loading...
سوئیت منزل کاشان
رضا حاشیه باف بازدید : 288 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)

                                          

سهراب سپهری sohrab sepehri سهراب سپهری sohrab sepehri

                                                 

سهراب سپهری فرزند اسد الله سپهری در سال ۱۳۰۷ در روز ۱۵ مهر ماه به دنیا آمد. کودکی خود را در کاشان در باغی بزرگ به سر آورد. این باغ که یکی از باغ‌های زیبای کاشان بود به اجداد وی تعلق داشت‌. در خاندان سپهری بزرگ مردانی ظهور کرده بودند که نامشان در تاریخ ادب و هنرایران ثبت شده است‌. در میان اجداد پدری سپهری نام مورخ الدوله نویسنده ناسخ التواریخ بیش از همه معروف است.‌ او نیز بخش مهمی اززندگی و عمر خویش را دراین باغ به سر آورده بود و پس از اینکه در فن تاریخ نویسی مشهورشد برای خدمت به دربار قاجار احضار شد و این باغ همچنان به خاندان سپهری تعلق داشت تا اینکه پس از گذشت سالها ؛ کودکی باذوق با طبعی سرشار از  لطافت در این باغ به دنیا آمد و بعدها یکی ازبزرگترین شاعران و نقاشان  طبیعت گرا وطبیعت دوست ایران  شد وآثارش مورد قبول همگان قرار گرفت سهراب  این جنبه مهم ازشعر و شخصیت خویش را مدیون بزرگ شدن در این باغ و طبیعت بکر کاشان است .آری تاثیراین عوامل در شیفتگی سپهری به جلوه‌های زیبا وعمیق طبیعت را هرگز نمی‌توان نادیده گرفت‌. بعدهاسهراب  پس از کسب  شهرت وسرگرمی‌های گوناگون کاری‌، در هر فرصتی که پیش می آمد به کاشان می‌رفت  و در پناه خلوت این  باغ به تفکرمی‌پرداخت .

 سهراب سپهری در شعرش به زیباترین شکل از آن باغ یاد می     کند :  

باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود                 

  سپهری که روحی لطیف داشت در نخستین سال‌های زندگی ، طبق سنت خانواده  هنرمندخود ، به آموزش هنر روی آورد و از همان سال‌های آغاز زندگی و پیش از رفتن به مدرسه با مظاهری از هنر آشنا شد . دوران کودکی سهراب زیبا و خاطره انگیز بود. وی هیچ گاه نتوانست زیبایی‌های آن را از یاد ببرد. بنابراین خردسالی سپهری یک کودکی عادی ومعمولی نبودبلکه وی  کودکی بود با اندوخته ها و آموخته های فراوان ، که بعدها در نگرش هنری او تاثیری عمیق داشت . شعر او گواه این مدعاست .

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی با نام (خیال پدر) از پدرش انچنین یاد کرده است :

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی خانواده را به عهده گرفت و سپهری او رابسیار دوست می داشت. سپهری با وجود عموهای هنرمندش این شانس را داشت که با تجربیات آنان از نزدیک آشنا شود. خاطرات شیرین سپهری نشان دهنده پرورش ذوق و صفای وی در آن عهد است . این ذوق و صفا بعدها رو به تکامل گذاشت و سهراب در تمام طول زندگی خود از صداقت وسادگی و نگاه سرشار از شوق کودکان اش به زندگی برخوردار بود .

  سپهری دوران آموزش و تحصیل شش ساله ابتدایی خود را در دبستان خیام کاشان به شکل معمولی سپری کرد.وی مثل همه ی بچه های بازیگوش مؤدب ؛ مشتاق تعطیلات بود واز معلم و تنبیه وی می‌ترسید. سهراب از همان زمان عاشق نقاشی بود‌اما گاهی به سبب ذوق و توجه بیش از اندازه به نقاشی  از طرف معلم تنبیه می شد سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، روزی که به علت بیماری در خانه مانده بودشعری را با ذهن کودکانه اش در وصف حال خود گفت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

نکردم هیچ یادی از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار

ندارم من دمی از درد آرام

 نخستین جلوه‌های طبع شاعرانه وی از دوره دبیرستان آشکار شدبطوریکه در 17 سالگی دیوانی را چاپ کرد .           
آشنایی با چهره‌های فرهنگی شهر کاشان به سپهری نوجوان فرصت داد تا هنرهای خود را هر چه بیشتر پرورش دهد و به جستجوی حقیقت و شناخت خویش بپردازد .حتی ادامه تحصیل دردانشگاه و مشغول شدن در کارهای اداری هرگزنتوانست  اشتیاق جدی سپهری به هنر و سیر  به کمالمعنوی را از بین ببرد.  

 سپهری  سفرهای فراوانی به نقاط مختلف دنیا  و شرق و غرب جهان  کرد و تجربه های گرانبهایی اندوخت این سفرها افق دید زندگیش را روشن تر و وسیع‌تر نمود او عشق به سفر را چنین بیان می کرد : « آدم مسافر است پس تا می تواند سفر کند»

سپهری دهه اول و دوم زندگی خویش را بهفراگیری  علم و هنر گذراند. دهه سوم زندگی‌اش را به کسب تجربه و سفر پرداخت و دهه چهار زندگی خویش را بیشتر به سفرهای دراز اختصاص داد. در این دوره بود که بارها به‌ کشورهای ژاپن‌، فرانسه‌، ایتالیا، هندوستان‌،آمریکا، و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. سفرهای وی در اصل سیر و سلوک معنوی بود.این دیدگاه خاص او از سفر بویژه سفر به کشورهای شرق آسیا و آشناییش با ادیان هند و بودا شعر او را تحت تاثیر قرار داد .سپهری در این دوره  به عنوان شاعری صاحب سبک ،دوستداران  زیادی داشت . سهراب هیچگاه ازدواج نکرد.

اما این ایام دیری نپایید او زمانی که هنوز در دوره میان سالی بود به بیماری سرطان مبتلا شد.و تلاش پزشکان برای بهبود نتیجه ای نداشت .این  هنر مند پس از تحمل یک دوره بیماری که حدود دوسال طول کشید، در اول مرداد ۱۳۵۹در سن ۵۲ سالگی وفات یافت طبق وصیتش او را به زادگاه خودش در مشهد اردهال منتقل نمودند و با قطعه‌ای که بر حسب تصادف از حجم سبز انتخاب شد، سنگ قبری برایش نهادند که به وضوح   فریادمی‌زد:               

                    

سنگ قبر مزار سهراب سپهری sohrab sepehri sange ghabr

این سنگ توسط یکی از دوستانش خطاطی شد و شعری از خودش روی آن نوشته شد.
 

 

ویژگی های اخلاقی

یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب سکوت کردن بود او می توانست ساعت ها در یک جمع ، خاموش بنشیند و اغلب فکر می کرد . از این رو بود که هیچ کس از دوستان وهنرمندان سخنی را از او به یاد ندارد که در رد واثبات کسی بر زبان آورده باشد سهراب انسانی است پویا و جستجوگر که سیر زندگی اوپیوسته رو به تعالی بود. این تعالی روحی و معنوی یک روزی در شعر وزمانی در نقاشی هایش  متجلی می شد گویی شعر و نقاشی دو بال پرواز او برای رسیدن به افق های دور دست و زیبا بود .وی در این سیرسلوک و پویایی به موفقیتی کم نظیر دست یافت.      ‌

رفتار بزرگوارانه او با خانواده‌،دوستان‌، آشنایان‌، هنرمندان و کسانی که با آنها در تماس بود نشان از غنای روحی وانسان دوستانه او داشت  به عبارتی دیگر:ما در بررسی سبک زندگی سپهری با عناصری پر از نشاط و عشق و زیبایی روبرو می شویم.ومی توانیم بازتاب این عناصر را  در شعر ونقاشی او ، به زیباترین وجه  ببینیم. می‌توان گفت‌: زندگی نامه سپهری‌، همان نقاشی‌ها و شعرهای اوست‌.که در اجزا هنرش آشکار است.

نامه زیر حکایت از روح لطیف وحساس  او دارد :

نامه به محمود فیلسوفی برادرمهربانم

اگر روزی دوستی را از میان بردارند یعنی اگر این نیرو ، این جاذبه ، این حس وبالاخره این آنچه را که می خواهید اسمش بگذارید را از میان افراد بشر ، از قلب وروح ، از جسم و جان موجودات زنده برداشته و خلاصه از صفحه کائنات نابود سازند من نمی دانم چه باقی می ماند. رفتار موجودات زنده به خصوص افراد بشر نسبت به یکدیگرچگونه می شود و آیا در آن صورت زندگی قابل دوام خواهد بود و آیا در چنین عالمی بااین شرایط و این محیط طریق زندگی عوض خواهد شد ، یا اینکه نظام زندگی بر هم خورده و رفته رفته آثارزندگانی از صفحه کائنات محو و نابود خواهد شد.

به عقیده من تنها دوستی افراد نسبت به یکدیگر است که بنیان زندگی را مستحکم ساخته و هر فردی را وادار به کوشش در راه ادامه زندگی میسازد.

البته دوستی مظاهر گوناگون داشته و به اشکال مختلف خود نمایی می کند : دوستی فرزندنسبت به پدر و مادر و بالعکس . دوستی خواهر و برادر نسبت به یکدیگر ، دوستی زن وشوهر ، دوستی یک فرد با خویشان خود .

لیکن این دوستیها همه به یک شدت نیست و همان طور که از لحاظ شکل مختلف و متفاوت است از حیث شدت و تاثیر نیز گوناگون است.من عقیده دارم پس از دوستی ، فرزند و پدر و مادر که از حیث اهمیت درمرتبه اول قرار دارد دوستی یک نفر با دوستان خود ، یعنی با کسانی که اغلب هیچ گونه نسبت با اوندارند و فقط شرایط و اوضاع و احوال و بیش از همه تصادف در ایجاد دوستی بین آنهاموثر بوده قابل توجه است و سایر اشکال و صور دوستی را تحت الشعاع قرار می دهد.

آری تنها دوست است که از فشار با مصائب و مشکلات زندگی بر دوش انسان می کاهد. تنهادوست است که دست یاری به طرف ما دراز کرده و ما را از غرقاب تیره بختی ها وناکامی های حیات نجات می دهد.
شاعر بزرگ ما سعدی شیرازی چه خوب این نکته را دریافته و گفته است :
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

                                        دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
منظورم از نوشتن سطور فوق این است ، که شما در یابید در قلب و روح من چه تاثیری می نماید، و من به داشتن دوستی چون شما چقدر خرسند و مفتخرم ، باری از اوضاع اینجاخواسته بودید لیکن باید گفت تازه ای در اینجا پیدا نمیشود ، هوا بسیار گرم است وبه جز مختصر بارانی که چند هفته پیش آمد دیگر اثری از برف و باران دیده نشده.از اظهار لطف و مرحمت شما و از اینکه درعین گرفتاریهای تحصیلی بانگاشتن نامه مرایاد می کنید یک دنیا تشکر می کنم . من هم مانند شماتشنه یک انقلاب بزرگ ، انقلابی که به همه این بدبختی ها خاتمه داده و یک باره اساس ظلم و بیداد را واژگون سازدهستم ولی خدا می داند این آرزوی من چه روزی لباس عمل خواهد پوشید .

                                                                    به امید آنروز

 سبک  شعرسهراب

 سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت . در عین پیروی از  سبک نیما ، خود صاحب سبک و خلاق بود.و خلاقیت او در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است .

 

اهل کاشانم

روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ،خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی.

سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است ؛ ضمن اینکه دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند .

 من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.

من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام » علف می خوانم،

پی « قد قامت » موج .

 اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری او ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند .

شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است.وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست .او همه را به نگریستن دقیق تر  در پیرامون خود و به جهانی برتر  دعوت می کند . همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.

 

من صدای نفس باغچه را می شنوم

و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد

وصدای ،سرفه ی روشنی از پشت درخت ،

عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ ...

 

   مجموعه آثار                                

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق اندوه"را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب را به همراه"زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر کرد.                                                                                                  

در این کتاب می توان  جلوه های زبان خاص سپهری را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دیددر مجموعه"شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های مولونا بود و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند                                                               

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.                    

شهرت سپهری از سال 1344  با انتشارشعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند"صدای پای آب"،کنایه از صدای پای مسافری در سفرزندگی  است  .                            

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامهی«آرش»درآبان همانسالمنتشرشد.                                                            
                                                    

در سال 1345 شعر بلند "مسافر"که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی
زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است .

 «جحم سبز»هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنهاست .گویی شاعر به حقیقتی که مدتها در جستجویش بود رسیده است .

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه است                                 

محتوای کتاب بر خلاف دو  مجموعه پیشین" یأسی دارد.  اما یأسی که از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون می تراود.                   

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب"گرد آورد هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است .و یکی از اثر گذارترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است .

 

سال شمار زندگی سهراب سپهری  :                 

 15مهر ۱۳۰۷:تولددرکاشان                                                                                                    

خرداد ۱۳۱۹: به پایان رساندن دوره شش ساله ابتدایی در دبستان خیام‌، کاشان                         

خرداد ۱۳۲۲: به پایان رساندن دوره اول دبیرستان در دبیرستان پهلوی سابق‌، کاشان

خرداد ۱۳۲۴: به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران‌، تهران آذر ۱۳۲۵: استخدام در اداره فرهنگ‌ (آموزش و پرورش‌)، کاشان

شهریور ۱۳۲۷:استعفا از اداره فرهنگ کاشان

شهریور ۱۳۲۷:شرکت در امتحانات ششم ادبی و گرفتن دیپلم کامل دوره دبیرستان

مهر ۱۳۲۷: آغازتحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران

۱۳۲۷: استخدام در شرکت نفت‌، تهران

۱۳۲۸: استعفا از شرکت نفت پس از هشت ماه کار

۱۳۲۰: انتشار اولین مجموعه اشعار با عنوان‌«مرگ رنگ‌»

خرداد ۱۳۳۲: به پایان رساندن دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت لیسانس‌. احراز رتبه اول و دریافت نشان درجه اول علمی

۱۳۳۲ : آغاز کار به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت‌، تهران

۱۳۳۲: شرکت در چند نمایشگاه نقاشی در تهران

۱۳۳۲: انتشار دومین مجموعه اشعار با عنوان«زندگی خوابه»

آذر ۱۳۳۳: آغازکار در ادراه کل هنرهای زیبا(فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها و تدریس در هنرستانهای هنرهای زیبا

مهر ۱۳۳۴: ترجمه اشعار ژاپنی در مجله «سخن‌»

مرداد ۱۳۳۶: سفر به اروپا از راه زمینی تا پاریس و لندن‌. نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی‌(چاپ سنگی‌)

فروردین ۱۳۳۷ :شرکت در اولین بینال تهران

۱۳۳۷: سفر دو ماه از پاریس به رم

خرداد ۱۳۳۷: شرکت در بینال ونیز

۱۳۳۷: بازگشت به ایران

۱۳۳۷: آغاز کار در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرستی سازمان سمعی و بصری

فروردین ۱۳۳۹:شرکت در بینال دوم تهران‌. دریافت جایزه اول هنرهای زیبا

مرداد ۱۳۳۹:مسافرت به توکیو برای آموختن فنون حکاکی روی چوب‌. بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن

1340: توقف در هند در راه بازگشت به ایران‌.تماشای آگره و تاج محل

اردیبهشت ۱۳۴۰:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی‌، تهران

۱۳۴۰: انتشار مجموعه جدیدی از اشعار خود باعنوان «آوار آفتاب‌»

مهر ۱۳۴۰: آغازتدریس در هنرکده هنرهای تزئیینی‌، تهران

۱۳۴۰: انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود باعنوان «شرق اندوه»

اسفند۱۳۴۰: کناره‌گیری از مشاغل دولتی به طور کلی

خرداد ۱۳۴۱:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ‌، تهران

دی ۱۳۴۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر در تالار فرهنگ

۱۳۴۲: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش‌، تهران

تیر ۱۳۴۲:برگزاری نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان‌، دروس‌، تهران

۱۳۴۲: شرکت در بینال سان پاولو، برزیل

۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی هنر معاصرایران‌، موزه بندر لوهاورفرانسه

۱۳۴۲: شرکت در نمایشگاه گروهی گالری نیالا،تهران

۱۳۴۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری صبا، تهران

۱۳۴۳: سفر به هند( تماشای بمبئی‌، بنارس‌،دهلی‌، اگره‌، غارهای آجانتا، کشمیر); سفر به پاکستان‌( تماشای لاهور و پیشاور);سفر به افغانسان (اقامت در کابل‌). بازگشت به تهران

۱۳۴۴: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری بورگز، تهران

۱۳۴۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز، تهران

آبان ۱۳۴۴:انتشار شعر بلند«صدای پای آب‌» در فصلنامه «آرش‌ »

