیب الله به قصد تلمذ در محضر شیخ انصاری به عتبات می‏رود‏ اما در آن تاریخ شیخ انصاری رحلت می‏کند و از این رو او چندی از درس فاضل اردکانی استفاده می‏کند و سپس به کاشان مراجعت می‏نماید. در این زمان او بیست سال داشته است.
    ملا زین العابدین گلپایگانی، متوفی 1289 ق، شاگرد شیخ محمدتقی، صاحب حاشیه معالم و برادرش صاحب فصول و صاحب جواهر
    حاج ملا عبدالهادی طهرانی، مدرس مدرسه مروی تهران
    مرحوم سیدالحکما سیدعلی شرف الدین مرعشی، جد آیت الله مرعشی نجفی، متوفای 1316 ق، صاحب کتاب قانون الصلاح در طب
    احتمال می‏رود که حاج میرزا حسین سبزواری صاحب حاشیه بر شرح منظومه سبزواری و شاگرد ملاهادی سبزواری نیز از اساتید ایشان باشد.
    شاگردان
    سید محمد علوی بروجردی
    میر سید خلیل الله حسینی فقیه
    میرزا احمد عاملی، فرزند ملا محمد علی آرانی
    سید محمدحسین رضوی
    شیخ محمد سلیمانی
    ملاعبدالرسول مدنی کاشانی، شاگرد برجسته میرزا و داماد بزرگ وی
    حاج شیخ محمد غروی کاشانی
    حاج سید فخرالدین امامت
    حاج آقا رضا مدنی کاشانی، ایشان از مراجع تقلید معاصر بوده‏ اند.
    میرسیدعلی یثربی
    مرحوم حجت الاسلام آقاتراب، پدر آیت الله ‏امامی کاشانی، از ایشان نقل شده که برنامه استاد چنین بود: «صبح ها اول اذان صبح در مسجد حاضر بودند بعد از نماز صبح دعای صباح می خواندند و بعد از دعا قبل از طلوع آفتاب ما برای درس خدمتشان می‏رسیدیم گاهی که اتفاق می‏افتاد و دیر می‏رسیدیم استاد (ملاحبیب الله) را مشغول نوشتن و تألیف می‏دیدیم.»
    آیت الله میرزا حسین محلاتی، استاد آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی، از ایشان نیز نقل شده که آخوند ملاحبیب الله از رفت و‏ آمد با حکومتیان آن روز ‏امتناع می‏کرد و در تألیفات خود و دیباچه‏های آنها از ایشان تمجید و ستایش نمی‏کرد با اینکه این کار در آن زمان رسم بود.
    تألیفات و آثار
    عالم بزرگ، ملا حبیب الله، در طول زندگی خویش تألیفات بسیار و متنوعی داشته است. تعداد زیادی از این تألیفات قبل از رسیدن به سن بلوغ به نگارش در‏آمده است. مهمترین اثر علمی ایشان که به حق او را در ردیف بزرگترین فقیهان نام آور شیعه قرار داده است کتاب پر ارج منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع است. شماری از فقیهان نامی معاصر، این کتاب را دایرة المعارف فقه شیعه نامیده‏اند و آن را اعجاب آور قلمداد کرده اند؛ ازجمله آیت الله خویی و ایت الله گلپایگانی. بر اساس نگاشته کتاب لباب الالقاب ایشان، 21 سال قبل از رحلتش تعداد 135 کتاب خویش را نام برده است. هم اکنون تعداد تألیفات در دسترس ملا حبیب الله را تا 157 اثر ذکر کرده‏اند.
    بر اساس مندرجات وصیتنامه برجای مانده از آن بزرگوار، حجت الاسلام والمسلمین آقا محمد شریف فرزند ارشد مرحوم حجت الاسلام حاج آقا محمود شریف فرزند ارشد مرحوم ملا آقا حسین شریف فرزند ارشد مرحوم ملاحبیب الله شریف کاشانی متولی حفظ و نگهداری کتابهای تألیفی خطی و همچنین‏ امام جماعت مسجد ایشان است.
    اسامی آثار ایشان بدین قرار است:
    اخلاق
    نصیحت نامه (شعر)
    شكایت نامه (شعر)
    القواعد البانیه
    صراط الرشاد
    البارقات الملكوتیه
    حكم المواعظ
    گوهر مقصود
    مصابیح الصائمین
    مقدمه التعلیم و التعلم
    اصول
    النخبه الرفیعه
    تعلیقات علی مقدمه الفصول
    رساله فی الاستصحاب
    رساله فی حجه الظن
    شرح مفتاح الاصول
    شرح منظومه اصول الفقه
    مراحل الاصحاب
    تراجم
    لباب الالقاب
    ادبیات
    منتخب المقالات من كتاب المقامات
    بدر البلاغه (فی الخطب)
    شرح قصیده حمیری
    شرح لامیه العجم
    منتخب دره الفواص
    تفسیر
    درة الدرر (تفسیر سوره كوثر)
    الانوار السانحه (تفسیر سوره فاتحه)
    بوارق القهر (تفسیر سوره فاتحه)
    تفسیر سوره توحید
    تفسیر سوره جمعه (عربی)
    تفسیر سوره جمعه (فارسی)
    تفسیر سوره فتح
    تفسیر سوره اعلی
    تفسیر سوره ملک
    تاریخ
    تذكره الشهداء
    كلام
    تعلیقات بر اعتقادات صدوق
    شمس المشارق (شرح باب حادی عشر)
    رجوم الشیاطین
    رساله در رجعت
    الجوهر الثمین (شعر)
    فقه
    شرح بر قصاص و دیات مفاتیح فیض
    منظومه فی الفقه
    رساله در افعال حج
    منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع
    مغانم المجتهدین
    القوال الفصل
    قصاص و دیات
    مجمع الحواشی
    مسائل الاحكام
    مسائل الافعال
    مستقصی مدارك القواعد
    مكاسب
    منتخب القواعد
    ذریعه الاستغنا در مسئله غنا
    رساله در افعال صلوة
    رساله فی تحقیق حكم العصیر
    رساله در رضاع
    رساله فی الشكیات
    رساله فی عدم جواز الصلح عن حق الرجوع مطلقاً
    رساله در مسائل اجتهاد و تقلید
    رساله فی المعاطاه
    رساله فی المعاملات الفضولیه
    رساله فی الارث
    انتخاب المسائل
    ایضاح الریاض
    تسهیل المسالك
    تعلیقه علی تمهید القواعد
    حاشیه بر رساله زینة العباد
    حاشیه بر رساله مجمع المسائل
    حاشیه بر رساله عملیه شیخ جعفر شوشتری
    حاشیه بر رساله آقا باقر بهبهانی
    عرفان
    اسرار العارفین
    ساقی نامه (شعر)
    الكلمات الجذبیه
    تشویقات السالكین
    الدره اللاهوت
    ریاض العرفان (شعر)
    ترجیح پند
    تنبیهات الغافلین (شعر)
    ادبیات و عرفان
    الدرالمكنون (شرح دیوان مجنون)
    نحو
    الوجیزه فی الكلمات النحویه
    منظومه فی النحو
    مصابیح الظلام
    مصابیح الدجی (شرح سیوطی)
    حدیقه الجمل
    حقائق النحو
    دره الجمان (منظومه)
    التذكره فی النحو
    حاشیه بر شرح قطر در نحو
    شرح دعا
    تبصره السائر
    مفتاح السعادت
    معارج (مصاعد) الصلاح
    جذبه الحقیقه
    شرح دعای سحر
    شرح دعاء عدیله
    جنه الحوادث (شرح زیارت وارث)
    شعل الفؤاد
    عقائد الایمان
    الملهمه القدوسیه
    السر المستسر (طلسمات)
    شرح دعاء جوشن صغیر
    شرح دعاء صنمی قریش
    شرح زیارت عاشورا
    شرح صحیفه سجادیه
    اكمال الحجه فی المناجات
    ملل و نحل
    توضیح السبل
    علوم غربیه
    القواعد الجفریه
    رساله فی علم الجفر
    اصطلاحات اصحاب الجفر
    تجوید
    العشره الكامله
    شعر
    ساقی نامه (مدح‏امیرالمومنین)
    القصائد
    گلزار اسرار
    فضائل اهل بیت علیهم السلام
    ذریعه المعاد
    وسیله المعاد
    مجالس ابرار
    شرح الاربعین
    متفرقه
    كشف السحاب (شرح خطبه شقشقیه)
    النخبه المجموعه
    قوامیس الدرر (در دو جلد)
    لباب الفكر (منطق)
    هدایه الضبط (در علم خط)
    نخبه البیان (علم بیان)
    منظومه فی الصرف (صرف)
    جمل النواهی (شرح حدیث)
    توضیح البیان فی تسهیل الاوزان (مسائل ریاضی)
    رساله در آداب روز جمعه (فقه و اخلاق)
    فضائل و آداب اعیاد شرعیه (فقه و اخلاق)
    شرح القصیده المخمسیه
    شرح قصیده الخمسه
    شرح قصیده الفرزدق
    شرح مناجات خمسه عشر
    فضیحه اللئام
    الفهرست
    فهرست الامثال
    قبس المقتبس (شرح حدیث)
    لب النظر (منطق)
    المقالات المخزونه
    منتخب الامثال (امثال)
    منتخب قوامیس الدرر
    اسرار الانبیاء (حدیث)
    اسرار حسینیه
    اصطلاحات الصوفیه
    خواص الاسماء (شرح اسماء)
    دیوان اشعار
    رباعیات
    رساله فی معنی الصلوات علی محمد
    رساله فی علم المناظره (مناظره)
    ریاض الحكایات (داستان)
    منتقد المنافع فی شرح مختصر النافع
    مهمترین اثر ایشان کتاب منتقد المنافع استکه در اواخر قرن 13 هجری قمری توسط ایشان تألیف شده و یکی از شرح های مبسوطی است که بر کتاب «المختصرالنافع» تألیف محقق حلی نوشته شده‏است. سه جلد آن در صلاة و یک جلد در زکات و خمس و صوم و کتاب های حج و متأجر، مواریث، قضا و شهادات هرکدام جداگانه در یک جلد نوشته شده‏است که مجموعاً 14 مجلد را تشکیل می‏دهند. خود ایشان در مقدمه این کتاب اشاره کرده ‏اند که تلاش فراوانی در شرح عبارت های متن و توضیح پیچیدگیهای آن مبذول داشته و کوشیده روایات فقهی را بیشتر ذکر کند؛ زیرا بر خلاف برخی دیگر از کتب فقهی که بر مباحث و قواعد اصولی تکیه می کنند؛ آنها را مبنای عمده استنباط احکام می‏دانسته‏است.
    در این کتاب روایات ذکر شده نیز عمدتاً با سند و در موارد زیادی به قوت و ضعف راویان نیز اشاره شده‏است. در هر مسئله عبارتهای فقهای پیشین حتی المقدور ذکر شده و سعی بر این بوده که تنها به نقل گفتار دیگران اکتفا نشود. این کتاب به شرح و توضیح شرح دیگری از کتاب المختصر النافع به نام ریاض المسائل تألیف فقیه بزرگوار سید علی طباطبایی نیز می‏پردازد و مطالب مجمل آن را به تفصیل توضیح داده و اشارات آن را تبیین نموده است. علت نامگذاری این کتاب به نام منتقدالمنافع به گفته خودشان این است که منافع و مبانی مسائل فقهی در این کتاب به صورت نقد و حاضر در دسترس مطالعه کنندگان قرار گرفته است.
    نظر فقها و بزرگان در باره این کتاب
    (1) مقام معظم رهبری: «من قسمت زیادی از این کتاب را خواندم کتاب خوبی است برای حوزه های علمیه و‏ امتیازی که این کتاب نسبت به سایر کتب فقهی دارد این است که ایشان به اقوال علمای اهل سنت هم در این کتاب توجه داشته‏ اند.»
    (2 و 3) مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و آیت الله العظمی خوئی: «این کتاب از جواهر الکلام کمتر نیست و سزاوار است کتاب درسی حوزه‏ ها باشد.»
    (4) آیت الله العظمی فاضل لنکرانی: «قسمتی از کتاب مزبور را ملاحظه نمودم کتابی است مفید و برای فضلای علاقمند به فقه قابل استفاده مقتضی است همه مجلدات آن با چاپ متداول روز چاپ شود و در اختیار فضلا قرار گیرد.»
    (5) آیت الله نوری همدانی: «کتاب مزبور حاکی از مقام بالای علمی و تضلع و تبحر علامه محقق آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی می‏باشد و شباهت بسیاری به جواهرالکلام دارد و دارای این مزایا است:
    ذکر اقوال جل علمای متقدمین و متأخرین در هر مسئله
    ذکر عمده روایات وارده در هر مسئله از مسائل فقهی و جمع بین روایات با توجیهات لازم و طرح برخی از آنها با ذکر دلیل
    اظهار نظر نسبتاً دقیق و متین پس از بحث نسبتاً مستوفا
    و بالاخره کتاب منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع یکی از ذخائر فقهی شیعه محسوب می‏گردد که اگر پاورقی‏های مفید که بیانگر اقوال و منابع اخبار است طبع شود گام دیگری در راه تبحر و پیشرفت فقهی حوزه‏های علمیه ان شاء الله خواهد بود.»
    آیت الله مومن: «بحمدالله توفیق یافتم مقدار زیادی از این کتاب شریف را مطالعه کنم انصافاً مؤلف محترم در تنظیم مطالب و ذکر اقوال و ادله آن سعی وافر و عالمانه ای مبذول داشته‏اند؛ شکَرالله تعالی مساعیه الجمیله و رضی الله عنه و ارضاه). طبع و نشر محققانه این کتاب خدمتی به علوم اهل بیت (علیهم السلام) و باقیات صالحاتی برای بانیان خیر خواهد بود.»
    کلام لطیف در آثار
    ملا حبیب الله با وجود علم فراوان و تبحر در علوم مختلف و حتی داشتن مصائب فراوان، دارای طبعی لطیف و زبانی بذله گو بود. علاوه بر کتاب «ریاض الحکایات» در نقل حکایت‏های خنده آور که از پرخواننده ترین و مشهورترین کتب ایشان به شمار می‏رود در بعضی کتب ایشان درس‏آموزی با لطیفه‏هایی شاد همراه است.
    نکته دیگر زندگانی ایشان آرامش و متانت و حفظ ادب ایشان در تمام شئون بوده است. وی در کتاب «النجم الثاقب فی رد هذا الکافر الناصب» در رد اظهارات بی ادبانه و گستاخانه شخصی در مورد یکی از کتابهایش عبارات کوبنده‏ای به کاربرده ولی از حریم ادب  خارج نشده است.
    نمونه‏ای از داستانهای ریاض الحکایات
    در کاشان شخصی دیوانه شد. روز بعد سوار شتری شده فریاد می زد که ما می رویم به مکه هرکس می‏آید بسم الله! دیوانه‏ای قدیمی به او رسید چماقی در دست داشت. نخست چند چماقی بر بدن او نواخت و گفت: "ای احمق من پنجاه سال است دیوانه‏ام هنوز یک هلال علی [مدفن هلال ابن علی فرزند‏ امام علی (علیه السلام) نزدیک کاشان] که یک فرسنگی شهر است نرفته‏ام تو روز سوم است که دیوانه شده‏ای و به مکه می‏روی؟"
    زندگی دینی و سیاسی
    نکته بارز زندگی ایشان زهد، تقوی، گوشه گیری و دوری از شهرت با وجود احترام و اعتبار و شهرت فراوانی که به سبب کثرت فضائل در میان عامه مردم و خواص داشته‏اند؛ است. در بسیاری موارد که در مضیقه‏های گوناگون بوده‏است؛ این امر مانع وی از یادگیری و‏ آموزش و تألیف نشده است. گاهی حتی قلم برای تألیف و تصنیف در اختیار نداشت و با چوب سر تراشیده می‏نوشته‏است. برای مثال کتاب جمل النواهی خود را هنگامی می‏نویسد که در دو شب پی در پی دوتن از فرزندانش را از دست می‏دهد.
    خود ایشان در مقدمه این کتاب می نویسند: «این کتاب را با کمی سرمایه علمی و تنگدستی خود موقعی می‏نویسم که حوادث روزگار مرا به درد جدایی مبتلا کرده و به مصیبت مرگ دو فرزندم که در دو شب پی در پی از دنیا رفتند دچار نموده است و همچنین مشکلات دیگر به من هجوم آورده ولی خدای دوست و دوست دارنده را در هر حال حمد و سپاس...»
    حضور در صحنه اجتماع برای دین و مردم
    ایشان با وجود گوشه گیری و انزوا طلبی در مواقعی که حضور خود در جامعه را به نفع مردم و صلاح دین و گره گشا می‏دانست در مجامع شرکت می‏جست و از نفوذ معنوی خود استفاده می‏نمود مثل قضیه مشروطیت که آن را موافق قوانین شرع می‏دانست و آن را هدفی شریف می‏نامید و برای اعتلای کلمه اسلام و ترویج احکام شریعت و اقامه حدود الهی و ‏امر به معروف و نهی از منکر و نظم و انتظام بلاد لازم می‏دانست و در برابر مشروطه انحرافی عکس العمل نشان داده و موضع می‏گرفت.
    همچنین در تحرکات آزادیخواهی و ظلم ستیزی مردم کاشان به راهنمایی و ارشاد آنان پرداخت. ایشان با اقامه نمازجماعت و وعظ با بیان فصیح و جذاب در مسجد به ارشاد و موعظه مردم می پرداخته و همچنین در همان محل به تربیت شاگردان و طلاب علوم دینی مشغول بود.
    ملا عبدالرسول مدنی كاشانی - شاگرد و داماد آیت الله شریف - به دستور ایشان، كتابی را درباره مشروطیت به نام رساله انصافیه به نگارش در آورد. پس از اتمام، (محرم 1328 ق، بهمن 1288 ش) ملا حبیب الله شریف بر آن كتاب مقدمه‏ای كوتاه نگاشت كه قسمتی از آن چنین است:
    «... چون رساله انصافیه ملاحظه شد مطابق مقصود این احقر و موافق قانون شرع انور بود.»
    از دیگر اسنادی كه بیانگر بعد سیاسی آیت الله شریف است نگارش كتاب انتخاب المسائل است. این كتاب در برگیرنده پرسشهای مردم درباره مسائل مختلف مشروطیت و جوابهای حكیمانه ملا حبیب الله است.
    البته پس از انحراف مشروطه از مسیر اصلی و شرعی خویش، آیت الله شریف نیز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت. او در این باره اشعاری نیز سروده است. حضور ملا حبیب الله شریف در جمع علمای كاشان و در پیشاپیش آزادیخواهان آن دیار، نسبت به انتخاب انجمن ایالتی و ولایتی كاشان سندی دیگر از این شخصیت است.
    -رویای صادقه ملا حبیب الله
    در کتاب "تذکره الشهدا" نقل شده: «روزی ملا حبیب‌الله شریف کاشانی در عالم رویا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دیدند که به ایشان فرمود: "چرا به زیارت فرزندم محمدهلال نمی‌روید؟" این مسأله سبب می‌شود که ایشان به همراه گروهی از مردم شهر کاشان در روز بیست‌و‌یکم ماه مبارک رمضان با پای پیاده راهی زیارت این امامزاده شوند و از آن زمان تاکنون همه‌ساله این سنت باشکوه‌تر از گذشته برگزار می‌شود.»
    وفات
    آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی، پس از حدود 78 سال زندگی پربرکت در 23 جمادی الثانی سال 1340 ق، اسفند 1300 ش، دار فانی را وداع گفت و پیکرش در مزار دشت افروز کاشان به خاک سپرده شد.
    گوشه ‏هایی از وصیتنامه ملا حبیب الله:
    «من از ابتدای سن تمیز حتی پیش از بلوغ تا این سال (1319 ق) هیچ گاه به آنچه که غافلان بدان سرگرم اند مشغول نبوده ‏ام و عمر خود را در آنچه اهل بطالت در آن می‏گذرانند صرف نکرده‏ ام. همنشینی با جاهلان را دوست نداشته روی به اهل ستم نیاورده ‏ام همواره بر کنار بودن را دوست داشته از مجادله و بحث و قیل و قال و پرسش و پاسخ مگر در مسائل حرام و حلال بیزار بوده ‏ام. از کینه جویی و حسد ورزی و طمع و آرزوی دراز دوری جسته بر سختیها و شدائد شکیبا بوده ‏ام. بر فقر و تنگدستی و ناداری هیچ گاه جزع و گله نکرده ‏ام.‏ امید چنین دارم که خداوند این باقیمانده عمرم را هم به بهترین حالات قرار دهد و پایانش را بهتر از گذشته فرماید. کوتاه سخن آنکه من تمامی عمرم را در تألیف و تدریس گذرانده‏ ام و از آزارهایی که از ناحیه کوچک و بزرگ دیده ‏ام گله مند نیستم و چنانچه بخواهم گوشه‏ای از آنچه از مردم دیده‏ ام و کمی از حسادتهایی را که نسبت به من اعمال شده است ذکر کنم طومارها پر خواهد شد. لکن ازهمه اینها دم فرو می‏بندم اگرچه ناگوار است.
    و در این مدت که در دنیا بوده ‏ام خورده‏ام و آشامیده‏ام و پوشیده‏ام و خداوند مرا وانگذاشته است و تملق احدی را نگفته‏ام و طمعی به احدی نداشته‏ام و از کسی خواهشی برای خود نکرده‏ام و آزاری به کسی نرسانیده‏ام. اگرچه بسیاری از روی حسد و کینه بی‏جهت مرا اذیت کرده اند به زبان در غیبت من ولکن تا بحال برای احدی از مسلمانان بد نگفته‏ام و غیبت احدی را نکرده‏ام.
                            گرچه خلقان جهان آزار ما جویند لیک          ما خود آزاریم ما را با کسی آزار نیست
    بلکه زبان حال من همیشه با این شعر مترنم بوده است:
                            صـــــــلح کل کردیم با کل بشــــــــــر         گو به ما خصـــــمی کن و نیـــــکی نگر
    ...و چون وفات کردم مرا در کوچه و بازار نگردانند چه، در زندگی همیشه طالب خمول و از شهرت نفور و ملول بوده‏ام در مردگی نیز نمی‏خواهم خود را بنمایم مرا در حمامی نزدیک غسل دهند به تعلیم کسی که مسئله‏دان باشد و در دشت افروز در زمین مزبور بعد از نماز معجلاً (فوراً) دفن نمایند به نحو مسطور قبری در مقبره مرحوم آقا سید محمد برای خود کنده‏ام در همانجا دفن کنند..
  2.  منبع :سید محمد حسن هاشمی خمینی