۱۳۴۴: سفر به اروپا(مونیخ و لندن‌).بازگشت به ایران

۱۳۴۵: سفر به اروپا(فرانسه‌،اسپانیا، هلند،ایتالیا، اتریش‌). بازگشت به ایران

۱۳۴۵: انتشار شعر بلند «مسافر» در فصلنامه«آرش‌»

بهمن ۱۳۴۶:برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون‌، تهران

بهمن ۱۳۴۶:انتشار یک مجموعه اشعار جدید با عنوان «حجم سبز» توسط انتشارات روزن

بهمن ۱۳۴۶:برگزاری شب شعر سپهری در گالری روزن

۱۳۴۷: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری مس‌، تهران

۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه فستیوال روایان‌،فرانسه

خرداد ۱۳۴۷: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ انستیتو گوته‌، تهران

شهریور ۱۳۴۷:شرکت در یک نمایشگاه گروهی دردانشگاه شیراز



۱۳۴۸: شرکت در فستیوال بین المللی نقاشی درفرانسه و اخذ امتیازمخصوص

۱۳۴۹: سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند.شرکت در یک نمایشگاه گروهی در شهر«بریج همپتن‌». بازگشت به ایران پس از هفت ماه اقامت در نیویورک‌. سفر دوباره به آمریکا

۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک‌. بازگشت به ایران

۱۳۵۰: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری لیتو، تهران

۱۳۵۱: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس‌، پاریس

۱۳۵۱: انتقال نمایشگاه گالری سیروس به گالری سیحون‌، تهران

۱۳۵۲: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر درگالری سیحون

۱۳۵۲: سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنره»

۱۳۵۳: سفر به یونان و مصر. بازگشت به ایران

دی ۱۳۵۳: شرکت درغرفه ایران در اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران

۱۳۵۴: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

خرداد ۱۳۵۵: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازارهنر» بال‌، سویس

خرداد ۱۳۵۶: انتشار «هشت کتاب‌» شامل مجموعه اشعار نشر شده
سپهری به اضافه مجموعه «ماهیچ‌، ما نگاه‌» توسط کتابخانه طهوری‌، تهران

۱۳۵۷: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

خرداد ۱۳۵۸: تجدید چاپ «هشت کتاب‌»

دی ۱۳۵۸: مسافرت به انگلستان برای درمان بیماری سرطان خون

اسفند ۱۳۵۸: بازگشت به ایران

اول اردیبهشت ۱۳۵۹: مرگ‌. در بیمارستان پارس‌، تهران‌. دفن روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قریه مشهد اردهال

رضا حاشیه باف بازدید : 230 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)
 

دیار هنرپرور و هنردوست کاشان بزرگان بسیاری را به خود دیده و در خویش پرورده است،از جملهء آن ها می توان به شاعر بلندآوازه شعر نو  پارسی،مرحوم سهراب سپهری اشاره نمود.

سهراب سپهری شاعر و نقاش معاصر ایران در 15 مهر ماه 1307 در کاشان پا به عرصه حیات گذشت.



خود سهراب می‌گوید: «من کاشی‌ام. اما در قم متولد شده‌ام.
سهراب پس از طی تحصیلات شش ساله ابتدایی در دبستان خیام کاشان (1319) و متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان (خرداد 1332) و به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران (خرداد 1324)، در آذر 1325 به استخدام اداره فرهنگ کاشان در آمد.

از لحاظ ساخت و قالب، شعر او در اکثر موارد آهنگین ارائه شده است. سهراب با استفاده از صداها و کلمات، موسیقی می‏آفریند، موسیقی نرم و رویا برانگیز شعر سهراب با هیچ شاعر دیگری اشتباه نمی‏شود و همین امر هنجار برجسته سبک او را به ویژه در کارهای اخیرش مشخص می‏کند. پیوند کلمات و همنشینی تصویرها در شعرهای او بدیع و پاکیزه از کار در آمده است.این تصویرها بیشتر از آن که در طبیعت قابل لمس باشد، در ذهن و روح خواننده حس می‏شود.

او برای بسیاری بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود. انسانی وارسته که به استعداد و توانایی ذاتی خویش تکیه داشت، تنها زیست و در این تنهایی از نیرنگ، دورویی و تقلب دور بود، گویی تمام فضیلت‏های یک هنرمند اصیل و نجیب ایرانی را در خود داشت.
وی در اردیبهشت سال 59 و در سن 52سالگی در اثر بیماری دیده از جهان فروبست.

مزاراین شاعرپارسی گو درصحن امامزاده سلطانعلی(ع)شهرمشهداردهال شهرستان  کاشان می باشد.

یکی از آثار ماندگار و دلنشین سهراب درعرصهءشعرنو"صدای پای آب" اوست،که آن را در سال 1343درقریهء "چنار"شهرستان کاشان سرود.

 اهل كاشانم
روزگارم بد نيست‌.
تكه ناني دارم ، خرده هوشي‌، سر سوزن ذوقي‌.
مادري دارم ، بهتر از برگ درخت‌.
دوستاني ، بهتر از آب روان‌.
و خدايي كه در اين نزديكي است‌:
لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب‌، روي قانون گياه‌.
من مسلمانم‌.
قبله ام يك گل سرخ‌.
جانمازم چشمه‌، مهرم نور.
دشت سجاده من‌.
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم‌.
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف‌.
سنگ از پشت نمازم پيداست‌:
همه ذرات نمازم متبلور شده است‌.
من نمازم را وقتي مي خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي«تكبيره الاحرام» علف مي خوانم‌،
پي «قد قامت» موج‌.
كعبه ام بر لب آب ،
كعبه ام زير اقاقي هاست‌.
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود
شهر به شهر.
«حجر الاسو د» من روشني باغچه است‌.
اهل كاشانم‌.
پيشه ام نقاشي است‌:
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است
دل تنهايي تان تازه شود.
چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم
پرده ام بي جان است‌.
خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است‌.
اهل كاشانم
نسبم شايد برسد
به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك " سيلك " .
نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد.
پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف‌،
پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ،
پدرم پشت زمان ها مرده است‌.
پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود،
مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد.
پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند.
مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟
من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟
پدرم نقاشي مي كرد.
تار هم مي ساخت‌، تار هم مي زد.
خط خوبي هم داشت‌.
باغ ما در طرف سايه دانايي بود.
باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه‌،
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود.
باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود.
ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب‌.
آب بي فلسفه مي خوردم‌.
توت بي دانش مي چيدم‌.
تا اناري تركي برميداشت‌، دست فواره خواهش مي شد.
تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت‌.
گاه تنهايي‌، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد.
شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت‌.
فكر ،بازي مي كرد.
زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار.
زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،
يك بغل آزادي بود.
زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.
طفل ، پاورچين پاورچين‌، دور شد كم كم در كوچه
سنجاقك ها.
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون
دلم از غربت سنجاقك پر.
من به مهماني دنيا رفتم‌:
من به دشت اندوه‌،
من به باغ عرفان‌،
من به ايوان چراغاني دانش رفتم‌.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته كوچه شك ،
تا هواي خنك استغنا،
تا شب خيس محبت رفتم‌.
من به ديدار كسي رفتم در آن سر عشق‌.
رفتم‌، رفتم تا زن‌،
تا چراغ لذت‌،
تا سكوت خواهش‌،
تا صداي پر تنهايي‌.
چيزهايي ديدم در روي زمين‌:
كودكي ديم‌، ماه را بو مي كرد.
قفسي بي در ديدم كه در آن‌، روشني پرپر مي زد.
نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت‌.
من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوفت‌.
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي بود، دوري شبنم بود،
كاسه داغ محبت بود.
من گدايي ديدم‌، در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست
و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز.
بره اي ديدم ، بادبادك مي خورد.
من الاغي ديدم‌، ينجه را مي فهميد.
در چراگاه «نصيحت» گاوي ديدم سير.
شاعري ديدم هنگام خطاب‌، به گل سوسن مي گفت: «شما»
من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلور.
كاغذي ديدم ، از جنس بهار،
موزه اي ديدم دور از سبزه‌،
مسجدي دور از آب‌.
سر بالين فقيهي نوميد، كوزه اي ديدم لبريز سوال‌.
قاطري ديدم بارش«انشا»
اشتري ديدم بارش سبد خالي« پند و امثال.
عارفي ديدم بارش «تننا ها يا هو.»
من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد.
من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .
من قطاري ديدم‌، كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت‌.)
من قطاري ديدم‌، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد.
و هواپيمايي‌، كه در آن اوج هزاران پايي
خاك از شيشه آن پيدا بود:
كاكل پوپك ،
خال هاي پر پروانه‌،
عكس غوكي در حوض
و عبور مگس از كوچه تنهايي‌.
خواهش روشن يك گنجشك‌، وقتي از روي چناري به زمين
مي آيد.
و بلوغ خورشيد.
و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح‌.
پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت‌.
پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت‌.
پله هايي كه به قانون فساد گل سرخ
و به ادراك رياضي حيات‌،
پله هايي كه به بام اشراق‌،
پله هايي كه به سكوي تجلي مي رفت‌.
مادرم آن پايين
استكان ها را در خاطره شط مي شست‌.
شهر پيدا بود:
رويش هندسي سيمان ، آهن ، سنگ‌.
سقف بي كفتر صدها اتوبوس‌.
گل فروشي گل هايش را مي كرد حراج‌.
در ميان دو درخت گل ياس ، شاعري تابي مي بست‌.
پسري سنگ به ديوار دبستان مي زد.
كودكي هسته زردآلو را ، روي سجاده بيرنگ پدر تف
مي كرد.
و بزي از «خزر» نقشه جغرافي ، آب مي خورد.
بند رختي پيدا بود : سينه بندي بي تاب‌.
چرخ يك گاري در حسرت واماندن اسب‌،
اسب در حسرت خوابيدن گاري چي ،
مرد گاري چي در حسرت مرگ‌.
عشق پيدا بود ، موج پيدا بود.
برف پيدا بود ، دوستي پيدا بود.
كلمه پيدا بود.
آب پيدا بود ، عكس اشيا در آب‌.
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون‌.
سمت مرطوب حيات‌.
شرق اندوه نهاد بشري‌.
فصل ول گردي در كوچه زن‌.
بوي تنهايي در كوچه فصل‌.
دست تابستان يك بادبزن پيدا بود.
سفر دانه به گل .
سفر پيچك اين خانه به آن خانه‌.
سفر ماه به حوض‌.
فوران گل حسرت از خاك‌.
ريزش تاك جوان از ديوار.
بارش شبنم روي پل خواب‌.
پرش شادي از خندق مرگ‌.
گذر حادثه از پشت كلام‌.
جنگ يك روزنه با خواهش نور.
جنگ يك پله با پاي بلند خورشيد.
جنگ تنهايي با يك آواز.
جنگ زيبايي گلابي ها با خالي يك زنبيل‌.
جنگ خونين انار و دندان‌.
جنگ «نازي» ها با ساقه ناز.
جنگ طوطي و فصاحت با هم‌.
جنگ پيشاني با سردي مهر.
حمله كاشي مسجد به سجود.
حمله باد به معراج حباب صابون‌.
حمله لشگر پروانه به برنامه ' دفع آفات ' .
حمله دسته سنجاقك‌، به صف كارگر ' لوله كشي ' .
حمله هنگ سياه قلم ني به حروف سربي‌.
حمله واژه به فك شاعر.
فتح يك قرن به دست يك شعر.
فتح يك باغ به دست يك سار.
فتح يك كوچه به دست دو سلام‌.
فتح يك شهر به دست سه چهار اسب سواري چوبي‌.
فتح يك عيد به دست دو عروسك ، يك توپ‌.
قتل يك جغجغه روي تشك بعد از ظهر.
قتل يك قصه سر كوچه خواب .
قتل يك غصه به دستور سرود.
قتل يك مهتاب به فرمان نيون‌.
قتل يك بيد به دست «دولت.»
قتل يك شاعر افسرده به دست گل يخ‌.
همه روي زمين پيدا بود:
نظم در كوچه يونان مي رفت‌.
جغد در «باغ معلق» مي خواند.
باد در گردنه خيبر ، بافه اي از خس تاريخ به خاور
مي راند.
روي درياچه آرام «نگين» ، قايقي گل مي برد.
در بنارس سر هر كرچه چراغي ابدي روشن بود.
مردمان را ديدم‌.
شهرها را ديدم‌.
دشت ها را، كوه ها را ديدم‌.
آب را ديدم ، خاك را ديدم‌.
نور و ظلمت را ديدم‌.
و گياهان را در نور، و گياهان را در ظلمت ديدم‌.
جانور را در نور ، جانور را در ظلمت ديدم‌.
و بشر را در نور ، و بشر را در ظلمت ديدم‌.
اهل كاشانم‌، اما
شهر من كاشان نيست‌.
شهر من گم شده است‌.
من با تاب ، من با تب
خانه اي در طرف ديگر شب ساخته ام‌.
من در اين خانه به گم نامي نمناك علف نزديكم‌.
من صداي نفس باغچه را مي شنوم‌.
و صداي ظلمت را ، وقتي از برگي مي ريزد.
و صداي ، سرفه روشني از پشت درخت‌،
عطسه آب از هر رخنه سنگ ،
چكچك چلچله از سقف بهار.
و صداي صاف ، باز و بسته شدن پنجره تنهايي‌.
و صداي پاك ، پوست انداختن مبهم عشق‌،
متراكم شدن ذوق پريدن در بال
و ترك خوردن خودداري روح‌.
من صداي قدم خواهش را مي شنوم
و صداي ، پاي قانوني خون را در رگ‌،
ضربان سحر چاه كبوترها،
تپش قلب شب آدينه‌،
جريان گل ميخك در فكر،
شيهه پاك حقيقت از دور.
من صداي وزش ماده را مي شنوم
و صداي ، كفش ايمان را در كوچه شوق‌.
و صداي باران را، روي پلك تر عشق‌،
روي موسيقي غمناك بلوغ‌،
روي آواز انارستان ها.
و صداي متلاشي شدن شيشه شادي در شب‌،
پاره پاره شدن كاغذ زيبايي‌،
پر و خالي شدن كاسه غربت از باد.
من به آغاز زمين نزديكم‌.
نبض گل ها را مي گيرم‌.
آشنا هستم با ، سرنوشت تر آب‌، عادت سبز درخت‌.
روح من در جهت تازه اشيا جاري است .
روح من كم سال است‌.
روح من گاهي از شوق ، سرفه اش مي گيرد.
روح من بيكار است‌:
قطره هاي باران را، درز آجرها را، مي شمارد.
روح من گاهي ، مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد.
من نديدم دو صنوبر را با هم دشمن‌.
من نديدم بيدي‌، سايه اش را بفروشد به زمين‌.
رايگان مي بخشد، نارون شاخه خود را به كلاغ‌.
هر كجا برگي هست ، شور من مي شكفد.
بوته خشخاشي‌، شست و شو داده مرا در سيلان بودن‌.
مثل بال حشره وزن سحر را مي دانم‌.
مثل يك گلدان ، مي دهم گوش به موسيقي روييدن‌.
مثل زنبيل پر از ميوه تب تند رسيدن دارم‌.
مثل يك ميكده در مرز كسالت هستم‌.
مثل يك ساختمان لب دريا نگرانم به كشش هاي بلند ابدي‌.
تا بخواهي خورشيد ، تا بخواهي پيوند، تا بخواهي تكثير.
من به سيبي خوشنودم
و به بوييدن يك بوته بابونه‌.
من به يك آينه‌، يك بستگي پاك قناعت دارم‌.
من نمي خندم اگر بادكنك مي تركد.
و نمي خندم اگر فلسفه اي ، ماه را نصف كند.
من صداي پر بلدرچين را ، مي شناسم‌،
رنگ هاي شكم هوبره را ، اثر پاي بز كوهي را.
خوب مي دانم ريواس كجا مي رويد،
سار كي مي آيد، كبك كي مي خواند، باز كي مي ميرد،
ماه در خواب بيابان چيست ،
مرگ در ساقه خواهش
و تمشك لذت ، زير دندان هم آغوشي‌.
زندگي رسم خوشايندي است‌.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ‌،
پرشي دارد اندازه عشق‌.
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو
برود.
زندگي جذبه دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه ، كه در دهان گس تابستان است‌.
زندگي ، بعد درخت است به چشم حشره‌.
زندگي تجربه شب پره در تاريكي است‌.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشه مسدود هواپيماست‌.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهايي «ماه» ، فكر بوييدن گل در كره اي ديگر.
زندگي شستن يك بشقاب است‌.
زندگي يافتن سكه دهشاهي در جوي خيابان است‌.
زندگي «مجذور» آينه است‌.
زندگي گل به «توان» ابديت‌،
زندگي «ضرب» زمين در ضربان دل ما،
زندگي « هندسه» ساده و يكسان نفسهاست‌.
هر كجا هستم ، باشم‌،
آسمان مال من است‌.
پنجره‌، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است‌.
چه اهميت دارد
گاه اگر مي رويند
قارچهاي غربت؟
من نمي دانم
كه چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر
زيباست‌.
و چرا در قفس هيچكسي كركس نيست‌.
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را بايد شست‌، جور ديگر بايد ديد.
واژه ها را بايد شست .
واژه بايد خود باد، واژه بايد خود باران باشد.
چترها را بايد بست‌.
زير باران بايد رفت‌.
فكر را، خاطره را، زير باران بايد برد.
با همه مردم شهر ، زير باران بايد رفت‌.
دوست را، زير باران بايد ديد.
عشق را، زير باران بايد جست‌.
زير باران بايد بازي كرد.
زير باران بايد چيز نوشت‌، حرف زد، نيلوفر كاشت
زندگي تر شدن پي در پي ،
زندگي آب تني كردن در حوضچه «اكنون» است‌.
رخت ها را بكنيم‌:
آب در يك قدمي است‌.
روشني را بچشيم‌.
شب يك دهكده را وزن كنيم‌، خواب يك آهو را.
گرمي لانه لكلك را ادراك كنيم‌.
روي قانون چمن پا نگذاريم‌.
در موستان گره ذايقه را باز كنيم‌.
و دهان را بگشاييم اگر ماه در آمد.
و نگوييم كه شب چيز بدي است‌.
و نگوييم كه شب تاب ندارد خبر از بينش باغ‌.
و بياريم سبد
ببريم اين همه سرخ ، اين همه سبز.
صبح ها نان و پنيرك بخوريم‌.
و بكاريم نهالي سر هر پيچ كلام‌.
و بپاشيم ميان دو هجا تخم سكوت‌.
و نخوانيم كتابي كه در آن باد نمي آيد
و كتابي كه در آن پوست شبنم تر نيست
و كتابي كه در آن ياخته ها بي بعدند.
و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد.
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون‌.
و بدانيم اگر كرم نبود ، زندگي چيزي كم داشت‌.
و اگر خنج نبود ، لطمه ميخورد به قانون درخت‌.
و اگر مرگ نبود دست ما در پي چيزي مي گشت‌.
و بدانيم اگر نور نبود ، منطق زنده پرواز دگرگون
مي شد.
و بدانيم كه پيش از مرجان خلايي بود در انديشه
درياها.