  3. در جستجوی خورشید

    این مجتهد شریف و ستاره پر فروغ كاشان ، دو سال پس از دریافت اجازه اجتهاد، در سال 1281 ق . برای آستان بوسی امامات معصوم علیهم السلام و نیز استفاده از محضر دانشمند پرآوازه شیعه - شیخ مرتضی انصاری - به سوی عراق حركت كرد. او پس از رسیدن به كربلا، خبر جانگداز رحلت شیخ انصاری را شنید و در ماتم فرو رفت .
    ستاره شریف كاشان با اقامت در كربلا، به محضر فقیه معروف آن دیار آیه الله مولی محمد حسین معروف به فاضل اردكانی شتافته ، از خرمن فضایل او بهره می جوید.(1471)
    پس از چندی به نجف اشرف رفته ، سر بر آستان كوی دوست امیرمومنان سایید و از آنجا به ایران بازگشت . ملا حبیب الله پس از رسیدن به كاشان ، مجذوب آوازه علمی یكی از دانشوران گلپایگان گردید و به سوی او شتافت وی در این باره می گوید:
    ((پس از مدتی درنگ تصمیم گرفتم به خدمت سرور بزرگوار، فاضل صمدانی ، مرحوم ملا زین العابدین گلپایگانی برسم . چون به حضور وی رسیدم او را (در اثر بیماری ) بسیار گوشه گیر یافتم به حدی كه از خانه بیرون نمی آمد و درس و بحث و قیل و قال مدرسه را رها كرده و دچار ناراحتی و ضعف چشم گردیده بود. به همین علت نتوانستم از محضر وی استفاده درسی ببرم . لیكن فواید گرانقدری از تشرف به حضورش نصیب من شد. او مرا سفارش كرد كه با دنیاطلبان ترك مراوده كنم . دل را به یاد خدا مشغول دارم و خود را از عوامل مشغول كننده این جهان دور سازم و من تمامی وصایای او را پذیرفتم و آویزه گوش خود ساختم و تا امروز بر آن هستم ...)) (1472)
    آیه الله شریف كاشانی پس از استقرار در كاشان ، به رغم مشكلات موجود در آن عصر و نبود امكانات اولیه مورد نیاز، به تالیف ، تدوین و تكمیل تحقیقات خود پرداخت .
    او همزمان با فعالیتهای نگارشی ، از تدریس دانش پژوهان حوزه و ارشاد و هدایت دین باوران كاشانی غافل نبوده ، در مسند عظیم مرجعیت ، به انجام وظایف شرعی خویش اشتغال داشت .
    مسجد قدیمی ((میرزا مقیم )) كه امروزه به نام ((مسجد ملا حبیب الله شریف )) معروف است یاد آور تلاشهای خالصانه او و ناله های شبانه آن عارف وارسته است .