رضا حاشیه باف بازدید : 268 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)

سهراب سپهری

سهراب سپهری (۱۵ مهر ۱۳۰۷ کاشان – ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ تهران) شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند.[۱]

زندگی

 

سهراب سپهری در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد.[۲] پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رئیس تلگراف‌خانه کاشان بود. پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه‌جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.[۳]

دورهٔ ابتدایی را در دبستان خیام کاشان (شهید مدرّس فعلی) (۱۳۱۹) و متوسّطه را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند و پس از فارغ‌التحصیلی در خرداد ۱۳۲۲ در دورهٔ دوسالهٔ دانش‌سرای مقدماتی پسران به استخدام ادارهٔ فرهنگ کاشان درآمد.[۴] در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم‌زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از ۸ ماه استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعهٔ شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نیز دومین مجموعهٔ شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر ۱۳۳۳ در ادارهٔ کل هنرهای زیبا (فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.[۵]

سهراب به فرهنگ مشرق‌زمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر «حکاکی روی چوب» را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان‌ها نیز علاقه داشت؛ از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد.[۶]

در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمناً در مدرسهٔ هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام‌نویسی کرد. در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست طبقه آویزان می‌شد.[۷]

وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش می‌گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۳۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهٔ هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال ۱۳۴۱ فوت کرد. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال‌تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد. وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.

سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال‌طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه‌اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی‌هایی همراه بوده‌اند. برخی از کتاب‌های او چنین می‌باشند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به شعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری».

خانواده

مادر سهراب، ماه‌جبین، که اهل شعر و ادب هم بود، در خرداد سال ۱۳۷۳ درگذشت. منوچهر سپهری، برادر ارشد سهراب و تنها برادر وی که هم‌بازی دوران کودکی سهراب بود نیز در سال ۱۳۶۹ درگذشت. او سه خواهر به نام‌های همایون‌دخت، پری‌دخت و پروانه دارد.

شعر

 

وی در ابتدا به سبک نیمایی شعر می‌سرود ولی بعدها رویه خودش را باز شناخت. در این شیوه جدید سهراب سپهری بر دیدگاه انسان مدارانه و آموخته‌هایی که از فلسفه ذن فرا گرفته بود به شیوه جدیدی دست یافت که «حجم سبز» شیوه تکامل یافته سبکش محسوب می‌شود. وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهایی‌هایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود.[۸]

شعر وی صمیمی، سرشار از تصویرهای بکر و تازه‌است که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویر سازی می‌کند.[۹] از معروفترین شعرهای وی می‌توان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر اشاره کرد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است. کریم امامی که از دوستان نزدیک وی بوده در زمان حیاتش برخی از شعرهای سهراب را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است. در سال ۱۳۷۵، ترجمه انگلیسی دو مجموعه صدای پای آب و حجم سبز با ترجمه اسماعیل سلامی و عباس زاهدی توسط انتشارات زبانکده منتشر شد. بعدها نیز مترجمان دیگری شعرهای وی را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه کردند. در سال ۱۳۷۱ شعرهای منتخبی از دو کتاب حجم سبز و شرق اندوه با نام «ما هیچ، ما نگاه» توسط «کلارا خانیس» به زبان اسپانیایی ترجمه شد.[۱۰] در سال ۱۳۷۵ منتخبی از اشعار سهراب سپهری توسط هنرمند ایرانی جاوید مقدس صدقیانی به زبان ترکی استانبولی ترجمه و از سوی انتشارات YKY در کشور ترکیه منتشر شد.

نمونه اشعار

 

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند

قایق از تور تهی
و دل از آروزی مروارید،
همچنان خواهم راند
نه به آبیها دل خواهم بست
نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان

همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
«دور باید شد، دور
مرد آن شهر، اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد، دور
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

پشت دریاها شهری ست
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می‌نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد

پشت دریا شهری ست
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند

پشت دریاها شهری ست
قایقی باید ساخت
محمد نوری و محمد اصفهانی خوانندگان پاپ موسیقی ایران این قطعه شعر را آهنگسازی و اجرا نمودند.

نقاشی

وی در نقاشی از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهره‌مند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند. در آثار نقاشی اش رویکرد نوین و متفاوتی داشت به طوریکه فرم‌های هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. او در نقاشی به شیوه‌ای موجز، نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفه‌های شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. سپهری بیشتر نمایشگاه‌های داخلی آثار نقاشی اش را در «گالری سیحون» برگزار می‌کرد و عادت نداشت که برای روز معرفی در نمایشگاه شرکت کند.[۱۱] نقاشی سپهری هرچه پیش رفته کمتر به وسیلهٔ کنترل مستقیم قلم مو پدید آمده و در سری آثار متاخرش بیشتر رفتاری فی البداهه توسط ابزارهای غیر سنتی نقاشی ست؛ شهروز نظری دراین باره می‌نویسد: او در آخرین دوران کاری اش به تکنیکی از بافت گذاری (texture) دست یافت که تا به امروز برای بسیاری از هنرمندان دست نیافتنی به نظر می‌رسد. درخت‌های او نتیجه پرهیزش از رنگ گذاری با قلم مو هستند. او در این آثار حوادث رنگی را تبدیل به موضوع آثارش می‌کند. استفاده از کاردک‌های بزرگ چوبی و رنگ‌های رقیق شده و بافت ریز و درهم شده پارچه‌های بوم محصول تحقیقات وسیع او بر نقاشی آن سال‌های غرب (آبستره) و شگردهای نقاشی سنتی مشرق زمین است.[۱۲]

امضای وی بر روی نقاشی‌هایش به خط نستعلیق بوده که به نظر مرتضی ممیز جلوه از روحیه فروتنانه و ایرانی اش دارد.[۱۳] از آثار او می‌توان به «طبیعت بیجان» ۱۳۳۶، «شقایقها، جویبار و تنه درخت» ۱۳۳۹، «علفها و تنه درخت» ۱۳۴۱، «ترکیب بندی با نوارهای رنگی» ۱۳۴۹، «ترکیب بندی با مربعها» ۱۳۵۱ و «منظره کویری» ۱۳۵۷ اشاره کرد.[۱۴] برخی از آثار وی در نزد مجموعه داران و دوستان سپهری قرار دارد و پروانه سپهری خواهر سهراب، آثاری از وی را که در اختیار داشت به موزه کرمان اهدا نمود.[۱۵]

سپهری رکورددار قیمت نقاشی مدرن ایرانی است. در سال ۱۳۹۳ دو تابلو وی (تابلو تنه درختان و دیگری یک تابلوی انتزاعی)[۱۶] به قیمتِ یک‌میلیاردوهشتصدمیلیون به فروش رسید. در سال ۱۳۹۵ نیز، دو تابلو دیگر از مجموعه تنه‌های درخت وی در حراج تهران به بالاترین قیمت پیشنهادی (اثر اول ۳ میلیارد و اثر دوم ۱ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان) به فروش رسید.[۱۷]

درگذشت

 

سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین سبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان‌علی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.

در ابتدا یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری نصب‌شد، و سپس با حضور خانواده وی سنگ سفید رنگی جایگزین آن گردید که بر روی آن قسمتی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده‌بود:[۱۸]

به سراغ من اگر می‌آیید    
نرم و آهسته بیایید    
مبادا که ترک بردارد    
چینی نازک تنهایی من    

این سنگ در مهر ۱۳۸۴ با بی‌دقتی کارگران و به علت سقوط مصالح ساختمانی بر روی آن شکست و با سنگ سفیدرنگ دیگری که سعی شده‌بود با سنگ قبلی شباهت داشته‌باشد تعویض شد.[۱۸][۱۹] در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷، سنگ بزرگتر سیاهرنگی بر روی سنگ سفید نصب گردید.[۲۰]

نکوداشت

در روز ۱۵ مهر ۱۳۸۷ به مناسبت هشتادمین سالروز تولد سهراب سپهری، با اهدای ۸۰ شاخه گل، مراسمی بر سر مزار وی برگزار شد. سپس این مراسم در مجموعه فرهنگی اقامتی خانهٔ احسان، از اماکن تاریخی کاشان، ادامه یافت. در این مراسم چهره‌های فرهنگی و هنری همانند: احمد سمیعی گیلانی، شهرام ناظری، علی دهباشی و امین‌الله رشیدی حضور داشتند.[۲۱]

حواشی

در شهر کاشان که زادگاه سپهری هست هیچ خیابان و یا کوچه‌ای به نکوداشت نام سهراب سپهری نام‌گذاری نشده است و این مسئله همواره از سوی هنر دوستان و هنرمندان کاشانی هر از چند گاهی مورد انتقاد و اعتراض واقع می‌شود، از جمله این اعتراضات می‌توان به راه‌انداختن کمپین‌های اینترنتی در شبکه‌های مجازی برای درخواست از شهرداری کاشان برای نام‌گذاری خیابانی در کاشان بنام سهراب سپهری اشاره کرد و همچنین در فروردین سال ۱۳۹۴ ویدیوی از سوی یکی از گرافیتی کاران شهر کاشان منتشر شد که نام سهراب سپهری را روی دیواری در شهر کاشان به نگارش در می‌آورد این گرافیتی نیز با اعتراض به همین مسئله که چرا خیابانی در کاشان بنام سهراب وجود ندارد انجام شده بود! به فاصله کوتاهی از انتشار این ویدیو در اینترنت، مستند زندگی سهراب از شبکه تلویزیونی استان اصفهان پخش شد که در انتهای آن مستند باز هم به همین مسئله نبود خیابان سهراب سپهری در کاشان، اشاره شد! تلاش‌ها برای متقاعدکردن شهرداری کاشان برای نام‌گذاری خیابانی بنام سهراب سپهری بی‌نتیجه مانده است.[۲۲][۲۳]

سفرهای خارج از کشور

 

نمایشگاه‌های نقاشی

از جمله نمایشگاه‌های نقاشی که سهراب سپهری در آن‌ها حضور داشت، یا نمایشگاه انفرادی وی بودند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:[۲۴]

  • اولین دوسالانهٔ تهران (فروردین ۱۳۳۷)؛
  • دوسالانهٔ ونیز (خرداد ۱۳۳۷)؛
  • دو سالانهٔ دوم تهران (فروردین ۱۳۳۹، برندهٔ جایزهٔ اول هنرهای زیبا)؛
  • نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران (اردیبهشت ۱۳۴۰)؛
  • نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران (خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه گیل گمش (تهران، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان (تهران، تیر ۱۳۴۲)؛
  • دوسالانهٔ سان پاولو (برزیل، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه گروهی هنرهای معاصر ایران (موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه نیالا (تهران، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه صبا (تهران، ۱۳۴۲)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بورگز (تهران، ۱۳۴۴)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون (تهران، بهمن ۱۳۴۶)؛
  • نمایشگاه گروهی در نگارخانه مس تهران (۱۳۴۷)؛
  • نمایشگاه جشنوارهٔ روایان (فرانسه، ۱۳۴۷)؛
  • نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ مؤسسه گوته (تهران، خرداد ۱۳۴۷)؛
  • نمایشگاه دانشگاه شیراز (شهریور ۱۳۴۷)؛
  • جشنوارهٔ بین‌المللی نقاشی در فرانسه (اخذ امتیاز مخصوص، ۱۳۴۸)؛
  • نمایشگاه گروهی در بریج همپتن آمریکا (۱۳۴۹)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه بنسن نیویورک (۱۳۵۰)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه لیتو (تهران، ۱۳۵۰)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیروس (پاریس، ۱۳۵۱)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۱)؛
  • اولین نمایشگاه هنری بین‌المللی تهران (دی ۱۳۵۳)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۴)؛
  • نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازار هنر» (بال، سوییس، خرداد ۱۳۵۵)؛
  • نمایشگاه انفرادی در نگارخانه سیحون تهران (۱۳۵۷.
رضا حاشیه باف بازدید : 2300 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)