    وارسته شایسته

    حبیب شریف حق ، در دوران زندگی نكویش از خود فارغ شد و نعمتها و زرق و برقهای فریبنده دنیا را به كنار نهاد و در فضایی از زهد و وارستگی ، به شیوه شیوای بزرگان اقتدا كرد و با وجود فراهم شدن امكانات مالی ، در قله رفیع پارسایی قدم نهاد.
    وصیت نامه آن فقیه گرانمایه بهترین سند گویای این مطلب است . اینك قسمتهایی از آن وصیت نامه را مرور می كنیم :
    ((... اما آنچه ندارم پس لا یعد و لا یحصی (بی حد و اندازه ) است ... چه در دنیا مالی فراهم نكرده ام با آنكه مال بسیار به دستم آمد.
    گفتند جهان داری اسباب جهان دارد
    گفتم نبود ما را چیزی چه زیات دارد
    اما آنچه دارم از این قرار است : قرض - موافق آنچه در محلی دیگر ثبت است - و لكن امیدوارم از خداوند كه قبل از وفات من قروض من ادا شود زیرا مكرر مقروض شده ام و من حیث لا یحتسب خداوند ادا فرموده است . كتب وقفی كه تولیت آنها با اعلم علمای این بلد است ، بدهند به هر كس ‍ اعلم باشد. كتب وقفی كه متولی آن معلوم نیست ، بدهند به مجتهد ثابت الاجتهاد... اما كتب مملو كه این احقر كما فرض الله بین ورثه قسمت شود و ثلث قیمت آنها صرف مقبره من شود... چون در كاشان وفات نمایم در ((دشت افروز)) در زمین وقفی حاجی عبدالعزیزی كه در تصرف من است و وقف است بر قبرستان ...))
    و كتب مولفه خودم كه به خط خودم هست و نسخه اصل است وقف نمایند و به هر كس كه بخواهد استنساخ كند بدهند و توالیت آن با آقا حسین (فرزند ارشد ملا حبیب الله ) است ، نسلا بعد نسل تا از میان نرود.
    حاصل آنكه بعد از وفات من تركه ای نخواهد بود كه ورثه قسمت كنند مگر كتابهای مملو كه مرقوم شده است و محل حاجت من بوده است و در دنیا تعلقی به هیچ نداشته ام مگر به آنها. در این تاریخ نه آبی دارم و نه ملكی و نه مزرعه و نه دكانی و نه طلایی و نه نقره و اسباب خانه ، زیرا كه :
    جهان و هر چه در آن است هیچ در هیچ است
    هزار مرتبه این نكته كرده ام تحقیق (1473)

    تا عرصه سیاست 

    آیه الله شریف كاشانی به مسائل علمی توجه و عنایت افزون داشت و از جنجال آفرینی پرهیز داشت اما با اتكاء به اصول اساسی اسلام ، از حضور در صحنه های سرنوشت ساز سیاسی غافل نبود و به مقتضای زمان و به اندازه توان در امور سیاسی دخالت می كرد.
    نهضت مشروطه و قیام عمومی مسلمانان ایران زمین به رهبری روحانیون ظلم ستیز و دلسوز، مهمترین مساله سیاسی دوران حیات ملا حبیب الله شریف بود.
    ملا عبدالرسول مدنی كاشانی - شاگرد و داماد آیه الله شریف - به دستور آیه الله شریف كاشانی ، كتابی را درباره مشروطیت به نام ((رساله انصافیه )) به نگارش در آورد. پس از اتمام ، (محرم 1328 ق .) ملا حبیب الله شریف بر آن كتاب مقدمه ای كوتاه نگاشت كه قسمتی از آن چنین است :
    ((... چون (رساله انصافیه ) ملاحظه شد مطابق مقصود این احقر و موافق قانون شرع انور بود.))(1474)
    از دیگر اسنادی كه بیانگر بعد سیاسی آیه الله شریف است نگارش كتاب ((انتخاب المسائل )) است . این كتاب در برگیرنده پرسشهای مردم درباره مسائل مختلف مشروطیت و جوابهای حكیمانه ملا حبیب الله است .
    البته پس از انحراف مشروطه از مسیر اصلی و شرعی خویش ، آیه الله شریف نیز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت . او در این باره اشعاری نیز سروده است .(1475)
    حضور ملا حبیب الله شریف در جمع علمای كاشان و در پیشاپیش ‍ آزادیخواهان آن دیار، نسبت به انتخاب انجمن ایالتی و ولایتی كاشان سندی دیگر از این شخصیت است .(1476)

    اسرار عارفانه

    حبیب شریف كاشان عمری را در تحصیل و تدریس و تحقیق موضوعات اساسی اسلام و علوم حوزوی گذراند. با اینهمه با شعر و شاعری الفتی مخصوص داشت و ذوق لطف و طبع ظریفش وی را بر آن داشت تا اشعاری در موضوعهای متفاوت بسراید. در این مجال تنها ابیاتی جند تراوشهای ذوقی او را مرور می كنیم :
    بشنو از من بشنو از من ای نگار
    تا نمایم سر خود را آشكار
    ای مغنی ای مغنی از كرم
    نغمه ای آغاز كن از زیر و بم (1477)
    شیخ كامل قدوه اهل وثوق
    عالم احكام دین یعنی صدوق
    از امالی این حدیث معتمد
    نقل فرموده است از روی سند
    چونكه بر پا می شود امر حساب
    از جز او از ثواب و از عقاب
    پهن گردد رحمت پروردگار
    پس بیامرزد هزار و صد هزار(1478)
    تو دانی چیست دنیا؟ این شب و روز
    چه بختت واژگون باشد چه فیروز
    همه چون باد صرصر در عبورند
    اگر شاه و رعیت ، مرد گورند(1479)
    مرا هر شب هزاران آه باشد
    هزاران سوز دل همراه باشد
    هر آن كس را كه سوزی نیست در سر
    به نزد عارفان گمراه باشد
    نشاید دلبری را جز دلی پاك
    اگر چه صورتی چون ماه باشد(1480)
    مرا این زندگانی قید و بند است
    و گر نه همت من بس بلند است
    همه اسباب دنیا گر بدانی
    به نزد اهل دانش ریشخند است (1481)