 روستای قهرود در 40 کیلومتری کاشان و در میان رشته‌ کوه‌های مرتفع کرکس در منطقه‌ای خوش‌آب و هوا واقع شده است. این روستا از شمال با شهر قمصر و از جنوب غربی با کامو و رچقاده و از مشرق با روستای ابیانه و از شمال غرب با روستای قزاآن همسایه است. قهرود از زمستان‌های بسیار سرد و تابستان خنک یا آب و هوایی مطبوع برخوردار است. این روستای زیباٰ علاوه بر برخورداری از جاذبه‌های طبیعی بکر و بار ارزش به دلیل قرار گرفتن در مسیر راه شمال به جنوب کشور و مردم خونگرم و مهمان نواز همواره مورد توجه سیاحان و فرستادگان دول خارجی قرار گرفته و در سفرنامه‌های خود به وصف قهرود پرداخته‌اند. درگذر تاریخ آثاری از دوران قبل از اسلام در قهرود وجود دارد که ایناحتمال را قوت بخشیده که قهرود دارای موقعیت قابل توجهی در ایران باستان بوده است. در دواران اسلامی بر رونق این روستا افزوده شد. شاید یکی از قدیمی‌ترین آثار بجا مانده تا عصر ما، مسجد «کله» است. بر روی کاشی محراب مسجد، تاریخ این بنا نوشته شده قهرود، از همان آغاز، اسلام را تشیع و ولایت اهل بیت پذیرفت و به دلیل موقعیت کوهستانی و قرار داشتن در مسیر اصلی، ملجا تعدادی از امام‌زادگان شد. این قضیه دشمنان بر آن داشت برای دستگیر آن بزرگوران، بارها به قهرود هجوم آورند. البته اهالی قهرود؛ از معرقی و تحویل این مهمنانان بزرگوار، خودداری می‌کردند. این امر باعث بروز جنگ‌های متعدد از جمله در منطقه آل شهدا‌شد. -3 در سفرنامه‌ها روستای قهرود به دلیل واقع شدن در مسیر مواصلاتی و برخورداری از آب و هوای مطبوع، باغ‌‌ها و دخرتان سربه فلک کشیده قراوان و میوه‌های خوش‌بو و خوش‌طعم و لبنیات بسیار لذیذ و داشتن کاورانسراهای متعدد و کاروان‌دارها و سوابق فرهنگی و دینی و آثار و ابنیه و امامزادگان و سد قهرود و نزدیکی با کرکس، مورد توجه عابران به ویژه مستشرقان و صاحب‌منصبان و نمایندگان دولت‌های خارجی مانند «ادوارد براون».«لرد کرزن»، «مادام دیالافوآ»، «سدیدالسلطنه» و بانو «دوراند» همسر وزیر مختار انگلیس قرار گرفته است و در یاداشت‌ها و سفرنامه‌های خود از این روستا نام برده‌اند. پس از انقلاب مردم قهرود همپای دیگر هموطنان در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی تلاش‌های فرواوانی کردند که وسوابق و خاطرات آن در ذهن مردم منطقه ماندگار است با آغاز تهاجم دشمن به ایران و جوانان قهرودی داوطلبانه و مشتاقانه به سمت جبهه‌ها شتافتند. تقدیم بیش از 50 شهید از جمله سردار پرافتخار شهید حاج عباس کرینی، فرمانده لشکر محمد رسول‌الله (ص) از افتخارات مردم این روستا در دفاع از کشور است. قهرودی‌ها دارای زبان و لهجه ویژه‌ای هستند. این زبان‌ در روستا‌ها مجاور با کمی اختلاف کاربرد دارد و از لهجه‌های زبان قدیمی ایران باستان است. مردم روستا تلاش می‌کنند این لهجه و زبان را حفظ کنند و به نسل جدید انتقال دهند. file آثار تاریخی مسجدعلی، مسجد قدیم جامع، مسجد کله، حمام‌های قدیمی قهرود، برج‌هایی که در دو طرف‌آبادی و در ارتفاعات ساخته شده و تا این اواخر بقایای آن برجا بود، کاروانسراهای متعدد از جمله کاروانسرای شاه عباسی، سد قهرود که در سال 1010 هجری قمری بدستور «شیخ بهائی» بنا شد، از آثار باستانی و تاریخی قهرود به شمار می‌روند. در روستای قهرود محصولات کشاورزی مناطق سردسیری همچون گردو، بادام، زردآلو، گوجه‌سبز و گندم و جو و سایر محصولات کشاورزی تولید می‌شود. وسعت زیاد باغ‌ها، این روستا را به قطب تولید خشکبار در میان روستاهای منطقه تبدیل کرده است. صنعت روستا قهرودی‌ها مردمی پرتلاش و متعصب نسبت به توسعه روستای خود هستند به همین سبب در کنار بخش کشاورزی که عمده فعالیت مردم روستا را تشکیل می‌دهد برای جلوگیری از مهاجرت احتمالی و ایجاد اشتغال اقدام به تاسیس کارخانه‌های متعددی کرده‌اند که علاوه بر ایجاد اشتغال برای مردم روستا جوانان جویای کار روستاهای مجاور را هم به خود جذب مرده‌است. تولید پوشاک، صنایع رنگرزی، تولید کارتن، کارخانه تولید سنگ از جمله این صنایع است. -6 امامزادگان مدفون در روستای قهرود امامزادگان مدفون در روستای قهرود بنحوی که در کتب نسب‌شناسی عربی و فارسی و نیز در معجم‌البلدان آمده است این روستا پذیرای 11 تن از فرزندان حضرت زهرا(س) میباشد که بترتیب زیر میباشند: 1- بی‌بی شهربانو: در بین سنوات 42 تا 60 ه.ق یکی از دختران حضرت زهرا وارد قهرود می‌شود و در این روستا بر اثر مریضی متوفی می‌گردند که وی را اهالی علوی مذهب قهرود در محلی که اکنون به مسجد قریب مشهور است مدفون می‌سازند ایشان خواهرزاده هلال بن علی(ع) و نوه امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب می‌باشند. 2- محسن بن حسن بن علی(ع) 3- عدنان بن جعفر بن ابی‌طالب(ع) این دو تن سادات در زمان جنگ امام حسن مجتبی(ع) از عراق راهی ایران و از آنجا راهی کاشان می‌گردند و در آنجا چهار هزار لشکر جمع‌آوری کرده به جهت حرکت به اصفهان از راه قهرود وارد این روستا میشوند و در این روستا بیمار میشوند و مدت 26 روز در این روستا اقامت داشتند مردم مهاباد اصفهان که پدرانشان در جنگ صفین از حضرت علی(ع) شکست خورده و کشته شده بودند کینه اهل بیت را داشتند از راه دوستی وارد روستا شدند و در خواب سر از بدن آن امامزادگان شریف جدا نموده و متوالی می‌گردند اهالی از عقب آنها شتافته و سر امامزاده عدنان را گرفته و به روستا می‌آورند ولی دارندگان سر امامزاده محسن فراری میشوند و سر آن شریف در تتماج توسط اهالی آن قریه گرفته و به آن روستا مدفون می‌گردد در قهرود به دستور حاج عبدالمطلب قهرودی بدن امامزاده محسن در محل مسجد علی دفن می‌گردد و محل به بقعه محسن نامیده میشود و پیکر امامزاده عدنان در سفلای قهرود در جوینان مدفون گردیده و محل به بقعه عدنان مشور می‌گردد. 4- زین بن زین‌العابدین(ع): این امامزاده گرامی از نسل امام زین‌العابدین میباشد در زمان منصور دوانقی که اهل بیت در فشار بودند از عراق متواری و به کاشان می‌آیند و از آنجا راهی قهرود می‌گردند مامورین رسیده و با وی درگیر می‌گردند علویون قهرود با ایشان همکاری می‌نمایند البته سه تن از فرزندان امام سجاد(ع) به نامهای الیاس، شعیب و موسی نیز به همراه ایشان بوده‌اند آن سه بزرگوار مجروح و متواری می‌گردند و در کوه‌های اطراف قهرود و جهق در محلی که اکنون به شهسواران مشهور است متوفی می‌گردند و در آنجا مدفون میشوند اما امامزاده زید بن محمد بن احمد بن امام زین‌العابدین بروایتی در دره زین‌العباد پس از مجروح شدن شهید و مدفون می‌گردند و به روایتی نیز در بقعه محسن مدفون شده و محل علاوه بر بقعه محسن به زیدیه نیز مشهور می‌گردد، سر ین امامزاده در تتماج مدفون میباد. 5- حسین بن محسن بن امام موسی کاظم(ع) 6- علی بن محمد بن امام موسی کاظم(ع) 7- صدیقه بنت موسی(ع) 8- زکیه بنت موسی بن جعفر(ع) 9- رقیه بنت موسی بن جعفر(ع) این عزیزان فاطمه(س) پس از شهادت امام رضا(ع) از قم به کاشان متواری می‌گردند و از آنجا به قهرود میرونددر این روستا به عزت و حرمت نگه داشته میشوند به‌ناگاه لشکر دشمن از راه می‌رسد از ساکنین قهرود جویا می‌گردند اهالی ابا می‌نمایند و بالاخره کار به جدال و نزاع می‌انجامد پس از پنج روز کار بر مسلمین ضیق شده و شاهزادگان را کشته و اهالی را اسیر از آنجا به مشهد می‌‌برند و از آنجا عده‌ای به سمنان و دیگران به اصفهان تبعید می‌گردند. قلیل کسانی که در قهرود مخفی شده بودند به ظهور آمده و کشتگان من‌جمله امامزادگان را دفن می‌نمایند. امامزاده حسین(ع) را در جوینان بر روی بقعه عدنان دفن نموده و محل به شاهزاده حسین(ع) مشهور می‌گردد. سه تن از به‌روایتی خواهران یا خواهرزادگان امام رضا(ع) نیز وسط قبرستانی در میان باغستان‌های محله‌ی بالای قهرود مدفون و بر روی قبرشان نیز بقعه‌ای ساخته می‌شود که الحال به مسجد ابوالفضل(ع) مشهور است. امامزاده علی بن محمد بن موسی‌الکاظم(ع) نیز در محل زیدیه(بقعه محسن) دفن گردیده و محل به بقعه علی نامیده می‌گردد. 10- زینب بنت محمد بن موسی بن جعفر(ع): قریب سه ماه از واقعه‌ی فوث گذشته است که خواهر امامزاده محمد(ع) به زیارت مرقد نورانی برادرش می‌آید و از ناراحتی مریضه و متوفیه می‌گردد و در جوار برادرش به خاک سپرده می‌شود. محل دفن آن بانوی گرامی به زینبیه مسمی می‌گردد و در زمان متوکل ملعون که آثار امامان و امامزادگان را از بین می‌بردند اهالی بقعه و مرقتین را برداشته و محل را مسمی نمودند به مسجد علی(ع) که تا امروز به این نام مانده است. 11- امامزاده محمود بن حسن بن موسی بن جعفر(ع): در زمان هارون‌الرشید ملعون زمانیکه فرزندان حضرت زهرا(ع) را به شهادت می‌رسانند در اصفهان این عزیز زهرا را به شهادت رسانده و سرایشان را از آنجا به کاشان حرکت می‌دهند تا به مشهد ببرند در قهرود در محله اشترکشان اهالی با مامورین درگیر شده و پس دادن 70 شهید سر را گرفته و در وسط آبادی در محلی دفن نموده و محل را از ترس معاندین به مسجد کلّه مشهور می‌نمایند. مآخذ: بحرالانصاب موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی بحرالانصاب موجود در کتابخانه حرم حضرت معصومه(ع) بحرالانصاب موجود در کتابخانه حضرت شاه عبدالعظیم حسنی معجم البلدان 5. بخشی از متن کتاب ایران نوشته اولیور واتسون جلد 13 منبع : گردآوری از سه نشانه انتهای خبر : روستای قهرود، بهشتی بر روی زمین.

رضا حاشیه باف بازدید : 477 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)

موقعیت جغرافیایی

قمصر در درون دره‌ای به طول ۹ و عرض ۵ قرار دارد. قمصر در استان اصفهان و شهرستان کاشان واقع شده است. قمصر سکونتگاهی است که به لحاظ موقعیت هندسی، َ۲۶ ۰ ۵۱ طول شرقی وَ ۴۵ ۰ ۳۳ عرض شمالی واقع شده‌است. این شهر با ارتفاع متوسط ۱۹۰۰ متر از سطح دریا هم چون کمربندی سبز با بازوهای متعدد در امتداد دره‌های کم شیب کوه‌های بخش مرکزی ایران، تنیده شده‌است.

پایتخت گل و گلاب

آنچه دربارة قمصر و کیفیت گل محمدی آن می‌دانیم بیشتر محدود به کیفیت گلاب ناب است. در صورتی که اساسی‌ترین ترکیبی که موجب اشتهار این محصول شده است میزان فوق‌العادة اسانس گل قمصر است. البته در اینجا شایان ذکر است که اسانس با عطر تفاوت دارد بدین معنا که عطر بخش پارافینی اسانس می‌باشد. در این خصوص به نقل از متخصصان این امر آمده است: در سالهای ۱۳۵۴–۱۳۵۲ خورشیدی کارشناسان بلغاری که روی گل سرخ محمدی بررسی می‌کردند دریافتند که گل سرخ محمدی قمصر در سنجش با نمونه‌های همگون در دیگر نقاط کشورمان از کیفیت چشمگیر و برتر برخوردار است. از همین روصنایع یشرفته عطرسازی جهان، به ویژه کسورهای اروپایی ـ که از فناوری‌های گسترده و بالایی برای تبدیل آن به فراورده عطر بهره‌مندندـ به کاربرد اسانس عطر گل محمدی قمصر روی آورده‌اند؛ به گونه‌ای که همه ساله مقدار زیادی اسانس تولیدی به وسیله کشورهای اروپایی از ایران خریداری می‌شود. این زمینه (کیفیت اسانس قمصر) سبب گشته تا عطر و گلاب قمصر از دیرباز همانند فرآورده نامی ماندگار بماند. علت این همه تأکید بر گلاب قمصر مرغوبیت فوق‌العاده گل تولیدی قمصر بوده و این به سبب شرایط طبیعی ویژة قمصر است. چه در گذشته و چه در امروز بهترین و عالیترین محصول گل و گلاب و طلای معطر با عیار بسیار بالا که دقیقاً منطبق با استانداردهای آن می‌باشد محصول آب و خاک و اقلیم این سازمان است. در کنار این عامل اساسی، روش سنتی گلابگیری قمصر را باید حاصل هنر، ذوق، سلیقه، پشتکار و ابتکار مردم آن دانست. مردمی که با الهام از فرهنگ اراده و سابقة درخشان نظام اجتماعی خویش آن را پرورانیده و توسعه داده‌اند. از این رو باید برای تجارب ارزشمندی که طی سالیان دراز در این مسیر کسب کرده‌اند ارزش‌گذاری نمود.

تاریخچهٔ گل و گلاب

برای انواع گل رز (Rose) در فارسی نامهایی مانند سرخ‌گل، گل محمدی یا گل چای ذکر شده‌است. البته این نام بیانگر تنوع گستردة گونه‌های آن نیست چراکه تاکنون بیش از ۲۰۰۰۰ گونه گل رز شناخته شده‌است. این گل گذشته از آن که سر دستة تیرة مهمی از گیاهان است از نظر ساختمان، رنگ و عطر گلهایش کاملترین نوع گل بوده و تاکنون هیچ‌یک از جنس‌ها و نژادهای متنوع گیاهان در تنوع و تکامل به پای این گل نرسیده‌است. نژاد گل سرخ به ۷ دسته تقسیم شده‌است:

سرخ گل فرانسه نسترن گل چای سرخ گل با گلهای متعدد سرخ گل مینیاتور سرخ گل بنگال سرخ گل ایران در بین گونه‌های متنوع رزها و سرخ‌گل‌ها، سرخ گل ایران یا گل محمدی که از خانوادة Rosaceus است و در منابع مختلف و در کشورهای غربی و انگلیسی زبان به Domask Rose معروف است. این گونه منحصر به ایران می‌باشد. بطور کلی در منابع مختلف و طبق نظر اکثر کارشناسان زیست گیاهی گونة مذکور از ابتدا در ایران پرورش یافته و از این کشور به دیگر نقاط جهان پخش شده‌است.

گل محمدی یا طلای معطر از نظر ویژگیهای فیزیکی و شکل ظاهری دارای خصوصیات زیر است:

گل نیمه پر پر، صورتی رنگ و بسیار خوشبو، برگ‌گلها به شکل تخم مرغی، دارای ۵ تا ۷ برگچه و یک دم برگ، شکل گیاه آن بوته‌ای پر پشت با بلندای نزدیک به ۱٫۵ متر، دارای خارهای ریز بیشمار روی ساقه‌ها به ویژه در ساقه‌های جوان آن.

در نشست مورخ ۱۳۷۴/۹/۲۲ شمسی که با حضور ریاست انجمن باغبانی ایران و شماری از استادان دانشگاه‌های ایران برگزار گردید، گل سرخ محمدی با ویژگیهای مذکور به عنوان گل ملی کشور تأیید و برگزیده شد.

حوضه

حوضه از ارتفاعات جنوبی شهر قمصر سرچشمه می‌گیرد. این ارتفاعات سرد و برف گیر بوده که بلندترین قله آن گرگش (قله رفیع) با ارتفاع ۳۵۸۸ متر، (در ردیف کرکس) پایدارترین کانون آبی و منبع تغذیه کننده آبهای سطحی و زیرزمینی منطقه قمصر و مناطق اطراف می‌باشد. رودخانه قمصر از ارتفاعات ۳۰۰ متری جنوب جوره شروع شده، با عبور از وسط قمصر در ارتفاعات ۱۱۰۰ متری به دشت الگو:کاشان و در نهایت به پایاب خود، مسیله قم می‌ریزد.

در بین آبهای سطحی این حوضه، مهمترین جریان آب سطحی رودخانه قمصراست که از یک سو در تمام ایام سال دائماً در جریان است، و از دیگر سو، تغییرات دبی بسیار زیادی دارد که براساس تقسیم‌بندی تاریخی و ملکی، که طبق حد متوسط آب دهی در فصل تابستان صورت گرفته (۶ دانگ)، شامل ۶ جوی است.

آثار تاریخی

قمصر در هزار توی تاریخ خود ناگفته‌هایی چنان گنجینه‌های گرانبها دارد که تاکنون بر اثر عوامل گوناگون مهجور و ناشناخته مانده‌است. آوای قمصر بر آن است از این شماره به مساعدت محققین و دانشجویان به این مهم پرداخته و دیوان گذشته را در برابر دیدگانتان ورق زند. در ۵ کیلومتری شمال قمصر و ۳۰ کیلومتری جنوب کاشان، در تنگنای رودخانه قمصر به طرف جلگه کاشان سدی موسوم به سد قمصر ساخته شده‌است. تاریخ ساخت سد را به دوره سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی (۴۸۵–۴۶۵ ه-ق) نسبت داده‌اند. با توجه به شباهتهای بسیاری که میان طرح و معماری ساختمان فعلی سد قمصر با سد قهرود وجود دارد این نتیجه حاصل می‌شود که سد مربوط به ملکشاه سلجوقی به مرور زمان تخریب گردیده و مجدداً در دوره صفویه (شاه عباس اول) سد فعلی برروی شالوده سد باقی‌مانده از سد دوره سلجوقی احداث شده‌است. دیوار سد در عمق دره در حدود ۴۰ متر طول و در سطح فوقانی در حدود ۸۰ متر طول و ۲۲ متر ارتفاع دارد. ضخامت دیواره سد ظاهراً در مرحله اول ساخت حدود ۱۴ متر بوده که بعداً به حدود ۲۶ متر افزایش یافته‌است. مصالح مورد استفاده در سد سنگ و ملات ساروج می‌باشد. دیواره اصلی سد در قسمت زیر آب و در وسط دارای جزر پشتیبانی محکمی بوده، که دیواره را در مقابل فشار وارده از طرف مخزن حمایت می‌کرده‌است. ظاهراً این جزر کافی نبوده و مجدداً در قسمت زیر آب و به فاصله ۵/۱۲ متری دیواره اصلی، دیواره دیگری به ضخامت ۳ تا ۴ متر کشیده شده‌است. سپس فاصله بین آن دو را با سنگ و ملات پر نموده‌اند. در حاشیه شرقی سد، رأس بقایای آب گذاری باقی‌مانده که ظاهراً آب اضافی و طغیانی سد از طریق آن خارج می‌گردیده‌است. معمار سد جهت تنظیم بموقع آب پشت سد و جلوگیری از فشار وارده بر دیواره آبگیر از طریق آن خارج می‌گردیده‌است. معمار سد جهت تنظیم به موقع آب پشت سد و جلوگیری از فشار وارده بر دیواره آبگیر (مخزن) اقدام به ساخت دو دریچه برجی شکل به فاصله حدود ۲۰ متر از یکدیگر بر روی دیواره سد نموده‌است.

خانه های تاریخی قمصر

در خصوص خانه های تاریخی قمصر می توان گفت: به علت خوش نشین بودن قمصر ـ از گذشته های دور ـ عمارت های اعیانی زیادی در مناطق دلپذیر، خاصه مسیر رودخانه احداث شده است كه در اثر بلایای طبیعی نظیر سیل وزلزله، اثری از آنها بر جای نمانده است؛ خاصه وقوع زلزله سال ۱۲۶۰ كه كم تر خانه ای سالم مانده است. اما در حال حاضر در محدوده محله تكچه كه از زمان صفویه در اثر احداث مسیر جدید آب رودخانه شكل می گیرد.
خانه های تاریخی زیادی وجود دارد؛ از جمله: خانه حاج مانده علی و احسانی ها و رفوئی ها . در این میان خانه حاج مانده علی از قدیمی ترین این خانه هاست و طبق تاریخ موجود بر روی تخته های سقف آن كه دوبار بازسازی آن را نوشته است.
تاریخ آن به سال ۱۲۶۰ (سال زلزله) بر می گردد. هم چنین خانه شكه عمدتا تاریخ ساخت آن را ۱۳۱۵ هـ ق ذكر می كنند. در این جا شایان ذكر است: این تاریخ ها مربوط به بازسازی سقف های این خانه ها بعد از زلزله است در صورتی كه ریشه ها و طرح و بنای اولیه آنها حداقل ۲۰۰ سال قدمت دارد زیرا كه خانه احسانی ها با توجه به جدید بودن آن نسبت به خانه حاج مانده علی، توسط حاج میزرا علی پدر حاج میرزا اقا احسان بنا شده كه حیات وی مربوط به ۱۵۰ سال پیش است. حاج میرزا آقا احسان خانه حاج مانده علی را بعد از مرگ وی خریداری می كند و اكنون به نام خانه احسانی ها در كنار آن است.
از این رو این خانه های تاریخی حداقل ۲۰۰ سال قدمت دارد و ما در حال حاضر به عنوان دو خانه احسانی ها از آنها نام می بریم و این دو خانه مهم ترین خانه های اعیانی و تاریخی قمصر است. این خانه ها به سبك ییلاقی با وسعت زیاد، ایوان های با شكوه و متعدد و عناصر مختلف سنتی، در چند طبقه بنا شده است، نقل است كه مستوفی الممالك قاجار نیز در سفر به قمصر در این خانه ها سكونت گزیده است.

 

این مطلب را هم ببینید :  شهر بن

خانه های تاریخی قمصر

خانه های تاریخی قمصر

خانه های تاریخی قمصر

خانه های تاریخی قمصر

خانه های تاریخی قمصر

خانه های تاریخی قمصر

خانه های تاریخی قمصر

اطلاعاتی در مورد قمصر کاشان

 قمصر کاشان بیا تا سوی قمصر بار بندیم دو روزی بر بروت ری بخندیم (ملک الشعرائ بهار) قمصر قطعه کوچکی از باغ بهشت این شهر با ارتفاع متوسط 1900 متر از سطح دریا هم چون کمربندی سبز با بازوهای متعدد در امتداد دره های کم شیب کوه های بخش مرکزی ایران ، تنیده شده است. قمصر از نظر حدود جغرافیایی در محدوده سیاسی – اداری استان اصفهان بوده، و به لحاظ تقسیمات استانی ، زیر مجموعه شهرستان کاشان است . قمصر به عنوان نقطه شهری و مرکزی بخش قمصر در دامنه های کوهستانی جنوب شهر کاشان است . بخش قمصر با 25 آبادی دارای سکنه ، شامل دو شهر است به نام های قمصر و جوشقان کامو و دهستانهای قهرود و مسلم آباد و حسین آباد ، قزاآن و الزگ و کلوخ می باشد . قمصر در فاصله 30 کیلومتری کاشان و در فاصله 160 کیلومتری از شهر اصفهان – از مسیر جاده قهرود – قرار دارد و 180 کیلومتری اصفهان از طریق اتوبان تهران-کاشان- اصفهان قراردارد. محلات شهر قمصر به علت جدایی از یکدیگر در طول زمان ، تمام عناصرعمومی و اجتماعی لازم را در خود پرورانیده اند؛ به نحوی که هر محله دارای مساجد و تکایای بزرگ و منظم ، حمام، آب انبار، مدرسه ابتدایی، مراکزتجاری و ...است. و در اینجا لیست بعضی از محله های شهر قمصر را نام می بریم: بالا، بن رود، پائین، سادات، سردشت، سررود، فرفهان، مازگان و میان ده. در 5 کیلومتری شمال قمصر و 30 کیلومتری جنوب کاشان، در تنگنای رودخانه قمصر به طرف جلگه کاشان سدی موسوم به سد قمصر ساخته شده است. تاریخ ساخت سد را به دوره سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی (485-465 ه-ق) نسبت داده اند. با توجه به شباهتهای بسیاری که میان طرح و معماری ساختمان فعلی سد قمصر با سد قهرود وجود دارد این نتیجه حاصل می شود که سد مربوط به ملکشاه سلجوقی به مرور زمان تخریب گردیده و مجدداً در دوره صفویه (شاه عباس اول) سد فعلی برروی شالوده سد باقی مانده از سد دوره سلجوقی احداث شده است. قمصر پایتخت گل و گلاب ایران گل محمدی از هر حیث گونه‌ای متعلق به ایران است. در تعیین محدوده مکانی و زمانی ایجاد و توسعه و کشت و گلابگیری در ایران و در گذشته می‌توان گفت: تولید و کاربرد این محصول از زمانهای دور و قبل از اسلام و در اقصی نقاط کشور رواج داشته است. به نحوی که گل و گیاهان گل دار، چه خوراکی و چه دارویی همواره بخش بزرگی از پزشکی بومی ایران بوده است. سنگ نگاره‌های ستبر تخت جمشید نمادی گویا از فرهنگ نام آشنای مهرورزی و دوست داشتن گل و گیاه بر سینه دارد. نکته قابل توجه در این زمینه تامل در شیوه گلابگیری در قمصر است. زیرا اگرچه تقطیر و تولید عرقیات در ایران قدمتی بس طولانی دارد، فلسفه بکارگیری دستگاه‌های سنتی گلابگیری قمصر بیانگر پویشی جدید در این صنعت، تولید محصول در حجم زیاد و با هدف تجاری است. در حالی که قبل از آن با دستگاههای تقطیر تنها مقدار محدودی برای درمان تولید می‌شده است. در هر صورت صنعت گلابگیری در تمام دوره‌های زمانی گذشته رواج داشته به شکل وسیعی تولید می‌شده حتی صنایع جنبی آن نظیر مسگری، شیشه‌سازی و وسایل بسته‌بندی آن نیز در کنارش رواج داشته است. از نظرگاه تولید و فروش محصول نیز بیشتر به خارج از منطقه صادر می‌شده است و بدین علت بر خلاف اغلب صنایع دستی در طول تاریخ و به خصوص در دوران معاصر توانسته است که جایگاه خود را در عرصه بازار مصرف حفظ کرده روز به روز بر کمیت و کیفیت خود بیفزاید به گونه‌ای که در این زمینه انواع عرقیات گیاهی و دارویی نیز بدان اضافه گردیده است. علت این همه تاکید بر گلاب قمصر مرغوبیت فوق‌العاده گل تولیدی قمصر بوده و این به سبب شرایط طبیعی ویژه قمصر است. چه در گذشته و چه در امروز بهترین و عالیترین محصول گل و گلاب و طلای معطر با عیار بسیار بالا که دقیقا منطبق با استانداردهای آن می‌باشد محصول آب و خاک و اقلیم این سازمان است. در کنار این عامل اساسی، روش سنتی گلابگیری قمصر را باید حاصل هنر، ذوق، سلیقه، پشتکار و ابتکار مردم آن دانست. مردمی که با الهام از فرهنگ اراده و سابقه درخشان نظام اجتماعی خویش آن را پرورانیده و توسعه داده‌اند. این شهر همه ساله به خصوص در ایام گلاب‌گیری که از اواسط اردی‌بهشت آغاز شده و تا اواخر بهار ادامه دارد، پذیرای هزاران گردشگر است. در این ایام تمام شهر پوشیده از درختان زیبا و رنگارنگ، همراه با بوی مطبوع و دلنشین گلاب و گل‌های محمدی است.


رضا حاشیه باف بازدید : 3698 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)

 

 سياح خ اباذر نرسیده به دروازه دولت 55449799 55462373

رستوران جزايري خيابان 22 بهمن - جنب مسجد صفاري 55459080

رستوران جوان میدان ولی عصر، ابتدای بلوار شهید مطهری 55542922

رستوران خاتون میدان 15خرداد ، خ 22 بهمن 55459004 55456299

رستوران بوف ابتداي خيابان اميركبير 59 -55310050

رستوران آ اس پ ميدان جهاد - ابتداي بلوار دانش 55576535

رستوران شاندیز خ آیت الله كاشانی ، روبروی مسجد امیر المومنین(ع) 55440334

رستوران گلشن میدان معلم ، ابتدای بلوار شهید مطهری 55545272

رستوران غزال میدان خرمشهر،ابتدای خ شمس آبادی 55240979

رستوران کوثر بلوار قطب راوندی بعد از پارك مدنی 55621001

چلوكبابي چشم بين بلوار شهيد مطهري 55540160

چلوكبابي سادات خ آیت الله سعیدی ، جنب منبع آب 55231540

چلوكبابي مقصودي خيابان راه آهن 55233371

غذاخوري خانه برگر خيابان 22 بهمن - روبروي تامين اجتماعي 55456344

غذاخوري داريوش خيابان 22 بهمن 1 - 55340740

غذاخوري ستاره طلايي ميدان معلم 55545711

غذاخوري طوبي خيابان شهيد رجايي 55460992

غذاخوري گل نرگس فاز 2 ناجي آباد 55429777

آشپزخانه اقاقيا خيابان 22 بهمن 55456348

آشپزخانه اكرمي ميدان امام حسين 55318853

آشپزخانه البرز خیابان 22 بهمن 55470912

آشپزخانه الغدير بلوار الغدير 55341932

آشپزخانه ايروني خيابان اميركبير 55311850

آشپزخانه برك ميدان جهاد - بلوار دانش 55545884

آشپزخانه بعثت ميدان جهاد 55544262

آشپزخانه پونه خيابان اميركبير 55343020

آشپزخانه توحيد خيابان منتظري 55460480

آشپزخانه ثامن بلوار مطهري 55549939

آشپزخانه دنيز بلوار الغدير 55333872

آشپزخانه رضا خيابان كمال الملك 55444897

آشپزخانه ريحان بلوار شهيد مطهري 55549407

آشپزخانه زيتون بلوار شهيد مطهري 55549860 55542654

آشپزخانه سرآشپز بلوار شهيد خادمي 55543721

آشپزخانه سيلك خيابان اميركبير 55330055

آشپزخانه شهروند بلوار شهيد مطهري 55543387

آشپزخانه عرفان خيابان اباذر 55227430

آشپزخانه غدير دروازه دولت 55459265

آشپزخانه قائم بلوار الغدير 55340203 55340204

آشپزخانه كوثر خيابان آيت الله يثربي 55226866

آشپزخانه كيميا ابتداي جاده نوش آباد 55570469

آشپزخانه گلستان راوند 55516788

آشپزخانه مطبخ الغدير دروازه دولت 55459265

آشپزخانه مهدي (نقوي) راوند - شهرك قطب 55516045

آشپزخانه نگين كوير بلوار امام رضا 55421136

آشپزخانه هاني خيابان امام خميني (ره) 55236474

آشپزخانه هزار دستان راوند 55515583

آشپزخانه هما خيابان مدرس 55319199

آشپزخانه همشهري فاز 2 ناجي آباد 55425192

آشپزخانه هيوا بلوار شهيد مطهري 55548748

آشپزخانه ياحسين خيابان نطنز - كوچه تشكري 55230210

رضا حاشیه باف بازدید : 256 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)

چارتاقی نیاسر قدیمی ترین آتشکده ایران

چارتاقی‌ها سازه‌هایی هستند که می‌توان آغاز فصل‌های چهارگانه سال را با قرار گرفتن خورشید در هنگام طلوع در روز نخست هر فصل در زاویه خاصی از میان ستون‌های این گونه بناها مشاهده کرد. چهارطاقی‌های زیادی در سایر نقاط کشور وجود دارد که قرار گرفتن چهارطاقی نیاسر در یک منطقه توریستی، آن را در رده یکی از معروف‌ترین‌ها قرار داده است. آتشکده نیاسر به

رضا حاشیه باف بازدید : 193 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)
نیاسر

 


این روزها که مراسم گلابگیری بازار گردشگری قمصر و نیاسر را داغ کرده، شاید شما هم در تدارک یک سفر کوتاهی به این شهرها باشید. قبلا از جاذبه های قمصر برایتان گفتیم اما بد نیست این بار سری به نیاسر بزنید که نه تنها یکی از مراکز اصلی گلابگیری کاشان به شمار می رود، بلکه با طبیعت متفاوتی که دارد توانسته است به سرسبزترین مقصدی گردشگری کاشان تبدیل شود.


 

نیاسر، در 30 کیلومتری شمال‌غرب کاشان قرار دارد و موقعیت کوهستانی آن در ارتفاعات کرکس باعث شده که بافت پوششی و آب و هوایی متفاوتی از دیگر نقاط کاشان داشته باشد. آنقدر که لطافت هوا و سرسبزی این منطقه خیلی وقت ها نیاسر را پاتوق کاشانی هایی می کند که از گرمای بهار و تابستان به خنکای این شهر پناه می برند. اما این تنها جاذبه نیاسر نیست؛ این شهر کوچک با آثار ارزشمند تاریخی که در گوشه و کنار خود دارد، برای تاریخ دوستان هم حرف های زیادی خواهد داشت.

نیاسر

نیاسر تاریخ خود را مدیون چشمه آبی است که به نام چشمه اسکندریه در میان مردم مشهور شده و سرچشمه آبشار معروف این شهر هم به حساب می آید. بهره مندی این شهر از آب فراوان، آن هم در بخش های خشک و کویری کشور موهبتی بود که زندگی شهری و تاریخ و تمدن را به نیاسر آورد. تا جایی که بعدها، وقتی باستان شناسان این شهر را کند و کاو می کردند، در هر گوشه ای از نیاسر به قبرهای تاریخی می ‌رسیدند که هر کدام شکل و شمایل خاص خود را داشتند و نشان می دادند صاحبان این قبرها در دوره های مختلف و با آداب و رسوم مختلفی دفن شده اند.

نیاسر

دیدنی های نیاسر

اگر گذارتان به نیاسر افتاد می توانید سری هم به غار تاریخی رئیس و لایه کهن زیرین آن بزنید. چهار طاقی (آتشکده) ساسانی، باغ‌های سرسبز، کوچه های قدیمی کاهگلی، باغ و کوشک تالار و... هم از دیدنی های این شهر هستند که می توانند ساعت ها شما را سرگرم کنند.

نیاسر

حمام و آسیاب آبی تاریخی نیاسر هم یادگار به جا مانده از دوران صفوسان است که با شیوه های جالبی کار می کرده است. در این حمام، آب از آبشار به وسیله کول‌های گلی به داخل 8 گوش زیبایی می رفت و از آنجا به داخل حمام هدایت می‌شد. سوخت این حمام هیزم بوده و ورودی هشت ضلعی آن به وسیله دالان‌هایی از بیرون حمام جدا می شد.