    گفته ها و نكته ها

    در این قسمت از زندگی حبیب شریف حق گفته ها گوییم و نكته ها برداریم .
    1. ... شبی قبل از اذان صبح وارد مسجد شدم دیدم آقا مشغول مناجات است و با خدا راز نیاز می كند خوب دقت كردم ، شنیدم كه می گفت : خدایا عاقبت با حبیب چه خواهی كرد.(1482)
    2. شریف كاشانی نصیبی شایسته از فرزند داشته است . وی نام یازده فرزند زنده خویش را در وصیت نامه اش نوشته بود. بدیهی است كه سامان دادن به اوضاع زندگی چنین خانواده عائله مندی ، آنهم برای فقیهی پژوهشگر، مستلزم تلاش و فعالیت ویژه ای است . با این حال ، وی از مصرف وجوهات شرعی در امور خویش پرهیز داشته و دارای مناعت طبق بوده است .(1483)
    آیه الله شریف در مقدمه كتاب ((جمل النواهی )) آورده است :
    ((ترجمه این كتاب را با كمی سرمایه علمی و تنگدستی خود موقعی می نویسم كه حوادث روزگار مرا به درد جدایی مبتلا كرده و به مصیبت مرگ دو فرزندم كه در دو شب پی در پی از دنیا رفتند دچار نمودهاست و همچنین مشكلات دیگر به من هجوم آورده ولی خدای دوست و دوست دارنده را در هر حال حمد و سپاس و...
    3. دوران زندگی آیه الله شریف ، همزمان با جنایات و آتش افروزی های ظالمانه نایبیان در كاشان بود. حبیب الله شریف در آن دوران خفقان ، چندین بار ماشاء الله خان سردار جنگ را به منزل احضار كرده او را نصیحت و پند و اندرز داد تا بدین وسیله اندكی از ظلم و ستم آنان بكاهد.(1484)
    4. فقیه شریف كاشان معلم علم و حلم و الگوی بردباری بود. او در برخوردهای خویش و پاسخگویی به افراد و عقاید انحرافی ، هیچ گاه از قله ادب پایین نمی آمد. ملا حبیب الله شریف در موضوع عقاید فرقه شیخیه و رد ادعاهای آنان كتابی به نام ((النجم الثاقب )) نوشت . گرچه او در به كارگیری عبارات كوبنده و كلمات تند هیچ كوتاه نیامده امام پا را از حریم ادب بیرون ننهاده است . (1485)
    5. ملا حبیب الله راد مرد عرصه آزاداندیشی بود. وی همان اندازه كه در برابر نیك اندیشان تسلیم بود در مقابل هر گونه كج روی به مقابله و دفاع حكیمانه ایستاده ، آزادانه اظهار نظر می كرد. او درباره كتاب ((مفاتیح )) فیض كاشانی ، مطالبی نقل كرده است و سپس می فرماید: ... خوش گمانی نسبت به بزرگان باعث می شود كه انسان در سخنان آنان كمتر تامل كند ولی باید دانست كه فساد تامل نكردن به قدری زیاد است كه از قلمرو بیان خارج است .(1486)

  4. آثار سبز

    از ویژگیهای برجسته آیه الله شریف ، تنوع تالیفات و فزونی آنهاست وی سیصد جلد كتاب و رساله نوشته اما تنها حدود دویست جلد آنها شناخته شده است .
    بر اساس نگاشته كتاب لباب الالقاب آیه الله شریف 21 سال قبل از رحلتش ‍ تعداد 135 كتاب خویش را نام برده است .(1493) شگفت اینكه تعداد زیادی از این آثار قبل از رسیدن به سن بلوغ نوشته شده است .(1494)
    اینك نگاهی كوتاه به گنجینه گران سنگ حبیب شریف پروردگار می كنیم .
    1. منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع این كتاب مهمترین اثر علمی اوست و شماری از فقیهان نامی معاصر، آن را دائره المعارف فقه شیعه و اثری پر بار و اعجاب آور به حساب آورده اند.(1495)
    آیه الله شریف مطالبی را در مقدمع كتاب ((متقد المنافع )) آورده است كه به گزیده ای از آن اشاره می شود. در این كتاب سعی شده است روایات فقهی بیشتر ذكر گردد چه آنكه آنها مبنای عمده استنباط احكام هستند؛ بر خلاف برخی از كتابهای دیگر فقهی كه به موجب تكیه بر مباحث و قواعد اصولی ، مولفان آنها نیازی به ذكر روایات ندیده اند:
    روایات ذكر شده به طور عمده با سند و اشاره رمزی به قوت و ضعف آنها ارائه شده است .
    در هر مساله عبارات فقهای پیشین تا آنجا كه در دسترس بوده آورده شده است و سعی بر این بوده كه تنها اكتفا به نقل گفتار دیگران نشود.(1496
رضا حاشیه باف بازدید : 281 پنجشنبه 17 تیر 1395 نظرات (0)

سیری در احوال و آثار ملامحسن فیض کاشانی

در این متـن میخوانـــیم :

ولادت و نسب خانوادگی

نسب محمد مشهور به ملامحسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق در یکی از معروف ترین خاندان علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می رسد در کاشان به دنیا آمد. پدرش رضی الدین شاه مرتضی (950 - 1009 ق) فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی (متوفی 988 ق) و ضیاء الدین محمد رازی (متوفی 1091 ق) بوده است. مادر او زهرا خاتون (متوفی 1071 ق) بانویی عالم و شاعر، دختر ضیاء الدین العرفا رازی (از عالمان بزرگ شهرری) بوده است. جد فیض تاج الدین شاه محمود فرزند ملاعلی کاشانی، عالم و عارفی شاعر از ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آنجا مدفون است.

دوران کودکی و تحصیلات

ملامحسن چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوش تر بود مقدمات علوم دینی و بخشهایی از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و داییش نورالدین محمد مشهور به حکیم و آخوند نورا (متوفی 1048 ق) فرا گرفت. بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علمای بزرگ و اساتید ماهر در رشته های مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب که در هیچ یک از شهرهای ایران و دیگر ممالک اسلامی یافت نمی شد بیشترین بهره ها و استفاده های علمی را برد. مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمد تقی مجلسی (متوفی 1070 ق)، شیخ بهایی (متوفی 1031 ق)، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد (متوفی 1040 ق) میرفندرسکی (متوفی 1050 ق) و ملاصدرا (متوفی 1050 ق) در فلسفه، عرفان و کلام بوده اند.
پس از آن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی (متوفی 1028 ق) به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت و به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و استفاده های شایان برد. در این سالها که فیض از تقلید مستغنی و برای حج مستطیع شده بود عازم بیت الله الحرام گردید و در آنجا به ملاقات شیخ محمد فرزند حسن فرزند زین الدین عاملی (متوفی 1030 ق) رفت و از آن بزرگوار پس از استفاده های علمی، اجازه روایت و نقل حدیث دریافت کرد.
در موقعیتی که ملاصدرا دوره ریاضت و علم باطنی را شروع کرده بود ملا محسن و ملا عبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبتهای شبانه روزی با استاد استفاده کامل معنوی می بردند. در این دوران (1040 - 1029 ق) ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملا محسن و ملا عبدالرزاق تزویج کرد و آن دو شاگرد و داماد را به «فیض» و «فیاض» لقب داد. در همین زمان از سوی حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ و ترویج و تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود.

شاگردان معروف فیض

ملا محسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده های علمی و معنوی از او به کسب اجازه های اجتهاد و نقل حدیث نیز مفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از: محمد مشهور به علم الهدی (1029 - 1115 ق): فرزند فیض که از دوران کودکی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشته و تالیف و تصنیف کتاب و رساله ها با او همکاری می کرده است. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نموده و خود او دارای آثار علمی فراوان می باشد.
احمد مشهور به معین الدین (1056 - 1107 ق): فرزند دیگر فیض که او نیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تالیفاتی بوده است. محمد مومن فرزند عبدالغفور (برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است.
شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و دارای کتاب و رساله های متعدد بوده اند.
ضیاء الدین محمد: او فرزند حکیم نورالدین دایی فیض (متوفی 1047 ق) است که عالمی حکیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است.
ملا شاه فضل الله و ملا علامی: خواهر زادگان فیض و فرزندان ملا محمد شریف. این دو در علوم عقلی و نقلی صاحبنظر بودند و شاه فضل الله حدود چهل تالیف در موضوعات فقه، تفسیر و کلام داشته است.
ملا محمد باقر مجلسی (1037 - 1111 ق) مولف بحارالانوار. سید نعمت الله جزایری (متوفی 1112 ق). قاضی سعید قمی (متوفای 1103 ق). ملا محمد صادق خضری - شمس الدین محمد قمی - شیخ محمد محسن عرفان شیرازی و...

تالیفات و تصنیفات

فیض کاشانی عمر خود را صرف تعلیم، تدریس و تالیف کرد. او پس از کسب معارف و استفاده علمی و معنوی از استادان بزرگ خود نوشتن کتاب و رساله را از هیجده سالگی آغاز نمود و در طی 65 سال نزدیک به دویست جلد اثر نفیس در علوم و فنون مختلف تالیف کرد. خدمت پر ارج ایشان در این آثار نسبت به ترویج مذهب شیعه با خدمات و زحمات مردان زیادی از عالمان دینی برابری می کند. فیض در فهرست های متعددی که خود نگاشته تعداد تالیفات و تصنیفات را تا هشتاد جلد ذکر کرده و فرزندش علم الهدی تعداد آثار او را یکصد و سی جلد نام برده است. اما برابر فهرست تهیه شده از سوی ادیب و شاعر معاصر آقای مصطفی فیضی تعداد کتابها و رساله های فیض قریب به یکصد و چهل مجلد بالغ می گردد که اکثر آنها به زیور طبع آراسته شده است در اینجا به چند تالیف مهم فیض که در علوم مختلف نگاشته شده اشاره می کنیم:
الف - در تفسیر قرآن:
1- تفسیر صافی: از کتب معتبر در تفسیر قرآن است. فیض این تفسیر را در سال 1075 ق با مطالعه اکثر تفاسیر قرآن (از سنی و شیعه) نوشته و در ضمن بیان آیات، روایات معتبر و مستند شیعه را گردآورده است.
2- تفسیر اصفی: این تفسیر تلخیص صافی است که در سال 1077 ق نوشته شده است.
3. تفسیر مصفی: برگزیده مطالب تفسیری «تفسیر اصفی» می باشد.
ب - درحدیث و روایت:
.1. الوافی: محدث کاشانی برای نوشتن کتاب وافی چهار کتاب معتبر حدیث شیعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لایحضره الفقیه) را در سال (1068 ق) تنقیح و با حذف احادیث مکرر، آن را یکجا در اجزای متعدد جمع کرده و پس از آن فرزندش علم الهدی با نوشتن و افرودن یک جزء که شامل معرفی رجال حدیث، کشف رموز و... بوده آن را تکمیل کرده است. هم اکنون کتاب «الوافی» در مجلدات متعدد چاپ گردیده است.
2. الشافی: منتخبی از احادیث «الوافی» است که در سال (1082 ق) نگاشته شده است.
3. النوادر: مجموعه احادیث نقل نشده در کتب معتبر را گردآورده است.
4. المحجه البیضاء: فیض در سال 1046 ق کتاب احیاء العلوم غزالی را تنقیح و تصحیح کرد و با استفاده از احادیث و روایات معتبر شیعه آن را شرح و تکمیل و به نام «الحقایق» ارائه کرد.
5. مفاتیح الشرایع: از کتب روایی فقهی و استدلالی فیض است که در سال 1042 ق نگاشته شده این کتاب در بردارنده همه ابواب فقه است. فیض با عنایت شدید به کتاب و سنت معصومین (ع) و گریز از به کارگیری دلایل عقلی و اجتهاد به رای، راه نوی فرا روی پژوهشگران در علم فقه قرار داده است. این کتاب از آغاز تالیف مورد توجه مجتهدان و محدثان بوده و تاکنون چهارده شرح و چندین حاشیه بر آن کتاب نگاشته شده که از جمله آنها شرح آقا محمد باقر بهبهانی (بزرگ مجتهد قرن دوازدهم) شایان ذکر است.
ج – در کلام و عرفان:
از کتب کلامی و عرفانی حکیم و عارف کاشانی کتاب «اصول المعارف» در چند جلد (تالیف سال 1046 ق)، «اصول العقائد» (1036 ق)، رساله های «علم الیقین» و، «الحق الیقین»، «عین الیقین»، «الحق المبین» و «الجبر و الاختیار» و... می باشند.
د – در اخلاق و ادب:
در موضوع اخلاق و ادب کتاب و رساله های متعددی به زبان فارسی و عربی نگاشته است. از آنها «ضیاء القلب» (تالیف در سال 1057 ق)، «الفت نامه» و «زاد السالک» (بین سالهای 1040 - 1030 ق)، «شرح الصدر» (1065 ق)، «راه صواب»، «گلزار قدس»، «آب زلال»، «دهر آشوب»، «شوق الجمال»، «شوق المهدی»، «شوق العشق» و دیوان قصائد و غزلیات و مثنویات می باشند.

روحیات فیض

از مطالعه و سیر در کتابهای و رساله های اخلاقی، عرفانی و شرح حالهای که به قلم خود فیض یا شاگردان و دیگر علما نوشته اند این گونه دریافت می شود که فیض به دلیل کثرت تالیفات و تصنیفات و تنوع آنها عالم و دانشمندی پر کار و جامع در علوم و فنون بوده و سالهای متمادی به امر تعلیم و تعلم و افاضه اشتغال داشته است. او دارای منشی عالی و نظراتی بلند و از عناوین و القاب گریزان بوده و از به دست آوردن شهرت و قدرت با وجود امکانات خودداری می کرده است. وی گوشه گیری و انزوا را برای کسب علم باطنی و دانش و تفکر مفید، بر همه چیز ترجیح داده است. از رفتن به مهمانی و مجالست با اصحاب و انصار دیوان (حکومت) فاصله می گرفته و در جستجوی اهل کمال و کاوشهای علمی مسافرتهای زیاد کرده است.فیض در بیان آراء و نظریات خود صریح بوده و از ریاء و تظاهر و تملق پرهیز می کرده و نارضایتی خود را از هر گونه بی بند باری، تظاهرات صوفیانه، تقدس خشک، عالم نماهای دنیاپرست ابراز می نموده است.در راه اعتلای کلمه حق و عقاید راستین شیعه هیچ تراسی و هراسی به خود راه نداده و آرزوی او این بوده است که مسلمانان همه سرزمینها بدور از تفرقه و پراکندگی همزیستی داشته باشند. این حکیم فرزانه خود را مقلد حدیث و قرآن و تابع اهل بیت (ع) معرفی کرده و می گوید:
من هر چه خوانده ام از یاد من برفت *** الا حدیث دوست که تکرار می کنم
در سرودن اشعار مختلف به زبان فارسی و عربی توانا و این فن را فرع بر علوم و دانستنی های دیگر خود شمرده و به تبعیت از اساتید خود ملاصدرا، میرداماد و شیخ بهایی که نیکو شعر می سرودند رباعیات، غزلیات، قصاید و مثنوی هایی دارد که در چند کتاب و رساله گردآوری شده است. در اینجا به یکی از اشعار معروف فیض و به نمونه ای از نثر او اشاره می کنیم:

الفت و یگانگی

بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم *** انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم *** شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم، شفای هم، برای هم، فدای هم *** دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم
به هم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه *** سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدایی را نباشد زهره ای تا در میان آید *** به هم آریم سر، بر گرد هم، پر کار هم باشیم
حیات یکدیگر باشیم و بهر یکدگر می ریم *** گهی خندان زهم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیاری عقل کل گردیم به هم *** چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازی عندلیبی غم سرای هم *** به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی *** اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم

آراء و اندیشه های فیض

در لا به لای نوشته ها و گفته های فیض نظرات و آراء ویژه ای در مسائل فقهی، فلسفی و کلامی به چشم می خورد که گویای شخصیت واقعی اوست و نیز از این آثار به سیر تطور افکار و اندیشه های او و زمانش پی می بریم. ایشان در تمامی ابواب فقه چنانچه از کتاب فقهی روایی او مفاتیح الشرایع استفاده می شود نظراتی خاص دارد. یکی از فتاوا و نظریات مهم فیض ‍ که در موضوع غنا و شهرت دارد بدین شرح است. فیض به استناد روایاتی معتبر غنا و (آواز خوانی) را در مجالس عروسی جایز و همچنین در رساله «مشواق» خود غنا و خواندن اشعار دینی و اخلاقی را به صورت خوش برای ترویج روح مومنان جایز دانسته است. اما در همه آثار او با بیانی روشن مردم را از هر گونه استفاده باطل از غنا و لهو و لعب بر حذر داشته و گفته است: در عصر حکومت اسلامی اموی و عباسیان که با ائمه طاهرین (ع) هم عصر بوده اند غنا به گونه مبتذل در درباریان رواج داشت به طوری که زنان مغنیده در مجالس خلفا و وزرا در میان رجال به لهو و لعب مشغول بودند و بدون شک این نوع غنا نمی توانسته است مورد قبول پیشوایان بر حق امامیه باشد.