آسیاب آبی هم به وسیله آبی که از آبشار به پائین ریخته می‌شد به گردش در می آمد و گندم و جو را برای اهالی منطقه آسیا می کرد.

آتشکده نیاسر

نیاسر

آتشکده نیاسر را اردشیر بابکان ساخت و خیلی ها معتقدند که این اولین معبد و آتشکده‏اى است که سلسله ساسانى بنا کرده است.

معماری این آتشکده به خوبی یک گنبد ساسانى را نشان می دهد که مثل بقیه آتشکده های این عصر بر یک پایه  مربعی شکل سوار است. مصالح به کار رفته در این بنا سنگ و گچ است و به نظر می رسد که گنبد اصلی آتشکده در گذشته فرو ریخته اما بعدهاً بازسازی شد و به شکل گنبدهای دوران اسلامی فرم داده شده است.

چند متر پایین‌تر از این آتشکده چشمه اسکندر را می توانید ببینید که در ادامه به آبشار اسکندر ختم می شود. چشمه‌ای خنک که ماهی‌های کوچک و بزرگ سیاه‌رنگ در آن جست‌وخیز می‌کنند و گفته می‌شود یکی از دلایلی که اردشیر اول نیاسر را برای اقامتش انتخاب می‌کند، وجود همین چشمه  است.

نیاسر

غار ریس

غار ریس را باید در 30 کیلومتری شمال‌غربی کاشان و در پای کوه مرتفعی ببینید. این غار یکی از غارهای مصنوعی ایران به شمار می رود که در گذشته برای انجام اعمال مذهبی ساخته شده است. عده ای از باستان شناسان عمر این غار را به دوره پارتیان نسبت می دهند و معتقدند که چون پارتیان معابد خود را در تاریکی مطلق می‌ساختند،‌ این غار هم در همان دوره به عنوان معبد ساخته شده است.

نیاسر

غار ریس تا مدت زیادی ناشناخته بود و برای همین در هیچ یک از متون و اسناد تاریخی و قدیمی به آن اشاره ای نشده است با این حال اگر این غار را از نزدیک ببینید، تایید می کنید که یک شاهکار باشکوه در دل کوه های کرکس است که بدون تماشای آن سفرتان ناقص می ماند! البته باید بدانید که داخل این غار مسیر خطرناک و پیچ در پیچی است که طی کردن آن بدون راهنما ممکن است به قیمت جانتان تمام شود.

نیاسر

 

 

رضا حاشیه باف بازدید : 365 سه شنبه 02 شهریور 1395 نظرات (0)

نیاسر شهری قدیمی است که تمام تاریخ و قدمت خود را مدیون چشمه آبی است که به نام چشمه اسکندریه شناخته می‌شود. آبشار نیاسر هم در واقع زاییده همین چشمه است.

هر ساله از اواسط اردیبهشت، نیاسر به یکی از نقاط دیدنی و توریستی ایران بدل می‌شود. نیاسر یکی از مراکز مهم تولید گل محمدی، گلاب و عرقیات گیاهی در کشور است. چنین ویژگی کم نظیری به سبب قرارگیری در دامنه کوه های کرکس و وجود چشمه پر آب اسکندریه و قنات‌های فراوان آن منطقه است.

زمانی هر جای نیاسر را که می‌کندند به قبر می‌رسیدند و از همین رو انواع تدفین و سنگ قبر را در آنجا می‌توان مشاهده کرد. آداب و رسوم مردم نیاسر هم بسیار جالب است. آنها در عید قربان گاو (زرد) قربانی می‌کنند و خونش را در آب چشمه می‌شویند.

پرونده‌ها:

غار تاریخی رئیس و لایه کهن زیرین آن، چهار طاقی (آتشکده) ساسانی، بافت تاریخی با بناهای عمومی و مسکونی متعدد و گوناگون، باغ‌های گسترده، گلستان‌های زیبا و قرارگیری در دامنه کوه به همراه چشمه اسکندریه و آبشار معروف نیاسر و باغ و کوشک تالار، این شهر را به یکی از شهرهای تاریخی و گردشگری کشور تبدیل کرده است. این شهر همه ساله و به خصوص در فصل بهار و در ایام گلابگیری پذیرای گردشگران و تورهای گردشگری از اقصی نقاط کشور است.

باغ تالار و عمارت کوشک:

باغ تالار ازآثار جالب و دیدنی شهر نیاسر می‌باشد که در ختان کهنسال و بس رفیع آن زبان‌زد خاص و عام می‌باشد. درختان سر به فلک کشیده زیبا و دل انگیز این باغ قدیمی که آب چشمه اسکندریه در میان آن جاریست نظر هر گردشگری را به خود جلب می‌کند.

عمارت بسیار زیبا و بدیع بنا نهاده که به کوشک تالار معروف است از دیگر دیدنی های این شهر است. این عمارت و بنای تاریخی که رو به ویرانی مرمت شده است.
از دیگر خصوصیات این مکان مشرف بودن آن به تمامی شهر نیاسر و اطراف آن می‌باشد به عبارت دیگر در هر نقطه از نیاسر این امکان قابل رؤیت است.

حمام و آسیاب آبی:

حمام تاریخی و آسیاب آبی از دیگر آثار تاریخی شهر نیاسر هستند که از نظر کارشناسان و تحقیقات به عمل آمده و نوع معماری به کار رفته در این بنا حکایت از آن دارد که این حمام و آسیاب در دورانن صفویه ساخته شده است.

نحوه انتقال آب به داخل حمام نیز جالب و درخور توجه است. آب از آبشار به وسیله کول‌های گلی به داخل 8 گوش زیبایی و از آنجا به داخل حمام هدایت می‌شد و از آنجا به کل حمام انتقال می‌یافت و آب شرب حمام نیز به وسیله کول‌های جداگانه به داخل حمام هدایت می‌شد.

سوخت حمام هیزم بوده و دارای خزان بوده و ورودی هشت ضلع شکل آن به وسیله دالان‌هایی از بیرون حمام جدا شده است.
آسیاب آبی به وسیله آبی که از آبشار به پائین ریخته می‌شده به گردش درآمده است. آب ابتدا در داخل تنوره‌هایی ذخیره و از آنجا بوسیله کول باریکی با فشار به چرخه آسیاب می‌ریزد و سنگ آسیاب را به گردش درمی‌آورد و به این ترتیب گندم و جو را آسیا می‌کند. نوع معماری آسیاب و حمام شبیه هم است.

چشمه و آبشار نیاسر:

چند متر پایین‌تر از آتشکده نیاسر، چشمه آب خنکی به سمت روستا جریان دارد. این چشمه که چشمه اسکندر نام دارد و از قدیمی‌ترین چشمه‌های شناخته شده منطقه به شمار می‌آید.

در ادامه چشمه، آبشار اسکندر نمایان می شود و در قسمت پایین آبشار، دو سنگ آسیاب وجود دارد.

آتشکده نیاسر:

آتشکده نیاسر بوسیله اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانى ساخته شده و اولین معبد و آتشکده‏اى است که سلسله ساسانى در اوج رواج دین و آئین زرتشتى در ایران بنا کرد.

این بنا نمونه کامل یک گنبد ساسانى است، بر زیربنائى مربع نهاده شده است و بزرگى و عظمتى که در این چهار طاقى به چشم می‌خورد، از تعادل عناصر متشکل و توازن و هماهنگى ترکیب بنا نشأت می‌گیرد.

آتشکده از سنگ‌هایی که با گچ کنار یکدیگر قرار داده شده اند ساخته شده است. سنگ‌های به کار رفته در قسمت‌های پایینی بنا به شکل طبیعی و عادی و سنگ‌های به کار رفته در قوس‌ها و در قسمت‌های فوقانی مربعی شکل و مانند آجرهای بزرگی هستند.

گنبد اصلی آتشکده در گذشته، فرو ریخته اما بعدهاً بازسازی شد و به شکل گنبدهای دوران اسلامی فرم داده شده است.

غار ریس

غار ریس یا نیاسر در 30 کیلومتری شمال‌غربی کاشان در پای کوه نسبتاً مرتفعی از ارتفاعات نیاسر قرار دارد.

این غار یکی از غارهای مصنوعی ایران است که به منظور اهداف مذهبی و انجام مراسم عبادی خاص ساخته شده است. این غار که اهالی نیاسر آن را غار تالار یا رییس نیز می‌نامند به طور کامل توسط بشر ساخته شده و یکی از عجایب آثار باستانی به شمار می‌رود.

این غار تا مدت زیادی ناشناخته بود و برای همین در هیچ یک از متون و اسناد تاریخی و قدیمی به آن اشاره ای نشده است. غار نیاسر یک شاهکار باشکوه در دل کوه های کرکس در شهر زیبای نیاسر از توابع شهرستان کاشان در استان اصفهان قرار دراد.

رضا حاشیه باف بازدید : 264 پنجشنبه 17 تیر 1395 نظرات (0)

آیت الله ملا حبیب الله شریف کاشانی (زاده: ۱۲۶۲ کاشان، درگذشته: ۱۳۳۸ کاشان) از علما و مجتهدان معاصر شیعه بود.