فرزندان و وفات

فیض کاشانی از همسر و دختر فاضل و عالم خود (متوفی 1097 ق) دارای شش فرزند بوده است.
1. علیه بانو (1031 - 1079 ق) فاضل و شاعر
2. علامه محمد علم الهدی (1039 - 1115 ق) متولد قم و ساکن و مدفون در کاشان است. عالمی فقیه و محدث و متکلی است که از نسل او تا کنون عالمانی ادیب و فقیه در شهرهای کاشان، قم، تهران، کرمانشاه و شیراز برخاسته اند.
3. سکینه بانو که کنیه اش ام البر بوده و سال تولدش 1042 ق. ذکر شده است.
4. ابو حامد محمد ملقب به نورالهدی متولد 1047 ق، عالم و شاعر و مدفون در کاشان است.
5. ام سلمه (متولد 1053 ق.) زاهد و حافظ قرآن بوده است.
6. ابوعلی معین الدین احمد (1056 - 1107 ق) فقیه و محدث که مدفون در کاشان است. ملا محسن فیض در 84 سالگی در کاشان بدرود حیات گفت و در قبرستانی که در زمان حیاتش زمین آن را خریداری و وقف نموده بود، به خاک سپرده شد. بر طبق وصیت ایشان، بر روی قبر وی سقف و سایبان ساخته نشده است ولی اهالی مسلمان آن دیار، هر صبح جمعه به «قبرستان فیض» رفته، با قرائت فاتحه و توسل به او، روح ملکوتیش استمداد می کنند.

منـابـع

حبیب الله سلمانى آرانى- گلشن ابرار- جلد1

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

آرامگاه ملا محسن فيض کاشاني

در ناحیه جنوب غربی کاشان و در کنار گورستان قدیمی فیض، بقعه علامه محدث ملا محسن فیض کاشانی (از بزرگترین علمای اسلامی قرن یازده ه. ق.) قرار دارد که در قرن 13هجری قمری به تقاضای ابو نصر فتح الله خان شیبانی، شاعر بزرگ عصر قاجار توسط فرهاد میرزای قاجار احداث شده است.

به گزارش هنرما،در بین خیابان های ملامحسن فیض و شهید اسلامی کاشان، در باغی مقبره ملامحسن فیض کاشانی، عالم و دانشمند شیعی قرار دارد. در کنار این مقبره، خانواده وی نیز مدفون هستند.در ادامه تصاویر این مقبره را مشاهده می کنید.

 

رضا حاشیه باف بازدید : 333 پنجشنبه 17 تیر 1395 نظرات (0)

نام اصلی     کمال‌الدین علی محتشم کاشانی
زادروز     ۹۰۵ هجری قمری
۱۵۲۸ میلادی
کاشان
پدر و مادر     خواجه میراحمد
مرگ     ربیع‌الاول ۹۹۶
۱۵۸۸
کاشان
ملیت     ایرانی
جایگاه خاکسپاری     محله محتشم کاشان
در زمان حکومت     شاه طهماسب یکم صفوی
لقب     شمس الشعرای کاشانی
پیشه     شاعر
سبک نوشتاری     مرثیه سرایی
دلیل سرشناسی     ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»

مُحتَشَم کاشانی (۹۰۵ ه.ق در کاشان - ۹۹۶ ه.ق در کاشان) شاعر پارسی‌گوی سدهٔ دهم هجری و هم‌دوره با پادشاهی شاه طهماسب یکم صفوی بود. شغل اصلی محتشم بزازی و شَعربافی بود و تمام عمر خود را در کاشان زیست.

محتشم از پیروان مکتب وقوع و از مهمترین شاعران مرثیه‌سرای شیعه است. ترکیب‌بند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» معروف‌ترین مرثیه برای کشتگان واقعه کربلا در ادبیات فارسی است.

زندگی‌نامه
کمال‌الدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی شاعر ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دوران‌زندگی خود را در این شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع‌الاول سال ۹۹۶ هجری درگذشت و محل دفن او بعدها مورداحترام مردم قرار گرفت. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال الدین در نوجوانی به مطالعه علوم دینی و ادبی‌معمول زمان خود پرداخت و اشعار شعرای قدیمی ایران را به دقت مورد بررسی قرارداد. شعرهای او درباره رنج و درد امامان شیعه است

نام‌آورترین شاعر مدیحه‌سرای شیعه
مطلع «باز این چه شورش است...» که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.
شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب‌بند یادشده در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند.
او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی (ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند تقی‌الدین محمد حسینی صاحب «خلاصه‌الشعار»، صرفی ساوجی، وحشتی جوشقانی و حسرتی کاشانی را پرورش داد.
وی با سرودن دوازده بند در مرثیه شهدای کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟» آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.
وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت؛ محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب (در مقابل مذاهب اهل سنت) بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگ‌ترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که می‌توان وی را معروف‌ترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیه‌هایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامه‌های مختلف پرداخت(کتاب تاریخ ادبیات)

آرامگاه محتشم

محتشم در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.

آثار محتشم
مجموعهٔ آثار این شاعر بزرگ عصر صفوی، پس از مرگ او، توسط یکی از شاگردانش در هفت کتاب جمع شد، که مشتمل بر غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، مثنویات، و ترکیب‌بندهای وی می‌باشد.
آثار منظوم
صبائیه(کودکی شاعر)
شبائیه(جوانی شاعر)
شیبیه(پیری شاعر)
ماده تاریخ ها
معمیات

آثار منثور
جلالیه
نقل عشاق
بند آغازین از ترکیب‌بند ویژه و پرهوادار محتشم:

باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است         باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین         بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو         کار جهان وخلق جهان جمله درهم است
گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب         کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست         این رستخیز عام، که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست         سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند         گویا، عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین         پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین

نظرها درباره محتشم
جابر عناصری در باره محتشم کاشانی می‌گوید: محتشم کاشانی پدر مرثیه‌سرایی عاشورایی است. وی می‌افزاید: این شاعر فرهیخته بهترین منظومه نمایشی به یادگار گذاشت و با زبان شعر فرهنگ عاشورا را در بین مردم به ویژه مداحان اهل بیت رواج داد. عناصری می‌افزاید: شهرت و آوازه بی‌نظیر محتشم کاشانی در ادبیات موجب شد تا شاعران نام‌آوری به پیروی از سبک او اهتمام ورزند، اما تاکنون ادبیات ایران در مرثیه‌سرایی، شاعری همچون محتشم به خود ندیده‌است.
عباس مشفق کاشانی نیز بر این عقیده‌است که پاکی، اعتقاد و استواری و محبت محتشم کاشانی به‌اهل بیت علیه‌السلام باعث شد که برخی پادشاهان صفوی از جمله شاه طهماسب به اشعار مذهبی روی آورند.
وی می‌افزاید: ترکیب‌بند معروف این شاعر پرآوازهٔ مرثیه‌سرای ایران در رثای حسین و کشته‌شدگان کربلا در بین تشیع و به‌ویژه فارسی زبانان زبانزد شد و توجه بسیاری از شاعران را به‌خود جلب کرد.
محتشم کاشانی اشعار و حکایاتی به نظم و نثر در باب شاهدبازی دارد که در رساله جلالیه جمع آوری شده و از ۶۴ غزل و شأن نزول هر غزل و شرح اشعار به نثر تشکیل می‌شود. سیروس شمیسا آن را نشانه شاهدبازی او و درباره شاطر جلال معشوق مذکر وی دانسته اما محمدرضا ترکی معتقد است آن اشعار تخیلی است و محتشم «رساله جلالیه» را همچون «نُقل عشاق» که به عشق مرد و زن می‌پردازد، به سفارش متمولان زمانه سروده‌است و حکایت روحیات وی نیست.

منبع:سایت فرهنگی مذهبی یارگمنام ، ویکی پدیا

خواب مقبل کاشانی درباره محتشم کاشانی

یکی دیگر از شعرای نامی که در رثای اهلبیت مرثیه سرایی می کرد مقبل کاشانی بود .

مقبل کاشانی نقل میکند روزی از کنار خانه ای عبور میکردم که دیدم بر سر درآن خانه پارچه ای مشکی نصب شده وبه روی آن نام زیبای امام حسین (ع) می باشد که در آن خانه مجلس عزایی برپا شده بود. من هم همچون بقیه مردم به داخل روضه ابی عبدا... وارد شدم وبسیار گریه کردم سپس به خانه برگشتم وبه خواب رفتم .

در عالم خواب دیدم که به سفر کربلامشرف شده ام . تعداد زوار امام حسین (ع) زیاد بود سئوال کردم این همه زائر از کجا آمده اند ؟ شخصی جواب داد اینها 124 هزار پیامبر خدا هستند که برای زیارت آقا آمده اند. در صحن اصلی حرم منبری گذاشته بودند که یک آقای بلند مرتبه ای به آن تکیه کرده بود واز حرمت واحترام خاصی برخوردار بود . سئوال کردم ایشان کیستند؟ درجواب گفتند پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) هستند . ناگهان دیدم پیغمبر خاتم صدا زدند بگویید محتشم کاشانی بیاید. مقبل می گوید من در خواب گفتم محتشم خوشا به حالت که پیغمبر تو را دربین انبیاء صدا میکند. محتشم نزد رسول الله آمد وعرض سلام وادای احترام نمود. پیغمبر گفت : محتشم برو به بالای منبر پله پنجم بایست واز آن اشعاری که برای حسینم گفتی برایم بخوان.

مقبل می گوید : من در عالم خواب گفتم که الان محتشم چه شعری می خواند و پیغمبر چه میکند که دیدم این شعر را خواند:

(( از آب هم مضائقه کردند کوفیان            خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودنددیو و دشت همه سیراب ومیمکید     خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا ))

ناگهان صدای گریه تمام انبیاء بلند شد که دیدم ناگهان در باز شد وملی نزد رسول الله آمد وگفت : آقا بگویید محتشم دیگر شعر نخواند حضرت جواب دادند چرا شعر نخواند محتشمم آن ملک گفت : زیرا فاطمه غش کرده است.

چگونگی گفتن شعر بازاین چه شورش است

محتشم کاشانی برادری داشت که به ایشان بسیار علاقه خاصی داشتند ولی براثر قضا وتقدیر الهی ایشان دارفانی را وداع گفته وبه جوار حضرت حق می رود. محتشم کاشانی بسیار در این عزا گریه کرد وبه نوحه سرایی برای برادر مرحوم خود پرداخت . یک شب در عالم خواب پیغمبر خاتم (ص) را در عالم خواب زیارت میکند. پیامبر (ص) به محتشم میگوید : ای محتشم کاشانی چرا در فراق برادر خود گریه ومرثیه سرایی می کنی تو که طبع شعر خوبی داری برخیز وبرای فرزند من حسین شعر بگو. محتشم می گوید: آقا من تا بحال برای اهلبیت شعری نگفته ام حضرت ادامه می دهد برخیز بنویس :

بازاین چه شورش است که درخلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا وچه ماتم است

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

پروردهٔ کنار رسول خدا حسین

کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی

وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی

کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه

سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت

یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی

کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان

سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی

کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک

جان جهانیان همه از تن برون شدی

کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست

عالم تمام غرقه دریای خون شدی

گر انتقام آن نفتادی بروز حشر

با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی

آل نبی چو دست تظلم برآورند

ارکان عرش را به تلاطم درآورند

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند

اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند

نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید

زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

آن در که جبرئیل امین بود خادمش

اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

پس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها

افروختند و در حسن مجتبی زدند

وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود

کندند از مدینه و در کربلا زدند

وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان

بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند

پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند

اهل حرم دریده گریبان گشوده مو

فریاد بر در حرم کبریا زدند

روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید

جوش از زمین بذروه عرش برین رسید

نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب

از بس شکستها که به ارکان دین رسید

نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند

طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید

باد آن غبار چون به مزار نبی رساند

گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید

یکباره جامه در خم گردون به نیل زد

چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید

پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش

از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید

کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار

تا دامن جلال جهان آفرین رسید

هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال

ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند

ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر

دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

دست عتاب حق به در آید ز آستین

چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند

آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک

آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند

فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت

گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند

جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا

در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند

از صاحب حرم چه توقع کنند باز

آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند

پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار

گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن

گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار

عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر

افتاد در گمان که قیامت شد آشکار

آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود

شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار

جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل

گشتند بی‌عماری و محمل شتر سوار

با آن که سر زد آن عمل از امت نبی

روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد

نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد

شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد

هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید

هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت

چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد

بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

بر پیکر شریف امام زمان فتاد

بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او

سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول

رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

این غرقه محیط شهادت که روی دشت

از موج خون او شده گلگون حسین توست

این خشک لب فتاده دور از لب فرات

کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه

خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

این قالب طپان که چنین مانده بر زمین

شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

کای مونس شکسته دلان حال ما ببین

ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین

اولاد خویش را که شفیعان محشرند

در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین

در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان

واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا

طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین

تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر

سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین

آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین

آن تن که بود پرورشش در کنار تو

غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین

یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد

کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

خاموش محتشم که از این حرف سوزناک

مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

خاموش محتشم که از این شعر خونچکان

در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد

خاموش محتشم که از این نظم گریه‌خیز

روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد

خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست

دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب

از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین

جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد

تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد

بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد

ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای

وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای

بر طعنت این بس است که با عترت رسول

بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای

ای زادهٔ زیاد نکرده‌ست هیچ گه

نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای

کام یزید داده‌ای از کشتن حسین

بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای

بهر خسی که بار درخت شقاوتست

در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای

با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو

با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای

حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن

آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای

ترسم تو را دمی که به محشر برآورند

از آتش تو دود به محشر درآورند

 

 

محتشم کاشانی ترکیب بند,محتشم کاشانی زندگی نامه,محتشم کاشانی شاعر

اما، محتشم کاشانی، در روزگار شهرت خویش، با شاعرانی همچون وحشی بافقی، حالی گیلانی، حیرتی تونی و … مکاتبه و مشاعره داشته است و باری، وحشی بافقی را هجو گفته است. محتشم، شاه طهماسب صفوی، اسماعیل میرزا ( شاه اسماعیل  دوم) و محمد خدابنده صفوی و خواهر او پریخان خانم ( شاهزاده پر اقتدار صفوی) را ستایش کرده است. اما شاه طهماسب، باری، به پیغام از محتشم خواسته است تا امامان شیعه و پیشوایان دین را مدح گوید و محتشم کاشانی، این پیام را به گوش جان شنیده و ترکیب بند معروف خویش را در سوگ امام حسین(ع) و دیگر شهیدان کربلا سروده است و اگرچه گفته اند که آن را به پیروی از هفت بند مولانا حسن کاشی سروده است، اما، این پدیده ادبی که محتشم از خود بروز داده است، از مقوله هنر ظهوری است.

مقبره شاعر اهلبیت «محتشم کاشانی»/ تصاویر

به گزارش هنرما، در میان کوچه ی تنگ و باریک باغبان درخیابان محتشم شهر کاشان که قدم می زنی انگار قلم زبان دیگری دارد. جلو که می روی بوی محبت اهلبیت می آید تا به مقبره محتشم کاشانی ، شاعر پارسی گوی ایرانی که هنوز صدای «باز این چه شورش است» او در گوش جهان طنین می اندازد میرسیم. مزار محتشم فضایی هشتاد متری دارد و سنگ بقعه مرمرینش خودنمایی می کند.گنبد فیروزه ای ۱۴ متری اش با آجر نمای دورتا دور مقبره که با کاشی کاری هنرمندان ایران و اشعار وی مزین شده زیبایی دو چندانی در دید باغبان نشینان به رخ کشیده است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ هنرما، در میان کوچه ی تنگ و باریک باغبان درخیابان محتشم شهر کاشان که قدم می زنی انگار قلم زبان دیگری دارد. جلو که می روی بوی محبت اهلبیت می آید تا به مقبره محتشم کاشانی ، شاعر پارسی گوی ایرانی که هنوز صدای «باز این چه شورش است» او در گوش جهان طنین می اندازد میرسیم. مزار محتشم فضایی هشتاد متری دارد و سنگ بقعه مرمرینش خودنمایی می کند.گنبد فیروزه ای ۱۴ متری اش با آجر نمای دورتا دور مقبره که با کاشی کاری هنرمندان ایران و اشعار وی مزین شده زیبایی دو چندانی در دید باغبان نشینان به رخ کشیده است.

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 44
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 300
  • بازدید ماه : 525
  • بازدید سال : 4,591
  • بازدید کلی : 101,814