  1. زندگینامه

    آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی در سال 1262ق (1224 ش) در شهر کاشان متولد شد. پدرش ملاعلی مدد، فرزند رمضان ساوجی متوفای 1270 ق، از علما و افاضل بود. مادر ایشان فرزند مرحوم میرزا حبیب الله معروف به میرزا بابا حسینی نطنزی فرزند میرزا رفیع الدین از شاگردان حاج ملا احمد نراقی بوده است. مرحوم ملا حبیب الله می‏گوید: «جد مادری‏ام میرزا رفیع الدین حسینی نطنزی نام داشت که از علماء افاضل بوده و از تألیفات او فقط به کتابی در علم منطق اطلاع یافته‏ام.» و نیز فرموده است: «با میرزا ابوالحسن کاشانی معروف به مجتهد که از شاگردان ملا احمد نراقی و میرزای قمی است و رساله‏ای در حجیت مظنه دارد از طرف مادر قرابت دارم.»
    ملا حبیب الله شریف کاشانی فردی زاهد و باتقوا و گریزان از شهرت بود و کراماتی را نیز از وی نقل کرده‏اند. در عین گوشه گیری، از فعالیت سیاسی در راستای تحقق احکام اسلامی غافل نبود. این عالم بزرگ آثار بسیار از خود برجای گذاشت و شاگردانی را نیز تربیت کرد و بعد از گذشت سالها تحقیق، تألیف، تدریس و ارشاد در سن 78 سالگی و در صبحدم روز سه شنبه 23 جمادی الثانی 1340 ق (اسفند ماه 1300 ش) در شهر کاشان بدرود حیات گفت. مقبره ایشان در مزار دشت افروز کاشان واقع است.
    فرزندان
    ملا حبیب دارای پنج پسر و هفت دختر بود. اسامی پسران ایشان عبارت‌اند از:
    حجت الاسلام آقا حسین شریف (متوفای 1378 ق، 1337 ش)
    حجت الاسلام آقا مهدی شریف (متوفای 1375 ق، 1334 ش)
    حجت الاسلام آقا احمد شریف (متوفای 1400 ق، 1358 ش)
    آقا علی شریف معروف به آیت الله زاده (متوفای 1363 ق، 1322 ش)
    حجت الاسلام آقا محمد شریف کاشانی (وی هم اکنون در سن کهولت به سر می‌برد.)
    تحصیلات و اساتید
    ملا حبیب الله در کتاب لباب الالقاب می‏گوید: «هشت یا نه ساله بودم که پدرم در ساوه از دنیا رفت.» او پس از وفات پدر تحت سرپرستی یکی از شاگردان پدرش به نام آیت الله سید حسین کاشانی، جد بزرگوار آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در تهران شروع به تحصیل علوم دینی کرد. نبوغ و استعداد خدادادی او و دقت و مراقبت استادش یعنی آیت الله سید حسین کاشانی که برای او حکم پدر را داشت؛ سبب شد تا به سرعت مدارج ترقی را طی کند و در سن شانزده سالگی اجازه روایت و در هجده سالگی گواهی اجتهاد دریافت کند. ایشان علاوه بر فقه و اصول در علوم کلام، صرف و نحو، ادبیات، تاریخ، ریاضیات، حدیث، رجال، علوم غریبه، عرفان، تفسیر، اخلاق و درایه تبحر داشته و در این زمینه ها تألیفات گوناگونی داشته‏است. همچنین او در سرودن اشعار عرفانی تبحر داشته و نثر ایشان نیز از زیبایی و جذبه خاصی برخوردار است.
    ملا حبیب الله برای کسب علم و دیدار با اساتید به تهران، کربلا، گلپایگان و اصفهان مهاجرت می‏کند. او از هر استادی که کمترین استفاده علمی را برده یا تنها یک جلسه در درس او شرکت جسته یا بین او یا عالم بزرگواری ملاقات اندکی صورت گرفته از ذکر آن غفلت نکرده و از آن به نیکی یاد نموده است.
    ملا حبیب در حدود سی سالگی  سفرهای کسب علم را به پایان برده و در کاشان مسقر گردید.
    اساتید
    آیت الله سید حسین کاشانی  متوفی 1296 ق، جد آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (متوفی 1381 ق) قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس است.
    آیت الله میر محمدعلی کاشانی متوفی 1294 ق، شاگرد سید ابراهیم قزوینی، از جمله آثار او تکمیل الاحکام فی شرح المختصرالنافع، شرح نتایج الافکار سید ابراهیم قزوینی، شرح تشریح الافلاک شیخ بهایی در هیئت، رساله‏های مختلفی در اصول فقه
    شیخ محمد اصفهانی، که ملا حبیب الله بخشی از فصول را نزد ایشان خوانده است و در وصف او می‏گوید: «کتاب فصول شیخ محمدحسین و شرح لمعه را کسی مثل او تدریس نمی کرد. اعلی الله مقامه»
    حاج ملا محمد اندرمانی تهرانی، که از مجتهدین تراز اول بوده است. (متوفی 1282 ق)
    میرزا ابوالقاسم کلانتر، مؤلف مطارح الانظار (تقریرات درس اصول شیخ انصاری) (متوفی 1292 ق)
    حاج ملاهادی مدرس طهرانی، متوفی 1295 ق، ملاحبیب الله بخشی از قوانین میرزای قمی را نزد ایشان خوانده است.
    شیخ حسین اردکانی حائری، معروف به فاضل اردکانی، ملاحبیب الله به قصد تلمذ در محضر شیخ انصاری به عتبات می‏رود‏ اما در آن تاریخ شیخ انصاری رحلت می‏کند و از این رو او چندی از درس فاضل اردکانی استفاده می‏کند و سپس به کاشان مراجعت می‏نماید. در این زمان او بیست سال داشته است.
    ملا زین العابدین گلپایگانی، متوفی 1289 ق، شاگرد شیخ محمدتقی، صاحب حاشیه معالم و برادرش صاحب فصول و صاحب جواهر
    حاج ملا عبدالهادی طهرانی، مدرس مدرسه مروی تهران
    مرحوم سیدالحکما سیدعلی شرف الدین مرعشی، جد آیت الله مرعشی نجفی، متوفای 1316 ق، صاحب کتاب قانون الصلاح در طب
    احتمال می‏رود که حاج میرزا حسین سبزواری صاحب حاشیه بر شرح منظومه سبزواری و شاگرد ملاهادی سبزواری نیز از اساتید ایشان باشد.
    شاگردان
    سید محمد علوی بروجردی
    میر سید خلیل الله حسینی فقیه
    میرزا احمد عاملی، فرزند ملا محمد علی آرانی
    سید محمدحسین رضوی
    شیخ محمد سلیمانی
    ملاعبدالرسول مدنی کاشانی، شاگرد برجسته میرزا و داماد بزرگ وی
    حاج شیخ محمد غروی کاشانی
    حاج سید فخرالدین امامت
    حاج آقا رضا مدنی کاشانی، ایشان از مراجع تقلید معاصر بوده‏ اند.
    میرسیدعلی یثربی
    مرحوم حجت الاسلام آقاتراب، پدر آیت الله ‏امامی کاشانی، از ایشان نقل شده که برنامه استاد چنین بود: «صبح ها اول اذان صبح در مسجد حاضر بودند بعد از نماز صبح دعای صباح می خواندند و بعد از دعا قبل از طلوع آفتاب ما برای درس خدمتشان می‏رسیدیم گاهی که اتفاق می‏افتاد و دیر می‏رسیدیم استاد (ملاحبیب الله) را مشغول نوشتن و تألیف می‏دیدیم.»
    آیت الله میرزا حسین محلاتی، استاد آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی، از ایشان نیز نقل شده که آخوند ملاحبیب الله از رفت و‏ آمد با حکومتیان آن روز ‏امتناع می‏کرد و در تألیفات خود و دیباچه‏های آنها از ایشان تمجید و ستایش نمی‏کرد با اینکه این کار در آن زمان رسم بود.
    تألیفات و آثار
    عالم بزرگ، ملا حبیب الله، در طول زندگی خویش تألیفات بسیار و متنوعی داشته است. تعداد زیادی از این تألیفات قبل از رسیدن به سن بلوغ به نگارش در‏آمده است. مهمترین اثر علمی ایشان که به حق او را در ردیف بزرگترین فقیهان نام آور شیعه قرار داده است کتاب پر ارج منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع است. شماری از فقیهان نامی معاصر، این کتاب را دایرة المعارف فقه شیعه نامیده‏اند و آن را اعجاب آور قلمداد کرده اند؛ ازجمله آیت الله خویی و ایت الله گلپایگانی. بر اساس نگاشته کتاب لباب الالقاب ایشان، 21 سال قبل از رحلتش تعداد 135 کتاب خویش را نام برده است. هم اکنون تعداد تألیفات در دسترس ملا حبیب الله را تا 157 اثر ذکر کرده‏اند.
    بر اساس مندرجات وصیتنامه برجای مانده از آن بزرگوار، حجت الاسلام والمسلمین آقا محمد شریف فرزند ارشد مرحوم حجت الاسلام حاج آقا محمود شریف فرزند ارشد مرحوم ملا آقا حسین شریف فرزند ارشد مرحوم ملاحبیب الله شریف کاشانی متولی حفظ و نگهداری کتابهای تألیفی خطی و همچنین‏ امام جماعت مسجد ایشان است.
    اسامی آثار ایشان بدین قرار است:
    اخلاق
    نصیحت نامه (شعر)
    شكایت نامه (شعر)
    القواعد البانیه
    صراط الرشاد
    البارقات الملكوتیه
    حكم المواعظ
    گوهر مقصود
    مصابیح الصائمین
    مقدمه التعلیم و التعلم
    اصول
    النخبه الرفیعه
    تعلیقات علی مقدمه الفصول
    رساله فی الاستصحاب
    رساله فی حجه الظن
    شرح مفتاح الاصول
    شرح منظومه اصول الفقه
    مراحل الاصحاب
    تراجم
    لباب الالقاب
    ادبیات
    منتخب المقالات من كتاب المقامات
    بدر البلاغه (فی الخطب)
    شرح قصیده حمیری
    شرح لامیه العجم
    منتخب دره الفواص
    تفسیر
    درة الدرر (تفسیر سوره كوثر)
    الانوار السانحه (تفسیر سوره فاتحه)
    بوارق القهر (تفسیر سوره فاتحه)
    تفسیر سوره توحید
    تفسیر سوره جمعه (عربی)
    تفسیر سوره جمعه (فارسی)
    تفسیر سوره فتح
    تفسیر سوره اعلی
    تفسیر سوره ملک
    تاریخ
    تذكره الشهداء
    كلام
    تعلیقات بر اعتقادات صدوق
    شمس المشارق (شرح باب حادی عشر)
    رجوم الشیاطین
    رساله در رجعت
    الجوهر الثمین (شعر)
    فقه
    شرح بر قصاص و دیات مفاتیح فیض
    منظومه فی الفقه
    رساله در افعال حج
    منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع
    مغانم المجتهدین
    القوال الفصل
    قصاص و دیات
    مجمع الحواشی
    مسائل الاحكام
    مسائل الافعال
    مستقصی مدارك القواعد
    مكاسب
    منتخب القواعد
    ذریعه الاستغنا در مسئله غنا
    رساله در افعال صلوة
    رساله فی تحقیق حكم العصیر
    رساله در رضاع
    رساله فی الشكیات
    رساله فی عدم جواز الصلح عن حق الرجوع مطلقاً
    رساله در مسائل اجتهاد و تقلید
    رساله فی المعاطاه
    رساله فی المعاملات الفضولیه
    رساله فی الارث
    انتخاب المسائل
    ایضاح الریاض
    تسهیل المسالك
    تعلیقه علی تمهید القواعد
    حاشیه بر رساله زینة العباد
    حاشیه بر رساله مجمع المسائل
    حاشیه بر رساله عملیه شیخ جعفر شوشتری
    حاشیه بر رساله آقا باقر بهبهانی
    عرفان
    اسرار العارفین
    ساقی نامه (شعر)
    الكلمات الجذبیه
    تشویقات السالكین
    الدره اللاهوت
    ریاض العرفان (شعر)
    ترجیح پند
    تنبیهات الغافلین (شعر)
    ادبیات و عرفان
    الدرالمكنون (شرح دیوان مجنون)
    نحو
    الوجیزه فی الكلمات النحویه
    منظومه فی النحو
    مصابیح الظلام
    مصابیح الدجی (شرح سیوطی)
    حدیقه الجمل
    حقائق النحو
    دره الجمان (منظومه)
    التذكره فی النحو
    حاشیه بر شرح قطر در نحو
    شرح دعا
    تبصره السائر
    مفتاح السعادت
    معارج (مصاعد) الصلاح
    جذبه الحقیقه
    شرح دعای سحر
    شرح دعاء عدیله
    جنه الحوادث (شرح زیارت وارث)
    شعل الفؤاد
    عقائد الایمان
    الملهمه القدوسیه
    السر المستسر (طلسمات)
    شرح دعاء جوشن صغیر
    شرح دعاء صنمی قریش
    شرح زیارت عاشورا
    شرح صحیفه سجادیه
    اكمال الحجه فی المناجات
    ملل و نحل
    توضیح السبل
    علوم غربیه
    القواعد الجفریه
    رساله فی علم الجفر
    اصطلاحات اصحاب الجفر
    تجوید
    العشره الكامله
    شعر
    ساقی نامه (مدح‏امیرالمومنین)
    القصائد
    گلزار اسرار
    فضائل اهل بیت علیهم السلام
    ذریعه المعاد
    وسیله المعاد
    مجالس ابرار
    شرح الاربعین
    متفرقه
    كشف السحاب (شرح خطبه شقشقیه)
    النخبه المجموعه
    قوامیس الدرر (در دو جلد)
    لباب الفكر (منطق)
    هدایه الضبط (در علم خط)
    نخبه البیان (علم بیان)
    منظومه فی الصرف (صرف)
    جمل النواهی (شرح حدیث)
    توضیح البیان فی تسهیل الاوزان (مسائل ریاضی)
    رساله در آداب روز جمعه (فقه و اخلاق)
    فضائل و آداب اعیاد شرعیه (فقه و اخلاق)
    شرح القصیده المخمسیه
    شرح قصیده الخمسه
    شرح قصیده الفرزدق
    شرح مناجات خمسه عشر
    فضیحه اللئام
    الفهرست
    فهرست الامثال
    قبس المقتبس (شرح حدیث)
    لب النظر (منطق)
    المقالات المخزونه
    منتخب الامثال (امثال)
    منتخب قوامیس الدرر
    اسرار الانبیاء (حدیث)
    اسرار حسینیه
    اصطلاحات الصوفیه
    خواص الاسماء (شرح اسماء)
    دیوان اشعار
    رباعیات
    رساله فی معنی الصلوات علی محمد
    رساله فی علم المناظره (مناظره)
    ریاض الحكایات (داستان)
    منتقد المنافع فی شرح مختصر النافع
    مهمترین اثر ایشان کتاب منتقد المنافع استکه در اواخر قرن 13 هجری قمری توسط ایشان تألیف شده و یکی از شرح های مبسوطی است که بر کتاب «المختصرالنافع» تألیف محقق حلی نوشته شده‏است. سه جلد آن در صلاة و یک جلد در زکات و خمس و صوم و کتاب های حج و متأجر، مواریث، قضا و شهادات هرکدام جداگانه در یک جلد نوشته شده‏است که مجموعاً 14 مجلد را تشکیل می‏دهند. خود ایشان در مقدمه این کتاب اشاره کرده ‏اند که تلاش فراوانی در شرح عبارت های متن و توضیح پیچیدگیهای آن مبذول داشته و کوشیده روایات فقهی را بیشتر ذکر کند؛ زیرا بر خلاف برخی دیگر از کتب فقهی که بر مباحث و قواعد اصولی تکیه می کنند؛ آنها را مبنای عمده استنباط احکام می‏دانسته‏است.
    در این کتاب روایات ذکر شده نیز عمدتاً با سند و در موارد زیادی به قوت و ضعف راویان نیز اشاره شده‏است. در هر مسئله عبارتهای فقهای پیشین حتی المقدور ذکر شده و سعی بر این بوده که تنها به نقل گفتار دیگران اکتفا نشود. این کتاب به شرح و توضیح شرح دیگری از کتاب المختصر النافع به نام ریاض المسائل تألیف فقیه بزرگوار سید علی طباطبایی نیز می‏پردازد و مطالب مجمل آن را به تفصیل توضیح داده و اشارات آن را تبیین نموده است. علت نامگذاری این کتاب به نام منتقدالمنافع به گفته خودشان این است که منافع و مبانی مسائل فقهی در این کتاب به صورت نقد و حاضر در دسترس مطالعه کنندگان قرار گرفته است.
    نظر فقها و بزرگان در باره این کتاب
    (1) مقام معظم رهبری: «من قسمت زیادی از این کتاب را خواندم کتاب خوبی است برای حوزه های علمیه و‏ امتیازی که این کتاب نسبت به سایر کتب فقهی دارد این است که ایشان به اقوال علمای اهل سنت هم در این کتاب توجه داشته‏ اند.»
    (2 و 3) مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی و آیت الله العظمی خوئی: «این کتاب از جواهر الکلام کمتر نیست و سزاوار است کتاب درسی حوزه‏ ها باشد.»
    (4) آیت الله العظمی فاضل لنکرانی: «قسمتی از کتاب مزبور را ملاحظه نمودم کتابی است مفید و برای فضلای علاقمند به فقه قابل استفاده مقتضی است همه مجلدات آن با چاپ متداول روز چاپ شود و در اختیار فضلا قرار گیرد.»
    (5) آیت الله نوری همدانی: «کتاب مزبور حاکی از مقام بالای علمی و تضلع و تبحر علامه محقق آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی می‏باشد و شباهت بسیاری به جواهرالکلام دارد و دارای این مزایا است:
    ذکر اقوال جل علمای متقدمین و متأخرین در هر مسئله
    ذکر عمده روایات وارده در هر مسئله از مسائل فقهی و جمع بین روایات با توجیهات لازم و طرح برخی از آنها با ذکر دلیل
    اظهار نظر نسبتاً دقیق و متین پس از بحث نسبتاً مستوفا
    و بالاخره کتاب منتقدالمنافع فی شرح مختصرالنافع یکی از ذخائر فقهی شیعه محسوب می‏گردد که اگر پاورقی‏های مفید که بیانگر اقوال و منابع اخبار است طبع شود گام دیگری در راه تبحر و پیشرفت فقهی حوزه‏های علمیه ان شاء الله خواهد بود.»
    آیت الله مومن: «بحمدالله توفیق یافتم مقدار زیادی از این کتاب شریف را مطالعه کنم انصافاً مؤلف محترم در تنظیم مطالب و ذکر اقوال و ادله آن سعی وافر و عالمانه ای مبذول داشته‏اند؛ شکَرالله تعالی مساعیه الجمیله و رضی الله عنه و ارضاه). طبع و نشر محققانه این کتاب خدمتی به علوم اهل بیت (علیهم السلام) و باقیات صالحاتی برای بانیان خیر خواهد بود.»
    کلام لطیف در آثار
    ملا حبیب الله با وجود علم فراوان و تبحر در علوم مختلف و حتی داشتن مصائب فراوان، دارای طبعی لطیف و زبانی بذله گو بود. علاوه بر کتاب «ریاض الحکایات» در نقل حکایت‏های خنده آور که از پرخواننده ترین و مشهورترین کتب ایشان به شمار می‏رود در بعضی کتب ایشان درس‏آموزی با لطیفه‏هایی شاد همراه است.
    نکته دیگر زندگانی ایشان آرامش و متانت و حفظ ادب ایشان در تمام شئون بوده است. وی در کتاب «النجم الثاقب فی رد هذا الکافر الناصب» در رد اظهارات بی ادبانه و گستاخانه شخصی در مورد یکی از کتابهایش عبارات کوبنده‏ای به کاربرده ولی از حریم ادب  خارج نشده است.
    نمونه‏ای از داستانهای ریاض الحکایات
    در کاشان شخصی دیوانه شد. روز بعد سوار شتری شده فریاد می زد که ما می رویم به مکه هرکس می‏آید بسم الله! دیوانه‏ای قدیمی به او رسید چماقی در دست داشت. نخست چند چماقی بر بدن او نواخت و گفت: "ای احمق من پنجاه سال است دیوانه‏ام هنوز یک هلال علی [مدفن هلال ابن علی فرزند‏ امام علی (علیه السلام) نزدیک کاشان] که یک فرسنگی شهر است نرفته‏ام تو روز سوم است که دیوانه شده‏ای و به مکه می‏روی؟"
    زندگی دینی و سیاسی
    نکته بارز زندگی ایشان زهد، تقوی، گوشه گیری و دوری از شهرت با وجود احترام و اعتبار و شهرت فراوانی که به سبب کثرت فضائل در میان عامه مردم و خواص داشته‏اند؛ است. در بسیاری موارد که در مضیقه‏های گوناگون بوده‏است؛ این امر مانع وی از یادگیری و‏ آموزش و تألیف نشده است. گاهی حتی قلم برای تألیف و تصنیف در اختیار نداشت و با چوب سر تراشیده می‏نوشته‏است. برای مثال کتاب جمل النواهی خود را هنگامی می‏نویسد که در دو شب پی در پی دوتن از فرزندانش را از دست می‏دهد.
    خود ایشان در مقدمه این کتاب می نویسند: «این کتاب را با کمی سرمایه علمی و تنگدستی خود موقعی می‏نویسم که حوادث روزگار مرا به درد جدایی مبتلا کرده و به مصیبت مرگ دو فرزندم که در دو شب پی در پی از دنیا رفتند دچار نموده است و همچنین مشکلات دیگر به من هجوم آورده ولی خدای دوست و دوست دارنده را در هر حال حمد و سپاس...»
    حضور در صحنه اجتماع برای دین و مردم
    ایشان با وجود گوشه گیری و انزوا طلبی در مواقعی که حضور خود در جامعه را به نفع مردم و صلاح دین و گره گشا می‏دانست در مجامع شرکت می‏جست و از نفوذ معنوی خود استفاده می‏نمود مثل قضیه مشروطیت که آن را موافق قوانین شرع می‏دانست و آن را هدفی شریف می‏نامید و برای اعتلای کلمه اسلام و ترویج احکام شریعت و اقامه حدود الهی و ‏امر به معروف و نهی از منکر و نظم و انتظام بلاد لازم می‏دانست و در برابر مشروطه انحرافی عکس العمل نشان داده و موضع می‏گرفت.
    همچنین در تحرکات آزادیخواهی و ظلم ستیزی مردم کاشان به راهنمایی و ارشاد آنان پرداخت. ایشان با اقامه نمازجماعت و وعظ با بیان فصیح و جذاب در مسجد به ارشاد و موعظه مردم می پرداخته و همچنین در همان محل به تربیت شاگردان و طلاب علوم دینی مشغول بود.
    ملا عبدالرسول مدنی كاشانی - شاگرد و داماد آیت الله شریف - به دستور ایشان، كتابی را درباره مشروطیت به نام رساله انصافیه به نگارش در آورد. پس از اتمام، (محرم 1328 ق، بهمن 1288 ش) ملا حبیب الله شریف بر آن كتاب مقدمه‏ای كوتاه نگاشت كه قسمتی از آن چنین است:
    «... چون رساله انصافیه ملاحظه شد مطابق مقصود این احقر و موافق قانون شرع انور بود.»
    از دیگر اسنادی كه بیانگر بعد سیاسی آیت الله شریف است نگارش كتاب انتخاب المسائل است. این كتاب در برگیرنده پرسشهای مردم درباره مسائل مختلف مشروطیت و جوابهای حكیمانه ملا حبیب الله است.
    البته پس از انحراف مشروطه از مسیر اصلی و شرعی خویش، آیت الله شریف نیز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت. او در این باره اشعاری نیز سروده است. حضور ملا حبیب الله شریف در جمع علمای كاشان و در پیشاپیش آزادیخواهان آن دیار، نسبت به انتخاب انجمن ایالتی و ولایتی كاشان سندی دیگر از این شخصیت است.
    -رویای صادقه ملا حبیب الله
    در کتاب "تذکره الشهدا" نقل شده: «روزی ملا حبیب‌الله شریف کاشانی در عالم رویا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دیدند که به ایشان فرمود: "چرا به زیارت فرزندم محمدهلال نمی‌روید؟" این مسأله سبب می‌شود که ایشان به همراه گروهی از مردم شهر کاشان در روز بیست‌و‌یکم ماه مبارک رمضان با پای پیاده راهی زیارت این امامزاده شوند و از آن زمان تاکنون همه‌ساله این سنت باشکوه‌تر از گذشته برگزار می‌شود.»
    وفات
    آیت الله العظمی ملا حبیب الله شریف کاشانی، پس از حدود 78 سال زندگی پربرکت در 23 جمادی الثانی سال 1340 ق، اسفند 1300 ش، دار فانی را وداع گفت و پیکرش در مزار دشت افروز کاشان به خاک سپرده شد.
    گوشه ‏هایی از وصیتنامه ملا حبیب الله:
    «من از ابتدای سن تمیز حتی پیش از بلوغ تا این سال (1319 ق) هیچ گاه به آنچه که غافلان بدان سرگرم اند مشغول نبوده ‏ام و عمر خود را در آنچه اهل بطالت در آن می‏گذرانند صرف نکرده‏ ام. همنشینی با جاهلان را دوست نداشته روی به اهل ستم نیاورده ‏ام همواره بر کنار بودن را دوست داشته از مجادله و بحث و قیل و قال و پرسش و پاسخ مگر در مسائل حرام و حلال بیزار بوده ‏ام. از کینه جویی و حسد ورزی و طمع و آرزوی دراز دوری جسته بر سختیها و شدائد شکیبا بوده ‏ام. بر فقر و تنگدستی و ناداری هیچ گاه جزع و گله نکرده ‏ام.‏ امید چنین دارم که خداوند این باقیمانده عمرم را هم به بهترین حالات قرار دهد و پایانش را بهتر از گذشته فرماید. کوتاه سخن آنکه من تمامی عمرم را در تألیف و تدریس گذرانده‏ ام و از آزارهایی که از ناحیه کوچک و بزرگ دیده ‏ام گله مند نیستم و چنانچه بخواهم گوشه‏ای از آنچه از مردم دیده‏ ام و کمی از حسادتهایی را که نسبت به من اعمال شده است ذکر کنم طومارها پر خواهد شد. لکن ازهمه اینها دم فرو می‏بندم اگرچه ناگوار است.
    و در این مدت که در دنیا بوده ‏ام خورده‏ام و آشامیده‏ام و پوشیده‏ام و خداوند مرا وانگذاشته است و تملق احدی را نگفته‏ام و طمعی به احدی نداشته‏ام و از کسی خواهشی برای خود نکرده‏ام و آزاری به کسی نرسانیده‏ام. اگرچه بسیاری از روی حسد و کینه بی‏جهت مرا اذیت کرده اند به زبان در غیبت من ولکن تا بحال برای احدی از مسلمانان بد نگفته‏ام و غیبت احدی را نکرده‏ام.
                            گرچه خلقان جهان آزار ما جویند لیک          ما خود آزاریم ما را با کسی آزار نیست
    بلکه زبان حال من همیشه با این شعر مترنم بوده است:
                            صـــــــلح کل کردیم با کل بشــــــــــر         گو به ما خصـــــمی کن و نیـــــکی نگر
    ...و چون وفات کردم مرا در کوچه و بازار نگردانند چه، در زندگی همیشه طالب خمول و از شهرت نفور و ملول بوده‏ام در مردگی نیز نمی‏خواهم خود را بنمایم مرا در حمامی نزدیک غسل دهند به تعلیم کسی که مسئله‏دان باشد و در دشت افروز در زمین مزبور بعد از نماز معجلاً (فوراً) دفن نمایند به نحو مسطور قبری در مقبره مرحوم آقا سید محمد برای خود کنده‏ام در همانجا دفن کنند..
  2.  منبع :سید محمد حسن هاشمی خمینی

  3. در جستجوی خورشید

    این مجتهد شریف و ستاره پر فروغ كاشان ، دو سال پس از دریافت اجازه اجتهاد، در سال 1281 ق . برای آستان بوسی امامات معصوم علیهم السلام و نیز استفاده از محضر دانشمند پرآوازه شیعه - شیخ مرتضی انصاری - به سوی عراق حركت كرد. او پس از رسیدن به كربلا، خبر جانگداز رحلت شیخ انصاری را شنید و در ماتم فرو رفت .
    ستاره شریف كاشان با اقامت در كربلا، به محضر فقیه معروف آن دیار آیه الله مولی محمد حسین معروف به فاضل اردكانی شتافته ، از خرمن فضایل او بهره می جوید.(1471)
    پس از چندی به نجف اشرف رفته ، سر بر آستان كوی دوست امیرمومنان سایید و از آنجا به ایران بازگشت . ملا حبیب الله پس از رسیدن به كاشان ، مجذوب آوازه علمی یكی از دانشوران گلپایگان گردید و به سوی او شتافت وی در این باره می گوید:
    ((پس از مدتی درنگ تصمیم گرفتم به خدمت سرور بزرگوار، فاضل صمدانی ، مرحوم ملا زین العابدین گلپایگانی برسم . چون به حضور وی رسیدم او را (در اثر بیماری ) بسیار گوشه گیر یافتم به حدی كه از خانه بیرون نمی آمد و درس و بحث و قیل و قال مدرسه را رها كرده و دچار ناراحتی و ضعف چشم گردیده بود. به همین علت نتوانستم از محضر وی استفاده درسی ببرم . لیكن فواید گرانقدری از تشرف به حضورش نصیب من شد. او مرا سفارش كرد كه با دنیاطلبان ترك مراوده كنم . دل را به یاد خدا مشغول دارم و خود را از عوامل مشغول كننده این جهان دور سازم و من تمامی وصایای او را پذیرفتم و آویزه گوش خود ساختم و تا امروز بر آن هستم ...)) (1472)
    آیه الله شریف كاشانی پس از استقرار در كاشان ، به رغم مشكلات موجود در آن عصر و نبود امكانات اولیه مورد نیاز، به تالیف ، تدوین و تكمیل تحقیقات خود پرداخت .
    او همزمان با فعالیتهای نگارشی ، از تدریس دانش پژوهان حوزه و ارشاد و هدایت دین باوران كاشانی غافل نبوده ، در مسند عظیم مرجعیت ، به انجام وظایف شرعی خویش اشتغال داشت .
    مسجد قدیمی ((میرزا مقیم )) كه امروزه به نام ((مسجد ملا حبیب الله شریف )) معروف است یاد آور تلاشهای خالصانه او و ناله های شبانه آن عارف وارسته است .

    وارسته شایسته

    حبیب شریف حق ، در دوران زندگی نكویش از خود فارغ شد و نعمتها و زرق و برقهای فریبنده دنیا را به كنار نهاد و در فضایی از زهد و وارستگی ، به شیوه شیوای بزرگان اقتدا كرد و با وجود فراهم شدن امكانات مالی ، در قله رفیع پارسایی قدم نهاد.
    وصیت نامه آن فقیه گرانمایه بهترین سند گویای این مطلب است . اینك قسمتهایی از آن وصیت نامه را مرور می كنیم :
    ((... اما آنچه ندارم پس لا یعد و لا یحصی (بی حد و اندازه ) است ... چه در دنیا مالی فراهم نكرده ام با آنكه مال بسیار به دستم آمد.
    گفتند جهان داری اسباب جهان دارد
    گفتم نبود ما را چیزی چه زیات دارد
    اما آنچه دارم از این قرار است : قرض - موافق آنچه در محلی دیگر ثبت است - و لكن امیدوارم از خداوند كه قبل از وفات من قروض من ادا شود زیرا مكرر مقروض شده ام و من حیث لا یحتسب خداوند ادا فرموده است . كتب وقفی كه تولیت آنها با اعلم علمای این بلد است ، بدهند به هر كس ‍ اعلم باشد. كتب وقفی كه متولی آن معلوم نیست ، بدهند به مجتهد ثابت الاجتهاد... اما كتب مملو كه این احقر كما فرض الله بین ورثه قسمت شود و ثلث قیمت آنها صرف مقبره من شود... چون در كاشان وفات نمایم در ((دشت افروز)) در زمین وقفی حاجی عبدالعزیزی كه در تصرف من است و وقف است بر قبرستان ...))
    و كتب مولفه خودم كه به خط خودم هست و نسخه اصل است وقف نمایند و به هر كس كه بخواهد استنساخ كند بدهند و توالیت آن با آقا حسین (فرزند ارشد ملا حبیب الله ) است ، نسلا بعد نسل تا از میان نرود.
    حاصل آنكه بعد از وفات من تركه ای نخواهد بود كه ورثه قسمت كنند مگر كتابهای مملو كه مرقوم شده است و محل حاجت من بوده است و در دنیا تعلقی به هیچ نداشته ام مگر به آنها. در این تاریخ نه آبی دارم و نه ملكی و نه مزرعه و نه دكانی و نه طلایی و نه نقره و اسباب خانه ، زیرا كه :
    جهان و هر چه در آن است هیچ در هیچ است
    هزار مرتبه این نكته كرده ام تحقیق (1473)

    تا عرصه سیاست 

    آیه الله شریف كاشانی به مسائل علمی توجه و عنایت افزون داشت و از جنجال آفرینی پرهیز داشت اما با اتكاء به اصول اساسی اسلام ، از حضور در صحنه های سرنوشت ساز سیاسی غافل نبود و به مقتضای زمان و به اندازه توان در امور سیاسی دخالت می كرد.
    نهضت مشروطه و قیام عمومی مسلمانان ایران زمین به رهبری روحانیون ظلم ستیز و دلسوز، مهمترین مساله سیاسی دوران حیات ملا حبیب الله شریف بود.
    ملا عبدالرسول مدنی كاشانی - شاگرد و داماد آیه الله شریف - به دستور آیه الله شریف كاشانی ، كتابی را درباره مشروطیت به نام ((رساله انصافیه )) به نگارش در آورد. پس از اتمام ، (محرم 1328 ق .) ملا حبیب الله شریف بر آن كتاب مقدمه ای كوتاه نگاشت كه قسمتی از آن چنین است :
    ((... چون (رساله انصافیه ) ملاحظه شد مطابق مقصود این احقر و موافق قانون شرع انور بود.))(1474)
    از دیگر اسنادی كه بیانگر بعد سیاسی آیه الله شریف است نگارش كتاب ((انتخاب المسائل )) است . این كتاب در برگیرنده پرسشهای مردم درباره مسائل مختلف مشروطیت و جوابهای حكیمانه ملا حبیب الله است .
    البته پس از انحراف مشروطه از مسیر اصلی و شرعی خویش ، آیه الله شریف نیز در زمره مخالفان آن قرار گرفت و در مخالفت با مشروطه سخنها گفت . او در این باره اشعاری نیز سروده است .(1475)
    حضور ملا حبیب الله شریف در جمع علمای كاشان و در پیشاپیش ‍ آزادیخواهان آن دیار، نسبت به انتخاب انجمن ایالتی و ولایتی كاشان سندی دیگر از این شخصیت است .(1476)

    اسرار عارفانه

    حبیب شریف كاشان عمری را در تحصیل و تدریس و تحقیق موضوعات اساسی اسلام و علوم حوزوی گذراند. با اینهمه با شعر و شاعری الفتی مخصوص داشت و ذوق لطف و طبع ظریفش وی را بر آن داشت تا اشعاری در موضوعهای متفاوت بسراید. در این مجال تنها ابیاتی جند تراوشهای ذوقی او را مرور می كنیم :
    بشنو از من بشنو از من ای نگار
    تا نمایم سر خود را آشكار
    ای مغنی ای مغنی از كرم
    نغمه ای آغاز كن از زیر و بم (1477)
    شیخ كامل قدوه اهل وثوق
    عالم احكام دین یعنی صدوق
    از امالی این حدیث معتمد
    نقل فرموده است از روی سند
    چونكه بر پا می شود امر حساب
    از جز او از ثواب و از عقاب
    پهن گردد رحمت پروردگار
    پس بیامرزد هزار و صد هزار(1478)
    تو دانی چیست دنیا؟ این شب و روز
    چه بختت واژگون باشد چه فیروز
    همه چون باد صرصر در عبورند
    اگر شاه و رعیت ، مرد گورند(1479)
    مرا هر شب هزاران آه باشد
    هزاران سوز دل همراه باشد
    هر آن كس را كه سوزی نیست در سر
    به نزد عارفان گمراه باشد
    نشاید دلبری را جز دلی پاك
    اگر چه صورتی چون ماه باشد(1480)
    مرا این زندگانی قید و بند است
    و گر نه همت من بس بلند است
    همه اسباب دنیا گر بدانی
    به نزد اهل دانش ریشخند است (1481)

    گفته ها و نكته ها

    در این قسمت از زندگی حبیب شریف حق گفته ها گوییم و نكته ها برداریم .
    1. ... شبی قبل از اذان صبح وارد مسجد شدم دیدم آقا مشغول مناجات است و با خدا راز نیاز می كند خوب دقت كردم ، شنیدم كه می گفت : خدایا عاقبت با حبیب چه خواهی كرد.(1482)
    2. شریف كاشانی نصیبی شایسته از فرزند داشته است . وی نام یازده فرزند زنده خویش را در وصیت نامه اش نوشته بود. بدیهی است كه سامان دادن به اوضاع زندگی چنین خانواده عائله مندی ، آنهم برای فقیهی پژوهشگر، مستلزم تلاش و فعالیت ویژه ای است . با این حال ، وی از مصرف وجوهات شرعی در امور خویش پرهیز داشته و دارای مناعت طبق بوده است .(1483)
    آیه الله شریف در مقدمه كتاب ((جمل النواهی )) آورده است :
    ((ترجمه این كتاب را با كمی سرمایه علمی و تنگدستی خود موقعی می نویسم كه حوادث روزگار مرا به درد جدایی مبتلا كرده و به مصیبت مرگ دو فرزندم كه در دو شب پی در پی از دنیا رفتند دچار نمودهاست و همچنین مشكلات دیگر به من هجوم آورده ولی خدای دوست و دوست دارنده را در هر حال حمد و سپاس و...
    3. دوران زندگی آیه الله شریف ، همزمان با جنایات و آتش افروزی های ظالمانه نایبیان در كاشان بود. حبیب الله شریف در آن دوران خفقان ، چندین بار ماشاء الله خان سردار جنگ را به منزل احضار كرده او را نصیحت و پند و اندرز داد تا بدین وسیله اندكی از ظلم و ستم آنان بكاهد.(1484)
    4. فقیه شریف كاشان معلم علم و حلم و الگوی بردباری بود. او در برخوردهای خویش و پاسخگویی به افراد و عقاید انحرافی ، هیچ گاه از قله ادب پایین نمی آمد. ملا حبیب الله شریف در موضوع عقاید فرقه شیخیه و رد ادعاهای آنان كتابی به نام ((النجم الثاقب )) نوشت . گرچه او در به كارگیری عبارات كوبنده و كلمات تند هیچ كوتاه نیامده امام پا را از حریم ادب بیرون ننهاده است . (1485)
    5. ملا حبیب الله راد مرد عرصه آزاداندیشی بود. وی همان اندازه كه در برابر نیك اندیشان تسلیم بود در مقابل هر گونه كج روی به مقابله و دفاع حكیمانه ایستاده ، آزادانه اظهار نظر می كرد. او درباره كتاب ((مفاتیح )) فیض كاشانی ، مطالبی نقل كرده است و سپس می فرماید: ... خوش گمانی نسبت به بزرگان باعث می شود كه انسان در سخنان آنان كمتر تامل كند ولی باید دانست كه فساد تامل نكردن به قدری زیاد است كه از قلمرو بیان خارج است .(1486)

  4. آثار سبز

    از ویژگیهای برجسته آیه الله شریف ، تنوع تالیفات و فزونی آنهاست وی سیصد جلد كتاب و رساله نوشته اما تنها حدود دویست جلد آنها شناخته شده است .
    بر اساس نگاشته كتاب لباب الالقاب آیه الله شریف 21 سال قبل از رحلتش ‍ تعداد 135 كتاب خویش را نام برده است .(1493) شگفت اینكه تعداد زیادی از این آثار قبل از رسیدن به سن بلوغ نوشته شده است .(1494)
    اینك نگاهی كوتاه به گنجینه گران سنگ حبیب شریف پروردگار می كنیم .
    1. منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع این كتاب مهمترین اثر علمی اوست و شماری از فقیهان نامی معاصر، آن را دائره المعارف فقه شیعه و اثری پر بار و اعجاب آور به حساب آورده اند.(1495)
    آیه الله شریف مطالبی را در مقدمع كتاب ((متقد المنافع )) آورده است كه به گزیده ای از آن اشاره می شود. در این كتاب سعی شده است روایات فقهی بیشتر ذكر گردد چه آنكه آنها مبنای عمده استنباط احكام هستند؛ بر خلاف برخی از كتابهای دیگر فقهی كه به موجب تكیه بر مباحث و قواعد اصولی ، مولفان آنها نیازی به ذكر روایات ندیده اند:
    روایات ذكر شده به طور عمده با سند و اشاره رمزی به قوت و ضعف آنها ارائه شده است .
    در هر مساله عبارات فقهای پیشین تا آنجا كه در دسترس بوده آورده شده است و سعی بر این بوده كه تنها اكتفا به نقل گفتار دیگران نشود.(1496

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 59
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 46
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 57
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 181
  • بازدید ماه : 898
  • بازدید سال : 4,964
  • بازدید کلی : 102,187